امتحان امام حسین(ع) بارزترین امتحان الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان امام حسین(ع) بارزترین امتحان الهی
بارزترین، عظیمترین و مهمترین امتحان در عالم وجود مربوط به امام حسین(ع) است. این را تاریخ زندگی حضرت و روایات نشان میدهد. گرچه درباره این بحث برخی از آیات هم وجود دارد.
امتحان سنت الهی است. همه ما قرار است در این عالم امتحان بدهیم و هرچه مقام، بالاتر و عظیمتر باشد امتحان حساستر و مهمتر میشود. ازجمله این امتحانات در تاریخ همه ادیان نه فقط اسلام، در تاریخ بشریت، امتحان امام حسین(ع) در رابطه با عاشورا و وقایع کربلاست. همه انبیاء و اوصیاء امتحانات عجیبی دادند؛ ولی امتحان عاشورا، امتحان خاصی است.
زوایای امتحان امام حسین(ع)
این امتحان حداقل چهار جنبه برایش مطرح است:
1-امتحان برای خود امام
2-امتحان برای خانواده، یاران و اصحاب امام
3-امتحان برای مسلمانانی که معاصر با امام بودند.
4-امتحان برای همه معتقدین به امام حسین (ع) در تاریخ اسلام تا کنون و بعد الی القیامت
اگر بخواهیم در خصوص هر چهار قسمت بحث کنیم جلسات متعددی را میطلبد. در این یک جلسه درباره امتحان خود امام صحبت میکنیم. خود امام، بر مبنای موفقیت در این امتحان، مقامات عالیاتی پیدا کردهاند که گوشه هایی ازآن را بیان خواهیم کرد.
مأموریت انبیا و اولیا
هم پیغمبران و هم امامان از طرف خدا مأموریت دارند. آنها نسبت به مأموریتشان امتحان میشوند. مأموریت انبیاء تبلیغی، فقط تبلیغ است و رسول هستند:
مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ (سوره مائده، آیه 99)
آنها برای ابلاغ نباید کوتاهی کنند، هرچه بر سر راه آنان قرار گرفت باید تحمل کنند.(کشته شوند، تبعید شوند، تنبیه شوند) اما انبیاء اولوالعزم و ائمه هدی(ع) در مقامی که خدا رسالتشان را قرار داده بیش از رسالت تبلیغی است. رسالت دیگری هم علاوه بر تبلیغ دارند و آن تبیین صحیح دین و اجرای درست آن است.
انبیاء اولوالعزم و آنان که مقام امامت و ولایت دارند ضمن این که تبلیغ میکنند باید تبیین کنند و توضیح دهند، بشناسانند و از این مهمتر دین را حفظ کنند تا آ لود نشود و اجرا کنند.
مأموریت امام حسین (ع) حفظ دین
مأموریت امام حسین در این چند مرحله (تبلیغ دین، تبیین وتوضیح دین، حفظ دین و اجرای دین) حفظ دین است. بعد از پیغمبر اسلام شرایطی برای دنیای اسلام پیش آمد که در زمان امیرالمؤمنین (ع) وامام مجتبی( ع) و امام حسین(ع) شرایط برای تبیین و تفسیر دین فراهم نبود؛ لذا تکلیف زیادی نداشتند؛ یعنی جایگاه امتحان به یک معنی نیست. مثال میزنم، فرض کنید بنده و شما مسئولیت تعلیم و تعلم را به عهده گرفتیم. اگرشاگردان در کلاس حاضر نشدند و اصلاً کلاسی تشکیل نشد، نه اینکه ما کوتاهی کرده باشیم، در این صورت برای ما به عنوان معلم که سر وقت حاضرهستیم، زحمت میکشیم، خوب مطالعه میکنیم، امتحانی مطرح نیست؛ چون زمینه امتحان پیش نیامده است. در روایات اگردقت کنید، زمان امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین جوی ساختند که برای احکام بسیار اندک مسأله وجود دارد؛ در حالیکه زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) چندین هزار روایت احکامی موجود است؛ برای اینکه زمینه تبیین فراهم بود. زمان این سه امام، امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مسئولیت بیشترحفظ دین بود تا بعد نوبت به تبیین و اجرا برسد. برای اجرای دین مانند تبییین، آمادگی و خواست مردم لازم است. اگر مردم آمادگی برای اجرا نشان ندهند، وظیفه اجرا هم از عهده امام برداشته میشود.
