جلسه اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم
پاسخ به شبهات پیرامون امام عصر(عج)
جلسه اول
السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُعِزَّ المُؤْمِنِینَ المُسْتَضْعَفِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُذِلَّ الکافِرِینَ المُتَکَبِّرِینَ الظَّالِمِینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ …سَلامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی الوِلایَةَ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ الإمام المَهْدِیُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَأَنْتَ الَّذِی تَمْلاءُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً ؛ فَعَجَّلَ الله فَرَجَکَ وَسَهَّلَ مَخْرَجَکَ وَقَرَّبَ زَمانَکَ وَکَثَّرَ أَنْصارَکَ وَأَعْوانَکَ وَأَنْجَزَ لَکَ ماوَعَدَکَ ، فَهُوَ أَصْدَقُ القائِلِینَ وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الوارِثِینَ.
برخی از عزیزان گفته بودند که شبهاتی در خصوص وجود مقدّس امامعصر(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) مطرح شدهاست. البته به این عزیزان عرض میکنم، این شبهات جدید نیست. از زمانهای گذشته به صور مختلف مطرح شده که انشاالله به صورت دقیق، در بحث تاریخی، تاریخچه این شبهات را خدمتتان عرض خواهم کرد.
به این شبهات حتّی بسیاری از دانشمندان اهل سنّت جواب دادهاند، غیر از اینکه دانشمندان شیعه نیز جواب گفتهاند.
شبهات مطرح شده از شیعیان و غیر شیعیان درسایتهای مختلف و فضای مجازی حول 4 محور میچرخد که ما به یاری خداوند این چند محور را باهم بحث میکنیم.
خواهشم از شنوندگان عزیز، چه آنلاین، چه حضوری، این است که هر جلسه اگر شبههای نسبت به بحث همان جلسه دارند، از طریق پیامک یا ایمیل به بنده بفرمایند که انشاالله بحث کنیم.
ولی اگر شبهاتی نسبت به اصل بحث دارند، چون در یک جلسه تمام نمیشود، باید چندین جلسه بحث کنیم، انشاالله به پایان ۴-۵ جلسه رسیدیم، اگر جواب نگرفتید، در خدمتتان هستیم که بیشتر بحث کنیم.
شبهات مطرح شده
1- وجود امام زمان(ع) چه منفعتی برای ما دارد؟! امام غائب چه نقشی دارند؟!
اگر امام(ع) حاضر و ظاهر باشند، ما میتوانیم خدمت امام(ع) برسیم و مشکلاتمان را مطرح کنیم و ایشان برای حل مشکلاتمان کمک بکنند. امروزه برخی کشورها که نه اعتقادی به امام زمان(عج) و نه اعتقادی به قرآن دارند، شاید شرایط زندگیشان هم از ما بهتر باشد.
پس نقش امام زمان(عج) چیست که ما اینقدر نسبت به امام عصر(عج) اظهار ارادت کنیم؟!
۲- بحث دیگری که شاید مقدّم بر مورد اول باشد، این است که شما برچه مبنا میگویید امام زمان(ع) وجود دارند؟! اصلاً این عقیده از کجا پیدا شد؟! تا به حال چند نفر ایشان را دیدهاند؟! چه کسانی با ایشان در ارتباط بودهاند؟! شما میگویید ولادتشان مخفیانه بوده، ۵ سال اول عمرشان هم که مخفی بودند، شاید چند نفری ایشان را دیده باشند، بعد هم که غائب شدند…
این از جمله مباحثی است که خیلی دامن زده میشود و اشکال کردهاند.
۳- بحث دیگری هم مطرح کردهاند، که البته من خیلی تعجّب میکنم که اینرا از کجا گرفتهاند، گفتهاند: فقهای شیعه، حتّی گفتار نوّاب اربعه را در فقه بهکار نمیبرند! پس چطور به گفتار نوّاب اربعه میشود اطمینان پیداکرد؟!
۴- آخرین مطلب هم یک بحث عقلی است که به نظر برخی میگویند: شاید اصلاً خدا خواسته است بعداز ۱۱ امام، دیگر امامی قرار ندهد! مارا به حال خودمان رها کند! ولو حکمتش را ما ندانیم، شاید هم یک چیزهایی به عنوان حکمت به ذهنمان برسد که بگوییم، اگر اینطور چه اشکالی دارد؟!
البته شبیه این حرف را فاضل قوشچی، حاشیهای که بر تجرید خواجه نصیر زده، ۶۰۰-۷۰۰ سال قبل گفته است. علما جوابش را هم دادهاند.
اینها چیزهای جدیدی نیست. اجازه بدهید ما به صورت کلاسیک مبنایی و با ضوابط درست پلّه پلّه جلو برویم.
مبنای اعتقاد بر وجود امام زمان(عج)
از کجا میگویید امام زمان(عج) وجود دارند؟! مبنای اعتقاد شما بر امام زمان(عج) چیست؟
این سؤال حق است و ما هیچ اشکالی نسبت به اینکه اگر کسی یک همچو سؤالی حتّی به صورت شبهه مطرح کند نداریم؛ زیرا مخصوصاً در شیعه، مباحث اعتقادی، مباحث تحقیقی و استدلالی است. ما نمیتوانیم هیچیک از اصول اعتقادی خود را بدون تحقیق و استدلال قوی عقل پسند قبول کنیم.
الآن اگر به هریک از شیعیان کرهزمین بگویند: اولین اصل اعتقادی شما توحید است، خدا هست، یکی است و صفات ثبوتیّه و سلبیّه و… تمام آن حرفهایی که در بحث خداشناسی دارید، به چه دلیل؟ از کجا قبول کردید؟آیا میتوانید بگویید چون پدرم گفته است؟! خیر
آیا میتوانید بگویید چون مادرم معتقد است؟! خیر
چون مرجع تقلیدم گفته است؟! خیر
اصول دین تقلیدی نیست، فرعی نیست، جزء فروع دین نیست، تا شما بتوانید به یک مرجع رجوع کنید و تقلید نمایید. اصول دین تحقیقی است. اصول اعتقادی خود را باید با ادلّه قبول کنیم، ادلّه جمع دلیل است، دلایل چند گونه هستند:
۱- عقلی
۲- نقلی
۳- عقلی و نقلی
ادله های عقلی
اگر قیاس منطقی تشکیل دهیم، صغری عقلی، کبری عقلی، نتیجهای هم که از این صغری و کبری به دست میآید عقلی است، مانند بحث خداشناسی.
شما به چه دلیل میگویید خدا هست؟ باید با عقل اثبات کنید.
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ… (اصول کافی، ج ۱، ص ۲۹)
بندگان خدایشان را با عقلشان شناختند.
امام صادق(ع) هم عین این روایت را فرمودهاند.
در بحث عقلی نمیتوانید بگویید آیه قرآن گفته، چون ابتدا باید خدا ثابت بشود، تا بعد قرآن اثبات شود.
اگر هم قرار باشد آیهای از قرآن بیاورید، باید آیهای از قرآن که به صورت استدلال عقلی مطرح میکند، آن استدلال عقلیاش را مطرح کنید.
