جلسه شصت و یکم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآنی، جلسه شصت و یکم
سوال
یک سوالی مطرح شده در خصوص متن زیارتی که مقید هستیم در ابتدای جلسه اسامی چهارده معصوم برده شود، این زیارت در مفاتیح مرحوم حاج شیخ عباس قمی به عنوان تعقیبات مشترکه ذکر کرده است و مرحوم کلینی هم در اصول کافی نقل کرده است. اسم حضرت زهرا (س) در آنجا نیست و مرحوم حاج شیخ عباس قمی فرمودند که من راضی نیستم که کسی به مفاتیح من چیزی کم کند یا اضافه کند و این که شما اسم حضرت زهرا (س) را می آورید، آیا اضافه هست یا خیر؟
جواب: در برخی منابع آمده است که این متن را حضرت زهرا (س) بعد از نمازها بیان میکردند، طبق آن حدیثی که پیغمبر اسم دوازده امام را ذکر کرده بودند و چون حضرت زهرا (س) بعد از نماز ذکر میکردند دیگر ایشان اسم خودشان را نمیبردند. ما اگر اسم حضرت زهرا (س) را ذکر میکنیم اولا به مفاتیح که چیزی اضافه نکردیم، مفاتیح در جای خودش موجود است. قبل از مفاتیح هم این حدیث در کتاب کافی و کلینی ذکر شده است. این قصد رجاء است. بدعت آن است که چیزی که وارد نشده است را ما وارد کنیم. ما رجائا میتوانیم بگوییم که وقتی اسم دوازده امام را میبریم، حضرت زهرا (س) هم کفو امیرالمومنین (ع) هستند، لذا برخی حتی در اذان و اقامه بعد از اشهد ان علیا ولی الله و اشهد ان فاطمه عصمت الله را هم ذکر میکنند که میگویند ما حتی از ملائک شنیدیم که این را ذکر میکردند. این را به قصد رجاء میگوییم، قصد رجا هیچ اشکالی ندارد اما قصد ورود اشکال دارد چون الاعمال بالنیات است.
همچنین ما حتی در مورد آیات قرآن کریم، موضوع اقتباس را داریم. اقتباس هم در روایات ائمه آمده است و هم بزرگان از علما ذکر کردند. اقتباس یعنی مطلبی را میخواهیم بیان کنیم و به مناسبت یک تکه از آیه را داخل مطلب می آوریم و بعد مطلب خودمان را ادامه میدهیم. آیه آن موضوع را نداشت اما ما اقتباس از آیه کردیم. اگر بگوییم که این آیه اصلی است، نعوذ بالله بدعت است. لذا توجه داشته باشید که ضمن دقیق شدن، حواسمان باشد که زیاد ملا لغطی نشویم و به ریزهکاریها توجه کنیم. پس این زیاد کردن به مفاتیح نیست و مفاتیح در جای خودش محفوظ است و بدعت هم نیست چون چیزی را بر متن معصوم اضافه نمیکنیم، قصد رجا در کنار متن معصوم میگوییم که وقتی سلام به دوازده امام و همه انبیا و پیغمبر اسلام دادیم، در کنارش رجائا به عنوان عرض ادب به حضرت زهرا (س) هم سلام میدهیم.
خلاصه جلسات پیشین
در جلسات قبل از شروع کرونا به بحث جهنم رسیده بودیم که ان شاء الله خدا به حق امیرالمومنین (ع) این بلای خانمانسوز را به کل ریشهکن کند و در این فتنه عجیب آخر الزمانی که دامنگیر بشریت در جهات گوناگون در کره زمین شده است، اولا ما را در این فتنه و امتحان ثابتقدم بدارد و یاری کند و با عنایت خودش فرج را انشاءالله مقدر کند. اوضاع بشر و اوضاع کره زمین، اوضاع طبیعی نیست. وضع در کل کره زمین، وضع خاصی است.
بعد از اینکه معاد را معنی کردیم، فایده معاد چیست، جایگاه معاد در اصول دین چیست، ادله عقلی و نقلی در اثبات معاد چیست و بعد هم مساله عالم برزخ، عالم قیامت و در قیامت، بهشت و جهنم مطرح شد تا رسیدیم به بحث جهنم. دو سه جلسه، در مورد دو سوال عمده یا اشکال عمده در مورد جهنم بحث شد.
