جلسه چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان سنت الهی، جلسه ۴
چکیده جلسات پیشین
امتحان عاملی است از طرف پروردگار برای بیداری و متذکر شدن ممتحن. ما انسانها که امتحان میدهیم ممتحن الهی هستیم، امتحان میدهیم تا متذکر و بیدار و متوجه شویم که تا فرصت باقی است، کاستیها را جبران کنیم. تعبیری که در جلسه قبلی داشتیم این بود که اگر خداوند واژه «تمحیص» و «تمییز» را برای امتحان به کار بردهاست، تفاوتی که بین این دو واژه است به ما میفهماند که باید اهل «تمحیص» شویم تا به مرحله «تمییز» نینجامد. در خصوص این بیداری، تذکر و تنبه که قرار است با امتحان در ما ایجاد شود، دو مورد بسیار مهم مطرح است که بیداری هریک از این دو مورد به اقتضای خودش با دیگری تفاوت پیدا میکند و جبران یا نتیجهگیری هر کدام از این دو نسبت به دیگری، تفاوت خاص خودش را خواهد داشت.
۱- ابتلائاتی که به عنوان امتحان الهی برای ما پیش می آید نتیجه اعمال خود ما باشد. اگر این بود، ما باید متذکر شویم که این ابتلائات نتیجه اعمال ماست. اینجا تکلیف و جبران به شکلی است؟
۲- ابتلائاتی است که نتیجه اعمال نیست بلکه برای تعالی و تکامل است. اگر امتحان از این قسم است، اولا چگونه میشود تشخیص داد که این ابتلائات قسم اول است یا دوم؟! ثانیا در هر دو مورد، تکلیف ما چیست؟
ابتلائات نتیجه اعمال انسان از نگاه قرآن
در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که نشان می دهد ابتلائات در اثر نتیجه اعمال ما انسانهاست و در این گونه موارد آیات تذکرات عجیبی به ما داده است که انسان از سنگینی تکلیف حیرت و تعجب می کند. از باب نمونه به چند آیه اشاره میکنیم.
آیه ۴۱ از سوره مبارکه روم
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (روم ۴۱)
اول به آخر آیه دقت کنید، همان طور که در جلسات اول هم اشاره شد فلسفه اصلی امتحان الهی این است که جایگاه ممتَحَن نسبت به هدفی که ممتَحِن از امتحان دارد، معلوم بشود. اگر این جایگاه، ارزنده نیست چگونه جبران کند که برگردد تا خودش را به آن جایگاه برساند. لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ، باشد که برگردند، چه چیزی باعث میشود که اینها برگردند؟ با دقت در اول آیه به جواب این سوالها میرسیم. ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ آلودگیها و زشتیها و بدیها هم در خشکی و هم در دریا آشکار شد ، دریا و خشکی کنایه از عالم وجود است. بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ به خاطر آنچه خود انسانها با دست خود برای خویش ایجاد کردند. لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا علت این فسادی که خدا در این عالم در اثر بعضی از اعمال خود انسانها ایجاد کرده است، این است که نتیجه عملشان را بچشند. خدا که نعوذ بالله از عذاب کردن ما کیف نمیکند یا نعوذ بالله کینهای نیست که بخواهد تلافی کند، علت این است که لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ که متذکر شوند، عبرت بگیرند، توبه کنند و برگردند.
همینجا قبل از اینکه به آیه بعد اشاره کنیم، روایت خیلی عجیب و ترسناکی را از قول پیغمبر (ص) بیان میکنیم که هم در کتاب تحف العقول بخش فرمایشات ایشان آمده است و هم در کتاب خصال مرحوم شیخ صدوق.
عواقب غضب الهی
از پیامبر(ص) نقل شده است:
إِذَا غَضِبَ اللَّهُ عَلَى أُمَّةٍ وَ لَمْ یُنْزِلْ بِهَا الْعَذَابَ غَلَتْ أَسْعَارُهَا وَ قَصُرَتْ أَعْمَارُهَا وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجَّارُهَا وَ لَمْ تَزْکُ ثِمَارُهَا وَ لَمْ تَغْزُرْ أَنْهَارُهَا وَ حُبِسَ عَنْهَا أَمْطَارُهَا وَ سُلِّطَ عَلَیْهَا شِرَارُهَا. (اصول کافی، کلینی، ج5، ص317؛ تحف العقول، حرانی، ص51؛ خصال، صدوق، ج2، ص360)
هر گاه که خداوند بر امتى غضب کند و عذابى بر آنان نازل نکند،نرخهایشان را بالا مىبرد و عمرهایشان را کوتاه مىسازد و بازرگانانشان سود نمىبرند و میوههایشان پاکیزه نمىشود و جوىهایشان پر از آب نمىشود و باران از آنان حبس مىگردد و اشرارشان بر آنان مسلط مىشود.