یکی از دلایل غیبت امام عصر (عج) این است که مردم آمادگی لازم برای در رکاب امام بودن جهت تحقق واجرای درست دین را نشان نداده اند. مهمترین امتحان بعد از پیغمبر(ص) برای امامان (ع)، در اوج آن امام حسین(ع) در مرحله حفظ دین بود. مردم آمادگی برای تبیین دین ندارند، حاضر نیستند بیایند پای درس امیرالمؤمنین(ع) بشینند. کعبالاحبار را به عنوان مفسر میپذیرند؛ معاویه را به عنوان خلیفه رسول الله میشناسند؛ اما درحضورامام مجتبی(ع) پدر بزرگوارشان را سب و لعن میکنند. در چنین شرایطی مساله تبیین و تعلیم مطرح نیست. حال آیا مسئله حفظ دین از آلودگیها و تحریفها مطرح است یا خیر؟! لذا امتحان خاص امیرالمؤمنین بعد از پیامبر(ص)، مظلومیت و پذیرش خانه نشینی است تا جایی که حضرت زهرا(س) در قالب استفهام انکاری با توجه به اینکه میدانند میپرسند: چطور در خانه نشستهای؟! حضرت بیان میکنند مگر نمیخواهید دین پدرتان باقی بماند! خود حضرت زهرا(س) خانه نشینی را قبول دارند.
مشکلات صلح را امام مجتبی (ع)در آن مرحله قبول کردند. حتی از دوستان شماتت شنیدند تا آنجا که در خطاب به ایشان گفتند: یا مذل المؤمنین(کسی که مؤمنین را ذلیل کردی چون با معاویه صلح کردی)نعوذبالله اینجا امتحان حضرت بود. وظیفه این نیست احساساتی بشوند و یا بگویند پشت سر من حرف در میآورند شمشیر در آورند و به میدان بروند و بگویند در نهایت شهید میشوم! وظیفه صبر است مانند خود پیامبر(ص) که در 13 سال مکه وظیفهشان صبر و بعد هجرت بود.
نگاهی گذرا به دوران امام حسین(ع)
ده سال اول دوران امامت امام حسین(ع) همزمان با معاویه بود؛ لذا مانند زمان امام حسن (ع) و حضرت امیر(ع) حفظ دین، سیاست کج دار و مریز را میطلبیید. ضمن انتقاد کردن به معاویه و نامه هایی که برای معاویه مینوشتند (در تاریخ ثبت است) شدیداً به او انتقاد میکردند؛ ولی با توجه به سیاست حقه آمیز معاویه باید سبکی را در پیش میگرفتند تا اصل دین از بین نرود. هر حرکتی ممکن بود تمام زحمات را لوث کند و آن نتیجه هم گرفته نشود، اما بعد از مرگ معاویه و آمدن یزید مساله تغییر کرد.
تکلیف امام حسین(ع)، زنده کردن دین و کشتن بدعتها
وقتی یزید روی کار آمد سخت ترین و بارز ترین امتحان طبق فرمایش خود حضرت این است:
وظیفه ام این است از مدینه به سمت مکه و از مکه به سوی کوفه و کربلا بیرون بیایم.حضرت فرمودند:
أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ لاَ اَلْحَیَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَما
حق و باطل به کلی زیرو رو شده است و به حق عمل نمیشود و دین که بارزترین مصداق حق هست الان عمل نمیشود و باطل هم نهی نمیشود. مؤمن که در رأسش امیرالمؤمنین(ع) و در آن زمان خود امام حسین (ع)است، اگر لازم است باید مرگ رو بپذیرد. امتحان به این مرحله میرسد، مرحله ای که با موعظه و بحث داشتن درست نمیشود. مرحله مرگ آن هم نه به شکل طبیعی و عادی، چگونه مردن؟! حضرت می فرمایند:
لِیَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً
اگر کسی مؤمن است باید طالب لقاء رب باشد و من مرگ را می پذیرم؛ زیرا نه تنها دین آلوده شده است، بلکه بنا به بیان امام حسین (ع)دین مرده است و باید به دین حیات و جان ببخشیم. مثلاً کسی بیمار است با مختصر دارو و پذیرایی خوب میشود؛ اما زمانی بیمارحالش بسیار بد است، مداوای شدید میخواهد؛ حال یک وقت میگویم مرده است، اعجاز حضرت مسیح را میخواهد تا مرده را زنده کند. امام حسین (ع)می فرمایند دین را کشتهاند، باید حالت اعجازی در پیش بگیریم که دین زنده شود.
در اخبار الطوال، ابن قتیبه دینوری صاحب «کتاب الامام و سیاست» بیان میکند وقتی امام حسین(ع) قرار شد که به سوی کربلا حرکت کنند فرمودند:
إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَىَّ یَسْأَلُونَنِی أَنْ أَقْدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ
مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوى آنان بروم، بدان امید که (با تشکیل حکومت اسلامى) نشانه هاى حق زنده و بدعت ها نابود شود.
حضرت میفرمایند: مردم کوفه به من نامه دادند از من درخواست کردند که حق را زنده کنم.
در جایی دیگر امربه معروف را ذکرمیکنند:
إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی،آُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی
من برای جاه طلبی و کام جویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم.
