جلسه سی و پنجم

تعداد بازدید:۴۳۵

بسم الله الرحمن الرحیم

معاد برهانی در آیات قرآنی جلسه سی و پنجم

خلاصه جلسات پیشین

۱- معاد امری ممکن است و تحقق آن عقلاً و شرعاً لازم و ضروری است.

۲- اولین مرحله معاد خروج از این دنیا و ورود به عالم برزخ است.

۳- عقلاً و شرعاً ثابت شد که عالم برزخ، تناسخ نیست.

 

فلسفه برزخ

 فلسفه برزخ این است که خداوند مقرر فرموده با رفتن از این دنیا، مستقیما وارد قیامت نمی‌شویم تا بهشتی‌ها به بهشت قیامتی و جهنمی‌ها به جهنم قیامتی بروند؛ بلکه برزخ قرار داده است. بعد از مرگ تا هنگام نفخ صور، که قیامت برپا می‌شود و وارد عالم قیامت می‌شویم در برزخ قرار خواهیم گرفت. به عبارت دیگر ما دو مرگ داریم:

الف) مردن در این دنیا و ورود به عالم برزخ

ب)مردن در برزخ و ورود به عالم قیامت  

از آنجا که خداوند حکیم است، همه افعال او بر اساس حکمت است. به راز عالم برزخ با توجه به آن چه که عقل می‌فهمد و آیات قرآن و روایات معصومین (ع) اشاره شده است. می‌دانیم که بنای قرآن روی بیان کلی است و روایات، آنها را شرح می‌دهند؛ به عنوان مثال  قرآن در مورد کلیات امور مثل نماز و حج صحبت کرده است و روایات جزییات آن را برای ما نشان داده‌اند. مثلا در قرآن آمده است: وَ لِلَّـهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً (آل عمران-۹۷)، سپس روایاتی بیشماری از معصومین در مورد حج جزییات آن را بیان می‌کند.

به عبارت دیگر  فلسفه برزخ این است که «برزخ تتمه دنیا، درمانگاه دردهای نفسانی و جایگاه آمادگی برای قیامت» است.

 

تقسیم‌بندی افراد در برزخ

 طبق روایات معصومین (ع) افراد هنگام ورود به برزخ دو دسته و با تعبیر جزیی‌تر سه دسته هستند:

۱- مومن محض ۲- کافر محض ۳- بینابین 

شبیه این دسته‌بندی را در دنیا هم می‌بینیم که یک عده مومن هستند و در زندگی خود بندگی کردند و ان‌شاءالله با همین بندگی و توحید می‌میرند و به لقای رب در برزخ و قیامت محشور می‌شوند. دسته ای دیگر بد هستند  که به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته آن قدر بد هستند که مصداق آیه صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (بقره-۱۸) هستند؛ یعنی آدمهایی که دیگر توبه نمی‌کنند و هرچه پیغمبران و ائمه و مصلحین اجتماعی نصیحتشان کنند برگشتنی نیستند، قرآن کریم به صراحت در این فرموده که اینها بازگشتنی نیستند. اما یک عده از بدان هستند که تائب و نادمند. خدا هم توبه آنها را می‌پذیرد. مثل همین قضیه را در برزخ هم داریم؛ از این جهت برزخ تتمه دنیاست.

 

1-مومن محض

یک عده مومن محض هستند که طبق روایات وقتی قبض روح می‌شوند و وارد عالم برزخ می شوند، دریچه‌ای از عالم قبر به سوی بهشت گشوده می‌شود وجایگاهشان را نشان می‌دهند که آنجایید و به اینها می‌گویند که راحت و آرام بخوابید تا لحظه‌ای که وارد قیامت شوید. می‌دانیم منظور از قبر همان عالم برزخ است، روایات ما تشبیه کرده که مثل عالم خواب، وقتی فردی در خواب، خواب خوش می‌بیند و خیلی هم مسرور است، وقتی بیدار می‌شود ناراحت می‌شود که چرا بیدارش کردند و حتی سعی می‌کند که دوباره بخوابد بلکه آن خواب تکرار بشود.

 

2-کافر محض

کسانی که کافر محضند و یا به عبارت دیگر، خیلی بدند، مثل همان‌ها که قرآن فرمود دیگر برگشتنی نیستند و جلسه قبل هم در بطلان تناسخ به آیه قرآن اشاره شد که یک عده می‌گویند ما را برگردانید و خدا می‌فرماید اگر برگردانیم، باز هم مثل قبلشان هستند و اینها برگشتنی نیستند و همان کارها را انجام خواهند داد. در برزخ هم این گونه افراد همین جوری هستند، آدمهای کافر محضی که وقتی وارد عالم قبر یعنی عالم برزخ شدند، یک دریچه باز می شود به سوی جهنمی که قرار است در قیامت وارد آن بشوند و به اینها گفته می‌شود که جایگاه شما اینجاست، بخوابید تا وارد آن بشوید. پس با این دو دسته در عالم برزخ کاری ندارند؛‌ چون یکی بهشتی محض است و دیگری جهنمی محض.  باید منتظر باشند تا قیامت شروع شود. اما می‌ماند آن دسته از افراد که بینابین هستند.

