جلسه سوم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
پاسخ به شبهات پیرامون امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف
جلسه سوم
اخیراً در فضای مجازی به بحث در مورد موجودیّت وجود مقدّس امام عصر(عج) بسیار دامن میزنند.
بین شیعه و سنّی این موضوع مشترک است که منجی در آخرالزّمان خواهد بود، خداوند انسانی را برمیانگیزد که عدل و داد را در جهان پیاده کند، ظلم و جور را از میان ببرد، دین توحیدی الهی را بر همهٔ ادیان، مذاهب و مکاتب غلبه دهد، نام او مهدی(ع) و از نسل پیامبر(ص)، از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) است.
در دو جلسه گذشته دو شبهه را بحث کردیم:
۱- در بعضی منابع اهل سنّت، به صورت شاذ و نادر آمده، مهدی(ع) از نسل امام حسن مجتبی(ع) است. آیا این گونه است؟
۲- در بعضی منابع اهل سنّت، باز به صورت شاذ و نادر آمده، اسم پدرش عبدالله است.
آنچه که مسلّم است دربین همه مورّخین، محدّثین، مفسّرین، متکلّمین اسلامی، اعم از شیعه و سنّی، این است که مهدی(ع)، در آخرالزّمان ظهور خواهد کرد و جهان را پراز عدل و داد مینماید. از نسل امام حسین(ع)، از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) است. این مقدار مسلّم و قطعی است.
مهدی موعود یا موجود
اما بحثی که مورد اختلاف و بسیار مهم است، این است که آیا مهدی(ع) موجود است، یا فقط موعود است؟
علمای اهل سنّت، گرچه در روایاتشان خلاف این را گفتند، اما اکثراً عقیدهشان این است که مهدی(ع) در آخرالزّمان متولّد میشود! موجود نیست، موعود است! زمانی که متولّد شد، میشود موجود!
میگویند ما نمیدانیم چه زمانی قبل از ظهورش قراراست متولّد بشود! ۲۰سال، ۳۰سال،۴۰سال… متولّد میشوند، و بعد هم ظهور میکنند و قیام میکنند.
شیعه میگوید: خیر، زمین هیچوقت بیحجّت خدا نمیشود، این مهدی(ع) فرزند بلاواسطه و بلافصل امام عسکری(ع) است که ولادت یافته و موجود است، تا زمانی که خداوند اجازه ظهور را به او بدهد.
دلیلش چیست و از کجا میگوییم؟
مهدی موعود(ع) از نگاه اهل سنت
نظر علمای اهل سنّت دو دسته میشود:
۱- یک دسته میگویند: مهدی فرزند امام عسکری(ع) متولّد شد، ولی از دنیا رفت! آن مهدی در آخرالزّمان مبعوث میشود! آن مهدی که قرار است برانگیخته شود و قیام کند، در آخرالزّمان است!
پس موعود نیست، منظور این نیست که فرزند امام عسکری(ع) به نام مهدی(ع) متولّد نشده است.
۲- عدّهای میگویند: متولّد شده و باقی هم میماند.
و علّتی هم که بعضی میگویند متولّد شده ولی باقی نیست، استبعاد میکنند، میگویند چگونه میشود هزار و اندی سال زنده باشد و چطور تا الآن قیام نکرده؟!
یک عدّه اخیراً پیدا شدند که چیزهایی اضافه کردند، میگویند: چه کسی ایشان را دیده؟ ولادتشان کجا بوده؟ چقدر منبع داریم که دیده باشند؟
بحث این جلسه ما دراین است که آیا مهدی(ع) فقط موعود است؟ یا موجود است؟ دلیل ما چیست؟
برمبنای روایات پیامبر(ص) و آیات، دانشمندان و علمای اهل سنّت مانند دانشمندان و علمای شیعه پذیرفته اند مهدی(ع) منجی آخرالزّمان است و ظهور میکند.
حتّی محدّثین بزرگ اهل سنّت به کسانیکه میخواستند اشکال کنند، میگفتند با روایات پیامبر(ص) چکار میخواهید بکنید؟!
بر مبنای نقل به این موضوع می پردازیم که مهدی(ع) فقط موعود است، یا موجود است؟ البته مبنای عقلی بسیار قوی و مفصلی نیز داریم.
متکلّمین شیعه بر مبنای عقل ثابت می کنند نمیشود زمین خدا بیحجّت باشد. عرفای اهل سنّت هم اینرا قبول دارند.
محدّثین و مورّخین اهل سنّت ، خیلی وارد بحثهای عقلی نمیشوند، چون معمولاً اشعری هستند، و اشاعره هم با بحثهای عقلی میانهٔ خوبی ندارند.حتّی به عرفا توهین هم میکنند! میگویند: اینها مالیخولیایی شدند!
در کتاب «ماء مَعین»، بحث عقلیاش مفصّل آمده، و عزیزان هم که سؤال پرسیدهاند، سؤال عقلی نیست، بلکه نقلی است، لذا نقلیاش را بحث میکنم، ولی اگر فرصت پیدا کردیم، در بحث عقلی هم علاوه بر آنچه در آن کتاب چاپ شده، بحث خواهم کرد.
بحث نقلی
از قرآن و روایات فهمیده میشود که باید همیشه از طرف خداوند یک حجّتی در عالم باشد.
قرآن کجا گفته؟
روایات چگونه گفتند؟
آیا عالمان و محدّثین اهل سنّت، این روایات را از پیامبر(ص) نشنیدند؟! پس چرا این حرفها را میزنند؟
از قرآن فقط یک اشاره میکنم، چون بحث روایت خیلی مفصّل است.در قرآن کریم، سوره مبارکه رعد، آیه ۷، ذات اقدس الهی به پیامبر(ص) میفرماید:
…إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ.
ای پیامبر(ص)، تو مُنذر هستی و برای هر قومی، هادی و هدایت کننده هست.
همه منابع اهل سنّت و شیعه نقل کرده اند. وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(ص) دستشان را گذاشتند روی شانه امیرالمؤمنین(ع) و فرمودند:
«أنَا المُنذِر؛ من انذار کنندهام و أنتَ الهادى، و تو هادی هستی»
پس منظور از هادی امام است.«…وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» همه قومها، باید امام داشته باشند. می پرسیم از بعد از امام عسکری(ع)، تا این زمان، امام کیست؟اگر امامت دوازدهگانه ائمّه(ع) را قبول نکنیم، پس امامان چه کسانی هستند که قرآن میفرماید: «…وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»؟
حدیث ثقلین که از منظر علمای شیعه و اهل سنت حدیث متواتر است. پیامبر(ص) فرمودهاند:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أبَداً و إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ
[همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را، تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد، این دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه روز قیامت در کنار حوض کوثر نزد من برگردند.