حضرت اصلاح را چنین بیان میکند. کار دین به جایی رسیده که بدعت چنان پخش شده که حقیقت دین مرده است. به عبارت دیگر حق مرده است و بدعتها زنده شده اند. لذا وقتی حضرت نماینده ای را برای بصره فرستادن در آن نامه خطاب به مردم بصره فرمودند:
وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله)، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا أَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ
من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا مى خوانم، چرا که (این گروه) سنّت پیامبر(ص) را از بین برده و بدعت (در دین) را احیا کردند، اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مى کنم. والسلام علیکم و رحمة الله.
بدعت زنده شده و سنت مرده است. از دین چیزی باقی نمانده است که حفظ کنند. امام حسین (ع)می فرماید در این شرایط زمانی که دین را کشتهاند و بدعت را زنده کردهاند و همه حقایق را زیر پا گذاشتهاند، تکلیف من زنده کردن دین است. به چه صورتی دین زنده می شود؟
در روایات و ذیل برخی از آیات این بحث وجود دارد که در عالم علم الهی، در عالم اعیان ثابته خداوند مقرر کرده طبق علمش باید یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بیاید و پیامبر اسلام خاتم پیامبران باشد و بعد از پیامبر(ص) دوازده امام باشد و هر کدام از امامان در هر دوره ای وظیفهای به عهده دارند. سختترین وظیفه که برای حفظ دین، همه انبیا و اولیا قرار است داشته باشند در این برهه از زمان است و این برهه زمانی مال امام حسین(ع) است. اگر قرار بود در این برهه امام حسن(ع) باشد، این امتحان برای امام حسن (ع) بود. اگر در این برهه زمان امام کاظم (ع)بود، این امتحان برای امام کاظم (ع)بود؛ چون کُلُّهُم نورٌ واحدٌ هستند. اما قرعه به نام امام حسین(ع) درآمده است.
برداشتن بیعت از اصحاب از زبان عمان سامانی
عمان سامانی با توجه به روایاتی که در این باب داریم این را به شعر بیان کرده و انصافاً قشنگ بیان کرده است:
شب عاشورا امام فرمودند هر کسی نمیخواهد، برود. وظیفه من این هست.
هر که بیرونی بود از مجلس گریخت رشته الفت زهمراهان گسیخت
هرکس جز این دایره نیست رفت. بیعتم را برداشتم هرکس میخواهد برود.
خلوت از اغیار شد پرداخته و از رغیبان خانه خالی ساخته
پیر می خواران به صدراندر نشست احتیاط خانه کرد و در ببست
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (سوره انسان، آیه 21). قرار است یک عده این شراب عشق الهی را بنوشند و با این شراب هر چه غیر خداست بیرون بریزند و فقط برای خدا، جان و مال و خانواده و ... را از دست بدهند. هر کسی لایق این مرحله نیست که چنین امتحانی بدهد.
پیر می خواران، ساقی واقعی، خود اباعبدالله (ع) است، گفت هر کسی نمیتواند وارد این خانه بشود. بستن در با آغاز کردن امتحان بود و امتحان این بود که هرکس نمیخواهد برود. بیعت را برداشتم. این برای عدهای بهانه شد که امام بیعت را برداشته است، رفتند؛ اما آنهایی در این امتحان موفق شدند که گفتند: کجا برویم؟ مگر میشود امام را تنها گذاشت!
محرمانِ راز خود را خواند پیش جمله را بنشاند پیرامون خویش
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد. شبیه این امتحان در آخرالزمان برای ماست. چه کسانی میمانند؟ خیلیها غربال میشوند ومیریزند!
با لب خود گوششان انباز کرد دُر ز صندوق حقیقت باز کرد
در صندوق حقیقت را باز کرد و دُر را از صدف بیرون آورد.
جمله را کرد از شراب عشق مست یادشان آورد آن عهد الست
در عالم علم الهی و در عالم اعیان ثابته که قرار شد یک عده در این امتحان خودشان را نشان دهند، نشان داد که شما این لیاقت را پیدا کردهاید.
یادتان باد ای فراموش کرده ها جلوه ساقی ز پشت پرده ها
اینک از هر گوشه ای جمع قفیر مر شما را می زند ساقی سفیر
قفیر= جمع زیاد
کاین خمار آن باده را بود در قفا هان و هان آن وعده را باید وفا
گوشه ی چشمی نماید گاه گاه سوی مستان میکند، خوش خوش نگاه
می فرماید الان میدان آن است که خودتان را نشان دهید، اول فرمود هر کس میخواهد برود، خوب عدهای رفتند. برای آنهایی که ماندن، فرمود حالا زمانِ وفای به عهد الهی است، خودتان را نشان دهید. رأسش خود ابی عبدالله(ع) است.