 

3-بینابین، افرادی که ناکفر محض هستند نه مومن محض

در اسلام به «امر به معروف و نهی از منکر» بسیار سفارش شده است اما در مواردی که امید اثر نیست، تکلیف این امر ساقط می‌شود. وقتی مطمئن شدیم که «نرود میخ آهنین در سنگ»، یعنی کسانی که خاصیت پژواکشان بالاست و هرچه به ایشان بگوییم، بر می گردد به سوی خودت  یک ذره هم در وجودشان اثر نمی‌کند، آن وقت است که باید رها کنیم. اینها همان صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (بقره-۱۸) هستند. در عالم برزخ هم همین‌طور. اینها مثل شمر و یزید و عمرسعد هستند که در این دنیا کاری کرده‌اند که گوششان اصلا بدهکار نیست. اما اکثریت مردم، نه مومن محضند و نه کافر محض و اینها کسانی هستند که برزخ دارند. اینها کسانی هستند که در «درمانگاه دردهای نفسانی» با اعمال ماتاخر خود به بهبود نفس خود مشغول می‌شوند. در عالم برزخ بدن مثالی داریم و احتمال این که اخلاق و منش و صیرت مریض باشد وجود دارد. در برزخ یک مهلتی به انسان داده می‌شود که با توجه به اعمالی که در دنیا انجام داده است، این امراض درمان بشود و برای قیامت آماده بشود.

لطف و رحمت خدا این گونه است که در دنیا فرجه می‌دهد و چنانچه در دنیا مومن محض شدیم، از لحظه قبض روح آرامش شروع می شود تا لحظه وارد شدن به قیامت.  و اگر کافر محض شدیم هم تکلیف معلوم است، اما اکثریت مردم که حالت بینابین دارند، دوباره مشمول رحمت و فرجه الهی می‌شوند تا شاید اعمال ماتاخر انسان، کاستی ها را جبران کند و برای قیامت شسته‌تر شود.  

 

عالم برزخ و قیامت از نگاه معصومین(ع)

جزییات عالم برزخ و عالم قیامت باید از زبان قرآن و معصومین (ع) باشد تا از طرف خداوند برای ما بیان کنند.  

۱- امام باقر (ع): إنما یسال فی قبره من محض الإیمان و الکفر محضا و اما ما سوی ذلک فیلهی عنه (فروع کافی ج ۳ ص ۲۳۵؛ بحار ج۶ ص۲۶۰)

در عالم برزخ از او سوال می‌کنند، او را مواخذه می‌کنند، بهش فرصت می‌دهند. اگر محض ایمان بود، با این سوال تمام می‌شود و اگر محض کفر بود هم دسته جدا می شود ولی اگر به غیر از اینها بود، رها می‌شوند.

۲- امام صادق (ع): لَا یُسْاَلُ فِی الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً اَوْ مَحَضَ‏ الْکُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ یُلْهَوْنَ عَنْهُمْ. (فروع کافی، ج ۳، ص ۲۳۵)

در عالم قبر و برزخ از محض ایمان و محض کفر سوال می‌شود و بقیه را فعلا رها می‌کنند.

 

منظور از رها کردن

ضُریس کُناسی، راوی ثقه و از شاگرد برجسته امام باقر و امام صادق (ع) بوده است که سوالات زیادی راجع به مرگ و برزخ و قیامت از ایشان پرسیده است. مرحوم علامه طباطبایی در کتاب بسیار عظیم و عمیق خود به اسم «انسان از آغاز تا انجام» در صفحات ۸۰-۸۵ اینگونه روایات را از ضریس آوردند و بحث کردند.

ضریس می‌گوید به امام باقر (ع) عرض کردم که فدایت شوم، کسانی که موحدند و به پیامبری پیامبر اسلام اقرار دارند، لکن گناهکارند و امامی ندارند و ولایت شما را نمی‌شناسند، وضعشان چگونه است؟ سوال مهمی است. این افراد از همان دسته بینابین هستند، نه مومن محضند و نه کافر محض. این افراد امامت را قبول ندارند اما نه از روی عناد بلکه متوجه نشده‌اند. امام (ع) در پاسخ فرمودند: در قبر (یعنی عالم برزخ) باقی خواهند ماند اگر عمل صالحی داشته باشند و عداوتی ابراز نکرده باشند، (دو نکته مطرح شده است، ۱- اعمال صالح در دنیا، ۲- عناد و بغض و کینه اولیا را در دل نداشتن) برای آنها راهی به سوی بهشتی که هست گشوده خواهد شد و از آنجا نسیم فرح خواهد وزید تا این‌که در روز قیامت خداوند خویش را ملاقات کنند و خداوند آنها را به خاطر نیکیها و بدیهایشان مورد حساب و مواخذه قرار دهند. مستضعفین، ابلهان، اطفال و فرزندان مسلمانان که به حد بلوغ نرسیده‌اند نیز چنین وضعی دارند.

