آیا کچلی؟!
آیا کچلی؟
از چه می ترسی؟ از حرف مردم؟ اوایل مشکل اصلی من هم حرف دوستهام در مدرسه و حرفهای مردم در کوچه و خیابون بود و بعضی وقتها واقعا تحملش برام سخت بود.
از من سوالهایی می پرسیدند که شاید سوال نبود و نوعی متلک و جملات تمسخر آمیز بود. از من می پرسیدند کچلی ؟
آیا حمام هم با همین حجاب میروی؟
آیا موقع خوابیدن هم این باید سرت باشه؟
پدرت مجبورت کرده که با این وضعیت بیای بیرون؟
آیا زیر لباست بمب گذاشتی؟
جزء گروهک طالبان هستی؟
دوباره کجا رو می خواهین منفجر کنین؟
می تونی نفس بکشی؟
خفه نمی شی؟
بیچاره ها حتما باید 14 سالگی ازدواج کنین و بعدش هم 6 تا بچه بزرگ کنین.
واقعا خوب راهی یاد گرفتی دیگه لازم نیست لباس بخری ؟
از نگاه های مردم هم خیلی اذیت می شدم . نگاهی که انگار از من می ترسند. مثلا در آسانسور، اول به دقت نگاه می کنند و بعد کمی عقب تر می روند و دعا می کنند که آسانسور بین طبقه اول و دوم منفجر نشود .
دلم می خواهد به آنها بگویم، حداقل اگر نگاه می کنید سعی کنید غافلگیر نشوید. من تروریست نیستم و با کارهای آنها نیز موافق نیستم.
اگر تروریست ها ادعا می کنند مسلمان هستند دروغ می گویند چون اسلام کشتن افراد بیگناه را ممنوع کرده است و به هیچ کس چنین حقی نداده . دین من دین صلح و آرامش است از من نترسید . من هم آمریکا را دوست دارم . آمریکا وطنمه.
نمی دونم چرا احساس می کنند اگر کسی حجاب داسته باشه جزء انسانهای کودن و عقب افتاده است و از هیچی هیچی بلد نیست.
حجابی که من گذاشتم سرم را پوشانده نه مغزم!!
من هم دارای هوش و زکاوتم شاید هم از شما بیشتر . من هم مثل شما شنا می روم تنیس بازی می کنم با دوستهام جک می گم. من هم می خواهم به دانشگاه بروم . پدر و مادرم هم در دانشگاه تحصیل کرده اند . پدرم، من و مادرم را نمی زند . پدرم به مادرم احترام می گذارد در کارهای منزل بهم کمک می کنند و من را مجبور به حجاب نکرده اند.
من هم مانند شما لباس می خرم. حجاب من مانع پوشیدن لباسهای زیبا نیست . من هر چیزی که دوست داشته باشم و بروز باشه را می خرم و می پوشم .
بعضی ها از من می پرسند دوست نداری دوباره احساس زیبایی کنی ؟ ناراحت نیستی از اینکه دوست پسر نداری؟!
من همین الان هم احساس زیبایی می کنم . من فقط زیبایی هایم را از چشم مردان مخفی کرده ام .
این جذابیت و زیبایی زن نیست که مردی علاقمند به زنی می شود بلکه ارضای نیاز اون مرد که او را به سمت زنی می کشد و بعد از ارضا شدنش خبری دیگر از او و زیبایی تو نیست. پوشش زیبایی من رو کاهش نمی دهد بلکه در واقع از زیبایی من محافظت می کند.
من وقتی احساس غم و ناراحتی می کنم که با پسری دوست بشوم و بعد از مدتی با شخص دیگر و یا حتی همزمان با چند نفر . این برای من غم انگیز و اسفناک است.
من نمی خواهم یک دختر نوجوان مصرف شده باشم که چندین بار به زباله دانی انداخته شده و دوباره بازیافت شده است.
من به هیچ وجه از وضعیتم ناراحت نیستم بلکه بسیار خوشحالم که این راه را انتخاب کرده ام. دلم می خواهد به اونها بگویم همان طور که حجاب و نداشتن دوست پسر برای شما خوشایند نیست و ناامید کننده است و دچار افسردگی می شوید من هم اگر جای شما بودم نمی توانستم وضعیت شما را تحمل کنم.
امیدوارم شما هم از حرفها و نگاه های مردم نترسید و بتونید محکم و استوار روی عقیده تان بایستید و تصمیمی قاطع بگیرید.
منبع: کتاب غروب غفلت، سمانه رحمان نژاد