عشق بازی امام حسین(ع) با خدا در روز عاشورا
در شعر زیبای دیگری که منسوب به ناصرالدین شاه قاجار است آمده است:
روز عاشورا در آن میدان عشق |
کرد رو را جانب سلطان عشق |
بارالها این سرم، این پیکرم |
این علمدار رشید، این اکبرم |
این سکینه، این رقیه، این رباب |
این عروس دست و پا در خون خضاب |
این من و این ساربان، این شمر دون |
این تن عریان میان خاک و خون |
این من و این ذکر یارب یاربم |
این من و این نالههای زینبم |
پس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق |
ای حسین، ای یکه تاز راه عشق |
گر تو بر من عاشقی ای محترم |
پرده برکش من به تو عاشقترم |
غم مخور که من خریدار توام |
مشتری بر جنس بازار توام |
هر چه بودت دادهای در راه ما |
مرحبا، صد مرحبا خود هم بیا |
خود بیا که میکشم من ناز تو |
عرش و فرشم جمله پا انداز تو |
لیک خود تنها در بزم یار |
خود بیا و اصغرت را هم بیار |
خوش بود در بزم یاران بلبلی |
خاصه در منقار اوبرگ گلی |
خود تو بلبل، گل؛ علی اصغرت |
زودتر بشتاب سوی داورت |
خدایا اگر قرار است دینت با دادن هر آنچه دارم زنده بشود، آماده ام خودم، همسرم، خواهرم، برادرانم، آبرویم و هرچه هست بدهم. این رابطه عاشقانه بین امام حسین (ع)وخدا است.
موارد امتحان امام حسین(ع)
طبق بحث هایی که درباره امتحان داشتیم، یکی از آیاتی که در قرآن کریم که موارد امتحان را مطرح میکند، آیه155 سوره بقره است:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
وقطعاً شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى وجانىوکمبود محصولات، آزمایش مى کنیم
همه مواردی که بحث کردیم اولاد و اموال و حسودان که حسادت بکنند، حقایق را کنار بگذارند و دشمنی کنند همه در رابطه با روز عاشورا جمع شد.
فرمایش و عمل امام حسین(ع) در این امتحان
در کتاب احقاق الحق جلد ۱۱ صفحه ۶۰۱؛ موسوعه کلمات امام حسین صفحه ۳۶۰ آمده است وقتی که امام حسین(ع) به جناب حر رسیدند، حر گفت: من مأمور هستم یا شما تسلیم شوید یا تحت الحفظ پیش عبیدالله ببرم و مثلاً با خلیفه بیعت کنید.
امام فرمودند :
لَیْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَاِحْیاءِ الْحَقِّ، لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ اِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَلَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَیاةَ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَکْثَرِ مِنْ قَتْلى؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فیسَبیلِ اللّه ِ، وَلکِنَّکُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلى هَدْمِ مَجْدى وَمَحْوِ عِزّى وَشَرَفى.
جایگاه من جایگاه کسى که از مرگ بترسد نیست. مرگ در راه عزّت و احیاى حقّ چقدر پیش من آسان است، مرگ در راه عزّت چیزى جز حیات جاودانه نیست و زندگى با ذلّت جز مرگ و نیستى که هیچ حیاتى همراه ندارد نیست، آیا مرا با مرگ مى ترسانید. آیا بیش از کشتن من مى توانید؟ آفرین به مرگ در راه خدا؛ ولى شما نمىتوانید شکوه مرا نابود کنید و عزّت و شرافتم را از بین ببرید.
چقدر مرگ کوچک است، وقتی که انسان میخواهد به عزت برسد و حق را زنده کند. مرا از مرگ میترسانید؟! تیر به خطا پرتاب میکنید و گمان بدی دارید. من که از مرگ نمیترسم. وجود من و نفس من خیلی بالاتر است و همت من خیلی بالاتر از این است که زیر بار ظلم بروم و از مرگ بترسم. آیا بیشتر از اینکه مرا بکشید کار دیگری می توانید بکنید؟! امام (ع)می فرماید: در این شرایط یک امتحان، پذیرفتن مرگ است. فقط شهادت خود حضرت نبود این همه مصائبی که باید امام(ع) شاهد باشد تا نوبت به شهادت خود حضرت برسد. در همه این موارد یکی از وظایف امتحان که قرآن ذکر کرد صبر بود. (و بشر صابرین ) صبر امام حسین در مسائل اطرافیان و مساله خود به چه صورت بود؟!
صبر امام حسین(ع)
درباره صبر امام حسین(ع) در این امتحان عظیم در زیارت مقدسه امام حسین (ع) آمده است:
وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَات.
ملائکه آسمانها از صبر تو حسین جان به تعجب وادار شدند. این چه نوع صبری است؟!