اگر کسی در دنیا به مقام توحید محض رسید که خوشا به حالش، اگر به کفر محض رسید هم که بدا به حالش. اما آدمهایی هستند که این وسط خدا را قبول داشتند، دیانتی داشتند، عناد نداشتند، اعمالی هم داشتند ولی کوتاهی هم کردند، خدا با قرار دادن برزخ و دادن فرجه به ایشان راه را برایشان باز نگه داشت تا بتوانند اصلاح شوند.

 

تأثیر اعمال ماتاخر در برزخ با توجه به فرمایشات معصومین (ع)

۱- امام صادق (ع): إِنَّ الْمَیِّتَ لَیَفْرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَیْهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ کَمَا یَفْرَحُ‏ الْحَیُ‏ بِالْهَدِیَّهِ تُهْدَی إِلَیْهِ.

 (وسایل الشیعه ج ۲ حدیث شماره ۲ ص۶۵۵)

همان گونه که شما وقتی برای یک آدم زنده، هدیه می‌برید و او شاد می‌شود؛ برای روح یک میت در عالم برزخ وقتی طلب مغفرت می‌شود و می‌گویند خدایش بیامرزد، خدا رحمتش کند، شبیه همان هدیه‌ایست که در دنیا شادش می‌کرد.

حالا اگر کسی در دنیا کاری کرده باشد که تا اسم او می‌آید انسان می‌گوید: خدا لعنتش کند، این از اعمال ماتاخر خود اوست. البته دقت کنید که اگر کسی مستحق لعنت نباشد و ما بی‌جهت او را لعن کنیم، آن لعنت شامل حال خودمان می‌شود. باعث می‌شود ما در این دنیا افت کنیم و درجه برزخمان خراب شود. اما اگر کسی واقعا ظلم کرده است و با یادآوریش انسان، لعنی که استحقاق او است را به زبان بیاورد در عالم برزخ، از آن درجه‌ای که هست پایین‌تر می‌رود.

اما اگر در حق کسی بگوییم خدا رحمتش کند برای درمان درد نفسانی اش می‌تواند موثر باشد.

۲- پیامبر(ص): مَنْ دَخَلَ الْمَقَابِرَ فَقَرَاَ سُورَهْ یس خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ مَنْ فِیهَا حَسَنَات. (سفینه البحار ج۲ ص ۵۵۵)

اگر کسی وارد قبرستانی شد و سوره یس را خواند، خدا به خاطر این فردی که در قبرستان سوره یس خوانده برای آنهایی که ارواحشان در آن قبرستان در عالم برزخ است، تخفیفی قایل می‌شود.

۳-  امام صادق (ع):  یَدْخُلُ عَلَی الْمَیِّتِ فِی قَبْرِهِ الصَّلَاهُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الصَّدَقَهُ وَ الْبِرُّ وَ الدُّعَاءُ وَ یُکْتَبُ اَجْرُهُ لِلَّذِی‏ یَفْعَلُهُ‏ وَ لِلْمَیِّتِ‏. (وسایل الشیعه، ج ۲ ص۶۵۵)

بر میتی که وارد قبر (عالم برزخ) شده است نماز و روزه و حج و صدقه و نیکی و دعا به او می رسد. اگر کسی که از دنیا رفته است، خودش وصیت کرده باشد که برای او نماز بخوانند و روزه بگیرند یا اولاد صالحی دارد که برای او نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد، حج به جا می‌آورد، صدقه می‌دهد ، کار خیر می‌کند و در حق او دعا می‌کند؛ اینها به او در عالم قبر و عالم برزخ می‌رسد و اجر و مزد این کارها هم به میت می‌رسد و هم به کسی که این کارها را انجام می‌دهد.

پس یکی از فلسفه‌های عالم برزخ که تتمه دنیاست، یعنی برای کسانی که نه مومن محضند و نه کافر محض و بینابین هستند؛ اگر در این دنیا کاری کرده باشند، نتیجه آن در برزخ به کارنامه اعمالشان اضافه می شود.

 

اثر شگفت انگیز صدقه برای میت

 امام صادق (ع): إِذَا تَصَدَّقَ الرَّجُلُ بِنِیَّهِ الْمَیِّتِ اَمَرَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ اَنْ یَحْمِلَ إِلَی قَبْرِهِ سَبْعِینَ اَلْفَ مَلَکٍ فِی یَدِ کُلِّ مَلَکٍ طَبَقٌ فَیَحْمِلُونَ إِلَی قَبْرِهِ وَ یَقُولُونَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ هَذِهِ هَدِیَّهُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ إِلَیْکَ فَیَتَلَاْلَاُ قَبْرُهُ‏ وَ اَعْطَاهُ اللَّهُ اَلْفَ مَدِینَهٍ فِی الْجَنَّهِ- وَ زَوَّجَهُ اَلْفَ حَوْرَاءَ وَ اَلْبَسَهُ اَلْفَ حُلَّهٍ وَ قَضَی لَهُ اَلْفَ حَاجَهٍ.