إِذَا غَضِبَ اللَّهُ عَلَى أُمَّةٍ وقتی خدا به یک امتی غضب میکند، (با توجه به حدیث إنَّ اللهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ یَرْضی لِرِضاها متوجه میشویم که اگر اولیای الهی آمدند و مردم را به راه خدا خواندند، مردم آن راه را نپذیرفتند و اولیای الهی را آزردند، خدا کی به آن امت غصب می کند.) وَ لَمْ یُنْزِلْ بِهَا الْعَذَابَ اگر مثل طوفان نوح یا قوم عاد و ثمود عذاب نازل نکند ، غَلَتْ أَسْعَارُهَا گرانی را در آن جامعه زیاد میکند و قَصُرَتْ أَعْمَارُهَا خوبیها و آبادیها و ارزشها در آنها کاستی پیدا میکند و لَمْ تَرْبَحْ تُجَّارُهَا تجارتها در آن جا سود و برکت پیدا نمی کند و لَمْ تَزْکُ ثِمَارُهَا میوهها پربرکت و خوب و پاکیزه نمیشود، و لَمْ تَغْزُرْ أَنْهَارُهَا، «غزر» یعنی پرآب شدن و میوههای رسیده خوب، نهرها و میوهها پرآب و رسیده نمیشوند و حُبِسَ عَنْهَا أَمْطَارُهَا خدا باران را برای آنها فرو نمیریزد و حبس میشود و از ریزش باران خودداری میشود، سُلِّطَ عَلَیْهَا شِرَارُهَا بدها و اشرار بر آنها مسلط میشود. در این حال علیالظاهر یک طوفان مثل طوفان نوح نیامد که همه با هم غرق شوند، علی الظاهر یک باد و باران سنگی و عذاب خاص آنی نیامد، اما این گرفتاریها را ایجاد میکند که طبق آیه شریفه ۴۱ سوره روم لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ تا نتیجه بعضی از کارهایشان را در این گرفتاریها ببینند و بیدار شوند. حالا در ادامه بحث می کنیم که نحوه لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ چگونه است.
در سوره مبارکه روم آیه ۴۱ ذات اقدس الهی میفرماید که اگر گرفتاریها، بدیها و فساد در این جامعه پخش میشود یک علت به خاطر کارهایی است که انسانها می کنند و خدا هم این را نتیجه عملشان قرار داده تا بچشند و در اثر این گوشمالی و چشیدن این نوع عذابها اینها درس عبرت بیاموزند و برگردند.
آثار زیانبار برخی گناهان از منظر امام سجاد(ع)
در دعای کمیل با این عبارات آشنا شدهایم که بلاهایی در اثر گناهان نازل میشوند. از امام سجاد (ع) یک روایت بسیار طولانی نقل شده است و به عنوان شاهد به برخی از آن روایت در این رابطه اشاره میکنیم.
امام سجاد (ع): اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُغَیِّرُ اَلنِّعَمَ اَلْبَغْیُ عَلَى اَلنَّاسِ وَ اَلزَّوَالُ عَنِ اَلْعَادَةِ فِی اَلْخَیْرِ وَ اِصْطِنَاعِ اَلْمَعْرُوفِ وَ کُفْرَانُ اَلنِّعَمِ وَ تَرْکُ اَلشُّکْرِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى إِنَّ اَللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ، وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُورِثُ اَلنَّدَمَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلَّتِی حَرَّمَ اَللَّهُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِی قِصَّةِ قَابِیلَ حِینَ قَتَلَ أَخَاهُ هَابِیلَ ، فَعَجَزَ عَنْ دَفْنِهِ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلنّٰادِمِینَ ، وَ تَرْکُ صِلَةِ اَلْقَرَابَةِ حَتَّى یَسْتَغْنُوا وَ تَرْکُ اَلصَّلاَةِ حَتَّى یَخْرُجَ وَقْتُهَا وَ تَرْکُ اَلْوَصِیَّةِ وَ رَدِّ اَلْمَظَالِمِ وَ مَنْعُ اَلزَّکَاةِ حَتَّى یَحْضُرَ اَلْمَوْتُ وَ یَنْغَلِقَ اَللِّسَانُ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ عِصْیَانُ اَلْعَارِفِ بِالْبَغْیِ وَ اَلتَّطَاوُلُ عَلَى اَلنَّاسِ وَ اَلاِسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ اَلسُّخْرِیَّةُ مِنْهُمْ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَدْفَعُ اَلْقِسْمَ إِظْهَارُ اَلاِفْتِقَارِ وَ اَلنَّوْمُ عَنِ اَلْعَتَمَةِ وَ عَنْ صَلاَةِ اَلْغَدَاةِ وَ اِسْتِحْقَارُ اَلنِّعَمِ وَ شَکْوَى اَلْمَعْبُودِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَهْتِکُ اَلْعِصَمَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَللَّعِبُ بِالْقِمَارِ وَ تَعَاطِی مَا یُضْحِکُ اَلنَّاسَ مِنَ اَللَّغْوِ وَ اَلْمِزَاحِ وَ ذِکْرُ عُیُوبِ اَلنَّاسِ وَ مُجَالَسَةُ أَهْلِ اَلرَّیْبِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلْبَلاَءَ تَرْکُ إِغَاثَةِ اَلْمَلْهُوفِ وَ تَرْکُ مُعَاوَنَةِ اَلْمَظْلُومِ وَ تَضْیِیعُ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیِ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُدِیلُ اَلْأَعْدَاءَ اَلْمُجَاهَرَةُ بِالظُّلْمِ وَ إِعْلاَنُ اَلْفُجُورِ وَ إِبَاحَةُ اَلْمَحْظُورِ وَ عِصْیَانُ اَلْأَخْیَارِ وَ اَلاِنْطِیَاعُ لِلْأَشْرَارِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ قَطِیعَةُ اَلرَّحِمِ وَ اَلْیَمِینُ اَلْفَاجِرَةُ وَ اَلْأَقْوَالُ اَلْکَاذِبَةُ وَ اَلزِّنَا وَ سَدُّ طَرِیقِ اَلْمُسْلِمِینَ ، وَ اِدِّعَاءُ اَلْإِمَامَةِ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَقْطَعُ اَلرَّجَاءَ اَلْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اَللَّهِ وَ اَلْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ اَلثِّقَةُ بِغَیْرِ اَللَّهِ وَ اَلتَّکْذِیبُ بِوَعْدِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُظْلِمُ اَلْهَوَاءَ اَلسِّحْرُ وَ اَلْکِهَانَةُ وَ اَلْإِیمَانُ بِالنُّجُومِ وَ اَلتَّکْذِیبُ بِالْقَدَرِ وَ عُقُوقُ اَلْوَالِدَیْنِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَکْشِفُ اَلْغِطَاءَ اَلاِسْتِدَانَةُ بِغَیْرِ نِیَّةِ اَلْأَدَاءِ وَ اَلْإِسْرَافُ فِی اَلنَّفَقَةِ عَلَى اَلْبَاطِلِ وَ اَلْبُخْلُ عَلَى اَلْأَهْلِ وَ اَلْوَلَدِ وَ ذَوِی اَلْأَرْحَامِ وَ سُوءُ اَلْخُلُقِ وَ قِلَّةُ اَلصَّبْرِ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلضَّجَرِ وَ اَلْکَسَلِ وَ اَلاِسْتِهَانَةُ بِأَهْلِ اَلدِّینِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَرُدُّ اَلدُّعَاءَ سُوءُ اَلنِّیَّةِ وَ خُبْثُ اَلسَّرِیرَةِ وَ اَلنِّفَاقُ مَعَ اَلْإِخْوَانِ وَ تَرْکُ اَلتَّصْدِیقِ بِالْإِجَابَةِ وَ تَأْخِیرُ اَلصَّلَوَاتِ اَلْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا وَ تَرْکُ اَلتَّقَرُّبِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ اَلصَّدَقَةِ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْبَذَاءِ وَ اَلْفُحْشِ فِی اَلْقَوْلِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَحْبِسُ غَیْثَ اَلسَّمَاءِ جَوْرُ اَلْحُکَّامِ فِی اَلْقَضَاءِ وَ شَهَادَةُ اَلزُّورِ وَ کِتْمَانُ اَلشَّهَادَةِ وَ مَنْعُ اَلزَّکَاةِ وَ اَلْقَرْضِ وَ اَلْمَاعُونِ وَ قَسَاوَةُ اَلْقَلْبِ عَلَى أَهْلِ اَلْفَقْرِ وَ اَلْفَاقَةِ وَ ظُلْمُ اَلْیَتِیمِ وَ اَلْأَرْمَلَةِ وَ اِنْتِهَارُ اَلسَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّیْلِ. (معانی الاخبار ص ۲۷۰، وسائل الشیعه ج۱۶ ص۲۸۱)
امام سجاد (ع) فرمودند: اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُغَیِّرُ اَلنِّعَمَ گناهانی که نعمتها را تغییر میدهد. باران نعمت است و تغییر نعمت باران این است که یا باران نمیبارد یا وقتی میبارد، سیلی میشود که همه جا را خراب میکند. از جمله این گناهان اَلْبَغْیُ عَلَى اَلنَّاسِ ستمگری در حق انسانها است. پس نتیجه اینکه انسانها به دیگران ستم میکنند، نسبت به حریمشان تعدی میکنند و بیشتر از آنچه که حقشان است، پا دراز میکنند، این گناهی است که نتیجه آن برمبنای سنت الهی این است که نعمتها تغییر میکند تا شاید انسانها عبرت بگیرند و بیدار بشوند. اگر بیدار شدند به نتیجه لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ میرسند؛ ولی وای به حال ما اگر از این امتحانات درس نیاموزیم و نخواهیم که برگردیم. وَ اَلزَّوَالُ عَنِ اَلْعَادَةِ فِی اَلْخَیْرِ اگر قرار بود در کارهای خیر قدمی بردارند، این روحیه کار خیر را از دست میدهند و این نعمت را تغییر میدهد، وَ اِصْطِنَاعِ اَلْمَعْرُوفِ و از دست دادن روحیه امر به معروف، وَ کُفْرَانُ اَلنِّعَمِ اگر نعمت را کفران کنند، خداوند نعمت را برای