یا شما نمیتوانید بگویید من خدارا قبول دارم، چون امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند. ابتدا باید خدا را اثبات کنید، بعد نبوّت و سپس امامت را اثبات کنید، در آخر فرموده امام(ع) را بیاورید.
اگر این مراحل را انجام ندهید «دور» میشود. اما اگر بگویید امیرالمؤمنین(ع) در اثبات خدا، اینگونه دلیل دارند، بله، به عنوان یک دلیل مطرح میکنید.
پس در مباحث خداشناسی، مبنا «عقل» است. باید با ادلّه عقلی پیش رفت. بله انسان به یک جایگاهی میرسد که بعداز طی مراحل عقلی، با دل شهود پیدا کند. آن هم در جای خودش درست است.
در نهجالبلاغه آمده است که وقتی از امیرالمومنین(ع) میپرسند، آیا خدارا دیدهاید؟! میفرمایند: خدای ندیده را عبادت کنم؟! خدا را دیده ام با چشم دل، نه با چشم سر.
امّا (دقّت کنید) امیرالمؤمنین(ع) که بالاترین فرد بعد از پیامبر(ص) هستند و شهود دارند فرمودهاند: فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ
چون همان شهود را اگر بخواهی برای دیگران بیان کنید، باید با ادلّه عقلی بگویید. برای خودت شهود قلبی است، ولی اگر بخواهید اثبات و بیان کنید، عقل لازم است. اینجا بحث، بحث عقلی است.
ادله نقلی
یکسری مباحث اعتقادی فقط نقلی است. عقل از «نقل قابل قبول» به اطمینان میرسد. باید عقل قبول کند، ولی عقل از نقل قابل قبول میپذیرد، مانند صحت وقوع جنگ احد. این بحثی است که باید در تاریخ، در منابع نقل شده باشد.
اما آیا هرکسی هرچیزی را نقل کرد، ما قبول میکنیم؟ خیر، باید با یک ضوابطی که عقل میپذیرد قبول کنیم.
مثلاً فرض کنید، بنده میگویم: ناپلئون بناپارت، امپراطوری جنگجو در فرانسه بود وجنگهای زیادی کرد، شما میگویید: بله، اینها را دیگر عقل قبول کرده، یعنی با نقلهایی که در تاریخ آمده است. در تاریخ نیز به شکلی مطرح شده که ما نمیتوانیم رد کنیم.
اما اگر بنده بگویم: یک روز عاشورا، ناپلئون بناپارت به ایران آمد و در هیئت بزّازهای بازار تهران آی سینه زد!
شما میگویید: چه کسی گفته؟ برچه مبنایی میگویید؟ سندش کجاست؟ طبیعی است که همینطور نمیشود قبول کرد.
درست است که عقل قبول میکند، ولی عقل برمبنای نقل قابل قبول میپذیرد.
حالا قبل از اسلام، ۳۰۰۰ سال قبل، راجع به افلاطون، ارسطو، سقراط، تاریخ هخامنشیان در ایران، اشکانیان در ایران، سامانیان و ساسانیان در ایران و هکذا. اینها ادله عقلی به این معنا که بنده صغری کبری عقلی بچینم و استدلال عقلی کنم که نیست، اینها تاریخی است.
اما این تاریخ را به شکلی با عقل بررسی کنم که ببینم آیا عقل من این مطالب را قبول میکند یا خیر؟
اینطور موارد که مبنایش نقلی است و عقل از نقل میپذیرد، را «دلایل نقلی» میگوییم؛ ولی دلایل نقلی که عقل را قانع کند و عقل بپذیرد.
مثلاً آیا پیامبر(ص) از مکّه به مدینه هجرت فرمودند؟ بله، از نظر تاریخی به گونهای نقل شده که هیچکس شک ندارد و همه قبول میکنند.
آیا پیامبر(ص) پس از آمدن به مدینه، جنگ بدر جنگ خندق، احد، احزاب و… داشتند؟ اینها مباحث نقلی است.
در بحث امامت، مباحثی داریم که مربوط به عقل است. به عنوان مثال آیا بر معیار عقل، باید بعد از پیامبر(ص) امام(ع) باشد یا خیر؟
عقل اثبات میکند، دلایل قوی هم میآورد وبزرگان هم در طول تاریخ بحثها کردهاند. خود ائمه اطهار(ع) هم در اثبات امامت دلایل عقلی عجیبی ارائه کردند، که در کلاسهای عقایدمان بحث شده، که اگر لازم شد در طول این سلسله مباحث یک بخشش را در رابطه با امامعصر(عج) باهم بحث میکنیم، انشاالله.
اما یک سری بحثها در رابطه با امامت است که نقلی است. نقلی که عقل قبول کند. آیا غدیر واقع شده یا خیر؟ این یک بحث تاریخی است.
الآن بین شیعه و سنّی اختلاف سر همین است.
اختلاف بین شیعه و سنی درباره غدیر
دوگونه اختلاف است:
۱- عدّهای میگویند اصلاً غدیر نبوده! این ادعا را حتّی دانشمندان اهل سنّت رد کردهاند. گفتهاند: از نظر تاریخی غدیر بوده است.
خدا رحمت کند علّامه امینی را که در الغدیر، مفصّل سند آورده و بحث کردهاند. بیش از ۹۰٪ علمای اهل سنّت خودشان هم نقل کردهاند که غدیر بوده و واقع شده است.
۲- عدهای میگویند در روز غدیر، وقتی پیامبر(ص) فرمودند: «…مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ…» منظور از«مَوْلاهُ» امام نبوده، منظور دوست بوده!! یعنی علی را دوست بدارید، که ما مفصّل جواب میدهیم و بحث شده که خیر اینجا « مَوْلاهُ» به معنی امام، پیشوا، صاحب اختیار، صاحب ولایت و… است.
اینها بحثهایی است که یک ریشه نقلی دارد و یک بحث عقلی که عقل بپذیرد.
مثلاً در رابطه با بحث معاد، آیا عقل بدون هیچ نقلی، اصل بحث معاد را میتواند اثبات کند؟ بله.
در بحثهای معاد چند دلیل عقلی آوردیم که باید معاد باشد. مثلاً در مباحث حِکمی، فلاسفه استدلال میکردند، که مگر میشود وجود عدم شود؟! وجود که عدم نمیشود، بلکه تغییر حالت میدهد و هکذا؛ اما جزئیاتی در رابطه با معاد، نقلی است. آیاتی که در رابطه با جزئیات معاد هست.
آیه قرآن راجع به معاد اینطور گفته، پیامبر(ص) و امامان(ع) راجع به معاد اینطور فرمودهاند، جزئیّات معاد را اینطور توضیح فرمودهاند و هکذا.
بحث امامت مانند معاد، از جمله مباحثی است که هم مبنای عقلی دارد، که با عقل قابل اثبات است، هم مبنای نقلی و تاریخی دارد که بخشهایی از آن مربوط به تاریخ میشود. مطالب تاریخی که عقل قانع بشود و بپذیرد.
وجود امام عصر از منظر فقها و اسلام شناسان وهابیت
قبل از اینکه وارد بحث بشوم، برای اینکه ذهنتان را به این مطلب نزدیک کنم، دو مطلب از دوجا در رابطه با بزرگان فقها و اسلام شناسان غیر شیعه، در دنیای حتّی وهابیّت، مثل عربستان سعودی، عرض کنم.