اگر یک انسانی به نیت یک متوفی صدقه بدهد به فقیر، خدا به جبرئیل امر می‌کند که حمل کند و ببرد به قبر آن میت (عالم برزخ آن میت)، هفتاد هزار ملک، هر ملکی طبقی دستش است، به عالم برزخ آن متوفی ببرند و بگویند سلام بر تو ای ولی خدا، این هدیه‌ایست که فلانی فرزند فلانی برای شما فرستاده است.

 

ماجرای رسیدن خیرات به اموات

در حالات یکی از علمای معروف تهران نوشته شده است که فامیلی داشتند با روحیات انکار ارزشهای معنوی. ایشان تو حیاطش انگور داشتند و فصل دلمه که می‌شد یک کارگر خانم خیلی متدینی که در منزلشان بود، دلمه می‌پخت و همه با هم می خوردند. یک سال که آن خانم از دنیا رفته بود، آن فامیل گفت خودتان بیایید و دلمه بپزید. وقت غذا یک فقیر آمد و با اجازه صاحبخانه با این که خودش این حرفها را قبول نداشت به این نیت که به روح آن خانم برسد، به فقیر هم از دلمه‌ها دادند. صبح دیدند که کسی در منزل را می‌زند، صاحبخانه وقتی برگشت حالش منقلب بود و گفت: مادر این خانم آمده بود و گفت دخترم به خوابم آمد و تشکر کرد از دلمه‌هایی که برایش فرستاده بودید. گفته بود:  در عالم برزخ مهمان داشتم و این دلمه‌ها باعث شد که از مهمانم پذیرایی کنم و از خجالت در بیایم. (دقت شود که به عالم برزخ، صورت باطنی خیرات ما می‌رسد.) آن صاحبخانه هم متحول شد و هدایت شد به لطف خدا.

عالم برزخ تتمه دنیاست  هم مقدمه ای است تا دنیایی ها عوض شدند و هم دنیایی ها برای کسانی که کافر محض نیستند بتوانند کاری کنند.

 

بهترین همدم در برزخ

قیس بن‌ عاصم از قبیله بنی تمیم که اطراف مدینه زندگی می‌کرده است روزی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد که یا رسول الله ما بیرون شهریم، به شما همیشه دسترسی نداریم. آمدم از شما موعظه بشنوم و بروم. حضرت فرمودند:

 إنَّهُ لا بُدَّ لَکَ یا قَیسُ مِن قَرینٍ یُدفَنُ مَعَکَ و هُوَ حَیٌّ ، و تُدفَنُ مَعَهُ و انتَ مَیِّتٌ ، فإن کانَ کَریما اکرَمَکَ ، و إن کانَ لَئیما اسلَمَکَ ، ثُمَّ لا یُحشَرُ إلاّ مَعَکَ ، و لا تُبعَثُ إلاّ مَعَهُ ، و لا تُسالُ إلاّ عَنهُ ، و لا تَجعَلْهُ إلاّ صالِحا ، فإنَّهُ إن صَلُحَ انِستَ بِه ، و إن فَسَدَ لا تَستَوحِشُ إلاّ مِنهُ ، و هُوَ فِعلُکَ . (خصال شیخ صدوق ج۱ ص ۱۱۴)

ای قیس! این از قطعیات است که یک هم‌صحبت و قرینی با تو دفن می شود و او زنده است و تو با او دفن می شوی در حالی که تو مرده ای. اگر کریم و بزرگوار باشد تو را گرامی می دارد و اگر پست و فرومایه باشد، تو را تسلیم می کند. سپس آن همدم جز با تو محشور نمی شود و تو جز با آن برانگیخته نمی شوی و جز درباره او از تو بازخواست نمی شود، پس آن را جز شایسته و صالح قرار مده؛ زیرا اگر صالح و ارزنده باشد، با وی انس می گیری و اگر فاسد و آلوده باشد، جز از او وحشت نمی کنی. و آن همدم، کردار(کارهای دنیا) توست.

کارهایی است که در این دنیا کرده‌ای که وقتی به عالم برزخ می‌روی به صورت یک همد‌م با تو همراه می‌شود، اگر صالح بود تا قیامت همراه تو می‌آید و حتی در برزخ که تتمه دنیاست، می‌تواند تو را کمک کند و بعضی از کاستی ها را جبران کند.