ادامه پاسخ به سوال عدم سازگاری عذاب الهی با رحمت خداوند
پرسیده میشود مگر خدا ارحمالراحمین و بخشنده نیست، مگر این همه از رحمت خدا در آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) ذکر نشده است؟ آن وقت خدای با این همه رحمت، این گونه سختگیری و عذاب میکند؟ آن هم عذابی که در آیات، روایات و کتب آسمانی قبل از اسلام در مورد جهنم ذکر شده است. آیا واقعا ما را در عذاب جهنم میسوزاند یا به فرمایش امیرالمومنین(ع) در دعای کمیل، در عذابی که از عذاب جهنم هم سختتر است؟ آیا این موضوع با رحمت خدا سازگار است یا خیر؟
جهنم و عذاب الهی با رحمت خدا هیچ منافاتی ندارد. در بحث صفات خدا، همان طور که رحمت یک صفت خداست، عدل هم صفت خداست. جهنم یا عذاب بر اساس عدل خداست. افزون بر این یک صفت خدا، صفت دیگر را کنار نمیزند. اگر خدا رحمت دارد، عدل هم دارد. یک قاضی اگر قرار است عادل باشد، معنای عدالت این نیست که قاضی است اصلا رحم نداشته باشد. امیرالمومنین عادلترین قاضی است و گاهی وقتی حکم میکرد که الان این خاطی باید تازیانه بخورد یا باید حد بر او جاری شود بعد حضرت گریه میکردند. این رحمت جای خودش اما عدالت هم باید در جای خودش باشد.
شمول رحمت خداوند
از زبان معصومین(ع) آموختهایم که رحمت پروردگار به صورت رحمانیه و بعد رحیمیه، یک صفت عام است که بعضیها رحمان را جزء اسم اعظم هم آوردهاند. شمول آن بیشتر است. رحمت خدا بر سایر صفات غلبه میکند، همان طور که در دعای جوشن کبیر میخوانیم: یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ.( خواندن چند فراز از این دعا در قنوت وتر آثاری دارد.) لذا بر همین اساس، غیر از مخلدین در نار، که آن هم بحث دارد که در آینده بیان میکنیم، بقیه در جهنم چندین هزار سال گوشمالی میشوند، و برمبنای رحمت خدا از جهنم خارج میشوند. اما این گونه نیست که پس از خروج بروند کنار دست سلمان فارسی بنشینند.
عدم منافات جهنم با رحمت خدا در قالب مثال
رحمت خدا در جای خودش محفوظ است اما جهنم منافاتی با رحمت خدا ندارد. برخی از صاحبنظران مثالی زدند که در فهم مطلب خیلی مفید است. فرض کنید بین قاضی و مجرمی که حکمی که برای او روا داشته است یا ولی(سرپرست) و افرادی که تحت ولایت او قرار دارند یا پزشک و بیماری که تحت معالجه او قرار دارد، دقت کنید به فرق بین نحوه حکمی که روا میدارد. مثلا قاضی میگوید این مجرم به خاطر جرمهایی که انجام داده است، جزای مخصوصی دارد و آن جزا را زندان، جریمه، تازیانه یا اعدام تشخیص میدهد. اینجا ممکن است قاضی اشتباه کرده باشد و تشخیص او درست نباشد و او واقعا مستحق این جریمه نباشد. یا اینکه ممکن است قانونی که وضع کردهاند که قاضی بر مبنای آن حکم روا می دارد، آن قانون غلط باشد. مثلا حق این انسان مجرم اعدام نباشد؛ اما در آن قانون، مجازات را اعدام قرار دادهاند. در حالی که این قانون درست نبوده است.
دقت کنید که قیامت این گونه نیست که خدا یا مامورین خدا در صحنه قیامت اشتباه کنند، نه قانونی که خدا قرار داده است مثل این قانونهای اعتباری است که امکان خطا، اشتباه، تغییر و تبدل در آنها باشد. پس این شباهت قاضی و مجرم را کنار میگذاریم.