حساس ترین لحظه روز عاشورا وقتی که حضرت آمدند وداع کنند، را در نظر بگیرید، مظهر غیرت خدا، مظهر رحمت خدا، مظهر صبر خدا، مظهر لطف و عنایت الهی است. یک سمت از حیوان درنده تر و سمت دیگر ناموس الهی، حضرت زینب(س)، ام کلثوم، دخترش، امام سجاد(ع)و... . با آن حالت میخواهند وداع کنند با چه صبری میآیند. امام زمان (ع) «روضه وداع» راجزء حساسترین روضه ها حساب کردند.
دختر خردسال امام آمد رکاب اسب را گرفت، امام حسین (ع) فرمودند:
یا نُورُ عَیْنی...فَاصْبِری عَلی قَضاءِ اللّه، ای نور دیدگان من صبردر قضا الهی داشته باشید.
قضای الهی فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً است. خدا میخواهد در این شرایط اگر قرار است تو حافظه دین باشی، باید جانت را بدهی؛ لذا امام حسین (ع) وقتی ازمکه به سوی کربلا حرکت کردند اطرافیان از حضرت پرسیدند: چرا؟ فرمودند: جدم را در خواب دیدم که فرمودند: اُخْرُجْ الی العراق إِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا.
گفتند: چرا زن و بچه را با خود میبرید؟ فرمودند: أَنْ یَریهُنَّ سَبایا، خداوند می خواهد این ها را هم اسیر ببیند؛ یعنی من همه را به جان خریده ام.
یا نُورُ عَیْنی...فَاصْبِری عَلی قَضاءِ اللّه، ای نورچشم من صبر داشته باش. قضای الهی این است در این برهه از زمان تکلیف ما این است که همه مشکلات را به جان بخریم تا یزید و یزیدیان را رسوا کنیم. این بدعت ایجاد شده را از بین ببریم و دین مرده شده را زنده کنیم.
وَلا تَشْکی فاِنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَالاْخِرَةُ باقِیَةٌ، به بچه کوچک میگویند: نکند شکایت کنی، صبر داشته باش به قضای الهی و لب به شکوه نگشا. دنیا تمام میشود و آخرت باقی است.
لحظات آخر سخت ترین لحظات بر امام حسین(ع)
اعیان الشیعه جلد ۱ صفحه ۶۱۰ دو بیت شعر آمده است که شاید کمترشنیده اید. در گودال قتلگاه هنگامی که همه عزیزان را ازدستداده صحنه غم انگیزی که شمر داد میزند به سمت خیمه ها حمله کنید، به مظهر غیرت الهی بسیار سخت میگذرد؛ اما در گودال قتلگاه، وقتی شمر هم با چکمه روی سینه حضرت نشسته است، امام حسین(ع) با خدا عشق بازی میکند:
صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، بر آنچه که تو مقدر کرده ای صبورم، مقدر تو این است که من بپذیرم برای اینکه دین تو دوباره زنده شود.
لا إلهَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثین، خدایی غیر از تو نمی شناسم تو غیاث المستغیثن هستی.
لا مَعبودَ سِواکَ، غیر از تو معبودی نمیشناسم.
صَبْراً عَلى حُکْمِکَ، تو روا میداری در این برهه که امامت به من داده شده زیر چکمه شمر قرار بگیرم تا دین تو از بین نرود بر این صبر می کنم.
حتی حضرت در گودال قتلگاه شعر عاشقانه سر میدهد. آیا خدا نباید بفرماید که بیا بیا خریدار تو من هستم؟! نباید خدا به همه ملائک فخر بفروشد ببینید عاشق من یعنی چی؟! اینجا نباید همه انبیاء آرزو کنند شب جمعه بیایند کربلا زیارت امام حسین (ع)؟! اینجا نباید فردای قیامت همه به مقام شفاعت ابی عبدالله غبطه بخورند؟! امام حسین(ع) همه مسائل را به جان خریدهاند. حالا در گودال قتلگاه مرحوم عاشق عباس قمی در منتهی الامال این دو بیت را نقل میکند. حضرت در گودال قتلگاه با خدا با زبان شعر حرف زدند. رجزهایی هم که میخواندند شعرهای خود حضرت بوده است:
تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّاً فِی هَوَاکا
وَاَیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ اَرَاک
وَلَوْ قَطَّعْتَنِی فِی الْحُبِّ اِزباً
لَمَاحَنَّ الْفُؤادُ اِلی سِوَاکَا
همه خلق را به کلی بدون استثنا در راه تو ترک کردم و برای لقاء تو حاضر شدم، بچه هایم یتیم شوند. اگر مرا در محبت تو اربا اربا، تکه تکه کنند اصلاً دل من از تو برنمی گردد به سمت کس دیگری برود.