«ثَقَل» یعنی شیء نفیس و گرانبها و یا هر امری با عظمت و ارزنده.
این نکته که کتاب خدا و عترت را درمیان شما گذاشتم و اینها تا قیامت از هم جدا نمی شوند، یعنی چه؟ اینرا در ذیل آن آیه قرار بدهید، بعد روایات را هم بخوانیم.
اگر قراراست ما مسلمان باقی بمانیم، آیا قراراست قرآن به عنوان کتاب هدایت الهی درمیان ما باشد؟ یا اگر قرآن از میان رفت برای هدایت ما مسئلهای نیست؟!
پیامبر(ص) فرمودند: این کتاب، و عِدلِ کتاب، یعنی عترت «…لَنْ یَفْتَرِقا…» هرگز از هم جدا نمیشوند. «لَنْ» نفی ابد است. کتاب الله و عترتی باید باهم باشند.
و بعد هم که فرمودند:
«…لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أبَداً…» هرگز بعد از من به ضلالت نیفتید، به چه شرط؟
«…ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ {بِهِمَا}…»، نفرمودند: بِهِ یا بِهَا، بلکه فرمودند: «بِهِمَا»، یعنی هردوتایشان.
خالی نبودن زمین از حجت الهی در در منابع اهل سنت
یکی از دانشمندان معروف اهل سنّت، به نام سلیمان بن ابراهیم قُنْدُوزی از عالمان حنفی، در کتاب مشهورش به نام «یَنابیعُ الْمَوَدَّة، باب ۷۷، ص ۴۴۶» با استناد به حدیث ثقلین به صورت ضمنی گفته، نمیشود زمین خالی از امام باشد.
در منابع اهل سنت (در صحیح بخاری، صحیح مُسلم و ...) آمده است که پیامبر(ص) فرمودهاند:یَکونُ مِن بَعدی اثنا عَشَرَ أَمیرًا، نَقِیباً، خُلَفاء( با چند تعبیر…) فقالَ: کُلُّهم مِن قُرَیشٍ. در بعضی هم دارد، کُلُّهم مِن بَنیهاشم. این جزء مسلّمات است که اهل سنّت هم در همه کتابهایشان دارند.
قُندُوزی میگوید:
قالَ بَعض المحققین انَّ الاحادیث الداله علی کون الخلفاء بعده (صلی الله علیه و آله و سلم) اثنا عشر قد اشتَهرَت مِن طُرق کَثیره فبِشرح الزمان و تَعریف الکون و المکان عَلَّم اِنَّ مُراد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مِن حدیثه هذا الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیتَه و عِترته اذ لا یمکن اَن یَحمل هذا الحدیث علی الخُلفاء بعده من اصحابه لِقلّتِهم عَن اثنا عشر و لا یمکن اَن یَحمله علی الملوک الامَویه لزیادَتِهم علی اثنا عشر و لِظُلمهِم إلّا الفاحش إلّا عمر بن عبد العزیز و لِکونَهم غیر بنی هاشم لِاَنّ النَّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قالَ: «کلَّهم من بنی هاشم» فی روایه عبد الملک عن جابر و اِخفاءَ صوته (صلی الله علیه و آله و سلم) فی هذا القَول یرجح هذه الروایه لِاَنَّهم لا یَحسَنون خلافه بنی هاشم و لا یُمکِن اَن یَحمِله علی الملوک العباسیه لِزیادَتهم علَی العدد المذکور و لِقله رَعایَتهم الایه ﴿قُل لَّا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَهَ فِی القُربَی﴾ (شوری: ۲۳).
و حدیث الکساء فَلابد مِن اَن یحمل هذا الحدیث علی الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیته و عترته (صلی الله علیه و آله) لِاَنَّهم کانوا اَعلَم اهل زَمانِهم و اَجلهم و اورَعهم و اَتقاهم و اعلاهم نسبَاً و افضَلِهم حسباً و اَکرَمهم عند الله و کان علومِهم عَن آبائِهم متصلاً بِجَدِّهم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بِالوراثه و اللدینه کذا عَرَفهم اهل العلمِ و التَحقیق و اهل الکشف و التُوفیق و یُؤیِد هذا المعنی اَی اَن مُراد النبی (صلی الله علیه و آله) الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیته و یَشهِده و یرجحه حدیث الثقلین و الاحادیث المتکثره المَذکوره فی هذا الکتاب و غیرها»
«عده ای از محققین گفته اند احادیثی که از رسول خدا (ص) به ما رسیده است، شرح زمان و تعریف کون و مکان نشان داده است که منظور رسول خدا (ص) از احادیث «اثنا عشر خلیفه» دوازده نفر از اهل بیت و عترت آن حضرت (ص) هستند. این احادیث بر خلفایی که از صحابه بودند، حمل نمی شوند، چون تعدادشان از دوازده نفر کمتر است و بر خلفای اموی و بنی عباس هم حمل نمی گردد، چون آنها از دوازده نفر بیشتر بودند. مسئله ی دیگر این که به جز عمر بن عبدالعزیز همه ی آنها ظالم و ستمگر فاحش و از غیر بنی هاشم بودند، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کلهم من بنی هاشم» آنها از بنی هاشم هستند، چنانچه در روایت جابر آمده است و نمی شود بر پادشاهان بنی العباس حمل نمود، زیرا آنها هم از دوازده نفر بیشتر بودند و هیچ کدام از آنها آیه ی ﴿قُل لَّا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَهَ فِی القُربَی﴾ را رعایت نکردند (بلکه فرزند و ذوی القربی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را قتل عام کردند)؛ حدیث کساء را مراعات ننمودند، پس ما ناچار هستیم بگوییم این حدیث «الائمه الاثنا عشر من اهل بیته و عترته» امامان دوازده گانه از اهل بیت و عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند که آنها اعلم اهل زمان و اجل و اتقی و اورع از همه بودند و در نسبت، از همه بالاتر و در حسب، افضل و نزد خداوند محترم تر بودند و علم آنها متصل به علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و از ایشان به آنها ارث رسیده و علمشان لدنی است... دلیل دیگر ما حمل حدیث ثقلین و احادیث دیگری است که به طور وافر در این کتاب (ینابیع الموده) و در کتاب های دیگر نقل شده است».
قندوزی میگوید: پیامبر(ص) که فرمودند: دوازدهتا، از آنطرف خلفای چهارگانه اول که نمیشوند، بنیامیّه که نمیشوند، بنیالعباس که نمیشوند، اتفاقاً پیامبر(ص) اسم دوازده نفر راهم آوردهاند، این دوازدهتا را اگر کنار بزنید، بقیه اینها که تقوایشان، زهد و پاکدامنیشان… زیر سؤال میرود.
آیات قرآن تأیید کرد، پیامبر(ص) هم چنین فرمودند، حدیث ثقلین هم فرمود، اینها از هم جدا نمیشوند.
پس این دوازدهتا باید اینها باشند و اینرا ما هم با تحقیق به دست میآوریم، هم با کشف و توفیق. یعنی با آن توفیقات ربّانی در اینکه عرفا به این نتیجه میرسند که میگویند: هیچ زمان، زمین خدا بدون انسان کامل نمیتواند باشد.
جلسه قبل هم از مقدّمه شرح و نقد تفسیر مثنوی مرحوم استاد علّامه جعفری عرض کردم که اثبات میکند که اینها گرچه سنّی بودند، ولی شیعة الوصول شدند، یعنی به این عقائد رسیدند.
با نهجالبلاغه وارد شوم و بیان دانشمندان معروف اهل سنّت در رابطه با این مطلب امیرالمؤمنین(ع) و چگونه به این مطلب میرسند، که خیلی دقیق و حسّاس است.
خالی نبودن زمین از حجت الهی در نهج البلاغه
امیرالمؤمنین در حکمت ۱۴۷ نهجالبلاغه میفرمایند:
اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ
آرى زمین هیچ گاه از حجّت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه هایشان از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند. به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسیله آنان حجّت ها و نشانه هاى خود را نگاه مى دارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد، و در دل هاى آنان بکارد،
در ابتدای این حکمت حضرت میفرمایند: مردم سه دستهاند، «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ…» سپس می فرمایند: بله ای خدا، زمین هیچوقت از قائم الهی که حجّت باشد، چه آشکار و ظاهر، در میان مردم و مشهور، چه خائف(نگران) و مَغمور(پنهان شده در یکجا). علّتش را هم حضرت میفرمایند: برای اینکه حُجَج الهی در میان مردم باطل نشود، یعنی مردم نگویند حجّت نبود و ما نمیدانستیم.مردم بهانه نداشته باشند و خدا اتمام حجّت کند.
نظر دانشمندان اهل سنت
به عنوان نمونه چهارده منبع از دانشمندان اهل سنّت راجع به این مطلب را عرض میکنم:
1-محمد بن عبدالله اِسکافی بغدادی، دانشمند معتزلی، کتاب معروفی دارد به نام «المِعیار و الموازنة»ص ۸۱.
۲- ابن قُتَیْبه، (۲۷۶ ه . ق) فوت کرده، یعنی در اوایل غیبت صغری، کتاب عُیونُ الْاَخبار، ص ۷، همین مطلب را از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند.
۳-ابن عبد رَبِّه، کتاب اَلْعِقْدِ الْفَرید، ج ۱ ، ص ۲۶۵.
۴- ابوطالب مَکّی، در کتاب قُوتُ الْقُلُوب فِی مُعامِلَةِ الْمَحْبُوب،ج ۱ ، ص ۲۲۷.
۵- بیهقی در کتاب المُحاسِن وَ الْمَساوی، ص ۴۰.
۶-أَلْخَطیب فِی تاریخِهِ، ج ۶ ، ص ۴۷۹.
۷- خوارزمی حنفی در کتاب المناقب، ص ۱۳.
۸- فخر رازی کذایی، در کتاب مفاتیح الغیب، ج ۲ ، ص ۱۹۲ .
۹-ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۸ ، ص ۳۵۱ .
۱۰-ابن عبد الْبِّر، در فِی المختصر، ص ۱۲.
۱۱-تَفْتازانی، در شرح اَلْمَقاصد، از متکلّمین معروف اهل سنّت، ج ۵ ، ص ۲۴۱ .
۱۲- ابن حَجر در فَتحُ الْباری فِی شرح صحیح البخاری، کتاب آنقدر مهم است که شرح صحیح بخاری است،
ج ۶ ، ص ۳۸۵ .
۱۳- غزّالی در احیای علوم الدِّین،ج ۱ ، ص ۷۷ .
۱۴- ابن عساکر در تاریخ دمشق،ج ۵۰ ، ص ۲۵۴ .
البته خیلی بیشتر از این چهارده منبع است، ولی به همین چهارده تا اکتفا کردم.
خالی نبودن زمین از حجت الهی از منظر علمای اهل سنت با توجه به روایت امیرالمومنین(ع)
ابن ابی الحدید پس از نقل این روایت از امیرالمؤمنین(ع) که زمین خدا هیچوقت از یک حجّتی که اتمام حجّت کند، قائم لله باشد، خالی نیست میگوید:
«کَیْلا یَخْلُو الزَّمان مِمَّنْ هُوَ مُهَیْمِنُ لِلّهِ تَعالَى عَلَى عِبَادِهِ وَ مُسَیْطِرٌ عَلَیْهِمْ وَ هَذَا یَکَادُ یَکُونُ تَصْرِیحاً بِمَذْهَبِ الْإِمامِیَّة إِلَّا أَنَّ أَصْحَابَنا یَحْمِلُونَه عَلَى أَنَّ الْمُراد بِهِ الْأَبْدال…» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید در ج ۱۸، ص ۳۵۱)
زمانه خالی نمیشود از کسی که او، از طرف خدا، هِیْمَنه بر همه خلقش داشته باشد، یعنی خلیفة الله باشد، بر مردم سیطره پیدا کند، این عبارت تصریح به مکتب امامیه است الا اینکه اصحاب ما (اهل سنّت، غیر شیعهها) این فرمایش را بر این حمل کردند که مراد ابدال هستند.
ابن ابی الحدید دارد صریح بیان میکند، همان حرفی که امامیّه میزنند، یعنی شیعه إِثْنی عشریّه میگویند. امام صادق (ع) می فرمایند:لَولاَ الْحُجَّة لَساخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِها،
اگر حجت خدا نبود، مسلماً زمین، ساکنانش را فرو میبرد.
اینرا باید بحث کنیم که آیا منظور ابدال است یا حجّت الهی است؟
همان طور که حدیث غدیر، به صورت تواتر در کتب اهل سنّت بیان شده ولی میگویند: منظور از مولا دوست است! در اینجا هم می گویند منظور ابدال است. ما بحث میکنیم که خیر، آنچه منظور شما هست، درست نیست، بلکه منظور امام و ولیّ و سرپرست است.
در پرانتز عرض کنم، تصوّر نشود که شیعه همینطوری معتقد شدهاست، بنده، [به عنوان یک بچه شیعه] آنقدر منبع و یادداشت دراین رابطه دارم و تهیّه میکنم، که اگر ۳۰ - ۴۰ جلسه بحث کنیم، وقت کم میآید، بزرگان ما که دیگر چقدر مطلب دراین رابطه دارند. مدارک و منابع درباره امام عصر(عج) بسیار است.
چند روز قبل از استرالیا، یکی از دوستان به بنده ایمیل زد که راجع به فلان کتاب اینجا شایع شده که ایشان گفته تمام روایات شیعه به غیر از چندتا مختصر، سند ندارد!
اتفاقاً آن نویسنده را بنده میشناختم، از بزرگان علمای شیعه، ۸ جلد کتاب نوشته، احادیث معتبر را جدا کرده است. آن تعداد مختصری که آنها میگویند فقط سند دارد، اتفاقاً ایشان در آن کتاب مینویسند این تعداد فقط ضعیف است، بقیّه همه سند دارد و اثبات هم میکند.
وقتی برایشان توضیح دادم، آتش گرفته بود، گفتم مطالعه کنید، کتاب ببینید، هرکس هرچه گفت که آدم نباید قبول کند.
اعتراف ابن حجر عَسْقَلانی به خالی نبودن زمین از حجت الهی
ابن حجر عَسْقَلانی در کتاب فَتْحُ الْبارِی فِی شَرْحِ صَحیح بُخاری، که در شرح صحیح بخاری است، ج ۶، ص ۴۹۴ ، پس از نقل این مطلب از امیرالمؤمنین(ع) میگوید:
«وَفِی صَلَاةِ عِیسَى خَلْفَ رَجُلٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ کَوْنِهِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَقُرْبِ قِیَامِ السَّاعَةِ دَلَالَةٌ لِلصَّحِیحِ مِنَ الْأَقْوَالِ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو عَنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ وَاللَّهُ أَعْلَم.»
نماز خواندن حضرت عیسی پشت سر مردی از این امت در آخر الزمان و نزدیک برپایی قیامت، دلیل است بر اینکه صحیح ترین اقوال این است که زمین هیچ گاه از حجت و قیامت کننده برای خداوند خالی نیست.
اهل سنّت قبول دارند، در آخرالزّمان حضرت عیسی(ع) نازل میشود، پشتسر مهدی(ع) نماز میخواند ولی میگویند مهدی آخرالزّمان متولّد میشود! آنموقع میآید.
اینها نشان میدهد زمین هیچ گاه بدون حجت باقی نمی ماند.
اعتراف أَلْأَلْبانی، از رجال معروف و مشهور اهل سنّت
ما ابوابی از احادیث در شیعه و برخیاش را در اهل سنّت داریم، مثلاً: بابی که جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفر هستند. جالب است علمای اهل سنّت خواستند توجیه کنند که این دوازدهتا یعنی چه؟ منظور چیست؟آخرش گفتهاند: نمیدانیم! اینها بعداً باید معلوم شود! یعنی خودشان هم گیر افتادهاند، میبینند آن چهارتا که نمیشود، بنیامیّه که نمیشود، بنیالعباس که نمیشود، جدا که نمیتوانند بکنند…خلاصه درمانده شدهاند، حرفهای عجیب و غریبی هم زدهاند…
در کتاب های روایی شیعه از جمله اصول کافی بابی داریم، که پیامبر(ص) فرمودند: اگر دو نفر در کره زمین باشند، یکی از آنها باید حجّت باشد.
أَلْأَلْبانی، از رجال معروف و مشهور اهل سنّت در تشخیص روایات صحیح از غیر صحیحه است، در کتاب سِلْسِلَةِ الْأَحادیثِ الصَّحیحة ص ۷۱۶، جزء اول، حدیث شماره ۳۷۵ پس از نقل روایت امیرالمومنین(ع) و این حدیث از پیامبر(ص): لاَ یَزَالُ هَذَا اَلْأَمْرُ فِی قُرَیْشٍ مَا بَقِیَ مِنَ اَلنَّاسِ اِثْنَانِ
حتی اگر دو نفر انسان در جهان باقی باشند، همواره امر خلافت، در میان قریش خواهد بود.
میگوید این حدیث هم صحیح است، ما هم قبول داریم، حتّی اگر دو نفر در کره زمین باقی باشند، طبق این فرمایش پیامبر(ص) یکی از آن خانواده قریش باید به عنوان حجّت باقی باشد.
فتاوی فقیهان وهّابی در این رابطه
۱- عبدالله الفقیه، از علمای سَلَفیّه عصر ما است، یک عنوان فتوا دارد، به نام مِنْ اَعْلامِ الْإِسلام وَ کُتُبِ الشَّریعَة
تاریخ فتوایش هم هشتم شعبان، ۱۴۲۶ هجری قمری، حدود ۱۸ سال قبل است. در ضمن پاسخ به مسئله ای میگوید:
« رَواهُ مُسلِم، وَ کَمَا قَالَ علی(رضی الله عنه)لَا تَخْلُو الْأَرْض مِنْ قائِمٍ بِحُجَّة(الله تعالی)…»
مُسلِم در صحیح مُسلِم گفته:زمین هیچوقت از حجّت الهی خالی نمیشود…
ولی حجّت را آنطور که آنها میگویند، مثلاً عالمان! ببینیم آیا میشود اینطور باشد یا خیر؟ ولی اصل را قبول کردند.
۲-ابن تیمیّه، سرسخت ترین دشمن تشیّع و اهلبیت(ع) در «مجموعه فتاوی شیخالکبیر» ج ۶، ص ۶۸، این مطلب را نقل میکند، ولی نمیگوید علی(ع) فرمودند، چون با امیرالمؤمنین(ع) دشمنی بسیاری است. فقط میگوید: بله این مطلب هست، ما قبول داریم.