 

بررسی چگونگی انسان در عالم برزخ از منظر عقل

هر چیزی در نظام الهی این عالم، یک ظاهری دارد و یک باطنی. ظاهر آن ملکی و مادی و خاکی است و باطن آن ملکوتی است و مربوط به عالم ماوراء ماده است. ظاهر ما همین ظاهر مادی است که به چشم دیگران می‌آید در حالی که باطن ما نفسمان است که حالت آن یا رحمانی است یا شیطانی. آنهایی که چشم برزخیشان باز است، علاوه بر ظاهر ما، باطن ما را هم مشاهده می‌کنند. گاهی ظاهر انسان خیلی شیک و خوشبو است اما ممکن است باطن او خوک باشد و متعفن و بدبو. تعبیر قرآنی در این مورد این است که هرچیز یک وجهه خلقی دارد و یک وجهه ربی. مقام اهل البیت در سوره دهر یا انسان این است که إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (انسان - ۹) یک چندتا نان در راه خدا و لِوَجْهِ اللَّـهِ دادند و ۱۷ آیه برای آنها نازل شد. وجه خَلقی فقط چند عدد نان بوده است. ممکن است کسی پانصد برابر آن نان بدهد ولی برای وجه خلقی آن و یک ذره هم ارزش ندارد. کار خیر می‌کنیم و تابلو می‌کنیم و بالای سر خودمان می‌زنیم که ای کاش آن کار خیر را نکرده‌بودیم. «وجه ربی» کارها و اعمال ما مهم است. برای خدا کار کردن مهم است.

انسان بر مبنای نفس انسانی قوایی دارد. این قوای نفس انسانی است که منشا اعمال انسان می شود. بر طبق آن حدیثی که اشاره شد، اعمال انسان آن زنده ایست که به محض این که وارد برزخ می‌شویم، با ما همراه می‌شود. این فعل بر مبنای نفس ما سر می‌زند نفس ما دارای قوه شهویه، قوه غضبیه و یا قوه دراکه عاقله است که این افعال از او سر می‌زند. قوه شهویه بین حیوان و انسان مشترک است، شهوت یعنی خوش آمدن. این غذا را می خورم؛ چون خوشم می‌آید و دوست دارم. قوه غضبیه قوه‌ایست در جهت تنفر، دوری جستن و بیزاری. در جواب چرا این کار را نمی کنی؟ می‌گوییم: چون بدم می آید.

اگر قوه شهویه زیر نظر قوه عاقله باشد، این خوش آمدن درست است ولی گاهی این شهویه زیر نظر عقل نیست و انتخابش فقط برمبنای خود قوه شهوت است که این همان شهوت‌رانی و حیوانیت است. اگر خشم هم فقط تحت تاثیر قوه غضبیه باشد، این آدم خصوصیت یک گرگ و سگ را دارد. گاهی غضب زیر نظر عقل است، خشم گرفتن به جاست. مثل امیرالمومنین (ع) که در میدان جنگ خشم می‌گیرد ولی همین امیرالمومنین (ع)‌ در محراب عبادت می‌لرزد:

به حق ایزد و الطاف سبــحان     

         که در کار علی عقل است حیران

علی آیینه اســـــــرار ایــزد

        علی یکتا دُر دریای سرمـــــد

به گاه خشم، چون شیر شرربار

           به گاه لطف چون ابر گهربــــار  

 

 

 

 

پس اگر اعمال من برمبنای غضب منهای عقل باشد، سگ هستم و اگر بر مبنای شهوت منهای عقل باشد، خوک و خرسم، اما اگر اعمال من چه شهوت و چه غضب بر مبنای عقل باشد، من انسان و آدم هستم.

 

تجسم باطن انسان در برزخ به زبان شعر

زان که حَشر حاسدان روز گزند

                  بی‌گمان بر صورت گرگان کنند

        

   

حسود مثل گرگ است.

حشر پر حرص خَسِ مردار خوار

                  صورت خوکی بود روز شمار

 

 

کسی که غیبت می‌کند، گوشت میته را می‌خورد. آنجایی که می‌خواهند حساب کنند، این صورتی که قرار است در آنجا خودش را نشان بدهد، صورت خوکی است.

زانیان را گَند اندام نهان

                        خمرخواران را بود گند دهان

 

 

در آنجا همه چیز رو می‌شود. واقعیت زنا گند و آلودگی است که کسی رغبت به نگاه کردن نمی‌کند و واقعیت خمرخواری بوی تعفن از او به دیگران رسیدن است.

گند مخفی کان به دلها می‌رسید

            گشت اندر حشر محسوس و پدید

 

 

آنجا هرکسی با صورت واقعی خود محشور می‌شود. عالم برزخ عالم ظهور و نمود و تجلی صورت سیرت نهانی است. سیرت نهانی در آنجا به صورتی بروز می‌کند که واقعیت باطن را نشان بدهد.

بیشه‌ای آمد وجود آدمی                         

بر حذر شو زین وجود ار ز آن دمی

 

 

نفخت فیه من دمی.

در وجود ما هزاران گرگ و خوک

            صالح و ناصالح و خوب و خَشوک

حکم آن خوراست کان غالبتر است

              چون که زر بیش از مس آمد، آن زر است

 

 

 

 

هر خویی که در وجود ما غالب‌تر است، حکم، مال اوست. وقتی طلا و مس با هم قاطی هستند، اگر عیار طلا بیشتر باشد، به عنوان طلا می خرند. اگر مس بیشتر باشد، به عنوان مس می‌گیرند.

سیرتی کان بر وجودت غالب است 

             هم بر آن تصویر حشرت واجب است

 

 

اگر سیرت ما انانیت، تکبر و تفرعن باشد، انا ربکم الاعلی باشد، شهوت جنسی باشد، علاقه شدید به پول و مال و منال باشد، حشر ما هم همانگونه خواهد بود.

ساعتی گرگی در آید در بشر

                        ساعتی یوسف‌رخی همچون قمر

 

 

تو یک مرحله مثل یوسف، زیبارو و تو یک مرحله مثل یک گرگ درنده باشد.

 دریده پوستین یوسفان

                       گرگ برخیزی از این خواب گران

 

 

اگر صفتت مثل برادران یوسف است و او را دریدی و بیچاره کردی و در چاه انداختی و دل یعقوب را خون کردی، بعد گفتی گرگ کرده است؛ این گرگ خودت هستی. فردای قیامت و در عالم برزخ مثل گرگ محشور می‌شوی.

گشته گرگان یک به یک خوهای تو          

می‌درانند از غضب اعضای تو

 

 

 

حکایت گفتگوی ملامحمد نراقی یا روح مرده در قبرستان وادی السلام 

مرحوم ملا مهدی نراقی صاحب کتاب جامع‌السعادات و پسرش، ملا احمد نراقی از بزرگان عالم شیعه در فقه، اصول، فلسفه، منطق، ریاضیات، عرفان و اخلاق هستند. مرحوم شیخ انصاری با همه بزرگیش، کسی را لایق استادی ندید مگر این پدر و پسر را که سالها پیش آنان درس خوانده است. در حالات مرحوم ملامهدی نراقی آمده است که وقتی در نجف درس می‌خوانده‌اند فقر غوغا می کرده است. ماه رمضانی یکی دو شب هیچ چیز برای خوردن نداشتند. برای تهیه خوراکی برای خانواده از خانه خارج شده و به وادی السلام می‌رود. می‌گوید که کنار قبری نشستم و با خدا صحبت کردم که خدایا چه کنم؟ الان افطار می‌شود و زن و بچه گرسنه هستند؟ مشغول دعا بود که دید کسی را می‌خواهند دفن کنند. آن افراد به ایشان گفتند که تو مومنی و ما هم مسافریم و همه کارهای این بنده خدا را هم کرده‌ایم، این بنده خدا را دفن کن تا ما به کارمان برسیم. می‌گوید وقتی طرف را دفن می‌کردم، ناگهان دیدم که در قبر او دری باز شد و یک باغ بزرگ و زیبایی است (اینها شهود عالم برزخ است) و وسط باغ یک کاخ عظیمی است. رفتم داخل کاخ و دیدم که آقایی وسط کاخ نشسته با قیافه همین فردی که فوت کرده است. شرایط خیلی خوب بود که ناگهان یک ماری آمد و کف پای این مرد را شروع کرد به مکیدن. می‌گوید وحشت مرا گرفت و بعد که مار رفت، آن فرد گفت من برزخ آن میتی هستم که داری دفن می‌کنی. من آدم مومنی بودم، همه چیز را هم قبول کردم اما یک اشتباه داشتم، یک روزی از کوچه‌ای رد می‌شدم دیدم دو نفر با هم دعوا دارند، گفتم چی شده؟ اولی گفت من از ایشان طلب دارم و طلب من ۱۰ درهم است و دومی گفت نه بدهی من ۵ درهم است. از روی خیرخواهی، گفتم ۲ درهم را تو بگذر و ۲ درهم هم تو و با هم مصالحه کنید. می‌گوید بعد از مصالحه یکی گفت تو یقین داشتی؟ چرا حق من را ضایع کردی؟ برای همین روزی چند بار قرار است این مار بیاد و تو ذوق من بزند که چرا بیخود قضاوت کردی؟ از کجا می‌دانستی؟ حالا من دستم از دنیا کوتاهه اما تو دستت تو دنیا بازه، برو به این آدرس و رضایت بگیر تا من راحت بشم. از این برنج‌هایی هم که پخت کردند، الان یک گونی به تو می‌دهم که زن و بچه‌ات گرسنه نباشند. ملامهدی می‌گوید ناگهان دیدم که کنار قبرم و کیسه برنج هم دستم است. برنجی که هرچی می‌پختیم، تمام نمی‌شد تا این که رازش فاش شد تمام شد. از آن فرد هم حلالیت گرفت و بعد متوفی به خوابش آمد و تشکر کرد که راحت شد.