در آن شرایط از صبح عاشورا تا عصر عاشورا حضرت چه دیده است؟! حالا در گودال قتلگاه با تمام آن صحنه ها و سخت ترآنکه حالا چگونه قراراست با زن و بچه اش برخورد کنند؟! اسارت و غیره که برایشان مشخص شده، از حالا به بعد چه خواهد شد؟! حضرت در آن شرایط با خدا نغمه عاشقانه سر می دهد.
یکی از جاهایی که در روز عاشورا نقل شده به امام حسین (ع)خیلی سخت گذشت نه به عنوان شخص خودش بلکه به عنوان امامی که شاهد این همه جنایت از این مردماند، لحظه شهادت حضرت علی اصغر (ع)است. یک کودک شش ماهه که سر جنگ با کسی ندارد! از شدت عطش نمیتوانست گردن را نگه دارد. مظلومانه در آغوش پدر دست و پا بزند! بیان شده اینجا آنقدر مصیبت سنگین بود که جبرائیل به امام حسین(ع) تسلیت میگوید؛ اما امام حسین(ع) در همین لحظه به جبراییل تسلا میدهد و میفرماید: برای من راحت هست؛ چون خدای من دارد می بیند، وظیفه خداییم را انجام می دهم.
هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ
برای من ساده است؛ چون در پیشگاه خداست و برای انجام وظیفه الهی است.
همه از عظمت امیرالمؤمنین (ع) متعجبند، وقتی در میدان جنگ هست و شمشیر میکشد از احدی نمیترسد؛ ولی یک بچه یتیم را که می بیند دست و پایش می لرزد؛ یعنی آن مظهر غضب الهی است و این عطوفت مظهر رحمت الهی است. امام حسین (ع)مظهر رحمت الهی است من و شما بعد از ۱۳۰۰ سال راجع به حضرت علی اصغر (ع)میشنویم دلمان به درد می آید. واقعاً قابل تحمل نیست!
امتحان اصحاب امام حسین(ع)
در منابع غیر شیعی در ینابیع المودة، سلیمان بلخی حنفی قندوزی صفحه ۴۰۶ آمده است: حضرت بعد از اینکه اتمام حجت کردند فرمودند: میدانید چه کسی میتواند با من باشد؟
أیهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلى حَدِّ السَّیْفِ وَ طَعْنِ الاَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنا وَ إِلاّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنّا
هرکس این صبر را دارد که شمشیر ها را به جان بخرد و نیزه ها را تحمل کند با من بیاید، در غیر این صورت با من حرکت نکنید. از ابتدا معین کردند ما در مسیری قرار است حرکت کنیم که اینگونه قرار است باشیم. آنهایی هم که ماندند، این امتحان را دادند.
توجه خدا به صبر امام حسین(ع)
خدا در آیه 155 سوره بقره فرمود: وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ، بشارت بر صابران باد و در آیه 157 میفرماید: أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ، صلوات توجهات خاص است، توجهی که خدا به صبر ابی عبدالله در این امتحان میکند چه باید باشد؟!
با یکی از دوستان مکه مشرف بودیم، آنجا گفتم بزرگترین عبادت در دستور دینی ما که جالب است در دعاهای ماه رمضان اولین دعا بعد از حلول ماه مبارک و آخرین دعا و دعایی که کرارا تکرار میشود، دعای حج خانه خداست و تنها عبادتی که تمام مراحل عبادی در آن نهفته شده است حج است حج یک برنامه توحیدی عبادی محض است که سیر من الخلق الی الحق است. زن و بچه زندگی را رها کن و برو. در میقات هم رسیدی همه را دور بریز. انانیت و شخصیت، همه را کنار بگذار. دو تیکه پارچه و بگو لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ خدایا ما آمدیم، یعنی توحید محض.
سیر من الحق فی الحق اوج آن دور کعبه گردیدن و به خاک افتادن ونماز خواندن است، سیر من الحق الی الخلق دوباره از کعبه برگرد به سمت زندگیت حالا سیر من الخلق فی الخلق بالحق، در میان مردم با مردم ولی با آن معیاری که حال خدایی شدی و برگشتهای. تمام عبادات که اینچهارسفررا می طلبد در حج هر چهار تا یکجا نهفته شده است. این برنامه توحیدی است. حضرت ابراهیم در حج چه کار کرد؟ خدا گفت پسرت را قربانی کن کارد را گذاشت؛ اما نبرید.