وقتی از آنها در رابطه با امام زمان(عج) سؤال کردند، که آیا ما معتقد باشیم که امام عصری هست، مهدی(ع) هست یا خیر؟ این مبنا را آنها هم نتوانستند رد کنند!
در تاریخ ۲۳ شوّال ۱۳۹۶ هجری قمری، حدود ۵۰ سال قبل، مجلّهای به نام مجلّة «الرّابطة العالم الاسلامی»، رابطه عالم اسلامی در مکّه چاپ و پخش میشود. در آن تاریخ مدیریّت این مجلّه با شیخ محمد منتصر الکتّانی بوده است. چهار فقیه معروف اهل سنّت هم در آن عضویّت داشتند. وهابیّت هم جزء صاحبنظران فقهی مجمع، «أَلْمَجْمَعُ الْفِقْهیَّ الْإِسْلامی» بودند. آنها در پاسخ به سوال مذکورگفتند:
مهدی موعود مُنتَظَر، محمد بن عبدالله الحسنی أَلْعَلَوِیَّ الْفاطِمی، که از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است. وقت ظهورش آخرالزّمان خواهد بود، در مکّه مکرّمه میان رُکن و مقام با وی بیعت میشود. به هنگام گسترش تباهی، بیدینی و ستمگری، پدیدار شده و بر تمامی جهان حکومت نموده، زمین را از عدل و داد مالامال سازد، همانگونه که از ستم و بیداد آکنده باشد. او آخرین تن از خلفای راشدین دوازدهگانه به شمار میآید.
بعد توضیح میدهم که چرا گفته، إبن عبدالله الحسنی، چون بحثی دراین رابطه داریم. باید از آنان پرسید از کجا میگویید مهدی(ع) هست و ظهور میکند؟ و خلفای راشدین دوازده تا هستند؟ و مهدی(ع) آخرینشان هست، وقتی جهان پراز ظلم و جور میشود…، اینها جزء اعتقادات است، از کجا اینها را میگویند؟
پیامبر(ص) در روایات صحیح کتابهای صِحاح، از ایشان خبر دادهاست، شمار بسیاری از اصحاب، احادیث مهدی(ع) را از ایشان خبر دادهاند، نظیر عثمان بن عُفّان، علی بن ابیطالب(ع)، امّسلمه و… اینها بیست نفر هستند که من آگاهی دارم، و غیر ایشان فراوان هستند.
فقها میگویند ما این بیست نفر را میدانیم که از پیامبر(ص) نقل کردند، و غیر ایشان فراوان هستند، ما دیگر روی آنها تحقیق نکردیم.
بعلاوه گفتاری بسیار از خود اصحاب درباره مهدی(ع) رسیده که در حکم کلام پیامبر(ص) است. اصحاب پیامبر(ص) هم راجع به امام زمان(عج) مطالبی گفتهاند. سپس توضیح میدهد که چرا گفته اینها مثل این است که پیامبر(ص) گفتهاند.
زیرا دراین موضوع جای اجتهاد و اظهار نظر نیست.
چون موضوع نقل است، اجتهاد نیست که بگوییم اجتهاد کردند و ما قبول نداریم، اینها اصحاب پیامبر(ص) بودهاند و از پیامبر(ص) شنیدهاند و نقل کردهاند.
اخبار نبوی و اقوال اصحابی در کتابهای بیشماری از قبیل سُنَن، مَسانید و مَعاجم، دَواوین اسلامی مانند سنن ابیداوود، سنن تِرمذی، سنن ابن ماجه، تاریخ دمشق از ابن عساکر و غیر آن…
مؤلّفانی نیز کتابهای ویژه مهدی(ع) نگاشتهاند، همانا بر تواتر احادیث گروهی از بزرگان پیشین و امروزین، تأکید کردهاند.
در اهل سنّت قدیمیترین کتاب سال ۲۱۱ هجری قمری نوشته شده. سال 211هجری قمری قبل از ولادت امام زمان(عج) است. شیعیان، اصحاب ائمه(ع) ما، از زمان امام صادق(ع) کتاب راجع به امام زمان(ع) نوشتند.
بزرگانی از صاحبنظرها، چه در گذشته، چه حال این روایات را متواتر دانستهاند از قول پیامبر(ص) مانند: سَخاوی در فَتْحُ الْمُغیثِ، ابن تیمیّه در فتاوی، (بنیانگذار مکتب وهابیّت و دشمن سرسخت شیعه که خیلی هم میتازد، که میدانید چه آدم عجیبی است.) و ابوالعبّاس مغربی در الوَهْمِ الْمَکنون ابن خلدون.
ابن خلدون نویسنده معروف، در مقدمه یکجا اعتراف میکند و میگوید در سنن ابن ماجه آمده که لا مهدی إِلَّا عیسی! مهدی(ع) نیست مگر فقط حضرت عیسی(ع)! که آخرالزّمان میآید. بعد میگوید: معلوم است که اینها موهوم است. آنوقت این ابوالعباس مغربی در جواب ابن خلدون یک کتاب نوشت.
الوَهْمِ الْمَکنون ابن خلدون در کتاب مقدمه خود برآن شده است تا احادیث مهدی(عج) را به استناد خبر بیپایه و دروغین لا مهدی الّا عیسی که ابن ماجه نقل کرده، معیوب و مردود شمارد. اما پیشوایان و دانشوران بر کار او ایراد گرفته و یادآور شدند که وی از عالمان به شریعت نیست و سخن ناروا و نادرستی گفته است. استاد ما ابن عبدالمؤمن کتاب خاصّی بر ردّ اونگاشته که بیش از ۳۰ سال است به چاپ رسیده و در شرق و غرب منتشر شده. حافظان و محدّثان، اقرار آشکار دارند بر اینکه درباره مهدی(ع)، احادیثی صحیح و حَسَن رسیده است که در مجموع متواتر هستند و به صحّت و تواتر آنها یقین میشود و اینکه اعتقاد به خروج مهدی(ع) واجب بوده، از عقائد اهل سنّت و جماعت به شمار میآید و هیچ مسلمانی جز آنکس که از سنّت بیخبر و در عقیدت بدعت گذار باشد، این اعتقاد را انکار نمیکند.
مهدی موجود موعود یا مهدی موعود
آقای جوادی آملی کتابی دارند که نسبت به همین مطلب دقّت قشنگی کردهاند. بنده تا آنجا که مطالعه دارم، فکر کنم ایشان اولین نفر هستند که این عنوان را روی جلد کتابشان گذاشتهاند. اسم کتابشان این است، مهدی موجود موعود. معمولاً همه میگویند، مهدی موعود. مهدی موعود، میتواند معنایش این باشد، که الآن موجود نیست، و هنوز متولّد نشده است. کما اینکه بسیاری از علمای اهل سنّت میگویند اصل مهدی مسلّم است، ولی در آخرالزّمان متولّد میشود.
اشکالی هم که قوشچی بر مرحوم خواجه نصیر میکند، بعد جواب میدهند، در همین زمینه است. انشاالله بحث میکنم. ولی روال بحث را فعلاً داشته باشید، که من دارم از کجا وارد میشوم.