خالی نبودن زمین از حجت در منابع شیعه و اهل سنت
عقل ثابت می کند که زمین نمی تواند خالی از حجت باشد در نقل هم روایات فراوانی در این زمینه ذکر شده است. ابتدا از منابع شیعه شروع می کنیم:
منابع شیعه
درست است ما شیعیان برای اثبات عقائدمان، احادیث اهل سنّت را هم نقل میکنیم، ولی آیا برای ما روایات ائمه اطهار(ع) که از پیغمبر(ص) نقل میکنند کافی نیست؟آیا در منابع موثّق ما کافی نیست؟ولی الحمدالله آنقدر منابع ما قوی است که همین روایات را خودمان از کتب اهل سنّت هم در میآوریم. مرحوم علّامه امینی(رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند: اگر تمام کتب شیعه را آتش بزنند، من از لابلای کتب اهل سنّت، همه عقائد شیعه را اثبات میکنم؛ لذا الغدیر همهاش از منابع اهل سنّت اثبات میشود.
ولی ما تَیَمُّناً و تَبَرُّکاً ابتدا از منابع شیعه میگوییم.
اشکال وارد شده
یکی از کسانی که اشکال کرده، میگوید: همه این روایات را نعوذبالله نُوّاب اربعهٔ امام زمان(عج) برای اینکه نایب باقی بمانند و سهم امام و پول به طرفشان بیاید، این روایات را جعل کردند!
وقتی که از ابن عباس زمان پیامبر(ص)، از امام صادق(ع)، از امام سجّاد(ع)، از منابع اهل سنّت میگوییم، آیا اینها را نوّاب نقل کردند؟!
در یک سخنرانی در شهرستانی سخنرانی میکردم، آقایی با ژست خیلی عجیب آمد و گفت: میگویند پیامبر(ص) خودش که سواد نداشته، سلمان فارسی درس خوانده قوی بوده، قرآن را سلمان نوشته و داده به پیغمبر(ص) و پیغمبر(ص) هم اینرا ارائه کرده!! گفتم: شما تاریخ خواندهاید؟ گفت: بله! گفتم: سلمان چه تاریخی به پیامبر(ص) رسید؟
مکث کرد، معلوم شد نمیداند.
به آن آقا گفتم: سلمان چندین سال بعد از اینکه پیامبر(ص) وارد مدینه شدند، خدمت پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد، آیاتی که ۱۳ سال مکّه نازل شده را چه کسی نوشته بود؟!
و قبل از اینکه سلمان به مدینه برود، آیاتی که نازل شده را چه کسی نوشته؟!
حدیث اول
شیخ صدوق به امر امام زمان(عج) کتاب کَمالُ الدِّین و تمام النعمه را نوشته است، در این کتاب و منابع دیگر آمده است:
عَن عبدالله بن عباس قَالَ :قَالَ رسولالله(صَلَّیاللهعلیهوآلهوسَلَّم): التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَهْدِیُّ أُمَّتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ یَظْهَرُ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ وَ حَیْرَةٍ مُضِلَّةٍ فَیُعْلِنُ أَمْرَ اللَّهِ وَ یُظْهِرُ دِینَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ...» (کِفایَةُ الْأَثَر، ص ۱۰؛ کَشْفُ الْغُمَّة، ج ۳، ص ۳۰۰؛ أَلصِراطُ الْمُستقیم، ج ۲، ص۱۲۱؛ اَعلامُ الْوَری (طبرسی)، ج ۲؛ کَمالُ الدِّین و تمام النعمه، ص ۲۵۷، حدیث ۲)
ابن عباس در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نقل مى کند که فرمود: نهمین از آنها قائم اهل بیتِ من و مهدى امتِ من است. او شبیه ترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبتى طولانى و حیرتى گمراه کننده ظهور خواهد کرد آن گاه امر خدا را اعلان کرده و دین او را ظاهر خواهد نمود.
اهل سنّت، مهدی(ع) را قبول دارند، چون پیامبر(ص) فرموده است. همچنین معتقد هستند آخرالزّمان هم باید بیاید، ولی میگویند آخرالزّمان متولّد میشود! اما وقتی پیامبر(ص) از غیبت طویل سخن میگوید، پس باید متولّد شده باشد تا غائب شود.
حدیث دوم
در کتاب کافی و غیبت نعمانی هردو با سند صحیح متّصل همین مطلب را از امام صادق(ع) نقل میکنند:
امام صادق(علیهالسّلام):«لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ اَلْأُخْرَى طَوِیلَةٌ اَلْغَیْبَةُ اَلْأُولَى لاَ یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلاَّ خَاصَّةُ شِیعَتِهِ وَ اَلْأُخْرَى لاَ یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلاَّ خَاصَّةُ مَوَالِیهِ».( کافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۹؛ غیبت نُعمانی، ص ۱۷۰، ح ۲.)
امام صادق علیه السلام فرمود: برای حضرت قائم(علیهالسّلام) دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی،
در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای آن حضرت خبر ندارند،(نوّاب و یک عدّه خاص بودند) و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند.
توجه بفرمایید امام صادق(ع)، امام ششم این را فرموده اند، پنج امام قبل از امام زمان(ع). این را که نواب اربعه نگفتند!!
در منابع اهل سنّت هم «خَاصَّةُ مَوَالِیهِ» آمده؛ اما اینرا دوجور تفسیر کردند، بعضیها میگویند: ممکن است منظور خانواده امام(ع) باشند. بعضیها میگویند: آنهایی که دور و بر حضرت هستند و به حضرت خدمت میکنند. ولی شاید مهمترین از این دوتا، آن سومی باشد که بعضیها گفتند: اوتاد و ابدالی که همیشه در خدمت امام زمان(ع) هستند، یکی فوت میکند، یکی دیگر به جایش میآید.
اینها خودشان هرکدام یک سلمان فارسی هستند، که در دوران غیبت کبری هم با امام(ع) هستند. در منابع شیعه نیز درباره ابدال آمده است.
حدیث سوم (غیبت امام زمان به نص امام حسن عسگری(ع))
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ اَلزَّیَّاتُ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلْخَبَرِ اَلَّذِی رُوِیَ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ أَنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ فَإِنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً فَقَالَ إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ اَلنَّهَارَ حَقٌّ اَلْخَبَرَ . فَقِیلَ لَهُ: یَاابْنَ رسولالله(ص)فَمَنِ الْحُجَّة وَالْإِمامَ بَعْدَک؟ فَقَال: إِبْنِی محمد، هُوَ الْإِمامُ وَالْحُجَّة بَعْدِی، وَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً أمَا إنّ لَه غَیبةً یَحارُ فیها الجاهلونَ ویَهْلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکْذِبُ فیها الوَقّاتونَ ثُمّ یَخرُجُ فَکَأَنِّی أَنظُرُ إِلَى الْأَعْلامِ الْبِیضِ تَخْفِقُ فوقَ رأسِهِ بِنَجفِ الْکُوفَةِ (محمدبن عثمان عَمْری، در کتاب کمال الدِّین، ص ۴۰۹، حدیث ۹، با سند معتبر، کِفایَةُ الْأَثر، ص ۲۹۲، اعلامُ الْوَرَی، ج ۲، ص ۲۵۳، کَشْفُ الْغُمَّة، ج ۳، ص ۳۱۸، أَلصِّراطُ الْمُستَقیم، ج۲، ص ۲۳۲)
محمدبن عثمان عَمْری میگوید، شنیدم پدرم میگفت:از امام حسن عسکری علیه السلام سؤال شد (در حالی که من آن جا بودم ) در بارهء این روایت که از پدرانش نقل شده بود : زمین هیچ گاه از حجت خدا بر خلق ، تا روز قیامت خالی نخواهد بود و اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود : این سخن حقی است ؛ همان طور که روز حق(روشن) است . از ایشان سؤال شد : ای فرزند رسول خدا ! امام و حجت بعد از شما کیست ؟ فرمود : فرزندم محمد ، او امام و حجت بعد از من است . هر کس بمیرد و او را نشناسد ، به مرگ جاهلیت مرده است .
آگاه باشید که برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان شوند و مبطلان در آن هلاک گردند، و کسانی که برای آن وقت معین کنند دروغ گویند، سپس خروج می کند، و گویا به پرچمهای سفیدی مینگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه (فضای آبی کوفه و اطرافش) در اهتزاز است.
چون آنها شنیده بودند که امامان(ع) دوازدهتا هستند، دوازدهمی قراراست قیام کند، لذا نسبت به دوازدهمی حسّاس بودند. اصلاً دلیلی که حضرت پنهانی قرارشد متولّد بشوند این است که هم شیعه، هم سنّی اینرا گفتهاند و در روایات هم گفته شدهاست.
به عبارت دیگر حضرت تکلیف ما را در دوران غیبت معلوم میکنند. پس راجع به امام زمان(ع) باید مطالعه کرد، باید خواند، باید بحث کرد، باید شنید، باید حوصله کرد… و اگر بیاطلاع باشیم، هرکس، هرچه میگوید، میپذیریم.
حدیث چهارم
از حضرت عبدالعظیم حسنی (که از راویان معروف ما شیعیان هستند غیر از اینکه خدمت چند امام(ع) رسیده و از آنها روایت نقل کردهاند، مورد احترام ائمّه(ع) بودهاند. ما هم مدیون ایشان هستیم، ان شاء الله توفیق داشته باشیم به زیارت این بزرگوار برویم، که چقدر برای ما مواهب دارد.) نقل شده است:
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام الْحَسَنِیُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِیُّ أَوْ غَیْرُهُ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فِی غَیْبَتِهِ وَ یُطَاعَ فِی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِی وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ کَلِیمِهِ مُوسَى علیه السلام إِذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَج (کمال الدِّین، ص۳۷۷، حدیث ۱.أَعلامُ الْوَری، ج۲، ص ۲۴۲.کِفایَةُ الْأَثَر، ص۲۷۶.أَلْخَرائِجُ وَ الْجَرائِح، ج ۳، ص ۱۱۷۱، حدیث ۶۶.أَلْإِحْتِجاج، ج ۲، ص ۴۸۱)
عبد العظیم حسنىّ گوید: بر مولاى خود امام جواد(ع) وارد شدم و مى خواستم از قائم پرسش کنم که آیا مهدى هم اوست یا غیر او؟ امام آغاز سخن کرد و فرمود: اى ابوالقاسم قائم ما همان مهدىّ است کسى که باید در غیبتش او را انتظار کشند و در ظهورش او را فرمان برند و او سومین از فرزندان من است و سوگند به کسى که محمّد(ص) را به نبوّت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانید اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد و خداى تعالى امر او را در یک شب اصلاح فرماید چنان که امر موسى کلیم اللَّه(ع) را اصلاح فرمود، او رفت تا براى خانواده اش شعله اى آتش بیاورد امّا چون برگشت، رسول و پیامبر بود. سپس فرمود: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
منابع اهل سنت
حدیث اول
احمد حنبل، رئیس فرقه حنابله نقل شده است:
«وَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ هَذَا اِبْنِی إِمَامٌ أَخُو إِمَامٍ اِبْنُ إِمَامٍ أَبُو أَئِمَّةٍ تِسْعَةٍ وَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ …» ، (مُسند احمد حنبل، ج ۱، ص ۳۹۸و ص۴۰۶)
پیامبر(ص) فرمودند به امام حسین(ع)، این پسر من امام است، برادر امام است،پسر امام است،پدر ۹ امام است و نهمین آنان قائم است.
حدیث دوم
ابن عباس میگوید پیامبر(ص) فرمودند:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیَّبْنَاَبِیطَالِبٍ(ع) اِمَامُ اُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا مِنْ بَعْدِی وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَاُ اللَّهُ بِهِ الْاَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً اِنَّ الثَّابِتِینَ عَلَی الْقَوْلِ بِهِ فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ لَاَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْاَحْمَرِ(فَرائِدُ السِّمْطَیْن، حَمَوی، ص ۴۴۸، یَنابیعُ الْمَوَدَّة، قندوزی، باب ۷۴، ص ۴۹۴ و مناقب خوارزمی)
علی بن ابی طالب پس از من امام امّت و خلیفه من بر آنها خواهد بود، از فرزندان این علی(ع)، آن قیام کننده است و قراراست منتظر او باشند و وقتی آشکار میشود، جهان را پراز عدل و داد میکند، بعد از اینکه از ظلم و جور پرشده باشد. سوگند به آن که به حق مرا نوید دهنده برانگیخت، آنان که در روزگار غیبت او بر اعتقاد به او استوار بمانند از کبریت احمر کمیابترند.
بنابراین غیبت باید وجود داشته باشد که غائب شود، پیامبر(ص) نفرمودند قبل از ولادتش، فرمودند قبل از غیبتش،
پس معلوم است که غائب میشود.در روایت قبل نیز آمده بود نُهُمین فرزند از نسل امام حسین(ع)، نُهُمین که فرزند امام عسکری(ع) است، باید متولّد شده باشد. در منابع نیز می بینیم که اعتراف میکنند متولّد شده است، پس زنده است و غائب است، در نتیجه میشود موجود موعود.
در ادامه روایت آمده است:
«…فَقَامَ اِلَیْهِ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِکَ غَیْبَةٌ قَالَ اِی وَ رَبِّی ثم قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ(وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ یَا جَابِرُ اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِیٌّ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَاِیَّاکَ وَ الشَّکَّ فِیهِ فَاِنَّ الشَّکَّ فِی اَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کُفْرٌ …»
آن صحابی ارزندهٔ پیامبر(ص)، که شیعه و سنّی هردو قبولش دارند، بلند شد و گفت:آیا آن فرزند شما که قراراست قیام کند، غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است، تا مؤمنین و کفّار شناخته شوند، ای جابر، این از اسرار الهی است، اینها یک اموری است که از نظر عموم آشکار و روشن نیست(مَطْوِیٌّ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ)، مبادا درموردش شک کنی، اگر قرار شود کسانی دراین امر شک کنند، این کفر است.
حدیث سوم
مُتّقی هندی از بزرگان علمای اهل سنّت، کتاب مستقلّی راجع به امام زمان(ع) دارد، در کتاب البرهان فِی علامات مهدی آخرالزّمان، باب ۱۲ آورده است:
عَنْ ابیعبدالله الحسین(ع) قَالَ: لِصَاحِبِ هَذَا الْاَمْر یَعْنِیَ الْمَهْدِی غِیْبَتان ؛ إِحْداهُمَا تَطُول حَتَّی یَقُول بَعْضُهُمْ: مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ : قُتِل َ وَ بَعْضُهُمْ : ذَهَبَ و لا یطَّلع ُ علی موضعه أحدٌ من ولی ولا غیره إلاّ المولی الّذی یلی أمرَه
این آقا میگوید: من از امام حسین(ع) نقل میکنم، که فرمود: حضرت صاحب الامر مهدی موعود (عج) دو نوع غیبت خواهد داشت؛ یکی از آنها طولانی خواهد بود، به طوری که بعضی می گویند او از دنیا رفته است و بعضی دیگر می گویند کشته شده و عده ای نیز می گویند او قیام کرده و رفته است. امّا هیچ کس از دوست و دشمن به جای او اطلاع نخواهد یافت، مگر کارگزاران ویژه اش که مأمور اجرای فرامین آن بزرگوار هستند.
در آن روایت مَوالی سه دسته بودند،(یا خانواده حضرت، یا افرادی که در خدمت حضرت هستند، یا اوتاد و ابدال)ولی اینجا به معنی خدمتکار است، چون مولا چند معنی دارد، که در بحث غدیر بحث کردیم، یا افرادی که امر آقا و کارهای آقا را عهدهدار هستند، یعنی همان ابدال، اینهم که بیان کرده است.
دیدگاه هانری کربن درباره حقانیت تشیع و امام زمان(ع)
هانری کُربَن، فیلسوف معروف فرانسوی،(ایشان معاصر ما است) آدم خیلی عجیبی بود، در دانشگاه سوربُن فرانسه، فلسفهٔ غرب را تدریس میکرد. وقتی بحث آقای هانری کربن را مطرح میکنند، آنقدر برایش احترام قائل هستند که ما در فلسفه شرق برای ابنسینا و ملاصدرا قائل هستیم. یعنی یک آدم معمولی نیست.ایشان میگوید: من در ضمن مطالعه فلسفی به این نتیجه رسیدم، که بشر بیخدا نمیتواند باشد، اینرا با فلسفه فهمیدم. بعد از اینکه فهمیدم بشر به خدا نیاز دارد، فهمیدم بشر باید با خدا ارتباط داشته باشد.اما همه ادیان و مذاهب، بعد از رحلت پیغمبرشان ارتباطشان با خدا قطع شده، دیدم فقط شیعه اثناعشریه است که میگوید امام وجود دارد، واسطه وجود دارد.
(همانطور که ما معتقدیم در سوره مبارکه قدر:إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)… تاتَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ…(۴)
هرسال شب قدر ملائکه که سردستهشان روحالامین است خدمت امام عصر(ع) می آیند.)
هانری کربن میگوید: گفتم، این مذهب متفکّر و فیلسوفش کیست؟گفتند: علّامه طباطبایی در ایران.
آمد ایران، جلساتی با مرحوم علّامه طباطبایی داشتند که در همهٔ آن جلسات آقای دکتر دینانی هم بودهاند
بعضیها، در برخی جلسات بودند. مرحوم دکتر معین هم مترجم بودند.
در مجلّهٔ مکتب تشیّع، حدود ۱۰-۱۲ سال قبل از انقلاب، بحثهای علّامه طباطبایی و هانری کربن چاپ شده است.ایشان بقدری تحت تأثیر علّامه طباطبایی و فرهنگ تشیّع قرار گرفت که تا آخر عمر ششماه از سال در دانشگاه تهران فلسفه غرب تدریس میکرد و ششماه در سوربن فرانسه فلسفهٔ شرق. ایشان بقدری هم تحت تأثیر قرار گرفتهبود، که آقای حسنزاده آملی، در هزار و یک نکتهشان نوشتهاند، من خدمت مرحوم علّامه طباطبایی بودم، گفتم به نظر شما، هانری کربن شیعه شد یا خیر؟ علّامه گفتند: وقتی ما بحث مقام ولایت الهی در عالم وجود را مطرح میکردیم، هانری کربن میلرزید و اشک میریخت، یعنی اینطورتحت تأثیر این حرفها قرار گرفته بود.
آقای جوادی آملی که گاهی ایشان هم در جریان این مباحث بودند، کتابی دارند به نام مهدی موجود موعود، که قبلاً عرض کردم، این نکته را ایشان دقّت کردند، ص ۱۰۶.
مرحوم علّامه طباطبایی فرمودند: هانری کربن به من اینرا گفت: هنگامیکه در دانشگاه سوربن فرانسه، کنفرانسی را در زمینه ادیان ارائه میکردم، گفتم در میان تمام ادیان و مذاهب ملل جهان، تنها شیعه است که مکتبی حیاتبخش و قابل عرضه دارد.آنان معتقدند که رابطه انسان با خدا هرگز قطع نمیگردد و همواره انسان کاملی از میان خود انسانها و همنوع آنها وجود دارد، که ولیُّ الله مطلق و واسطه فیض میان خلق و خالق است. و این ولیّ اعظم الهی، انسانی حیّ و حاضر است، که جهان به انتظار ظهور آن دادگستر مطلق است، این مطلب برای مخاطبان بسیار مهم و شایان توجّه بود.
