جلسه ششم
باور ما این است که انبیاء الهی و جانشینان بر حقشان فرستاده شدهاند تا با ایجاد مدینه فاضله و ایجاد جامعه ایده آل انسانی و برقراری قسط و عدالت زمینه سعادتمندی و تکامل و سیر انسانها به سوی خداوند را فراهم نموده و ایشان را در راهیابی به سر منزل مقصود هدایت و دستگیری نمایند. اما عدهای از مدعیان دینداری این هدف را تخطئه نموده و مدعی عدم کارایی وحی الهی در زندگی اجتماعی بشر شدهاند. تا آنجا که برخی قائل به لزوم کنار گذاشتن آن شدند و عدهای رای به محدودیت قلمرو کارایی آن تا محدوده زندگی فردی بشر دادهاند. به این معنا که وحی تنها میتواند در رابطه فردی انسانها با خود و خدایشان راهگشا باشد، ولی در زندگی اجتماعی بشر نه تنها کارگشا نیست، بلکه مانع نیز هست. اما باورمندان حقیقی دین و مومنان راستینِ وحی، بدون پیش داوری با ارائه دلایل درون دینی و برون دینی و ارائه شواهدی عقلی و نقلی و تاریخی ثابت میکنند که نظام تشریع وحی الهی نه تنها در کنار نظام تکوین الهی کافی است بلکه یگانه نظام و تنها راه دستیابی به جامعه ایده آل انسانی است. از جمله دلایل عقلی ارائه شده بیانات فیلسوفان و حکمای اسلامی و غربی است که در آنها ضمن نکوهش وضعیت کنونی جوامع که بر پایه به اصطلاح خرد جمعی بیان شده، لزوم تمسک به یک نظام وحیانی و فرد متکامل را متذکر شدهاند که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
افلاطون -فیلسوف یونانی- سه هزار سال قبل در کتاب قوانین خود در صفحه 123، پیدایی بهترین قوانین را تنها در گرو صدور از جانب قدرت کامل و مطلقی میداند که دانایی و خویشتنداری راستین در او جمع باشد. که این قدرت دانایی و خویشتنداری مطلق در فرهنگ دینی ما علم لدّنی و عصمت نام نهاده شده است.
فارابی –فیلسوف اسلامی- هزار سال قبل در رساله فی آراء المدینه الفاضله در صفحه 52 با عنوان فیلسوف عالم متصل به وحی، رئیس مدینه فاضله را نبی میداند که علم خود را از وحی میگیرد.
سهروردی –حکیم اشراقی اسلامی- انسانها را مدنی بالطبع میداند که نیاز او به مشارکت با دیگر انسانها با وجود تعارض عقلی آنها، لزوم وجود حکیم عدل گستر دارای نفس متعالی و آگاه از حقایق و موید از عالم نور و جبروت را واجب میسازد تا مردم را به حق و صراط مستقیم هدایت کند. او این نیاز را ضروریتر از نیاز انسان به اجزاء و جوارحش میداند.
و بدین ترتیب نتیجه میگیریم که چنان چه خداوند نقص بی دلیل اعضاء انسان را به عنوان یک موجود در عالم نقض حکمت خود میداند و در آن فروگذاری ننموده، در ارسال آن وجود حکیم عدل گستر نیز فروگذاری نخواهد نمود. این ضرورت عقلی را عرفا با ضرورت وجود واسطه تکوینی میان عالم امر و خلق که قدرت و ید ربی و خلقی داشته باشد تا فیض را از حق بگیرد و به خلق برساند، بیان کردهاند. حکیم متاله، صدرالمتالهین نیز که مسیر تکوینی انسان از قوس نزول تا صعود را در اسفاری چهارگانه تبیین کرده، معتقد است که مظهر دین و سیاست در عالم حکیم قدیس و ولی الهی است که خود د ر عالم وجود مظهر اسماء و صفات الهی شده و با سیر قوس صعود در این عالم مَظهر و مُظهر اسماء و صفات الهی شده و اینک با دریافت فیض الهی میتواند دست خلق را در مسیر صعود به مدد ید ربّی و خلقی خود بگیرد و با خود ببرد. گرچه فیلسوفان غربی قائل به وحی چنانکه در اسلام مطرح است نیستند، اما تجربیات 20 قرنهی بشر آنها را به این نتیجه رسانده و وادار به این امر کرده که حتی گاه با وجود عدم اعتقاد به خدا و معنویت، لزوم تمسک به معنویت و وجود فرد کامل را فریاد زنند و تمام تلاشهای بشر را در اصلاح و تدارک و تغییر وسایل خلاصه بدانند بدون آنکه در نهایت انسانی آنها ارتقایی صورت پذیرد. به طور مثال ویل دورانت –فیلسوف اجتماعی قرون اخیر- در کتاب لذات فلسفه در صفحه 292 اختلاف دنیای قدیم با دنیای ماشینی امروز را تغییر روشها و تغییر وسایل میداند، بدون هیچ بهبودی در وسایل او با انتقاد از افرادی چون اسپنسر که تربیت را سازگاری با محیط تعریف کردهاند، محصول چنین تربیتی را تنها ابزار و بیگانگی با زیبایی و حکمت لازم برای دنیایی بهتر میداند. راسل که خود منکر خدا و معنویت بود، کار مفید را در گرو مسایل مادی نمیداند بلکه نتیجه بخشی عملکرد را حاصل ایمان به یک فرد و مرام و غایت میداند. تامل در این سخن ما را به خسارات ناشی از ایمان به فرد غیر کامل که در دنیای امروز رخ داده وا میدارد.
نتیجه آنکه حتی اعتقاد به وحی مطرح شده در اسلام نیز فیلسوف و متفکر عاقل و اندیشمند غواص در استدلالات عقلی را وادار به اعتراف به لزوم نیاز به انسان کامل معصوم و عالم به علم لدّنی مطلق میسازد.
به کوشش: خانم ندا حمزه مصطفوی و خانم نعیمه حمزه مصطفوی
|