لذا اینها اصل اعتقاد به اینکه مهدی(ع) هست، ظهور خواهد کرد و در آخرالزّمان میآید و چنین و چنان… میگویند هیچ مسلمانی منکر نیست، مگر آنکه از سنّت پیامبر(ص) بیخبر باشد.
مبنای این عقیده چیست؟ روایات صحیحهای که از شخص پیامبر(ص) برای آنها رسیده.
ولی برای ما یازده امام(ع) چه توضیحاتی دادهاند، یا امامان ما از پیامبر(ص) چه توضیحاتی دادهاند، میرسیم انشاالله، ولی حوصله میخواهد.
۲- یک لِجنهای است در عربستان سعودی بهنام «فَتاوِیَ اللِّجْنَةِ الدّائِمَة لِلْبُحوُثِ الْعِلْمِیَّة وَ الْإِفْتاء». فتواهایی که عالمان برجسته اهل سنّت راجع به مباحث مختلف دینی میدهند، این لجنه باید مهر بزند و تأیید کند. این لجنه در شهر ریاض است، به ریاست شیخ عبدالعزیز بِن باز، دایی فهد، که چندی قبل فوت کرد، مُفتی اعظم وهابیّت بود. دو چشمش هم کور بود، شدیداً هم ضدّ شیعه بود و معاونت شیخ عبدالرّزاق عفیفی، عضویت شیخ عبدالله بن قَعود و شیخ عبدالله بن عذیان، اینها جزء مهرههای اصلی بودند.
این مجموعه معمولاً چاپ میشود، یکی از نوشتهها که بوسیله احمدبن عبدالرزاق دُوَیش، جمعآوری شده، ج۳ ص ۱۰۱، فتوای شماره ۲۸۴۴، چاپ عربستان آمده است:
روایاتی که بر خروج مهدی(ع) دلالت میکند، فراوان هستند، پیشوایان حدیث آنها را به سندهای بسیار آوردهاند، گروهی از دانشمندان گفتهاند و پیشوایان حدیث آنها را به سندهای بسیار آوردهاند، گروهی از دانشمندان گفتهاند که این احادیث تواتر معنوی دارند. نظیر ابوالحسن عامری(قرن ۴)، علّامه صفارینی در کتاب أَلَّوائِحُ الْأَنْوارِ الْبَهِیَّه، و علّامه شوکانی در رساله التوضیح فِی تواتر احادیث المهدی و الدَّجال وَ الْمسیح، و جایز نیست کسی را به عنوان مهدی باورکند، مگر آنکه وی را دارای نشانیهایی ببیند که پیامبر(ص) در روایات صحیح بیان نموده است.
انواع تواتر
۱- تواتر لفظی:
یک حدیث با یک لفظ به گونهای بیان شده باشد که بگویند با همین لفظ متواتر است. مانند حدیث«…مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ…» آنقدر همین عبارت را با همین لفظ از راویان مختلف نقل شده که چه شیعه و چه سنّی میگویند اصل این حدیث تواتر لفظی دارد، یعنی لفظ آن نیز متواتر است.
۲- تواتر معنوی:
یک مطلب با الفاظ مختلف، ولی یک معنا را برساند. میگویند درست است که لفظش متواتر نیست، ولی معنایی که در رابطه با این حدیث به ما میرسد، آن معنا متواتر است.
لذا ازنظر سندیّت، چه حدیث متواتر معنوی یا متواتر لفظی باشد، حکم متواتر دارد.
اینها در بحثهای تخصصی حدیث شناسی و اسلام شناسی بین متخصصین مطرح میشود.
یعنی اصل را ما نمیتوانیم رد کنیم، و هرکسی هم که گفت: من مهدی هستم. ما نمیتوانیم قبول کنیم، مگر با آن نشانههایی که پیامبر(ص) راجع به مهدی گفته است.
از کتابها و منابع میآورم که پیامبر(ص) راجع به مهدی(ع) چه گفتهاند، و چه نشانیهایی دادهاند.
دو شاهد از برجستهترین پایگاههای ضدّ شیعی که وهابیّت هستند، یکی در مکّه، یکی در ریاض، با این منابعی که خدمتتان عرض کردم، صریح میگویند، خیر، ما هم نمیتوانیم مهدی را رد کنیم.
حالا در جزئیّات موعود است یا فقط موجود است، در ادامه بحث میکنیم، اما سبکی که این عقیده درست میشه را دارم عرض میکنم.
مبنای این عقیده چیست؟ نقل پیامبر(ص).
اگر کسی توحید را قبول کرد، نبوّت را قبول کرد، پیامبر اسلام را بعنوان پیامبر بر حق پذیرفت، پیرو پیامبر(ص) شد، حالا اگر پیامبر(ص) گفتند مهدی(ع) حق است، آیا اینجا ما میتوانیم تردید کنیم؟ ولو من نبینم، ولو در تاریخ کم دیده باشم؟!
از باب تقریب ذهن مثالی عرض می کنم، مثلاً شما با ادلّه عقلی برایتان ثابت شد خدا حقّ است، بگویید من که تا حالا خدا را ندیدم!
میگوییم برفرض هم که خدا دیدنی باشد، شما ندیدی، ولی اصلش را که اثبات کردید.
اینها این را پذیرفتند و مبنا هست، این مبنا درست است و ما هم اینرا قبول داریم.
میگوییم اگر یک مطلبی نقلی است، عقل از طریق نقل به اطمینان رسید، این قابل قبول است. حالا در فرهنگ شیعه، ببینید چقدر قوی این مبنای نقل را بیان میکند. چقدر آیه در قرآن کریم داریم، فقط دو آیه را بحث میکنم.
در دو کتاب «درسهایی از اصول عقائد» و «ماء معین» که از بنده چاپ شده، در این باره توضیح دادم. اما خیلی از حرفهایی که در این مباحث میخواهم مطرح کنم، در این دو کتاب نیست. این سوالات باعث می شود مطالب اضافه شود.
حدود ۱۰، ۲۰ سال قبل آقایی در زاهدان پیدا شد، گفت اصلاً آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س) دروغ است!
افسانه شهادت! در طول یکسال و نیم، ۳۰۰ کتاب نوشته شد.
یکی هم بنده نوشتم، که به این دلیل، به این دلیل…، این فرد اشتباه میکند.اینها توفیق میشود که آدم برود دنبال جواب. بدون تعارف عرض کنم، توی این یک هفته بیش از ۶۰ ، ۷۰ ساعت وقت گذاشتم تا توانستم یک مقدار مطالب را جمعآوری کنم و از مدارک ببینم، مبالغه نکردم، ولی هنوز هم کار دارد.
خدا رحمت کند یکی از دانشمندان معروف حوزه نجف را، به نام سیّد محمد مهدی موسوی خِرْسان، دانشمند برجستهای بودند. ایشان یک کتاب راجع به امام زمان(عج) دارند، این بحثی هم که امشب بنده خواندم، ایشان از مجلّة الرّابطة العالم الاسلامی، گرفته بودند و در یکی از کتابهای خودشان هم آورده بودند.
۴ ، ۵ سال پیش که به علّت تعمیرات حسینیّه نتوانستیم در ماه رمضان برنامه داشته باشیم، بنده نجف مشرّف شده بودم، یک شب بعد از افطار خدمت ایشان رسیدم. جلسه دوستداشتنی قشنگی بود. این سفر که مشرّف شدم، دیدم ایشان به رحمت خدا رفته و در حرم امیرالمؤمنین(ع)، دفن شده اند ، مرد بزرگواری بودند.
ایشان دراین زمینه خیلی کار کردهبودند و تحقیقات زیادی داشتند که یک مقدارش را آن شبی که در نجف خدمتشان رسیدیم، محبت کردند و از ایشان گرفتم.
امام زمان(عج) در منابع
۱- قرآن کریم
ما قرآن را قبول کردیم، حال قرآن راجع به امام زمان(ع) چه میگوید؟
فعلاً دو آیه بیشتر انتخاب نکردم، در همین دو کتاب شاید بیش از ۱۰ - ۲۰ آیه را آوردهام، ولی اینجا میخواهم دو آیه را به اندازهای که وقت اجازه میدهد، بحث کنیم.
سوره مبارکه توبه، آیه ۳۳
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ
او کسى است که پیامبرش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همهی آیینها پیروز گرداند، هرچند مشرکان ناخشنود باشند.
عین همین آیه، در سوره مبارکه صف، آیه ۹ تکرار شدهاست و در آیه ۲۸ سوره مبارکه فتح با کمی اختلاف ذکر شده است.
این آیه از آیات مشهور راجع به امامعصر(ع) است. قرآن میفرماید:
«هُوَ الَّذی»اوست خدایی که،«أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ» پیغمبر را با هدایت و دین حق فرستاده، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» که این دین بر همه ادیان غلبه خواهد کرد، «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» هرچند مشرکان نپسندند و نخواهند.
اول سؤال میکنم، من و شما که مسلمان هستیم و قرآن را قبول کردیم، مبنای اعتقادی ما این است، با همان دلایلی که داریم،آیا قرآن نعوذبالله دروغ میگوید؟! آیه میفرماید: این دین بر همه ادیان غلبه پیدا میکند، ولو مشرکین نخواهند.
آیا تا الآن غلبه پیدا کرده است؟ نه در زمان پیغمبر اسلام(ص) نه در زمان یازده امام(ع) و نه تا به امروز غلبه پیدا نکرده است. قرار است غلبه پیدا کند. چه موقع است؟ چطوری است؟
لذا حتّی همان صدر اسلام برای مسلمانها سؤال بود. هم از پیغمبر(ص) سؤال کردند، هم از ائمه(ع) بعد از پیغمبر(ص) سؤال کردند، که عرض خواهم کرد که شیعه چه میگوید، سنّی چه میگوید.
عین این آیه در سوره مبارکه صف، آیه شریفه ۹، تکرار شده، در سوره مبارکه فتح، آیه شریفه ۲۸، یک اختلاف مختصری دارد.
معنای آن آیه هم مانند همانی که گفتیم، تواتر معنوی، که لفظ ممکن است فرق کند، ولی معنا فرق نمیکند، معنایش همان است.
سوره فتح، آیه ۲۸
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللهِ شَهیداً
او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همهی ادیان پیروز کند و کافى است که خدا گواه این موضوع باشد!
مضمون اول همان است، آخر آن دو آیه فرمود، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ، هر چند مشرکین نخواهند. قراراست پایان بشریّت به اینجا منتهی شود.
این آیه میفرماید: «وَ کَفى بِاللهِ شَهیداً» خدا کافی است که شهادت بدهد اینها شدنی است. یعنی از نظر خدا این قطعی است. حتی اگر بعضی از انسانها نپذیرند و قبول نکنند.
سؤال
من و شما به عنوان مسلمان، قرآن کتاب آسمانی من و شماست، میخواهیم مبنای اعتقادی خود را از قرآن دربیاوریم. قرآن میفرماید، این دین قراراست بر همه ادیان غلبه کند، ولو مشرکین نخواهند. تا حالا که این اتفاق نیفتاده است. آیا به ذهن مسلمانهای صدراسلام و دوره یازده امام(ع) نرسیده بود که سؤال کنند چرا؟!
سؤال هم کردند، معصومین(ع) هم توضیح فرمودهاند.
نمونههایش را ابتدا از اهل سنّت نقل کنم، بعد از شیعه.
نظر چند تن از دانشمندان اهل سنّت درباره این آیه
۱-طبری، نویسنده معروف اهل سنّت، در جلد ۱۴ تفسیر طبری، صفحه ۸۸ میگوید: این آیه مربوط به زمان نزول حضرت عیسی(ع) و یکی شدن تمامی ادیان تفسیر شده است.
۲- قُرْطَبی، از مفسّرین معروف اهل سنّت است، کتاب مشهوری بهنام الجامع لاحکام القرآن دارد در ج ۸، ص ۱۲۱میگوید: این آیه غلبه دین اسلام، بر سایر ادیان، در عصر نزول حضرت عیسی(ع) را بیان میکند.
که عصر نزول حضرت عیسی(ع) چیست؟ آیه دومی که خواهم خواند انشاءالله، در همین مورد است.
۳- فخر رازی، که میتوان گفت بزرگترین مفسّر سنّی هست، که شاید در تاریخ اهل سنّت بزرگتر از فخر رازی در تفسیر پیدا نشده باشد، بسیار هم ضدّ شیعه است! و خیلی هم سعی میکند که در طول این سی و چند جلد تفسیری که نوشته، مرتب ایراد بگیرد و اشکال کند.
اسم تفسیرش مفاتیح الغیب است، ولی به قدری مفصّل هست که به آن تفسیرکبیر میگویند. به فارسی هم ترجمه شده. وقتی به این آیه میرسد، در ج ۱۶، ص۳۳میگوید:
«…هَذَا وَعْدٌ مِنَ الله وَ أَنَّهُ تَعالَی یَجْعَلُ الْإِسْلَامَ عَالِیاً عَلَی جَمِیعِ الْأَدْیانَ وَ تَمامِ هَذَا إِنَّما یَحصُل عِنْدَ خُرُوجِ عیسی وَ قَالَ سِدِی ذَلِکَ عِنْدَ خُرُوجِ الْمَهدِی…»
میگوید: بله، ابوهریره بیان کرد، که این آیه برای زمانی است که حضرت عیسی میآید، و سدی که یکی از راویان است، او که از پیامبر(ص) برای ما روایت کرده، میگوید همان زمانی است که مهدی میآید.
(آیه دیگر را میخوانیم که حضرت عیسی(ع) و مهدی(ع) با هم میآیند، و این امر چگونه است)
۴- آلوسی بغدادی، در مثل مناقشه نیست، به قول اهل فن بلاتشبیه، آلوسی در بین اهل سنّت، مثل علّامه طباطبایی ما، جزو مفسّرین اخیر است و یک وجهه خاصّی در تفسیر دارد. در تفسیر روح المعانی، ج ۵، ص ۲۷۸ میگوید: این آیه، استیلای اسلام، غلبه اسلام، بر بقیّه ادیان، در آخرالزّمان و زمان ظهور امام عصر(ع) را بیان میکند.
۵-ابنکثیر درتفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۱۲۱، همین مطلب را بیان میکند.
۶- صحیح مسلم، مُسند احمد، میگوید این از پیشگوییهای قرآن است، راجع به آینده و موارد بسیار دیگر… .
اینها از باب اشاره بود، که اهل سنّت اعتراف کردهاند.
اهمیت این بحث ها
خدای من شاهد است، من این بحثها را مثل عبادت شب قدر میدانم. چرا که بحث اعتقادی است، آنهم نسبت به امام عصر(عج)، که خیلی مظلوم هستند، انصافاً مظلوم هستند. حتّی در بین ما شیعیان!
غربت حضرت در طول هزار و صد و خوردهای سال، تنهایی حضرت، رنجهایی که حضرت از بدی ما شیعیان میبرند…
خدا میداند من هنگامیکه یادم میآید حالم منقلب میشود، به عنوان یک بچّه شیعه، یک مقدار مشکلات بشریّت را توی کره زمین میبینم، وَلله بعضی شبها تا صبح نمیخوابم، انقدر رنج میبرم که خدایا چرا بشر این همه گرفتار است؟
آنوقت امام عصر(عج) به آن عظمت، چه بر حالشان میگذرد؟
یکی از این سفرهایی که مکّه مشرّف بودیم، توی صحرای عرفات، یک بنده خدایی با ما بود، حال خوشی داشت، عصر عرفه با چند نفر از دوستان گفتیم برویم لابلای چادرها، یکجای تنهایی پیدا کنیم، که توی حال خودمان باشیم. یک گوشه رفتیم، هوا هم خیلی گرم بود، تابستان بود و هوا به شدّت گرم، روی ماسهها که نشسته بودیم، حولههای ما از شدّت عرق بدنمان خیس شده بود، به زحمت میتوانستیم حولهها را از ماسهها جدا کنیم.
یکی از دوستان را دیدم که خیلی منقلب است. بعد از عرفات و اعمال حج، پرسیدم روز عرفه حالت خیلی منقلب بود، گفت: بله، لابلای آن حال خوشی که بود، من یک لحظه احساس کردم که چرتم گرفت، متوجّه نبودم و دست خودم نبود،( مورد تصرّف قرار گرفته بود.)
یکموقع دیدم آقا تشریف آوردند، و ایشان عنایتی دارند، میکنند، ولی چشمهایشان به نظر من یک کم مشکل دارد!
ما این مقدار یاد گرفته بودیم که امام(ع) نقص ندارند، ولی چشم حضرت مثل اینکه ورم کرده، قرمز شده بود. من در همان حال پرسیدم آقا چشمهای شما؟!
فرمودند: از بس غصّه میخوریم و گریه میکنیم…
لذا اگر راجع به امام زمان(ع) بخواهیم صحبت کنیم و شبههها را پاسخ دهیم، این عبادت است. انشاالله این بحث را ریشهایتر جلو برویم. و من امیدوارم که انشاالله دراین بحثها عنایات خاص خواهد شد، من مطمئن هستم.
تفسیر اهل البیت(ع)
۱- امام رضا(ع) در ذیل این آیه توضیح دادهاند:
یُظهِرُهُ عَلَی جَمیعِ الْاَدیانِ عِند قیامِ الْقائِم(عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَهُ الشَّریف) این آیه غلبه اسلام بر جمیع ادیان در زمان قیام قائم(عج) است.
(کافی، ج ۱، ص ۴۳۲؛ مناقب، ج ۲، ص۸۲؛ نورالثقلین، ذیل همین آیه؛ بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۳۶، و ج ۵۱، ص۶۰.)
۲-امام باقر(ع)، ذیل همین آیه، میفرماید:
الباقر(علیهالسّلام)-یَکُونُ أَنْ لَا یَبْقَی أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ (صَلَّی الله علیه و آله) انَّ ذَلِکَ یَکُونُ عِنْدَ خُرُوجِ المهدی مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص). (تفسیر عیّاشی، ج ۲، ص ۸۷؛ نورالثقلین، ذیل آیه؛ البرهان، ذیل آیه؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶)
هیچکس نمیماند جز اینکه اقرار به حقیقت محمّد (صلی الله علیه و آله) میکند و این نمیباشد، مگر زمان خروج مهدی(ع) آل محمد(ص).
۳-امام صادق(ع)،در ذیل همین آیه میفرمایند:
الصّادق (علیه السلام)-وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِیلُهَا بَعْدُ وَ لَا یَنْزِلُ تَأْوِیلُهَا حَتَّی یَخْرُجَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لَا مُشْرِکٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ فَاکْسِرْنِی وَ اقْتُلْهُ.( تفسیر عیّاشی، ج ۳، ص ۸۷؛ کمال الدِّین مرحوم شیخ صدوق، که به دستور امام زمان(عج) نوشتهاند، ج ۲، ص ۶۷۰؛ نورالثقلین، ذیل آیه؛ البرهان، ذیل آیه؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۴)
به خدا قسم! هنوز تأویل این آیه بروز پیدا نکرده و تا خروج قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویلش آشکار نمیشود. وقتی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج کند، کافری نسبت به خدای بزرگ باقی نمیماند و مشرکی نسبت به مقام امام(ع) نمیماند، مگر اینکه از قیام او کراهت دارد، تا جایی که اگر کافر یا مشرکی در دل صخرهای باشد، صخره میگوید: «ای مؤمن! در دل من کافری است، پس مرا بشکن و او را بکش!».
یعنی اوضاع به گونهای میشود که دیگر کفر باقی نمیماند، و این در زمان امام عصر(عج) خواهد بود.
۴- ابابصیر از شاگردان ارزنده امام صادق(ع) است. وی میگوید:
عَنْ أَبِیبَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُول: إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیهم السلام) مَا وَقَعَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْغَیْبَاتِ جَارِیَهًٌْ فِی الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهْ بِالْقُذَّهْ قَالَ أَبُوبَصِیرٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنِ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ یَا بَا بَصِیرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِیمُوسَی ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَهًِْ الْإِمَاءِ یَغِیبُ غَیْبَهًًْ یَرْتَابُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَیَفْتَحُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ یَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَیابْنُمَرْیَمَ (علیه السلام) فَیُصَلِّی خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَی فِی الْأَرْضِ بُقْعَهًٌْ عُبِدَ فِیهَا غَیْرُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا عُبِدَ اللَّهُ فِیهَا وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ.
ابوبصیر گوید: از امام صادق (ع)شنیدیم که میفرمود: «تمام غیبتهای پیامبران (ع) در زندگی قائم ما اهلبیت مو به مو، نعل به نعل نیز جاری است». عرض کردم: «آیا قائم از شما اهلبیت است»؟ فرمود: «ای ابوبصیر! او پنجمین فرزند پسرم موسی امام کاظم (ع) و فرزند بانوی کنیزان عالم است. غیبتش چندان طولانی گردد که اهل باطل دچار تردید شوند. سپس خداوند او را ظاهر کند و شرق و غرب جهان را به دست او بگشاید و عیسیبنمریم از آسمان فرود آید و پشتسر او نماز گذارد. زمین با نور خداوند منوّر گردد و جایی در روی زمین نمیماند که در آن غیر از خداوند عزّوجلّ پرستش شود همهی ادیان از میان برود و فقط دین خدا میماند». تفسیر اهلالبیت، ج ۶، ص ۱۳۴؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶؛ کمال الدِّین، ج ۲، ص ۳۴۵)
منظور از این عبارت که با ظهور او زمین به نور خدا روشن میشود این است که با ظهور حضرت، آن مدینه فاضلهای که قرار بود تشکیل شود و نورانیت حق جلوه کند به وجود می آید.