هانری کربن در سوربن فرانسه، در جمع فلاسفه و متفکّرین کنفرانس میدهد و میگوید: فقط شیعه است که این اعتقاد را دارد.بعد به مرحوم علّامه طباطبایی میگوید: برای مخاطبان(مخاطبانش آدمهای معمولی نبودند) خیلی قابل توجّه بوده که عجب!! پس نرساندیم، نگفتیم، اطلاع ندادیم…
دپارتمان دایره المعارف شیعه در دست یهودیان
یکی از عزیزان ما که امشب مشهد مقدّس مشرّف هستند، ایشان چند ماهی از طرف دانشگاهشان برای آلمان بورسیه بودند، وقتی رفتند با من تماس گرفتند که دِپارتمان دائرة المعارف شیعه اینجا، مسئولش یک یهودی است!!یعنی آنچه به عنوان شیعه میخواهند توی این دایرة المعارف بنویسند و پخش کنند، زیر نظر یک یهودی است!من میتوانم نفوذ کنم.گفتم: حتماً برو و نفوذ کن، هرچه هم میخواهید تماس بگیرید، ما از اینجا برایتان میفرستیم.
نقل سخنی از مرحوم دکتر احمد دامغانی درباره شبهه افکنی یهودیان
مرحوم دکتر احمد دامغانی در دانشگاه هاروارد تدریس میکردند، من در فیلادلفیا، منزلشان مهمان بودم، برای من در منزلشان نقل کردند.آمریکا ساختمانها اکثراً چوبی هست و خیلی راحت صدا از این اتاق به اتاق دیگر میرود.ایشان گفتند: اتاق بغل من در محل کارم، مسئولین دپارتمان شیعه که یهودی بودند، باهم بحث میکردند که چه چیزهایی را رواج بدهیم! من میشنیدم، آنها متوجّه نبودند که من اتاق بغلی میشنوم.
اینها که نمیآیند این حرفها را پخش کنند، باید بنویسیم، باید بگوییم، باید دادبزنیم، باید برویم، باید توضیح دهیم… آنقدر دراین زمینه ما منبع داریم…
ذکر خاطره ای از سفر لس آنجلس
شب نیمه شعبانی بود، خیلی دلم گرفته بود. سالن بزرگی را گرفته بودند، جمعیّت زیادی دراین سالن بودند، قرارشد راجع به امامزمان(عج) صحبت کنیم، من به زحمت گریهام را کنترل میکردم، چون خجالت میکشیدم، شب عید بود و اینکه بگویند: اینها هم که فقط بلدند گریه کنند! ولی آنقدر دلم درد داشت و آنقدر دلم تنگ شده بود، واقعاً نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.خلاصه به زحمت آنشب گریهام را کنترل کردم و راجع به امام عصر(عج) سخنرانی کردم.
جوانی در ایران در دانشگاه شریف دانشجوی من بود، در لسآنجلس داشت دکتری میخواند، دیدم جلو نشسته و خیلی منقلب است، گریهاش، گریه عادی نبود. گریه این جوان گریه خاصّی بود! تصمیم گرفتم بعداز جلسه از جوان علّت این گریه شدیدش را بپرسم. اتفاقاً سخنرانی که تمام شد، آمد و سرش را گذاشت روی شانه من و هقهق شروع کرد به گریه، پرسیدم: چه شده؟!گفت میخواهم جای خلوتی با شما حرف بزنم.بعد از جلسه به دفتر مرکز اسلامی رفتیم.علّت حال منقلبش را سؤال کردم، گفت: وقتی از ایران به لسآنجلس آمدم پس از مدّت کوتاهی دلتنگی عجیبی به من دست داد، دیدم نمیتوانم تحمّل کنم، از آنطرف جلوی پدر و مادر و اطرافیانم، خجالت میکشیدم، آمده بودم درس بخوانم و برگردم! خجالت میکشیدم درس نخوانده برگردم.از آنطرف هم دیگر تحمّل نداشتم و خیلی برایم سخت بود. یک اتاق محقّرانه دانشجویی داشتم و تنها زندگی میکردم.این مقدار اعتقادات داشتم، به ما گفته بودند، ما امام زمان(ع) داریم، ما صاحب و ولیّ داریم، ما بیسرپرست نیستیم.
با خودم گفتم امشب من هم در خانه امام زمان(ع) بروم. بعد از نماز مغرب و عشاء، رو به قبله روی سجّادهام نشستم، دلم هم تنگ بود، تحمّل هم نداشتم، زدم زیر گریه.گفتم: یابنالحسن(ع) آیا راست میگویند؟
آیا اینهایی که به ما گفتند، راست میگویند؟پس کمکم کن، چه کنم؟ ماندهام، برگردم، خجالت میکشم، بمانم…آن ضربالمثل معروف، نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم…
ماندهام چه کنم؟گفت با گریه خوابیدم، نیمههای شب دیدم در اتاقم باز شد! اول ترسیدم، دیدم سه نفر با لباس عربی آمدند داخل!یکی جلو و دوتا پشتسر آقا، مثل محافظین و خیلی مؤدّب پشتسر آقا بودند.
دوتا پشتسریها مُسن بودند، آن آقای جلویی قیافه شادابتر و میانسالی داشت .من به شدّت وحشت کرده بودم.
آقایی که جلو بودند، فوراً فرمودند: نترس! به زبان فارسی صحبت میکردند، ما آمدیم به شما سری بزنیم!
من بلند شدم و روی تختم نشستم، چشمهایم را با دستهایم مالش دادم که نکند خواب باشم، ولی بیدارم و آقا دارند با من حرف میزنند! این جمله را فرمودند:شما خیال میکنید امام زمانتان فقط توی جمکران است؟!توی لسآنجلس نیست؟! اینرا گفتند و از اتاق بیرون رفتند.من متحیّر ماندم…
از فردای آن شب، یک آرامشی به من دست داد، با کمال قدرت درسم را ادامه دادم، الآن هم آن جوان در آنجا در دانشگاه تدریس میکند و بنده هم با ایشان در ارتباط هستم.
یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ.
یَا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ…
به کوشش سرکار خانم خرم نژاد
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه سوم پاسخ به شبهات پیرامون امام عصر(عج)