در دومین تشبیه، فرض کردیم در مورد یک ولی در خانواده، پدر که بچه ها را تربیت میکند و بالا میآورد یا یک معلم در حد ولایتی که نسبت به شاگردها دارد؛ مثلا میگوید باید این کتاب را بیاورید، این درس را بخوانید، این یک نوع «ولایت» میشود. مثلا فرض کنید در این اعمال ولایت که بچه دو سه ساله نزدیک آتش میرود و گوش به دستور ولی نمیدهد و دست خود را میسوزاند. یا یک شیء قتالهای که قطع میکند و خطرناک است به او گفته می شود دست نزن؛ اما او گوش نمیدهد و ضربه میخورد و دست او قطع میشود. این بچه دو سه ساله تا آخر عمر، مثلا هشتاد سالگی در اثر گوش ندادن به حرف آن ولی در حال اعمال ولایت، دستش را از دست داده است. اینجا آن دو موردی که در مورد قاضی گفتیم جاری نیست چون قانونش نظام تکوین عالم است به گونهای که اگر این ضربه به این دست بخورد، این دست قطع میشود. یا مثلا اگر دست در آتش برود، میسوزد. ولی از باب دلسوزی اعمال ولایت میکند؛ اما طرف گوش نمیدهد. آیا اگر بندگان خدا در این عالم اعمال ولایت اولیای الهی را که قانون خدا را برای ما بیان میکند، گوش ندهند، مثل این مورد نمیباشد؟! اینجا بحث اینکه این با رحمت سازگار نیست، مطرح نمیشود. ولیای که انقدر رحمت داشت، رحمت خود را اعمال کرد، گفت نکن. دقت کنید که ولی اگر پدر باشد، یک جا ممکن است بدود و فرزند را بغل کند اما در نظام تشریعی که قرار نیست جبر باشد؛ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ (مائده/99). خداوند یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد و بعد از آن هم دوازده امام قرار داد و در دوران غیبت این همه عالمان دینی قرار داد که حتی تا پای جانشان ایستادند و جان هم دادند و خیلیها سختتر از جان، با فحش خوردن و دشنام شنیدن و تهمتهای ناروا و اذیت و آزارها را تحمل کردند. بر همین اساس پیغمبر خدا فرمود مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ؛ هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشده است. بعضی از پیغمبرها را لای درخت گذاشتند و اره کردند، بعضی پیغمبرها را سر بریدند، پیغمبر خدا ظاهرا این اذیتها را ندیده است اما برای رساندن پیام خدا به مردم اذیتهایی شد، سختتر از دیگر پیامبران.
تا حدودی قضیه پزشک هم همین طور است ولی این مورد دوم مهمتر است. مثلاً به بیمار میگوید که داروی شما همین است که به شما دادم. فلان غذا هم سم است و اگر بخوری سرطان میگیرید. این بیمار دستور پزشک را گوش نمیدهد، هم دوا را مصرف نمیکند و هم آن غذا را میخورد، بعد مبتلای به بیماری میشود و میگوید که رحمت پزشک کجا رفت؟ پزشک میگوید به من چه؟ من نظام را برایت را توضیح دادم. در نظام حاکم بر هستی، شرایط بدن شما به گونهای بود که اگر این دارو به بدن شما نرسد و آن غذا به بدن شما برسد، نتیجه چنان میشود. من اعلام کردم و بقیه آن دست من نیست. اگر پزشک بداند و اعلام نکند این عدم رحمت است اما وقتی میگوید و انسان گوش نمیکند، دیگر عدم رحمت نیست.
اِعمال ولایت ولی و عدم اعتنای مردم از منظر قرآن
در سوره مبارکه بقره آیه شماره ۱۱۰ آمده است:
وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
در آیه ۱۰۹ به عنوان مقدمه دقت کنید که بیان میکند که خیلی از افرادی که اهل کتاب هستند، در مذاهب دیگر مثل نصاری و یهود، حال که اسلام آمد و شما پیرو پیغمبر اسلام شدید، بر شما حسادت میورزند. دوست دارند شما بعد از اینکه هدایت شدید و حق بر شما روشن شد، از هدایت برگردید و گمراه بشوید. شما عفو کنید و به اینها توجه نکنید و به خدا تکیه کنید که ان الله علی کل شی قدیر، خدا قادر است که کمکتان بکند و در آیه ۱۱۰ میفرماید: وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ نماز را به پا دارید و زکات را بدهید، یعنی عبادت کنید. چون تمام دستورهای عبادی ما، نماز، روزه، خمس، زکات، جهاد، حج و امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری و همه مستحبات و جزییات و غیره، دو دسته کلی میشود، یک دسته رابطه بین من و خدا و یک دسته رابطه بین من و خلق خدا به خاطر خدا. نماز سردسته عباداتی است که رابطه بین ما و خداست. زکات سردسته ارتباطی است که بین ما و خلق خداست. اینجا کنایه از این دو دسته عبارت است، لذا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ که در خیلی از جاهای قرآن آمده است، نه یعنی فقط نماز و زکات، یعنی همه عباداتی که رابطه بین ما و خدا و همه عباداتی که رابطه بین ما و خلق خدا را بیان میکند. اینجا یک نکته ظریف تفسیری است که با مراجعه به چندین تفسیر، مشاهده شد که یکی دو تفسیر به این نکته اشاره کردند. آنها فرمودند که در آخر آیه قبلی میفرماید که إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ، یعنی خدا بر هر چیزی قادر است. این را برای این گفته است که نشان بدهد اگر از خدا کمک بگیرید، نسبت به کفاری که بر شما حسد میورزند و میخواهند شما را از راه حق باز بدارند، خدا قدرت میدهد و شما میتوانید بایستید. اما در شروع آیه بعدی میفرماید که این قدرت را با نماز و زکات میتوانید به دست بیاورید. خیلی نکته ظریفی است. جوانهایی که نگران مشکلات جامعه و خطر آلودگی هستند، باید دقت کنند که نماز را دست کم نگیرند، مخصوصا نماز اول وقت ، نمازهای مستحبی و نماز شب که خیلی آدم را قوی میکنند.
وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ برای عالم بعد از مرگمان برای خودتان از پیش چه فرستادید و مقدم داشتید؟ کجا فرستادید؟به قول شاعر:
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نفرستد، تو از پیش فرست
آنچه را که شما برای عالم بعدیتان آماده کردید، از کارهای خیر، همان را مییابید. این یافتن را با آیه دیگری توضیح خواهیم داد. همه پیش خدا محفوظ است. یعنی هیچ کاری در این عالم، حتی از یک چشمکزدن در پیشگاه خدا فراموش نمیشود و آثار خودش را دارد. یک وقت ممکن است با یک چشمک زدن من، یک بیگناهی به قتل برسد. فرض کنید که در محاکمه یک فرد، شاهد به اندازه کافی نباشد و شهادت من هم احتیاج باشد. من هم با وجود اینکه میدانم رأی من ناحق است، به خیال خودم چون لفظا آن را نمیگویم اشکال ندارد که با حرکت چشم، رای خلاف بدهم. تصور کنید که با همین تایید، طرف اعدام شود. در این صورت در پیشگاه خدا، شریک در قتل یک انسان بودن برایم نوشته میشود. البته در این آیه از خیر گفته است اما در آیه بعد از سوء هم صحبت میکنیم. هیچ چیز از شما نیست که کنار برود. همه ثبت و ضبط میشود.
در برنامه خوب «زندگی بعد از زندگی» که در ماه رمضان پخش میشد، در بعضی از قسمتها دقیقاً صحبتهای افراد با روایات تطبیق میکرد. مثلا فردی میگفت که با کسی یک شوخی کردم ولی خودم در نیتم این بود که او را اذیت کنم، آنجا گرفتار بودم که شما از این شوخی قصد اذیت داشتی. در دستگاه خدایی، هرچه در پیشگاه خدا انجام میدهیم، در وهله اول میفرماید که همه آنها را پیش خدا مییابیم؛ یعنی در عالم محکمه و علم الهی، همه کارها با جزییات حضور دارند.
إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ هر کاری که شما کردید را خدا به آن آگاه است. پس هیچ چیز از بین نمیرود. همه چیز در پیشگاه خدا محفوظ است و هر کاری که ما انجام دادهایم، آنجا آن کار را خواهیم یافت.
سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۰
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ توجه کنید که در این آیه هر دو مورد خیر و سوء مطرح شده است. آنجا به مناسبتی چون نماز و روزه و در مقابل کفار ایستادگی کردن عمل خیر بود، به مناسبت خیر را مطرح کرد اما اینجا به مناسبتی عام، هر دو را مطرح کرده است. هر فردی، وجودی، نفسی هر کار خیری که کرده است را به صورت حاضر، پیش روی خود مییابد. مثلا فرض کنید که فردی از خیابان رد میشد که یک پیرزنی را دید که میترسید و نمی توانست از خیابان رد شود. این فرد با وجودی که کار و عجله داشت، اما دست او را گرفت و بامحبت او را از خیابان رد کرده است. اینها همه ثبت میشود. هیچ چیز نیست که فراموش شود. در ادامه میفرماید، همچنین هر کار بدی را هم حاضر میبینید.
تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا آنجا این طور آرزو میکند که ای کاش بین این نفس خودش و این کار بد، خیلی فاصله بود، نزدیکش نمیرفت.
منظور بحث ما در این نکته قرآنی است که هر کار خیری که از ما سر زده است، آنجا حاضر میشود و هر کار بدی هم که از ما سر زده است، خود کار آنجا حاضر میشود. حال با توجه به آیات قرآن ببینیم که منظور از «کار» چیست؟
دیدن اعمال در قیامت
در سوره مبارکه زلزال با این نکته بسیار ظریف قرآنی در این رابطه آشنا هستیم که در آیات شریفه ۶ و ۷ و ۸ آمده است که یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (زلزال ۶) در چنین روزی (قامت) انسانها دستهدسته میآیند و در پیشگاه خداوند قرار میگیرند تا اعمال خود را ببینند. دقت کنید که در اینجا نفرمود نتیجه عمل خود را ببینند و بعد هم تاکید میکند که فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (زلزال ۷) همان کار خیر را میبیند وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (زلزال ۸) یک ذره هم کار شر انجام داده باشد، میبیند.
با توجه به مثالی که قبل مطرح شد، به این موضوع دقت کنید که اگر الان این ولی به این فرد بگوید که دست نزن و او دست میزند نتیجه آن، قطع شدن دست است و آن فرد تا آخر عمر نتیجه این عمل را خواهد دید. با خودش میگوید که یک حرف را گوش نکردم، ببین چه شد؟ اینجا آن فرد ولی، وظیفه خود را انجام داده است و رحمت خود را نشان داده است؛ ولی این فرد نتیجه عمل خودش را در اثر حرف گوش نکردن تا آخر عمر میبیند. حالا در حالت عکس، اگر در بحث ولایت یک استاد، معلم اخلاق یا یک مربی به شاگردش میگوید که این کار را بکن، اگر او گوش دهد تا آخر عمر از ثمره آن استفاده میکند، میگوید: خدایش بیامرزد آن معلم به من راهنمایی کرد و من هم گوش کردم و چه نتایجی برایم داشت. روایات این مساله را کمی حساستر بیان کردند.
امام صادق (ع): إنّ اللّه َ یَحشُرُ النّاسَ على نِیّاتِهِم یَومَ القِیامَةِ (وسایل ج ۱، ص ۳۴)
خداوند انسانها را در فردای قیامت برمبنای نیتشان محشور میکند.
یعنی تصور کنید فردی را که مشغول بحث کردن قرآن است اما نیت او هوای نفسش، خودخواهی و تعلقات دنیوی است. برمبنای این نیت، واقعیت عمل در قیامت رو میشود. در قیامت انسانی که تعلق به شهوت جنسی دارد، با واقعیت خوک محشور میشود. یعنی همین جور که واقعیت این عمل در این عالم دست قطع شدن است، واقعیت تعلق جنسی، خوک شدن است. به همین ترتیب واقعیت دودوزه بازی کردن و حقهبازی کردن، روباه محشور شدن است. واقعیت درنده خویی و عصبانیت و خشم گرفتن و کینه، گرگ و پلنگ محشور شدن است. چشم ما در این دنیا واقعیت عمل را نمیبیند در حالی که در آنجا واقعیت عمل برای همه مشخص میشود.
در آیه ۲۲ سوره مبارکه ق آمده است: لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ
فردای قیامت وقتی این مسائل برای ما رو میشود، متوجه میشویم که در غفلت بودهایم از این مسائل و حالا پرده را کنار زدیم، یعنی چشم برزخی باز شد، بعضی در دنیا، چشم برزخیشان باز میشود که به یک معنا خوشا به حالشان و به یک معنا وای به حالشان، چون قابل تحمل نیست. در ادامه آیه میفرماید: امروز خیلی تیزبینی و قشنگ تشخیص میدهی که این کارهایی که ما انجام دادهایم، اگر خیر باشد، واقعیت آن در آنجا چه جوری رو میشود و اگر شر باشد، آنجا چه جوری است.
امام صادق (ع) :یحشر الناس علی صور اعمالهم. انسانها بر آن صورتی که اعمالشان اقتضا دارد، محشور میشوند. آن وقت انسان اگر به این نکات دقت کند، در دنیا خیلی محتاط میشود.
پیغمبر اسلام (ص): إِنَّمَا هِیَ أَعْمَالُکُمْ تُرَدُّ إِلَیْکُمْ فَمَنْ وَجَدَ خَیْراً فَلْیَحْمَدِ اَللَّهَ وَ مَنْ وَجَدَ غَیْرَ ذَلِکَ فَلاَ یَلُومَنَّ إِلاَّ نَفْسَهُ . (بحارالانوار، ج ۳ ص۹۰، علم الیقین مرحوم فیض ج۲ ص ۸۸۴)
انما آورده است یعنی این است و جز این نیست، بدانید، قطعا، که اعمال شما به سوی شما باز میگردد، مثل عمل ما که اگر گوش نکردن حرف مربی و ولی باشد، نتیجه آن به خودمان برمیگردد و دستمان قطع میشود. اگر نتیجه عملتان که فردای قیامت به شما برمیگردد اگر فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (زلزال ۷) خدا را شکر کند که کارها خیر بود و نتیجه آن را هم دید ولی اگر میبیند که کارها خیر نبود و جور دیگری بود، سرزنش نکند و به گردن این و آن نیندازد مگر خودش. خود کردم که نتیجه این شد. در ادامه شاید به این مباحث برسیم که یکی از درگیریهای جهنمیها، درگیری با همدیگر و ابلیس است از این جهت که میگویند تو کردی که من به این جا رسیدم. ابلیس هم میگوید که من فقط دعوت کردم و خودتان گوش کردید، بیشتر از من که انبیا دعوت کرده بودند. جالب است ابلیس در فردای قیامت در جهنم به گنهکارانی که حرف او را گوش دادند و جهنمی شدند میگوید: انبیا که بیشتر دعوت کردند. آنها ۱۲۴ هزار بودند و من یکی بودم. این همه پیروان ائمه و اولیا بودند و شما گوش ندادید و نتیجهاش هم همین است. بارها گفتند که به این شیء دست نزن یا آن پزشک گفت که این غذا را نخور، خب خوردی و نتیجه آن هم همین میشود. این نتیجه عملی رحمت آن فردی است که به ما رحمت داشته است؛ اما ما به رحمت او گوش نکردیم که به اینجا رسیدیم.
پس تا اینجا گفتیم که سوال مطرح کردند که آیا این عذابها با رحمت پروردگار در تناقض نیست؟ خیر، این عذابها رحمت خداست. در دعای ابوحمزه امام سجاد (ع) فرمودند: خدایا اگر مرا به جهنم ببری، نغمه عشق تو را در جهنم آن گونه سر میدهم که جهنمیها بفهمند که چقدر تو را دوست دارم. یعنی جهنم هم رحمت خداست. منتها چگونه رحمتی؟ کسی که گوش نمیکند، نتیجه رحمت را نمی گیرد.
محشور شدن در فردای قیامت برمبنای سیرت غالبی وجود
سیرتی کان در نهادت غالب است هم بر آن تصویر حشرت واجب است
سیرت همان مشی و خوی و خلق درونی ماست. من ممکن است که بداخلاق باشم. به قول شیخ بهایی زیباروی بداخلاقی را دیدم. گفتم چه خانه قشنگی که صاحبخانه بدی دارد. ممکن است سیرت در فردی به گونه ای باشد که رحمت و فتوت و انسانیت و گذشت غلبه دارد، اما در بعضی کینهتوزی غلبه دارد. گاهی شخصی به خاطر یک اشتباه در چند سال قبل، هنوز عصبانی میشود و تحت تاثیر آن قرار می گیرد و میخواهد انتقام بگیرد. محشور شدن در فردای قیامت برمبنای سیرت غالبی وجود ماست که این را حتی فیثاغورس قبل از تاریخ اسلام فهمیده است و خوب هم گفته است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
حشر تو بر صورت اعمال توست هرچه بینی نیک و بد احوال توست
شما در فردای قیامت برمبنای آن صورت عمل، یعنی صورت سیرت خود محشور میشوید. مثلا فرض کنید که در سیرت قمر بنیهاشم (ع) صورت فتوت، جوانمردی و ایثار است. حالا اگر کسی با صورت فتوت محشور شد، امکان اینکه فادخلی فی عبادی، خدمت حضرت ابالفضل(ع) برود هست. اما اگر کسی صورت غالب او کینه و حسادت و حقکشی باشد، معلوم است با چه کسانی محشور میشود.
ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از این خواب گران
مثل برادران حضرت یوسف که پیراهن او را پاره پاره کردند و گفتند که گرگ دریده است، کسی که ویژگی صفاتی او این چنین باشد، شبیه گرگ محشور میشود.
گشته گرگان یک به یک خوهای تو میدرانند از غضب اعضای تو
این خلق و خویی که در درون توست همه گرگصفتی است، اینها اعضا و شخصیت تو را دارند پاره پاره میکنند و از بین میبرند.
نظر فیثاغورس در این رابطه
مرحوم فیض کاشانی با مدرک در ج۲ علم الیقین ص ۸۸۵ و ملاصدرا در شواهد ربوبیه ص ۳۴۰ از قول فیثاغورس این عبارت را در منابع تاریخی آورده است:
همانا تو به زودی در برابر هر یک از اعمال و گفتار و افکارت قرار خواهی گرفت. حتی فکری که ما در ذهنمان داریم را هم باید تصحیح کنیم. لذا یک بحث فقهی داریم و یک بحث اخلاقی و عرفانی. در فقه آمده است که فکر گناه، گناه نیست. از آنجا که عمل صورت نگرفته است، از نظر فقهی گناه نیست. اما از نظر عرفانی و اخلاقی یک تشبیهی عرفا دارند که تشبیه جانانه و قشنگی است. میگویند که فکر گناه مثل دود است، دود آتش نیست و نمی سوزاند ولی خانه را سیاه میکند. فکر غلط اگر درصدد استغفار و توبه برنیاییم و با خودمان کلنجار نرویم که ذهنمان را از این درگیریها جدا نکنیم، خانه دل را تاریک میکند و خانه دل که تاریک شد، کمکم نورانیت از انسان گرفته میشود. لذا می گوید در برابر هریک از این اعمال، گفتار (فقط اقدام مطرح نیست، حتی همین حرفی که می زنیم هم مطرح است) و افکارت قرار خواهی گرفت و از هریک از حرکات فکری، گفتار یا رفتاری تو یک صورت روحانی و جسمانی ظاهر خواهد شد. اگر این حرکات شهوانی و غضبی باشد (مثلا فکر این به سرمان بیاید که فلانی را چنین و چنان کنم) ماده تکوینِ شیطانی میشود، سبب اذیت و آزار در دنیا میشود و بعد از مرگ، حجاب و پرده بین شما و ملاقات نور خواهد شد. اگر این حرکت عقلایی و نیک باشد، به صورت ملکی ظاهر شده ، در دنیا همدم با تو خواهد بود و از ملازمت با او لذت میبری و در قیامت راهنمای به قرب و کرامت ذات خواهد گردید.
سکوت برخی از علما در جمع
دو بزرگوار مرحوم خوانساری و دیگری مرحوم بهبهانی را دیده بودم. در جلسات ساکت مینشستند و وقتی لازم بود و سوال میکردند، جواب میدادند. چرا؟ آیا به این علت بود که بلد نبودند صحبت کنند؟ یا به خاطر این که میترسیدند چیزی بگویند که لازم نیست. در روایات آمده است که اگر با جمعی که امیدواریشان زیاد است، از رحمت خدا صحبت کنید، جسور میشوند. اگر در جمعی که خوفشان زیاد است، از عذاب صحبت نکنید که مایوس نشوند. بعضیها خیلی امیدوارند. آمده است که فردی داشت جان میداد و گفت شراب بدهید. گفتند نمیترسی از خدا؟ گفت:
شرمنده از آنم که اندر صف محشر کاندر خور عفو تو نکردیم گناهی
بله عفو خدا از گناه ما بیشتر است اما خدا عادل است و عفو خود را در جایی قرار میدهد که با عدلش سازگار باشد.
وقتی رضا خان کشف حجاب کرد یکی از علمای مشهور تبریز آمده بود تهران که برود مشهد، از دروازه غربی تهران که وارد شد یک چندتا بیحجاب دید و چشم خود را بست و از دروازه شرقی که خارج شد، گفت در این شهر از آیات رحمت بخوانید، خیانت کردید.
من هم نگران این مسئله بودم، گفتم می ترسم در جلسه ای افراد را بترسانم یا خیلی امیدوار کنم، تکلیف من چیست؟ فرمودند اینها وسوسه شیطان است به وظیفه تان ادامه دهید؛ ولی سعی کنید دو طرف را بیان کنید.
باقی ماندن واقعیت اعمال
لذا بعضی بزرگان سکوتشان حساب دارد. هر حرفی را نمیشود مطرح کرد؛ زیرا این حرف اثر میکند و واقعیت آن در آن عالم رو میشود. زبانی که نیش میزند، زبانی که غیبت میکند و تهمت میزند یا نگاهی که با حالت مسخرهآمیز و تحقیر آمیز به افراد نگاه میکند، تا چه برسد به اعمال انسان، همه اینها در پیشگاه خدا ثبت و ضبط میشود. برخی شیطنت میکنند و میگویند ما که میگوییم همه این اعمال و رفتار باقی میماند، اعمال ما هم کیف نفسانی است، کیف هم عرض است، عرض هم دوام ندارد، جوهر دوام دارد، پس از کجا واقعیت این اعمال ما برای قیامت باقی میماند؟
حکایت حمار طاحونه و آسیابان
به الاغ آسیاب که سنگ آسیاب را میگرداند حمار طاحونه میگویند. نقل شده که دو طلبه حوزه نجف برای قدم زدن به خارج از شهر رفتند. دیدند یک الاغی بیرون میگردد و آسیابان هم پیرمردی است که تو آسیاب نشسته و گندمها را آرد میکند. یک زنگوله هم گردن الاغ بسته شده بود. این دو طلبه به آسیابان گفتند: این دو زنگوله برای چیست؟ گفت: اگر ایستاد و حرکت نکرد من از اینجا میگویم: اییی تا حرکت کند. گفتند که خوب اگر ایستاد و سرش را تکان داد چی؟ گفت تو را به خدا برو و اینها را بهش یاد نده! برخی میخواهند شیطنت کنند.
عمل جوهر است یا عرض
مرحوم ملاصدرا میگوید: عمل به منزله کاشتن بذر در زمین قلب است، نیات به منزله خود بذر است، مدت زندگی در دنیا مانند فصل زمستان است و پوشیده بودن زمین از خورشید، قیامت بهاری است که آنچه کاشتهای سبز میشود و خودش را نشان میدهد. حال اگر این عمل عرض است و جوهر نیست چه میشود؟ میگوید ارتکاب هر عملی زمینه تحول جوهری را به همراه دارد و گوهر ذات انسان از طریق به دست آوردن ملکات نفسانی و گذر از جنبه حال بودن، اوصاف زمینه تحول ذات را فراهم میآورد.
در عرفان میگویند که ما حال داریم و مقام. این که شب قدر حالی دست داد، خوشا به حالتان اما آیا ثابت ماند یا عوض شد؟ این حال چه خوب و چه بد در اثر تداوم، ملکه و مقام میشود. ملکه کیف نفسانی است اما حالت جوهری پیدا میکند، لذا میگویند اگر گناه کردید، زود توبه کنید و نگذارید که توفیق توبه را از دست بدهید. وقتی توفیق توبه از دست رفت، مثل وقتی است که خار را در زمین وجود خود نکندیم و آنقدر ریشه آن قوی شد که دیگر قادر نیستیم آن را بکنیم. جهنم یعنی خود عمل ما، در آنجا واقعیتش را نشان میدهد. گاهی عمل به گونهای است که با توبه جبران میشود اما گاهی هم به گونهای است که هزاران انسان دیگر را هم به تباهی میکشاند.
روضه آخر جلسه
خدا لعنت کند آن دستانی که از صدر اسلام در صدد شدند در خانه اهل بیت(ع) را ببندند، تا جلوی معارف حقه الهیه را بگیرند و مردم به چنین روزی بیفتند. این دست آن چنان ادامه داشت که آتش زدن در خانه امیرالمومنین(ع)، فاجعه کربلا و خانه نشینی امیرالمومنین و .... را ایجاد کردند. حتی تحمل چهار قبر کوچک روی مقبره امامان در بقیع را هم نداشتند. چطور قبر ابوحنیفه، قبر صاحب بخاری و... گنبد و بارگاه دارد، اما قبر حجر بن عدی و... را تحمل نمیکنند؟ این خط شیطانی برای از بین بردن حق است؛ اما حق جویان هم میگویند ما تا آخر جان ایستادهایم تا از حق دفاع کنیم. چقدر ائمه بقیع مظلومند! بعد از پیغمبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) که شبانه دفن شدند، امام مجتبی(ع) اولین نفر از خمسه طیبه است که تشییع شد.
در همان مدینه که پیغمبر(ص) این همه فرمود الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه، حتی جنازه امام مجتبی را هم تیرباران کردند. خمسه طیبه یکبار در زیر کسا جمع شدند و جبرائیل گفت خدایا اجازه میدهی من هم بروم در کنارشان، اما یک جمع دیگر هم داریم که هر شب جمعه این جمع صورت میگیرد، همه در کنار قتلهگاه کنار امام حسین (ع)می آیند. البته در شب جمعه انبیا دیگر هم می آیند، لا یوم کیومک یا اباعبدالله. اگر بدن امام مجتبی را تیرباران کردند، امام حسین بود، محمد حنفیه بود، ابالفضل عباس بود، برادران دیگر بودند، با احترام این تیرها را کشیدند و با احترام بدن را داخل قبر کردند. امام حسین وارد قبر شد و آن همه قضایا که میدانید، اما سر امام حسین را از بدن جدا کردند، انگشت را به خاطر انگشتر بریدند، آن همه نیزه و شمشیر به بدن رها کرده بودند اما اسبها را نعل تازه زدند و بر بدن تازاندند به شکلی که وقتی بنی اسد آمدند که بدن را ببرند، امام سجاد(ع) فرمود یک بوریا بیاورید، چون این بدن را باید جمع کنم و روی بوریا بگذارم.
به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، معاد برهانی در آیات قرآنی، جلسه شصت و یکم