سوره مبارکه نساء آیه ۱۵۹
وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیداً.
هیچ اهل کتابی نیست، ( اهل کتاب از نظر قرآن، یهودیها، مسیحیها و مسلمانها هستند) مگر اینکه («بِهِ» برمیگردد به حضرت عیسی(ع) چون آیات قبل راجع به آسمان رفتن حضرت عیسی(ع) و برگشتن او است) قبل از مرگ حضرت عیسی(ع) به او ایمان میآورد… و در قیامت هم حضرت عیسی(ع) شهادت میدهد، که اینها به من ایمان آوردند.
آیات قبل راجع به این است که گفتند ما حضرت عیسی(ع) را کشتیم! ولی قرآن میفرماید:
«…ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ…»
درحالىکه نه او را کشتند، و نه بردار کردند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد.
و در آیه ۱۵۸ میفرماید: بَلْ رَفَعَهُ اللهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللهُ عَزیزاً حَکیماً
بلکه خدا او را بهسوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است.
بعضی از مسیحیان حضرت عیسی(ع) را به عنوان إِبْنُ الله ! پسر خدا ! قبول دارند و بعضیها میگویند: خود خداست !! برخی دیگر معتقدند سه تا یکی است و یکی سه تاست، «تثلیث»…!
قرآن در این آیه میفرماید: هیچ اهل کتابی نیست که قبل از موت حضرت عیسی(ع)، ایمان میآورد که عیسی(ع) پیغمبر خداست.
مسلمانها که همین الآن هم اعتقاد دارند که حضرت عیسی(ع) پیغمبر خداست. یهودیها که حضرت عیسی(ع) را قبول ندارند، مسیحیان را رد میکنند. پس این آیه چه میگوید؟!
دیدگاه مفسران اهل سنت و شیعه درباره ایمان به حضرت عیسی(ع) قبل از مرگ
در این آیه آمده است قبل از موت حضرت عیسی(ع)، هیچ اهل کتابی نیست، مگر اینکه به حضرت عیسی(ع) ایمان میآورد و قبولش میکند و میپذیرد که پیغمبر و فرستاده خداست… این چیست؟ آیا این موضوع در صدراسلام برای مسلمین مطرح نشد؟ آیا سؤال نکردند؟آیا پیغمبر(ص) توضیح ندادند؟
تفسیر«دُرُّ الْمَنْثور» سیوطی
تفسیر«دُرُّ الْمَنْثور» سیوطی یکی از تفاسیر معروف اهل سنّت است که به صورت تفسیر مأثور، یعنی تفسیر مبتنی بر احادیث و روایات میباشد.
وی روایاتی را از پیغمبر(ص) نقل کرده، در ذیل این آیه مفصّل آورده است. این روایات میگویند: این آیه راجع به نزول حضرت عیسی(ع) در آخرالزّمان است، و پشت سر مهدی(ع) نماز خواندن است.
و جالب این است که بعضی از منابع اهل سنّت، میگویند:
حضرت عیسی(ع)، پشتسر مهدی(عج) نماز میخواند، حضرت مهدی(عج) به حضرت عیسی(ع) میفرمایند: شما جلو بایستید و نماز بخوانید، حضرت عیسی(ع) میگوید: خیر امروز امام شما هستید و شما باید جلو بایستید.
صحیح مسلم و مسند احمد حنبل
در کتاب صحیح مسلم (یک کمی مطلب را پیچانده)، ج ۱، ص ۹۵، و احمد حنبل در مسند، ج ۳، ص ۳۸۴، آمده است:
حَدَّثَنَا الوَلیدُ بنُ شُجاعٍ وهارونُ بنُ عَبدِ اللَّهِ وحَجّاجُ بنُ الشّاعِرِ ، قالوا : حَدَّثَنا حَجّاجٌ وهُوَ ابنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابنِ جُرَیجٍ، قالَ : أخبَرَنی أبُو الزُّبَیرِ : أنَّهُ سَمِعَ جابِرَ بنَ عَبدِ اللَّهِ یَقولُ : سَمِعتُ النَّبِیَّ صلى اللّه علیه و آله یَقولُ :
لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن اُمَّتی یُقاتِلونَ عَلَى الحَقِّ ظاهِرینَ إلى یَومِ القِیامَةِ .
قالَ : فَیَنزِلُ عیسَى بنُ مَریَمَ صلى اللّه علیه و آله ، فَیَقولُ أمیرُهُم : تَعالَ صَلِّ لَنا ، فَیَقولُ : لا ، إنَّ بَعضَکُم عَلى بَعضٍ اُمرَاءُ ، تَکرِمَةَ اللَّهِ هذِهِ الاُمَّةَ
جابر میگوید شنیدم که پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله مىفرماید : «همواره گروهى از امّت من، حقمدارانه مىجنگند و تا روز قیامت پیروزند» و فرمود : «و عیسى بن مریم فرود مىآید و فرمانده آنان (سپاهیان مهدى علیه السلام ) به او مىگوید: پیش بیا و برایمان نماز بگذار . عیسى مىگوید : نه ، برخى از شما، امام برخى دیگر هستند [و این]، گرامیداشت خداوند براى این امّت است.
(جابر بن عبدالله، مورد قبول شیعه و اهل سنت است و و روایاتش را نقل میکنند. جابر در اربعین اباعبدالله الحسین(ع)، به کربلا به زیارت امام حسین(ع) آمد.)
میگوید: این آیه راجع به این است، در زمانی که حضرت عیسی(ع) میآید، حقیقت برملا میشود، و امیری از شما مسلمین هم هست، میفرماید شما نماز بخوانید، حضرت عیسی(ع) میگویند خیر شما نماز بخوانید…
(میگوید: «امیری»، اسم نمیبرد، این امیر چه کسی است که موقع نزول حضرت عیسی(ع)، قرار است باشد؟
در تمام روایتهای دیگر گفته، مهدی(ع) است. اما اینجا دیگر اسم نبرده است. در تاریخ از این کارها هم کردهاند، که نمونههایش را عرض میکنم.
اما یک نمونه از اهل سنّت را بخوانم که خیلی قابل توجّه است.
میدانید که حجّاج یک خونخوار عجیبی است، حاکم حکومت اموی (مروانیان) است و چقدر خون ریخته و چه کارهایی کرده است… اتفاقاً مرد ادیب و فصیحی هم هست!