حجر اسماعیل مَطاف است. خدا توجهی به ابراهیم و اسماعیل کرده است؛ یعنی اگر خواستیم خانه خدا را دور بزنیم باید قبر اسماعیل و هاجر را را طواف کنیم مثل کعبه مطاف است. اگر انجام ندهی حجت باطل است. نماز را پشت مقام ابراهیم باید بخوانید برای اینکه او کسی بود که در امتحان پیروز شد، باید پشت سر او قرار بگیری. سعی بین صفا و مرو،ه هاجر تسلیم شد. وقتی که گفت تو را در بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ (37 سوره ابراهیم) میخواهم، نگفت چرا؟ از این رو آنجا باید به یاد او باشی. در مِنا وقتی که حضرت ابراهیم(ع) به شیطان سنگ زد، برو دور شو میخواهم فرزندم را قربانی کنم، آنجا برو، باید سنگ بزنید. خدا وقتی در چنین عبادت توحیدی ابراهیم خلیلالرحمان، پیامبر اولوالعزم یک پیامبر توحیدی را اینگونه به رخ می کشد به امام حسین(ع) باید چگونه توجه کرده باشد؟
شما اگر یک انسان صاحب کرم، قدرتمند و منصف باشید، وقتی پزشکی زحمت کشیده با اینکه پزشک وسیله است همه چیز دست خداست؛ اما در حد وسیله بودن وظیفه اش را انجام داده، مریض شما را که در معرض خطر بود نجات داده، از استراحت و خواب خود زد و عمل جراحی را انجام داد، شما میگویید: تا زنده ام مدیون هستم؛ چون عزیز من را به من برگرداندید. به عنوان وسیله، چون اصل خود خداست. شما تا زندهاید ممنون پزشک هستید یا خیر؟ امام حسین (ع) چی در راه خدا نداد که خدا هرچه میتواند به او بدهد ندهد. لذا اگر به امام بگوییم ثارالله مبالغه نیست!! به این عبارت در زیارت مطلقه امام حسین(ع) دقت کنید:
اِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فُصِّلَ مِنْ أَحْکَامِ الْعِبَادِ
ارَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ آنچه پروردگار عالم میخواهد در این عالم تحقق یابد،آنچه خدا در این عالم مقدر کرده. شب قدر اگر میگویید تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ، آنها خدمت امام زمان (ع)میآیند که ادامه مقام حسینی است که به اینجا میرسد. تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ از بالا به شما می رسد، تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ از بیت شما به بقیه جاها میرسد. هر چه خدا میخواهد بدهد، از طریق امام حسین(ع) میدهد، از این خانه میدهد. پس هرچه میخواهیم باید در خانه امام حسین (ع) برویم.
امام حسین همه کاره دستگاه خدا
یکی از دوستانم عاشق امام حسین(ع) بود. اسم امام حسین(ع) را میگفتی حالش دگرگون میشد. ایشان حاج علی آقا میرزا شیرازی را دیده بود. برایم نقل کرد با مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی استاد نهج البلاغه شهید مطهری و عده ای از علمای مشهور که هم سطح حاج میرزا علی آقای شیرازی بودند کربلا مشرف شدیم. وارد صحنه ابیعبدالله شدیم. ضریح پیدا بود، لحظهای مکث کردیم. بحث شد که چه زیارتی بخوانیم، زیارت جامعه، مطلقه و...! یک فرد که ظاهراً روستایی بود، ازجلوی علما عبور کرد با لهجه ترکی غلیظ روبروی ضریح ایستاد و گفت: «السلام علیک یا همه کاره دستگاه خدا و رحمة الله و برکاته.» حاج علی آقا میرزا شیرازی غش کرد. به هوشش آوردیم. گفت: خدا این مرد را مأمورکرد به من درس بدهد! السلام علیک یا همه کاره دستگاه خدا! چرا همه کاره خدا نباشد؟! در سختترین امتحان، امام حسین (ع) برای زنده کردن دین خدا هرچه داشتند، حتی شش ماه شان را تقدیم نمودند. اگر امام سجاد (ع)را ندادند، حکم خدا بود تا امامت باقی بماند.
اگر قرار است بدنم زیر سم اسبان برود، اربا اربا شوم خواهرم به اسارت برود....همه را میخرم، برای اینکه دین خدا را زنده کنم. آن وقت خدا به عنوان مصدر قدرت، قدرت محض، حکمت محض، عدالت محض، لطف محض، به امام حسین (ع) غیر از خدایی هرچیزی بدهد حق ایشان است، لذا در دعای ماه رجب که از ناحیه امام زمان(عج) به نایب خاص ایشان وارد شده میخوانیم:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ ... لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ
فقط بحث خلق خدا و عبد است وگرنه هر چه خدا خدایی کند، باذن خدا امام حسین (ع) خدایی میکند؛ یعنی خدا این قدرت را به ایشان داده است.
در کتاب مناقب ابن شهر آشوب جلد ۴ صفحه ۵۱ روایت آمده عبدالعزیز ابن کثیر نقل میکند:
وَ رَوَى عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ کَثِیرٍ أَنَّ قَوْماً أَتَوْا إِلَى الْحُسَیْنِ وَ قَالُوا حَدِّثْنَا بِفَضَائِلِکُمْ قَالَ لَا تُطِیقُونَ وَ انْحَازُوا عَنِّی لِأُشِیرَ إِلَى بَعْضِکُمْ فَإِنْ أَطَاقَ سَأُحَدِّثُکُمْ فَتَبَاعَدُوا عَنْهُ فَکَانَ یَتَکَلَّمُ مَعَ أَحَدِهِمْ حَتَّى دَهِشَ وَ وَلِهَ وَ جَعَلَ یَهِیمُ وَ لَا یُجِیبُ أَحَداً وَ انْصَرَفُوا عَنْهُ.
جمعی از شیعیان که خدمت امام حسین (ع)رسیدند به حضرت فرمودند حَدِّثْنَا بِفَضَائِلِکُمْ، فضیلت های تان را برای ما بگویید. حضرت فرمودند: قَالَ لَا تُطِیقُونَ، طاقت ندارید بشنوید.
فضائلی که خدا به امام حسین داده چیست؟!
فرض کنید یک عالم ربانی که دارای علوم غریبه است می تواند ولایت تکوینی داشته باشد، مثلاً فرض کنید آقای نخودکی، ما به او بگوییم قدرتهایی که از آن علوم غریبه به دست آورده اید را به ما نشان بدهید. او در پاسخ بگوید: شما تحمل ندارید. در جلسه ای شرکت کردم برخی از دراویش کردستان که با تحمل ریاضتهایی، قدرتهایی پیدا میکنند. یک نفر را وسط نشاند. کارد تیز را به همه نشان داد . مدادی را آنی قطع کرد. گفت: کسی تحمل دارد، بیاد. کارد را به بدن زد بعد درآورد. گفت ببینید این چیزی نیست. این قدرت بشر عادی با کمی ریاضت است. فضائلی که خدا به امام حسین در أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم در مقابل وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ داده آن چه فضیلتی است.
وَ انْحَازُوا عَنِّی لِأُشِیرَ إِلَى بَعْضِکُمْ فَإِنْ أَطَاقَ سَأُحَدِّثُکُمْ امام حسین(ع) فرمودند: کنار روید. کسانی که تحمل شان بیشتر است، باشند. اگر توانستند تحمل کنند بقیه هم بعد بیایند. آنها رفتند چند نفر ماندند. امام حسین(ع) گوشه ای از آن را گفتند. فَتَبَاعَدُوا عَنْهُ اینها دور شدند فَکَانَ یَتَکَلَّمُ مَعَ أَحَدِهِمْ یک نفر از اینها را جدا کرد با او صحبت کرد حَتَّى دَهِشَ وَ وَلِهَ وَ جَعَلَ یَهِیمُ وَ لَا یُجِیبُ أَحَداً وَ انْصَرَفُوا عَنْهُ.
این چنان وحشت وجودش را گرفت چنان متحیر شد می دوید با کسی هم حرف نزد که چه دیده بود.
یک گوشه از عظمت مقام امام حسین(ع) در دنیا است. در مقابل آن امتحان عظیمی که صبر کرد خدا هم چه مقامی به ایشان داده است.
توفیق دیدن امام حسین(ع) در برزخ
این دوست ما که عاشق امام حسین(ع) بود و به عشق امام حسین خدمات بسیاری کرد بعد از وفاتش خواب او را دیدند. گفت فلانی تو که خیلی عاشق امام حسین بودی آنجا امام حسین برایت چه کار کرد؟ گفت دسترسی به دامن امام حسین(ع) خیلی کار دارد. آنقدر در صف هستند که یک لحظه امام حسین(ع) را ببینند؛ اما دوبار تا به حال به من عنایت کردهاند. چرا مقام امام حسین در برزخ و در قیامت این چنین است؟! چون در مقابل آن امتحانی که امام حسین داده است. در گودال قتلگاه زیر چکمه شمر باز نغمه عاشقانه سر بدهد و این گونه با خدا بیان کند: هر چی دارم در راه تو میدهم.
تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّاً فِی هَوَاکا
وَاَیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ اَرَاک
وَلَوْ قَطَّعْتَنِی فِی الْحُبِّ اِزباً
لَمَاحَنَّ الْفُؤادُ اِلی سِوَاکَا
مگر غیر از تو چیزی برای من مطرح است، خدا هم می گوید من عاشق و خریدار تو هستم.
امتحانی که در رابطه امام حسین است امتحان خود امام، امتحان اصحاب و خانواده امام، امتحان مردم معاصر امام و امتحان ما که معتقد به امام حسین هستسم امام حسین خم به ابرو نیاورد. ما در مسیر تداوم راه حسینی در مشکلات زندگی چه میکنیم؟!
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، امتحان امام حسین(ع) بارزترین امتحان الهی