برزخ عالم درمان دردهای نفسانی است در صورتی که کافر محض از دنیا نرویم. مومن محض هم که نیاز ندارد.

در ادامه آن روایتی که در جواب قیس بن‌ عاصم آمده بود، مرحوم علامه مجلسی در بحار نقل کرده است که: قیس بن‌ عاصم رو کرد به پیغمبر و عرض کرد: یا رسول الله (ص) اگر این فرمایش شما به زبان شعر در بیاید و ما حفظ کنیم و همیشه یاد کنیم، خوب است. بعضی ها می گویند که شاعری در آن مجلس بود و این را به شعر در آورد و برخی می‌گویند که خود قیس از حضرت اجازه گرفت و آن را به شعر در آورد. شعر را هم مرحوم علامه مجلسی در بحار نقل کرده است:

تَخَیرْ خلیطا مِنْ فِعالِک اِنَّما * قَرینُ الْفَتی فِی الْقَبْر ما کانَ یفْعَلُ

اختیار کن یک همراه و مجالسی. همانا قرین یک انسان در قبر، اعمالش است.

ولابُدَّ قَبْلَ الْمَوْتِ مِنْ اَنْ تُعِدَّهُ * لِیوْمٍ ینادِی المَرْء فیهِ فَیقْبِلُ

ناچاری بعد از مرگ برای خودت مهیا و فراهم کنی، آن روزی که شما را ندا می‌کنند و باید جواب بدهید.

فَاِنْ کنْتَ مَشْغُولاً بِشَیءٍ فلا تَکنْ * بِغَیرِ الَّذی یرْضی بِهِ اللّهُ تَشْغَلُ

اگر قرار است کار کنی و مشغول باشی، مبادا به آن چیزی مشغول بشی که خدا راضی نیست. جوری مشغول باش که خدا را راضی کنی.

فَلَنْ یصْحُبَ الاِنْسانَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ * وَمِنْ قَبْلِهِ اِلا الَّذی کانَ یعْمَلُ

هرگز مصاحبت انسان نمی‌کند بعد از مرگش، مگر کارهایی که قبلا در دنیا کرده است.

اَلا اِنَّمَا الانسانُ ضَیفٌ لاَهْلِهِ * یقیمُ قَلیلاً بَینَهُمْ ثُمَّ یرْحَلُ

هان انسان، چند روزی مهمان خانواده‌ای. یک مدت کوتاهی بینشان هستی و کوچ می‌کنی و می‌روی. از این فرصت استفاده کن.

«برقی» از شاگردان تربیت شده امام حسن عسگری (ع) است که آثار زیادی داشت در کتاب المحاسن او ج۱ ص۲۸۸ آمده است که ابوبصیر در محضر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده و از ایشان شنیده است:

إذا مات العبد المومن دخل معه فی قبره سته صور ، فیهن صوره احسنهن وجها ، وابهاهن هیئه ، واطیبهن ریحا ، وانظفهن صوره ، قال : فیقف صوره عن یمینه ، واخری عن یساره ، واخری بین یدیه ، واخری خلفه ، واخری عند رجله ، وتقف التی هی احسنهن فوق راسه ، فإن اتی عن یمینه منعته التی عن یمینه ، ثم کذلک إلی ان یوتی من الجهات الست ، قال : فتقول احسنهن صوره : ومن انتم جزاکم الله عنی خیرا؟ فتقول التی عن یمین العبد : انا الصلاه، وتقول التی عن یساره : انا الزکاه وتقول التی بین یدیه : انا الصیام ، وتقول التی خلفه : انا الحج والعمره ، وتقول التی عند رجلیه : انا بر من وصلت من إخوانک، ثم یقلن : من انت؟ فانت احسننا وجها ، واطیبنا ریحا ، وابهانا هیئه ، فتقول : انا الولایه لآل محمد صلوات الله علیهم اجمعین.

«وقتی یک بنده مومنی فوت می‌کند، شش صورت با او وارد قبرش (عالم برزخ او) می‌شود. یکی از این شش صورت از همه زیباتر است و خیلی عظمت و هیبت دارد و از همه خوشبوتر است و از نظر صورت از همه ظریف‌تر است. یکی از این صورتها دست راست و یکی دست چپ، یکی پیش رو، یکی پشت سر و یکی پایین؛ آنی که از همه زیباتر است، بالای سر قرار می‌گیرد. اگر مانعی بخواهد از طرف راست بیاید، این صورتی که دست راست ایستاده است، موانع را دور می‌کند. هر شش جهت همین طور است. این صورتها به آن که از همه زیباتر است می‌گویند: خدا به شما خیر بدهد از طرف ما، تو کی هستی؟

آنی که سمت راست ایستاده است می‌گوید: من نمازم. (نمازی که ما خوانده‌ایم مثل یک کمک کار در دست راست ماست.)

آنی که سمت چپ ایستاده است می‌گوید من زکاتم.

آنی که پیش‌رویش است می‌گوید من روزه‌ام.

آنی که پشت سرش است می‌گوید من حج و عمره هستم.

آنی که مسیر حرکتش قرار گرفته، بین دو پا می‌گوید، من کارهای خوبیم که در حق برادران مومن خود کردی.

سپس می‌گویند: تو کی هستی؟ از همه ما زیباتری، خوشبوتری و هیبتت والاتره. می‌گوید: من آن سرسپردگی، دل‌بستگی و پذیرش مقام ولایت آل رسول (ص) هستم.»

 پس آن چیزی که به داد ما می‌رسد در لحظه جان دادن، عالم برزخ،  حشر قیامت ، رابطه واقعی و خالصانه ما با اهل بیت است. این رابطه فقط زبانی نیست.

چه کسانی با ائمه در ارتباط هستند

در روایت است که شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت

إن قوما من موالیک یلمون بالمعاصی و یقولون نرجوا، فقال: «کذبوا، لیسوا لنا بموال» هولاء قوم یترجحون فی الامانی کذبوا لیسوا براجین، من رجا شیئا طلبه، و من خاف من شی‌ء هرب منه

که من عده ای می‌شناسم از دوستداران شما و علاقمندان به ولایت شما، گناه می‌کنند ولی امید دارند به این که شما به کمکشان می‌آیید. فرمودند: دروغ می‌گویند، آنها دوستداران ما نیستند. آنها مردمی هستند که آرزوهایشان بر آنها غلبه کرده است. کسی که امید به چیزی دارد، در مسیرش عمل می‌کند.

ما اگر قبول ولایت ائمه کردیم،  باید ببینیم که از ما چه می‌خواهند. این عمل قرین ماست.

 

نتیجه گیری

عالم برزخ عالم تتمه دنیاست مومن محض که احتیاج ندارد، کافر محض را هم فراموشش کن؛ اما انسانی که بینابین است می گوید کاری کن تا در عالم برزخ اینها به کمکت بیایند و دستگیری کنند و شماها را به چه مقاماتی برساند

مناسبت هفته

وقتی حضرت علی اکبر (ع) خدمت پدر رسید که بابا عطش بر من غلبه کرده است، امام(ع) زبان بر دهانش نهادند و فهماندند که من از تو تشنه‌ترم و فرمودند که برو ان‌شاءالله از دست جدت آب بنوشی. وقتی که علی اکبر از اسب به زمین افتاد و پدر را صدا زد، گفت: هذه، جدی رسول الله! نشان‌دهنده ورود به عالم برزخ است. الان جدم رسول خدا شربتی از آب به من نوشاند که من در عمرم، چنین نوشیدنی ننوشیده بودم و جام دیگری به دستشان است و می‌فرمایند: حسینم بیا که منتظر تو ام. (جلوه عالم برزخ و نشان دادن آن در صحنه کربلا.)

وقتی حضرت علی اکبر (ع) عزم میدان کردند، امام (ع) دست را به محاسن گرفتند و سر را به سوی آسمان بلند کردند و گفتند:اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ اَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِک‏ (لهوف علی قتلی الطفوف، ص 113)

 شبیه‌ترین فرد از نظر خلق و خلق و منطق به رسول خدا (ص) است.

امام حسین (ع) علاقه عجیبی به امیرالمومنین (ع) دارد بر مبنای وظیفه، اسم همه پسرهای خود را علی می‌گذارد. دشمنان هم کینه با علی دارند، فهمیدند که علی اکبر به میدان رفته، همه نیروهای خود را بسیج کردند که اذیت و آزار را روا بدارند. شمشیری به فرق علی اکبر (ع) فرود آمد، فرق شکتفته شد و خم شد که دست را به گردن اسب گرفت که اسب تربیت شده است، او را به طرف خیام بیارد، خون فرق ریخت رو چشمهای اسب، اسب ندید و حضرت را به دل دشمن برد. اگر شنیدی اربا اربا شده، به خاطر دشمنی بود که با علی داشتند. با شمشر، با نیزه، با خنجر آن چنان به علی اکبر زدند که اربا اربا شد. هر کینه ای که به حضرت علی داشتند با شمشیر و نیزه  به حضرت علی اکبر ضربه زدند که اربا اربا شدند.همه جوانان را حضرت به دارالحرب می آورند  اما اینجا امام حسین (ع) فرمودند: جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید.

یک جای دیگر هم دست به کمر گرفتند. آن جا دیگر جوانان بنی‌هاشم هم نبودند. آن جا کنار علقمه بود. دست به کمر گرفت به سمت خیمه گاه آمد، ستون خیمه ابوالفضل را کشید.

تیروکمان عشق را هر که ندیده گو ببین

              قد خمیده من و دست بریده تو را

   

 

منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه سی و پنجم معاد برهانی در آیات قرآنی

به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژ‌اد