ابن خَلَکان در کتاب وَفَیاتُ الْأَعْیان، ج ۱، ص ۳۳۴، مرحوم آشیخ عباس قمّی، در تَتِمَّةُ الْمُنتها، ص ۱۵۲، نقل میکنند حسن بصری و حجّاج در فصاحت در آن عصر، بسیار قوی بودند. ابو عَمر بن الْعَلاء، که از قرّاء سبعه است و سنه ۱۵۴ هجری قمری وفات کرده، او میگوید این دو نفر زمان خودشان در فصاحت بسیار قوی بودند.
نقل شده است حجاج میگوید پیامبر(ص) در ذیل این آیه فرمودند:
«کَیْفَ اَنْتُمْ اِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیَمَ فِیکُمْ وَ اِمَامُکُمْ مِنْکُمْ»
چگونه است برای شما، وقتی ابن مریم، حضرت عیسی(ع)، «نَزَلَ فِیکُمْ» در میان شما نازل میشود،«وَ اِمَامُکُمْ مِنْکُمْ» امّا امام از شماست. ( زمخشری، دانشمند معروف اهل سنّت، تفسیر الکشّاف، ج ۱، ص ۵88، دُرُّ المنثور سیوطی، ج ۲، ص ۷۳۵، مدرک شیعه: تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۷۱.)
علی بن إبراهیم: قال حدثنی أبی عن القاسم بن محمد عن سلیمان بن داود المنقری، عن أبی حمزة، عن شهر بن حوشب قال: قال لی الحجّاج: یا شهر آیَةً فِی کِتابِ الله قَدْ أَعِیْتَنی، فَقُلت: أَیُّهَا الْأَمیر أَیَّة آیةً هِیَ؟ فَقالَ: قَوْلُهُ: ﴿وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ إِلاَّ لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ﴾ واللهِ إِنِّی لَآمِرُ بِالْیَهُودی وَالنَّصْرانی فَیُضْرَبُ عُنُقَهُ، ثُمَّ أُرُمَقُهُ بِعَینی فَما أراهُ یُحَرَّکُ شَفَتَیْهِ حَتَّی یَخْمِدُ فَقُلْتُ: أَصْلَحَ الله الْأَمیر لَیْسَ عَلَی مَا تَأَوَّلْتَ، قَالَ: کَیْفَ هُو؟
قُلْتُ: إِنَّ عیسی یَنْزِلُ قَبْلَ یَوْمَ الْقِیامَة إِلَی الدُّنْیا فَلا یَبْقی أَهْلَ مِلَّةِ یَهودی وَلا نَصرانی إِلَّا آمَنَ بِه قَبْلَ مَوْته وَ یُصَلِّی خَلْفَ الْمَهْدی.
قال: ویحک أنّی لک هذا و من أین جئت؟ فقلت: حدّثنی به محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السّلام فقال: جئت بها و اللّه من عین صافیة
علیّ بن ابراهیم گوید: حدیث گفت مرا پدرم از قاسم بن محمّد از سلیمان بن داوود منقری از ابوحمزه از شهربنحوشب که گفت: حجّاج به من گفت: ای شهر، آیهای در کتاب خدا هست که در آن (معنی) درماندهام. گفتم: ای امیر، کدام آیه است؟ گفت: (این) فرموده خداوند: (وهیچکس از اهل کتاب نیست جز آنکه به طور حتم پیش از مرگ، به وی ایمان خواهد آورد). به خدا سوگند، من دستور میدهم یهودی ونصرانی را گردن میزنند. سپس چشم بر او میدوزم؛ امّا نمیبینم لبهایش را حرکت دهد تا اینکه بیحرکت میگردد (واز دنیا میرود)!
(میخواهد ببیند آیه راست میگوید یا دروغ، آدمها را میکشد که ببیند آخرین لحظه چه میگویند؟!
گفتم: خداوند حال امیر را اصلاح فرماید! چنانکه تأویل کردهای نیست.
گفت: چگونه است؟گفتم: همانا عیسی (علیه السلام) پیش از روز قیامت به دنیا فرود میآید. پس اهل هیچ آیین، یهودی یا غیر آن، باقی نماند مگر آنکه پیش از مردنش به او ایمان آورد وپشتسر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز میگذارد. گفت: وای بر تو! این را از کجا میگویی واز کجا آوردهای؟
گفتم: این را محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی طالب (علیهم السلام) [یعنی امام باقر(ع)]برایم حدیث فرمود. گفت: به خدا سوگند، آن را از چشمه زلالی آوردهای.
یعنی حتّی حجّاج هم اعتراف میکند.
جمع بندی
پرسیده می شود:
1-آیا بحث مهدی(ع) مطرح شده است؟ بله.
2-از کجا اعتقاد دارید؟ از قول قرآن و توضیح پیامبر(ص).
3-آیا اصل اعتقاد به مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، مثل بحثی که پیامبر(ص) میفرمایند: جانشین من علی بن ابیطالب(ع) است، اگر پیامبر(ص) فرمودهاند، برای ما اعتقاد آور هست یا نیست؟
بله هست. قرآن کلّی فرموده، مثل اینکه فرموده: «أَقِمِ الصَّلاةَ»پیامبر(ص) فرمودند: صبح اینطور بخوانید، ظهر اینطور، مغرب اینطور بخوانید و هکذا.
قرآن کلّی میگوید، پیامبر اسلام(ص) برای ما توضیح دادهاند. در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) درباره امام زمان(عج) چه فرمودهاند؟ امام زمان(عج) هستند، غائب میشوند، عمرشان طولانی است…
همه این باورهاییکه من و شما داریم، در فرمایشات پیامبر(ص) هست.
4- یازده امام(ع) چه فرمودهاند؟ توضیحات مفصّل دادهاند. اینها را انشاالله طی جلسات آینده بحث میکنیم و بعد میرویم سراغ تاریخ.
5- آیا در تاریخ ندیدهاند؟ بله دیدهاند.
6- چند نفر دیدهاند؟
7-چه کسانی نقل کردهاند؟
8-به چه صورت بیان شده؟
9-چه کسانی ولادت ایشان را دیدهاند؟
10-در طول پنج سال چه کسانی با حضرت بودند؟
11- در طول ۶۹ سال چگونه بوده؟
تا برسیم به غیبت کبری و بعد برسیم به اینکه اصلاً وجود امام غائب چه فایدهای دارد و…
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ،
یَا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ.(۸۸یوسف)
هنگامی که آنها بر او [= یوسف] وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع کمی (برای خرید موادّ غذایی) با خود آوردهایم؛ پیمانه را برای ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش میدهد!»
اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ
خدایا ما به تو شکایت کنیم از نبودن پیامبرمان که درودهاى تو بر او و آلش باد
وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا
و از غیبت مولایمان و از بسیارى دشمنان و کمى افرادمان و از سختى آشوبها و از کمک دادن اوضاع
وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ
زمانه به زیان ما پس درود فرست بر محمد و آلش و کمک ده ما را بر این اوضاع به گشایش
تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ
فورى از طرف خود و برطرف کردن رنج وناراحتى و یارى با عزت و ظاهر ساختن سلطنت حقه و رحمتى
مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
از جانب تو که ما را فراگیرد و تندرستى از طرف تو که ما را بپوشاند به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
به کوشش سرکار خانم خرم نژاد
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه اول پاسخ به شبهات پیرامون امام عصر(عج)