اینها تغییر می دهد وَ تَرْکُ اَلشُّکْرِ شکرکردن را فراموش کنند، وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُورِثُ اَلنَّدَمَ گناهانی که ندامت و پشیمانی را به همراه میآورد قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلَّتِی حَرَّمَ اَللَّهُ کشتن انسانهایی که خدا کشتن آنها را اجازه نداده است، وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ گناهانی که در سنت الهی نعمت را تبدیل به نقمت میکند، عِصْیَانُ اَلْعَارِفِ بِالْبَغْیِ آگاهانه و از روی آگاهی در حق دیگران ستم کردن وَ اَلتَّطَاوُلُ عَلَى اَلنَّاسِ تجاوز به حقوق انسانها وَ اَلاِسْتِهْزَاءُ بِهِمْ مسخره کردن انسانها وَ اَلسُّخْرِیَّةُ مِنْهُمْ و اینها را در تحت سلطه خود گرفتن وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَدْفَعُ اَلْقِسْمَ: گناهانی که آن قسمتهایی که قرار بوده برای ما باشد را دفع میکند و نمیگذارد ما به آنها برسیم. إِظْهَارُ اَلاِفْتِقَارِ هی تظاهر به فقیر بودن کردن و دم از فقر زدن ... وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلْبَلاَءَ گناهانی که بلای الهی را نازل میکند: تَرْکُ إِغَاثَةِ اَلْمَلْهُوفِ ترک روحیه کمک کردن و به داد یک غمگین بیچاره گرفتار رسیدن وَ تَرْکُ مُعَاوَنَةِ اَلْمَظْلُومِ همکاری و کمک به مظلوم را رها کنیم وَ تَضْیِیعُ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیِ عَنِ اَلْمُنْکَرِ امر به معروف و نهی از منکر را ضایع کنیم وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُدِیلُ اَلْأَعْدَاءَ: گناهانی که دشمنان را بر ما غالب و مسلط میکند اَلْمُجَاهَرَةُ بِالظُّلْمِ آشکارا ظلم در جامعه رواج پیدا کند وَ إِعْلاَنُ اَلْفُجُورِ فجور و بدیها علنی شود. فضای مجازی که این همه زشتیها و بدیها را پخش میکند، اینها آثار سوء دارد. وَ إِبَاحَةُ اَلْمَحْظُورِ، روا دانستن آنچه که حرام است وَ عِصْیَانُ اَلْأَخْیَارِ نسبت به بزرگان و خوبان و ارزندهها عصیان ورزیدن وَ اَلاِنْطِیَاعُ لِلْأَشْرَارِ مطیع بدان شدن وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ، گناهانی که نابودی را برای ما زود فراهم میکند و جلو میاندازد: قَطِیعَةُ اَلرَّحِمِ قطع رحم و صله رحم نکردن وَ اَلْیَمِینُ اَلْفَاجِرَةُ بدیها و زشتیها را کمک کردن و با آنها همراه شدن وَ اَلْأَقْوَالُ اَلْکَاذِبَةُ سخنهای دروغ وَ اَلزِّنَا وَ سَدُّ طَرِیقِ اَلْمُسْلِمِینَ، وَ اِدِّعَاءُ اَلْإِمَامَةِ بِغَیْرِ حَقٍّ ادعای امامت کردن در صورتی که صلاحیت نداشتن وَ ... (معانی الاخبار ص ۲۷۰، وسائل الشیعه ج۱۶ ص۲۸۱)
سوره شوری آیات 31-30
آیات دیگری که این موضوع را برای ما به یک بیان دیگر مطرح کرده است، سوره شوری آیه ۳۰ ، ۳۱ است.
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ (شوری ۳۰) وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ (شوری ۳۱)
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ هیچ گرفتاری به شما اصابت نمی کند، فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ مگر اینکه خودتان باعث شدید و خودتان خواستید وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ تازه خداوند از خیلی از گناهان از باب رحمت و عنایت خودش چشم میپوشد و عفو و اغماض می کند (شوری ۳۰)
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ (شوری ۳۱) شما نمیتوانید نظام الهی را در این ارض که سنت الهی این است، نتیجه آن اعمالتان این گرفتاریها باشد، خداوند را ناتوان کنید و نگذارید که این کار را انجام بدهد. خیر، شما قدرت ایجاد کننده عجز نسبت به تحقق این نظام ندارید. و از غیر خدا چه کسی میتواند ولی شما و سرپرست شما باشد و به شما کمک کند و نصرتتان بدهد.
ناتوانی در برابر قدرت خداوند از زبان مثنوی
در مثنوی اشعار قشنگی در این رابطه است :
جمله ذرات زمین و آسمان لشکر حقاند گاه امتحان
یعنی اگر قرار شد که امتحان بشود، باد و آب و سنگ و چلچله لشکر خدا است و شما نمیتوانی آن را شکست بدهی.
باد را دیدی که با عادان چه کرد آب را دیدی که در طوفان چه کرد
آنچ با فرعون زد آن بحر کین وآنچ با قارون نمودست این زمین
وآنچ بابیل با آن پیل کرد وآنچ پشه کله نمرود خورد
سنگ میبارید بر اعدای لوط تا که در آب سیه خوردند غوط
برای قوم لوط سنگ مامور الهی شد تا باران سنگ ببارد و همه در آب غوطهور شدند و بیچاره گشتند.
گر بگویم از جمادات جهان عاقلانه یاری پیغمبران
همین جماداتی که می گوییم بیجانند، چگونه عاقلانه به یاری پیغمبران آمدند. آب، باد، خاک و سنگ در عالم جماد چگونه به یاری آمدند. پرندهها در عالم حیوانات چهجوری آمدند.
مثنوی چندان شود که چل شتر گر کشد عاجز شود از بار پر
ای نموده ضد حق در فعل و درس در میان لشکر اویی بترس
ای کسانی که در کارهایتان، در درسهایتان و در آنچه که دارید به دیگران منتقل میکنید، میخواهید ضد حق و خلاف نظام و سنت الهی عمل کنید؛ حواستان باشد که در میان لشکر او هستید. همه آنچه را که در این عالم احتیاج داری، به آب و خاک و سنگ و چوب و حیوان و گیاه، همه لشکر حق می شوند. مثل ویروس کورونا که لشکر حق میشود و چنان بیخ خر ابرقدرتها را می گیرد که بفهمند بیخود مینازند.
پس انسان باید به این معنا توجه پیدا کند که اگر قرار است از این آب استفاده کنم، طبق سنت و نظام خدا عمل نکنم، همین آب لشکر خدا میشود که مرا از بین ببرد. همین خاک به اذن الله طبق نظام الهی، بر مبنای نتیجه اعمال خودم، لشکر خدا می شود که مرا از بین ببرد. آیات دیگری که باز در این زمینه روشنگر این مطلب هستند، آیات ۵۷-۵۹ سوره مبارکه کهف هستند.
آیات ۵۷-۵۹ سوره مبارکه کهف
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا (کهف ۵۷)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ چه کسی ظالمتر است از آن کسی که نسبت به آیات پروردگار تذکر داده شده ولی از آنها چشم میپوشد، سر را بر میگرداند و فراموش میکند. به جای اینکه به فکر بیفتد و در صدد توبه و استغفار بربیاد و راه بازگشت به خدا و جلب عنایت الهی را پیدا کند، اصلا عین خیالش نیست. مثلا فرض کنید در یک کلاس درس مفید و سودمندی که به انسان اجازه بدهند وارد آن بشود، انسان قدر آن کلاس را نداند و او را بیرون کنند؛ بیرون از کلاس هم به خاطر نادانی و جهل و تردیدهای فکری دچار گرفتاریهای متعدد میشود که این گرفتاریها میتواند عامل تذکر باشد که اگر در آن کلاس بودی، این مشکلات را نداشتی! حال به جای این که متذکر بشود، فراموش کند و تازه خوشحال باشد که راحت شده است و خودش را از کلاس خلاص کرده است. خدا میفرماید که ما این ابتلائات و امتحانات را برای شما پیش می آوریم تا ببینیم آیا بیدار میشوید و در صدد جبران برمیآیید یا این عامل تذکر را ندیده میگیرید و به کار خود ادامه میدهید و از ظالمترین میشوید به جهت اینکه فراموش میکنید.
حال که پشیمان نمیشود و اعراض میکند و فراموش میکند که چه بدیهایی کرده است و جزو ظالمترین شده است، خدا چه میکند؟ إِنَّا ما خودمان (خدا) ، جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً این موضوع بسیار وحشتناک است.« أَکِنَّةً» اگر با کسره خوانده بشود، به معنی پوشش و پرده است و اگر به فتحه خوانده شود به معنای غلاف شمشیر است. خدا میگوید آنها که از امتحانات من درس نمیگیرند و قرار بود «تمحیص» بشوند اما بیدار نشدند و تذکرات را ندیده گرفتند و فراموش کردند که چه بدیهایی کردند و دارند در ابتلا قرار میگیرند، ما یک غلاف و پرده و پوششی روی قلبشان قرار میدهیم، أَنْ یَفْقَهُوهُ وقتی روی دل پوشانده شود دیگر چیزی وارد آن نمیشود، وقتی عقل زیر پوشش قرار بگیرد، دیگر تعقل نمیتواند بکند، وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا روی گوششان هم یک پوشش میاندازیم. در سوره ملک آمده است که وقتی به جهنمیها میگویند چرا جهنمی شدید؟ میگویند ای کاش میشنیدیم یا تعقل میکردیم. یعنی اگر خودمان اهل تعقل بودیم که تعقل میکردیم اگر هم قدرتش را نداشتیم، آنهایی که زحمت تعقل را کشیدند و بیان میکردند، ای کاش ما گوش میدادیم. خدا میگوید چون اینها در امتحانات درس نمیگیرند، ما روی گوش و دل آنها پرده میاندازیم، دیگر نرود میخ آهنین در سنگ. این بلا بدترین بلاست. این آدم چگونه میتواند برگردد؟ مدام گرفتاری روی گرفتاری برایش رخ میدهد. امتحان برای این بود که بیدار بشوند و متوجه بشوند که کجاها کمبود دارند تا در امتحان اصلی رفوزه نشوند، اما فراموش میکند و خدا هم میفرماید إِنَّا جَعَلْنَا این جعل الهی است؛ یعنی منِ خدا قرار میدهم. با جعل الهی نمی شود در افتاد.
در ادامه آیه میفرماید وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا، هم « لَنْ » و هم « أَبَدًا » آورده است. این وحشت دارد. به این معنی که حالا که پیامبران آمدند تا تبلیغ کنند و مردم را به راه درست بخوانند، ابدا در گوششان فرو نمیرود. پس بعضی از آدمها این گونه میشوند چون تذکر نپذیرفتند و بیدار نشدند. طبق روایتی که خواندیم اگر به جای شکر نعمتهایی که خدا برای انسان قرار داده است، انسان کفران نعمت کند، نتیجه آن کفران نعمت کردنها باعث میشود که آن نعمت تبدیل به نقمت شود و اینجا هم میفرماید که این نقمت اینگونه است که این انسان دیگر لیاقت هدایت پیدا نمیکند.
سوره کهف آیه 58
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا (کهف ۵۸)
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ ببینید که چه پروردگاری دارید که بخشنده و ذوالرحمه است، لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا اگر به خاطر کارهایی که شما انجام دادید قرار بود خداوند مؤاخذه کند لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ خیلی زودتر از اینها عذاب شامل حالتان میشد؛ اما رحمتش باعث شده به شما مهلت و فرصت دهد و عامل بیداری و تذکر برایتان قرار دهد؛ اما وقتی تذکر نپذیرفتید، بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا خدا یک موعدی قرار داد، به آنجا برسد دیگر پناهگاه ندارید. همان طور که سعدی میگوید:
لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
یعنی نگذاریم، درس بگیریم، برگردیم و انابه و توبه و جبران کنیم. بعضی از اعمالی که در بالا در حدیث امام سجاد (ع) به آنها اشاره شد را از خودمان دور کنیم.
در آیه بعد یک درس دیگر به ما میآموزد و میفرماید:
وَتِلْکَ الْقُرَىٰ أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا (کهف ۵۹)
به گذشته نگاه کنید، سرگذشت ملتهای قبلی را بخوانید، قوم عاد و ثمود و نوح و لوط و بقیه را ببینید. وَتِلْکَ الْقُرَىٰ أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وقتی ظالم شدند ما هلاکشان کردیم. وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا برای هلاکتشان هم یک موعد مقرر قرار دادیم و وقتی به آنجا رسید گفتیم دیگر تمام شد. قرآن میگوید که نگذارید به آنجا برسد.
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در ذیل این آیات در تفسیر المیزان ج۱۴ ص۳۵۷ آوردهاند:
آیه در این مقام است که بفهماند که تاخیر هلاکت کفار و مهلت دادن از خدای تعالی کار نوظهوری نیست، بلکه سنت الهی ما در امم گذشته نیز همین بوده است.(یعنی چیز جدیدی نیست و این نظام الهی و سنت اوست که در گذشته هم بوده است و شامل حال شما هم ممکن است بشود.) که وقتی ظلم را از حد میگذراندند، هلاکشان میکردیم و برای هلاکتشان موعدی قرار میدادیم. از همین جا روشن میشود که عذاب و هلاکی که این آیات متضمن آن است، عذاب روز قیامت نیست بلکه مقصود عذاب دنیایی است. (چون عذاب روز قیامت چه بخواهیم و چه نخواهیم در آن روز تحقق مییابد. این که میفرماید وقت میدهیم و مهلت میدهیم، اگر بیدار نشدند، بعد عذاب میکنیم معلوم است که عذاب در این دنیا است. طبق سنت الهی وقتی در ابتلائات، بیداری حاصل نشود، این عذاب نازل میشود.)
شبهه
اشکالی که این روزها در فضای مجازی خیلی مطرح میکنند، این است که اگر این گونه است که این بلاها و ابتلائات در نتیجه اعمال ما سر میزند، آیا این بلاها فقط برای مسلمین و متدینین است؟ خیلی از کفار و ظالمین کره زمین در ناز و نعمت هستند و باران به موقع دارند و وضع اقتصادیشان هم خوب است، مثلا عربستان صعودی با این همه ظلم وضع اقتصادی جامعهاش از خیلی از کشورهای ما شیعیان بهتر است، یا برخی کشورهای پر از ظلم غربی با همه این ظلم و ستم و استثمار و استعمار، هم باران به موقع دارند، هم سرسبزی و امکانات فراوان. این دو چطور در کنار هم قرار میگیرند؟
جواب: خداوند هم سنت ابتلا دارد که امتحان است، هم سنت امهال و هم سنت استدراج. پناه بر خدا که اگر از سنت امتحان به سنت استدراج و امهال برسیم. آن خطرناکتر از این است. یک نمونه از آن را که عینا در تاریخ اتفاق افتاده است را بیان میکنیم و انشاءالله این موضوع را بحث خواهیم کرد.
نمونه ای در تاریخ از دچار شدن به سنت املاء و استدراج
قَالَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اَللَّهُ: «وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ » فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ لَیْسَتْ هَذِهِ اَلْآیَةُ فِینَا إِنَّ فِینَا قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «مٰا أَصٰابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَى اَللّٰهِ یَسِیرٌ ». (کافی ج۲ ص۴۵۰)
وقتی اسرای کربلا را در مجلس یزید آوردند، یزید علیه اللعنه خواست شماتت کند و اظهار فضل بکند و خودش را حق نشان بدهد، گفت شما چه کردید که به این مصیبت دچار شدید! میخواهد بگوید که نعوذ بالله خدا این بلا را سر شما آورد به خاطر بدیها و ستمهایتان. تا اهل بیت را آوردند و امام سجاد (ع) را در جلوی او قرار دادند این آیه را خواند:
امام سجاد (ع) در جوابش فوری فرمودند:
لَیْسَتْ هَذِهِ اَلْآیَةُ فِینَا إِنَّ فِینَا قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «مٰا أَصٰابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَى اَللّٰهِ یَسِیرٌ
این آیه در خصوص ما نیست. دربارهی ما این سخن خدای عزّوجلّ است: هیچ مصیبتی [ناخواسته] در زمین و نه در وجود شما روی نمیدهد مگر اینکه همهی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر برای خدا آسان است!
حضرت زینب هم در خطبهشان فرمودند که این آیه در خصوص تو است:
وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (آل عمران ۱۷۸)
آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها میدهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (برای امتحان) مهلت میدهیم تا بر گناه و سرکشی خود بیفزایند، و آنان را عذابی خوارکننده است.
کسانی که کفر ورزیدند و آلوده شدند گمان مبرند که اگر به آنها فرصت و مهلت میدهیم و فوری بیخ خرشان را نمیگیریم به نفعشان است. ما به آنها مهلت میدهیم تا گناهانشان را هر چه میتوانند بیشتر کنند، تا عذاب دردناک و خوار کننده برایشان فراهم بشود. به این میگویند سنت امهال، یعنی مهلت دادن و سنت استدراج.
علت ارجاع امام سجاد(ع) و حضرت زینب به این آیات
علت این که حضرت زینب (س) به این آیه اشاره کردند و حضرت سجاد (ع) به آن آیه دیگر این بود که سطوح مختلف متوجه بشوند. آیهای که امام خواندند، حاوی نکتههای ظریفی در رابطه با لوح محفوظ و اعیان ثابته و حقیقت وجودی انسانها است. الان اشاره میکنیم و بعد به دقت به آن میپردازیم. مثلا فرض کنید که یک آدمی را ده سال میشناختیم و یک دفعه کار عجیبی از او سر میزند، آدم می گوید که از اول هم معلوم بود؛ ولی مهلت میخواست تا خودش را نشان بدهد. اما همه آن کسانی که در مجلس یزید نشستهاند که متوجه منظور امام نمیشوند و حضرت زینب (س) این آیه را مطرح کردند که همه متوجه بشوند.
به این مثال دقت کنید، شاگردی در کلاس شیطنت میکند. میگویند که کمی تنبیهش کنید تا عامل تذکر او بشود؛ اما فرض کنید که به بیان آیه قرآن، اعراض میکند و تذکر نمیپذیرد، میگویند از کلاس باید بیرون برود. از کلاس که بیرون رفت هم دو گونه میتواند فکر کند:
1- بگوید: «راحت شدم، این حرفها برای من خستهکننده بود!»
2- ناراحت است از اینکه میبیند مواهبی که قرار بود از طریق آن کلاس برای او فراهم شود، همه از بین رفت و او محروم شده است.
قرآن میگوید ما کسانی را که از امتحان عبرت نمی گیرند، یعنی تمحیص برای آنها تحقق پیدا نمیکند، ما اینها را دچار سنت امهال میکنیم. نتیجه سنت امهال هم میشود سنت استدراج. سنت امهال و استدراج به عذابی میانجامد که نمونههایش را در آیات بیان کردیم. این نسبت به قسم اول بود که ما اگر در امتحان قرار گرفتیم، این امتحان نتیجه اعمال ماست. اما اگر ابتلای دومی باشد که برای کسانی است که خدا آنها را دوست دارد، آن امتحان عالی است و ان شاءالله در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت. همان طور که در روایات هم آمده است که «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ، بلا، برای دوستی است».
وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ اَلْبَلاَءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ اِمْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَةٌ. (بحار ج۶۴، ص۲۳۵)
امیرالمومنین (ع) فرمودند که إِنَّ اَلْبَلاَءَ لِلظَّالِمِ امتحان برای ظالم برای این است که او را ادب کنند و گوش او را بکشند، اگر ادب شد که از ظلم دست برمیدارد؛ اما اگر ادب نشد، همین میشود که در این جلسه بیان شد، لِلْمُؤْمِنِ اِمْتِحَانٌ و برای مومن امتحان است که آیا فوری میبُرد و خسته میشود و میدان را خالی می کند یا محکم و استوار میشود و میایستد! المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ؛ مؤمن، چونان کوه استواری است که توفانها او را تکان نمیدهد. (شرح اصول الکافی، ج۹ ص۱۸۱)
لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ برای انبیا این است که درجهشان را بالاتر ببرد، مانند حضرت ابراهیم(ع) که خدا میخواست درجه او را به امامت برساند: وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (بقره ۱۲۴) انبیا در این امتحانات قرار میگیرند تا درجهشان بالاتر برود. در ادامه روایت امام میفرمایند: وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَةٌ توضیح این که فرق کرامت برای اولیا و درجه برای انبیا را انشاءالله در جلسه بعد خواهیم گفت.
پس اول دقت کنیم که این طور نیست که همه این بلاها برای ما که ایمان آوردیم، میآید و چون ایمان آورده ایم بلا و فتنه پشت هم بر ما نازل میشود، بدتر از امتحان، سنت استدراج و امهال است. باید دقت کنیم که نکند خدای نکرده ما از این امتحانها آن درسی را که باید بگیریم، نگیریم و به مرحله امهال و استدراج برسیم که آن بلا شامل حال ما بشود.
یک روایت از امیرالمومنین (ع) در جلسات گذشته مطرح شد که وقتی تذکر نمی پذیرند، خدا هم همه چیز به آنها میدهد تا بَغْتَةً، ناگهان بیخ خرشان را می گیریم. این فرمایش بر اساس آیه ۴۴ سوره انعام أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً است.
نتیجهگیری
یزید به خودش بالید که من روی تخت نشستم و پیروز میدانم. حضرت زینب (س) با آن صدای علوی به او گفت که امن العدل یابن الطلقا و بلافاصله این آیه را مطرح کردند که وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (آل عمران ۱۷۸) ما مهلت میدهیم تا بتازانند و بعد بیخ خرشان را می گیریم. خود یزید فقط ۳ سال حکومت کرد و در سی و خردهای سالگی به درک واصل شد، در این سه سال خلافت هم چه بلاهایی سرش آمد و بعد از واقعه عاشورا هم دیگر آب خوش از گلویش پایین نرفت، بعد هم به درک واصل شد. پسرش هم بعد از چهل روز پیدا شد و بالای منبر رفت و گفت: «بر پدرم یزید لعنت! بر پدر او معاویه لعنت! بر ابوسفیان لعنت! بر علی و آل علی درود، حق با آن خانواده است. اجداد من ظلم کردند و من نمیکنم». بعد هم حکومت به دست مروانیان افتاد و تمام شد. عذاب آخرت که پناه بر خدا، اما در همین دنیا هم اگر به سوریه سفر کنید، یک دختر سه ساله و حضرت زینب (س) چه بارگاهی دارند اما معاویه و یزید چه طور! قبر این دو زیر زبالهدان شهرداری است. از بوی زباله نمیشود به آن نزدیک شد. لذا در آیه هم میفرماید که ما یک مهلت میدهیم و بیخ خرشان را میگیریم.
یکی در جمعیت در جواب حضرت زینب (س) بلند شد و به دختری اشاره کرد و گفت این را به عنوان کنیز میشود به من بدهی که حضرت برآشفتند و خطبه علوی را سر دادند. مثل وقتی که میخواستند برای حضرت زهرا (س) نبش قبر کنند که مولی لباس غضبشان را پوشیدند و ذوالفقار به دست گرفتند و فرمودند دیگر جای صبر نیست. فهمیدند که دیگر علی(ع) صبر نمی کنند، کنار رفتند.
وقتی زینب (س) به مدینه برگشتند ، آن طور که نقل شده است عبدالله شوهر حضرت زینب(س) ایشان را نشناخت و از امام سجاد (ع) پرسید: آقا جان عمه شما هم در کربلا شهید شدند؟ زینب (س) فرموده باشند: «عبدالله حق داری من را نشناسی، من از این جا رفتم حسین داشتم، عباس داشتم، جعفر و عون داشتم، علی اکبر و قاسم داشتم، عبدالله نبودی ببینی در کربلا و شام چه دیدم!». اما میخواهم بگویم عبدالله این بدنی که له و لورده شده که تو نشناختی اما روحی دارم که فریاد میزند ولله ما رایت الا جمیلا.
خدایا مظلومیت تا چه مقدار. خدایا به مظلومیت این خانواده قسمت میدهیم با ظهور امام عصر، مظلومیت این خانواده را پایان ببخش.
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله