می‌گویند مولوی در مثنوی به امام حسین(ع) و عزاداران حسینی توهین کرده است. آیا این گونه است؟

۰۸ شهریور ۱۴۰۱ | ۰۹:۰۲ کد : ۷۳ پرسش و پاسخ
تعداد بازدید:۲۱۹
در پاسخ به این سؤال باید بررسی کنیم آیا کلام مولوی، مخالف قرآن و از اساس مردود است یا برخی برداشتی نادرست از سخن او کرده‌اند....

هر کس در هر زمانی سخنی بر خلاف قرآن یا احادیث معصومین(ع) بر زبان آورد، کلامش از نظر ما مردود است. در پاسخ به این سؤال باید بررسی کنیم آیا کلام مولوی، مخالف قرآن و از اساس مردود است یا برخی برداشتی نادرست از سخن او کرده‌اند.

لازم به ذکر است که سخن این نیست که مولوی معصوم و عاری از خطاست، اما بحث اینجاست که نباید در مورد فهم اشعار او به خصوص در رابطه با واقعه کربلا دچار کج فهمی گردیم.

ابتدا با بررسی برخی اشعار ابتدا با دیدگاه مولوی درباره امام حسین(ع) آشنا شویم. او غزل معروفی در وصف شهیدان کربلا دارد که سرشار از تعبیرات لطیف و عارفانه است:

کجایید ای شهیدان خدایی                     بلاجویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک روحان عاشق                پرنده تر ز مرغان هوایی

...

...

همچنین در جایی دیگر پس از اشاره به مراتب بهشت و بالاترین جایگاه بهشتیان که لقای پروردگار است، امام حسین(ع) را اینگونه معرفی می‌کند:

زسوز شوق دل من همی‌زند عللا

که بوک در رسدش از جناب وصل صلا

دلست همچو حسین و فراق همچو یزید

شهید گشته به ظاهر حیات گشته به غیب

اسیر در نظر خصم و خسروی به خل

میان جنت و فردوس وصل دوست مقیم

رهیده از تک زندان جوع و رخص و غلا

و نیز در دفتر دوم مثنوی، ضمن اشاره به تبری و لعن نسبت به کتمان کنندگان حق اهل بیت(ع) این چنین می‌سراید:

با شریف آن کرد مرد ملتجی                             که کند با آل یاسین خارجی

تا چه کین دارند دائم دیو و غول                        چون یزید و شمر با آل رسول

با توجه به اشعار ذکر شده، روشن است کسی که مقام وصل الهی را برای امام حسین(ع) قائل است و دشمنان او را از جمله دیوان و بدطینتان می‌داند چه نگاهی به قضیه کربلا و بزرگداشت این واقعه عظیم خواهد داشت.

می‌گویند مولوی با سرودن غزلی در خصوص سوگواری اهل حلب به عزاداران امام حسین(ع) توهین کرده است. برای پاسخ به اشکال باید آن غزل بررسی شود:

روز عاشورا همه اهل حلب                           باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعی عظیم                      ماتم آن خاندان دارد مقیم        

...

...

خفته بودستید تا اکنون شما                          که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان                    زانکه بد مرگیست این خواب گران

دقت در این ابیات نشان می‌دهد مولوی نه به اصل عزاداری بلکه به شکلی از سوگواری که مبتنی برقشری‌گری و عدم تعمق در واقعه کربلا باشد خرده می‌گیرد. او با اشاره به خواب غفلت نسبت به حقیقت و رسالت اصلی امام حسین(ع)، جامه دریدن صِرف و عزاداری کردن بدون محتوا و اندیشه را زیر سؤال برده است.

مولوی با اشاره به این مطلب و با عنایت به مقام والای امام حسین(ع) و یاران ایشان در ابیات بعدی مردم را به تفکر در حقیقت عاشورا وا می‌دارد و می‌گوید:

روح سلطانی ز زندانی بجست                         جامه چه درانیم و چون خاییم دست

چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند                   وقت شادی شد چو بشکستند بند

در نتیجه با بررسی ابیات مثنوی مولوی مشخص می شود ایشان به مقام امام حسین(ع) و عزاداران حسینی توهین نمی‌کند؛ بلکه به زیبایی، مقام امام حسین(ع) و یاران ایشان را تبیین می‌نماید. البته به آن مجالسی که تهی از رشد عقلانی و کسب معرفت نسبت به هدف و حقیقت واقعه عاشورا برای عزاداران است خرده می‌گیرد.

وظیفه ما هم به عنوان پیروان مکتب امام حسین(ع) این است که اگر چه برپایی مراسم عزاداری برای مظلومیت آن بزرگوار است؛ اما مجالس باید بر اساس پشتوانه فکری و تحلیل درست عقلانی باشد؛ زیرا تنها عزاداری اندیشمندانه می‌تواند پیام عاشورا را به بهترین وجه در سراسر عالم منعکس نماید.

منبع: کتاب طلوع یقین، دکتر اسدی گرمارودی،167-161


( ۲ )

نظر شما :