۵-چرا تبلیغات زرتشتی گری و یادبود کوروش و داریوش این روزها بالا گرفته است؟
پاسخ استاد مطهری: همه می دانیم که در این اواخر افرادی بیشمار تحت عنوان دفاع از ملیت و قومیت ایرانی مبارزهی وسیعی را علیه اسلام آغاز کرده اند و در زیر نقاب مبارزه با عرب و عربیت مقدسات اسلامی را به باد اهانت گرفته اند.
آثار این مبارزه با اسلام را که در ایران در کتابها، روزنامه ها، مجلات هفتگی و غیره می ینیم نشان می دهد یک امر اتفاقی و تصادفی نیست، یک نقشه ی حساب شده است و منظوری در کار است.
تبلیغات زرتشتی گری نیز که این روزها بالا گرفته و مد شده، یک فعالیت سیاسی حساب شده است. همه می دانند که هرگز ایرانی امروز به دین زرتشتی برنخواهد گشت، تعالیم زرتشتی جای تعالیم اسلامی را نخواهد گرفت، شخصیتهای مزدکی و مانوی و زرتشتی و همه ی کسانی که امروز تحت عنوان دروغین ملی معرفی میشوند و هیچ صفت مشخصه ای جز انحراف از تعلیمات اسلامی نداشته اند- خواه آنکه رسماً به نام مبارزه با اسلام فعالیت کرده باشند یا مبارزه با قوم عرب را بهانه قرار داده باشند- هرگز جای قهرمانان اسلامی را در دل ایرانیان نخواهند گرفت، هرگز المقنّع و سِنباد و بابک خرّم دین و مازیار جای علی بن ابیطالب(ع) و حسین بن علی(ع) و حتی سلمان فارسی را در دل ایرانیان نخواهند گرفت. اینها را همه میدانند.
ولی در عین حال جوانان خام و بی خرد را می توان با تحریک احساسات و تعصبات قومی و نژادی و وطنی علیه اسلام برانگیخت و رابطه ی آنان را با اسلام قطع کرد؛ یعنی اگرچه نمی شود احساسات مذهبی دیگری به جای احساسات اسلامی نشانید، ولی می شود احساسات اسلامی را تبدیل به احساسات ضد اسلامی کرد و از این راه خدمت شایانی به استعمارگران نمود. به همین دلیل می بینیم افرادی که بکلی ضد دین و ضد مذهب و ضدخدا هستند، در آثار خود و نوشته های پوچ و بی مغز خود از زرتشتی گری و اوضاع ایران قبل از اسلام حمایت میکنند. هدفشان روشن و معلوم است.
ما می خواهیم در این بحث خود با همان منطقی که این افراد به کار می بندند وارد بحث شویم یعنی منطق ملیت و احساسات ملی و ناسیونالیستی؛ آری با همین منطق، هرچند توجه داریم که به قول اقبال پاکستانی «ملت پرستی، خود نوعی توحش است» ؛ توجه داریم که احساسات ملی تا آنجا که جنبه ی مثبت داشته باشد و نتیجه اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است ولی آنجا که جنبه ی منفی به خود می گیرد و موجب تبعیض در قضاوت، در دیدن و ندیدن خوبیها و بدیها، و در جانبداری ها می شود ضد اخلاق و ضد انسانیت است؛ توجه داریم که منطق عالیتری از منطق احساسات ملی و ناسیونالیستی وجود دارد که طبق آن منطق، علم و فلسفه و دین، فوق مرحلهی احساسات است. احساسات قومی و غرورهای ملی در هر کجا مطلوب باشد، در جستجوهای علمی و فلسفی و دینی مطلوب نیست.
یک مساله ی علمی یا یک نظریه ی فلسفی یا یک حقیقت دینی را هرگز به دلیل اینکه ملی و وطنی است نمیتوان پذیرفت، همچنانکه به بهانهی اینکه بیگانه و اجنبی است نمی توان نادیده گرفت و رد کرد.
راست گفته آن که گفته است: «علم، دین و فلسفه وطن ندارد، همه جایی و همگانی است» ، همچنانکه رجال علم و رجال دین و رجال فلسفه نیز وطن ندارند، جهانی میباشند، به همه ی جهان تعلق دارند، همه جا وطن آنهاست و همه ی جهانیان هموطن آنها هستند.
به کوشش: خانم سبحانی
منبع: کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران