امتحان شیعه با امامت امام جواد(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان شیعه با امامت امام جواد(ع)
سلسله بحث ها در خصوص امتحان، سنت الهی است و این جلسه به مناسبت ولادت امام جواد(ع) امتحان شیعه در رابطه با امامت امام جواد(ع) مورد بحث قرار میگیرد.
اصل بحث، امتحان در رابطه با امامت است که بحث بسیار ریشهای در فرهنگ دینی ماست و در قرآن کریم نکتههای ظریفی در این رابطه بیان شده که انشاء الله در شب 13 رجب تا حدودی درباره آن بحث خواهد شد. امشب روی این موضوع بحث می کنیم که در رابطه با امامت امام جواد(ع) چه امتحانی برای شیعیان پیش آمده است؟
امتحان شیعیان در رابطه با امامت امام جواد(ع)
امام رضا(ع) 20 ساله بودند که امام کاظم(ع) به شهادت رسیدند، آغاز امامت امام رضا (ع) در این سن بود. 27 سال از دوران امامت ایشان گذشته بود که امام جواد(ع) به دنیا آمدند. یعنی از 20 سالگی تا 47 سالگی، امام رضا(ع) فرزند پسر نداشتند و این امتحانی بود که شیعیان در آن لغزیدند.
گروه واقفیه
واقفیه گروهی از اصحاب و یاران بلکه بالاتر از آنها، از وکلای امام کاظم(ع) بودند که کارهای امام را انجام میدادند؛ چون ایشان دوران زیادی از امامتشان در زندان سپری شد، وکلای امام کارهای ایشان را انجام میدادند. آنها وجوهات را از شیعیان جمع میکردند به امام و آنهائی که امام معین میکردند می رساندند تا به مصارفی که مورد نظر امام(ع) بود برسد. از جمله وکلای امام، علی بن ابی حمزه بطائنی، عثمان بن سعید رواسی و همچنین حسین بن قیام(قیامای) واسطی بودند. وقتی امام به شهادت رسیدند وکلای امام کاظم(ع)، امامت امام رضا(ع) را قبول نکردند و فرقه جدیدی به نام «واقفیه» را ایجاد کردند، یعنی در امامت متوقف شدند و گفتند امام کاظم(ع) نمرده، بلکه به غیبت رفته و باز میگردد؛ لذا ما امامی را بعد از امام کاظم(ع) قبول نمیکنیم.
شما که شیعه و وکیل امام کاظم (ع)بودید! خود امام کاظم(ع) و امامان قبل فرموده بودند، امامان 12 نفرند و دوازدهمی، آن وجود مقدسی است که در آینده ظهور میکند! پس قضیه چیست ؟
علت قبول نکردن امامت امام رضا(ع) توسط سران واقفیه
مرحوم شیخ طوسی در کتاب «الغیبه»، صفحه 42 بعد از ذکر این اسامی می فرماید:
«سران واقفیه در مال دنیا طمع کردند و به حطام آن دل بستند.»
حتی ذکر شده چه مبلغی از وجوهات نزد آنها مانده بود که اگر قرار بود ولایت امام رضا(ع)را قبول کنند باید این پولها را تحویل ایشان میدادند. امتحان مال شروع شد. آنها برای اینکه این مال را ندهند، گفتند که اصلاً امام رضا(ع)، امام نیست.
مرحوم کشی در کتاب «اختیار معرفة الرجال» معروف به رجال کشی که از رجال معروف ما شیعیان است در کتاب صفحه 768 نقل میکند: منصور بن یونس که یکی از وکلای امام کاظم بود، نص بر امامت امام رضا(ع) را که امام کاظم(ع) بیان کرده بود. به جهت اموالی که در دستش بود برای اینکه تحویل امام رضا(ع) ندهد، امامت ایشان را انکار کرد، یعنی نص صریح امام کاظم (ع) را در مورد امامت امام رضا(ع) به خاطر تعلق مال نادیده گرفت.
در رجال نجاشی صفحه 197 یکی از بزرگان شیعه به نام «صفان بن یحیی» که از اصحاب امام کاظم (ع)و امام رضا(ع) بود، وقتی دید بعضی دوستان و همردیفانش جزء واقفیه شدند با آنها شروع به بحث کردن نمود. آنها هم سعی کردند مقداری از پول را به او بدهند تا وی را که از بزرگان شیعه بود بخرند و با خریدن او فرقه خودشان را تقویت کنند؛ اما او دینش را نفروخت و ایستاد.
لقب کلاب ممطوره(سگ باران خورده)
یکی دیگر از این بزرگان به نام علی بن اسماعیل هیثمی و یونس بن عبدالرحمن با سران واقفیه مخالفت کردند. وقتی دیدند آنها زیر بار هیچ منطقی نمیروند به آنها گفتند -در بیانی که در تاریخ آمده - شما «کلاب ممطوره» هستید. «کلب» به معنی سگ و «ممطوره» به معنای باران خورده است که از مطر به معنی باران آمده است. سگ نجس العین است اگر باران هم ببارد دیگر نمیشود به آن نزدیک شد. یعنی شما سگ باران خوردهای هستید که نمیشود به شما نزدیک شد.
دعا در غیبت امام زمان(ع)
انشاء لله اگر عمری و فرصتی بود شب 13 رجب این قسمت را می خوانم . دعائی هست در اواخر مفاتیح دعائی به نام دعای غیبت امام زمان است سه چهار صفحه دارد که با اَللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ شروع می شود، به سه چهار خط آخر توجه بفرمائید که توصیه شده در دوران غیبت خوانده شود وخطری که برای شیعه در دوران غیبت نسبت به اعتقاد امامت وجود دارد در این قسمت بیان شده است.
بهانه های نپذیرفتن امامت امام رضا(ع)
ارتباط این انکار با امام جواد(ع) چیست و چه ارتباطی با قضیه امامت امام رضا(ع) دارد؟
1-پسرنداشتن امام رضا(ع) تا سن 47 سالگی
آنها دنبال بهانه بودند که برمبنای آن امامت امام رضا(ع) را نپذیرند. یکی از این بهانه ها این بود که امام رضا(ع) تا 47 سالگی پسر نداشتند؛ لذا امتحان در رابطه با امامت امام جواد(ع) شروع شد. خدا میتوانست به امام رضا(ع) در همان سن 25-20سالگی پسر بدهد تا اینها بهانه نداشته باشند؛ لکن این محک امتحان است. در روایات داریم در آخرالزمان هم اتفاقات حادی پیش میآید که فقط شیعهی ثابت قدم میایستد، خیلیها میلغزند و دچار حیرت و سرگردانی میشوند. البته راه نجات را هم فرموده اند. لذا حسین بن قیام واسطی که از سران واقفی بود همین قضیه را بهانه کرد و در نامه ای برای امام رضا(ع) نوشت:
کَتَبَ ابْنُ قِیَامَا إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع کِتَاباً یَقُولُ فِیهِ کَیْفَ تَکُونُ إِمَاماً وَ لَیْسَ لَکَ وَلَدٌ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع شِبْهَ الْمُغْضَبِ وَ مَا عَلَّمَکَ أَنَّهُ لَا یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِی الْأَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى یَرْزُقَنِیَ اللَّهُ وَلَداً ذَکَراً یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ. (اصول کافی ، ج 1 ، ص 320 حدیث شماره 4)
شما چگونه امامى هستید که پسر ندارید؟!! حضرت رضا(ع)- با حالتی که معلوم است غضب ایشان را گرفته و ناراحتند که اینها چطور شیعیانی هستند که خودشان را فروختند-به او فرمودند: تو از کجا میدانى برای من پسری نخواهد بود؟! بخدا قسم که شب و روز سپری نمیشود تا خداوند برای من پسرى قرار دهد که به سبب او حق از باطل جدا شود.
گفتند: اگر قرار است امام باشید، امام باید پسر داشته باشد. شیطنت آنها را ببینید! شما میگویید امامت به امام کاظم(ع) تمام شد خود امام رضا(ع) که پسر امام کاظم(ع) است، اما امامت امام رضا(ع) را قبول نکردید، بر فرض امام رضا(ع) الان پسر ندارد این دلیل می شود که بگویید امام نیست؟! با نص امام کاظم(ع) و بیان پیامبر(ص) چه میکنید؟! دنبال بهانه بودند.
خود این یک دلیل امامت امام رضا(ع) است که با قاطعیت فرمود خدا می دهد. امام 47 ساله هستند و هنوز پسر ندارند ائمه را هم که شهید می کردند از کجا معلوم که دشمنان، امام را به زودی از بین نمیبرند؛ اما امام می فرمایند قطعاً اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی علمشان متصل به حضرت حق است . پس یکی از امتحانات برای شیعه این بود که بهانه جویان دیر به دنیا آمدن امام جواد(ع) را وسیله قرار دادند تا امامت امام رضا (ع) را زیر سؤال ببرند که بعد امامت امام جواد (ع) را هم زیر سؤال بردند.
امام جواد(ع)، پربرکتترین مولود
کَتَبَ ابْنُ قِیَامَا إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع کِتَاباً یَقُولُ فِیهِ کَیْفَ تَکُونُ إِمَاماً وَ لَیْسَ لَکَ وَلَدٌ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع شِبْهَ الْمُغْضَبِ وَ مَا عَلَّمَکَ أَنَّهُ لَا یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِی الْأَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى یَرْزُقَنِیَ اللَّهُ وَلَداً ذَکَراً یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.(اصول کافی، ج1، ص321، ح9)
ابی یحیی صنعانی می گوید خدمت امام رضا(ع) بودم. آقازاده کم سن و سالی را آوردند. (ابی جعفر لقب امام جواد(ع) است) و فرمودند که برای ما شیعیان مولودی پر برکت تر از او به دنیا نیامده است.
مگر امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مولودی مبارک نبودند؟ بله بودند؛ اما قضیه چیز دیگری است. قضیه این است که در برههای از زمان که شیعه دچار حیرت میشود و دشمنان می خواهند تفرقه ایجاد کنند و شیعه را از اعتقاداتشان باز دارند ولادت امام جواد (ع) همه آن نقشه ها را نقش برآب می کند؛ چون یکی از بزرگترین بهانههای واقفیه برای رد کردن امامت امام رضا (ع) این بود که ایشان فرزند پسر ندارد.
هفت امام را قبول کردند، بعد از پیامبر(ص) همه نقشه هائی را که برای نپذیرفتن امیرالمؤمنین(ع) بود، کنار زدند و شیعه علی شدند. همه فتنه ها را درباره امام مجتبی(ع) رد کردند و شیعه امام مجتبی(ع) ماندند و در وقایع عاشورا و کربلا، دوران امامت امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)نیز همینطور؛ اما در تعلق مال و وابستگی به مال دنیا، به عنوان وکیل امام کاظم(ع) لغزیدند و به دنبال شبهه پراکنی اعتقادی رفتند. پس مال دوستی زمینه خوددوستی، خودمحوری میشود که میتواند عقاید حقه را زیر سؤال برد و مردم را دچار تردید و اشتباه کند. خدا برای امتحان، غربال را تکان می دهد، تکان دادن خدا این است که امام جواد(ع) دیر به دنیا میآیند تا آنهائی که قرار است بریزند با این تکان بریزند. اینها لیاقت ندارند در این برهه زمان شیعه باقی بمانند؛ اما عده ای ثابت قدم ماندند و تکان نخوردند.
2-گندمگون بودن امام جواد(ع)
این قضایا بعنوان امتحان شیعه آنقدر دامنه دار شد که وقتی امام جواد(ع) به دنیا آمدند و دیدند این بهانه را ندارند، بهانه دیگری تراشیدند . چون مادر امام جواد(ع) از کنیزان سودانی بود و تا حدودی سیاه چرده بودند و امام جواد(ع) گندمگون، شایعه کردند این پسر، پسر امام رضا(ع) نیست.
ببینید همین شیعههایی که وکیل امام کاظم بودند حتی برخی اطرافیان و فامیلهای امام رضا(ع) را هم دچار تردید کردند. انسان واقعاً متأثر میشود اما چارهای نیست باید از تاریخ درس عبرت بگیریم، امتحانات حاد مطرح می شود.
در اصول کافی آمده است:
« سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ جَعْفَرٍ یُحَدِّثُ اَلْحَسَنَ بْنَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ فَقَالَ: وَ اَللَّهِ لَقَدْ نَصَرَ اَللَّهُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ إِی وَ اَللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَقَدْ بَغَى عَلَیْهِ إِخْوَتُهُ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ إِی وَ اَللَّهِ وَ نَحْنُ عُمُومَتُهُ بَغَیْنَا عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَنَعْتُمْ فَإِنِّی لَمْ أَحْضُرْکُمْ قَالَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ نَحْنُ أَیْضاً مَا کَانَ فِینَا إِمَامٌ قَطُّ حَائِلَ اَللَّوْنِ فَقَالَ لَهُمُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ هُوَ اِبْنِی قَالُوا فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ قَضَى بِالْقَافَةِ فَبَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ اَلْقَافَةُ قَالَ اِبْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَیْهِمْ فَأَمَّا أَنَا فَلاَ وَ لاَ تُعْلِمُوهُمْ لِمَا دَعَوْتُمُوهُمْ وَ لْتَکُونُوا فِی بُیُوتِکُمْ فَلَمَّا جَاءُوا أَقْعَدُونَا فِی اَلْبُسْتَانِ وَ اِصْطَفَّ عُمُومَتُهُ وَ إِخْوَتُهُ وَ أَخَوَاتُهُ وَ أَخَذُوا اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَلْبَسُوهُ جُبَّةَ صُوفٍ وَ قَلَنْسُوَةً مِنْهَا وَ وَضَعُوا عَلَى عُنُقِهِ مِسْحَاةً وَ قَالُوا لَهُ اُدْخُلِ اَلْبُسْتَانَ کَأَنَّکَ تَعْمَلُ فِیهِ ثُمَّ جَاءُوا بِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالُوا أَلْحِقُوا هَذَا اَلْغُلاَمَ بِأَبِیهِ فَقَالُوا لَیْسَ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ وَ لَکِنَّ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُّهُ وَ هَذِهِ عَمَّتُهُ وَ إِنْ یَکُنْ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ فَهُوَ صَاحِبُ اَلْبُسْتَانِ فَإِنَّ قَدَمَیْهِ وَ قَدَمَیْهِ وَاحِدَةٌ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالُوا هَذَا أَبُوهُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ فَقُمْتُ فَمَصَصْتُ رِیقَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ إِمَامِی عِنْدَ اَللَّهِ فَبَکَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ یَا عَمِّ أَ لَمْ تَسْمَعْ أَبِی وَ هُوَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِأَبِی اِبْنُ خِیَرَةِ اَلْإِمَاءِ اِبْنُ اَلنُّوبِیَّةِ اَلطَّیِّبَةِ اَلْفَمِ اَلْمُنْتَجَبَةِ اَلرَّحِمِ وَیْلَهُمْ لَعَنَ اَللَّهُ اَلْأُعَیْبِسَ وَ ذُرِّیَّتَهُ صَاحِبَ اَلْفِتْنَةِ وَ یَقْتُلُهُمْ سِنِینَ وَ شُهُوراً وَ أَیَّاماً یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسْقِیهِمْ کَأْساً مُصَبَّرَةً وَ هُوَ اَلطَّرِیدُ اَلشَّرِیدُ اَلْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ صَاحِبُ اَلْغَیْبَةِ یُقَالُ مَاتَ أَوْ هَلَکَ أَیَّ وَادٍ سَلَکَ أَ فَیَکُونُ هَذَا یَا عَمِّ إِلاَّ مِنِّی فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ . »( اصول کافی، جلد 1، صفحه 322)
یکی از نوادگان امام سجاد به برخی از فامیلها و بستگان خودشان که از اطرافیان امام رضا(ع) بودند رسید و گفت : الحمدلله خدا امام رضا(ع) را یاری کرد، فرزندی به او داد تا شبهه ها بر طرف شود . حسن که از نوادگان بود به او گفت: پناه بر خدا فدایت شوم چه می گویی؟ حتی برادران و اطرافیان به امام رضا ستم کردند. (علی بن جعفر عموی امام رضا، پسر امام صادق و برادر امام کاظم 80 ساله بود که زمان امامت امام جواد را درک کرد،بعدها به امام خیلی خدمت کرد.) می گوید: ولله ما عموها هم بر او ستم کردیم. من نمی دانم قضیه چیست و چگونه به امام رضا ستم کردید؟ او گفت برادرانشان و ما هم همینطور. همگی به ایشان بدی کردیم. گفتیم امامی تا حالا در بین ما نبوده که رنگش متمایل به سیاه پوستی باشد. امام رضا(ع) فرمود: این پسر من است چون رنگ پوست مادرش شبیه سیاه پوست هاست. امام رضا میفرمایند این فرزند من است و آنها می گوید نکند پسر امام رضا نبوده و واقفیه راست بگویند. (امتحانات را ببینید. علی بن جعفر که از نوادگان امام سجاد که نبوده و می گوید الحمدلله که امام ما پسردار شد و این شبهه برطرف شد میگوید خیر، نبودی ببینی چکار کردند.)
بر پیامبر(ص)تهمت زدند که فرزند ماریه قبطیه، پسر او نیست. قیافه شناسان را آوردند که آنها بگویند فرزند پیامبر هست یا خیر.
پیامبر(ص) برای اینکه ثابت کنند فرزند ماریه قبطیه پسرش است قیافه شناس آوردند خب حالا قیافه شناس بیاورید که بین ما و شما قضاوت کند. (یعنی قیافه شناسان حرفشان برای ما حجت است ولی فرمایش امام حجت نیست.)
امام رضا (ع) فرمودند قیافه شناس بیاورید؛ ولی من اقدامی نمیکنم و چیزی نمیگویم و شما هم به او نگویید قضیه چیست و مرا هم به او معرفی نکنید. خودتان هم سر جایتان بنشینید.
ما همه در باغی نشستیم عموها ، برادرها ، خواهرها ، بستگان . امام جواد(ع) خردسال هم آنجا بود به امام رضا(ع) هم یک لباس و کلاه پشمینه پوشاندیم و یک بیل به دستش دادیم که به عنوان کارگر، پای درختان کار کند که برای قیافه شناس شبههای ایجاد نشود .
به آن قیافه شناس گفتند وارد بستان شوید سپس امام جواد (ع) را نزد او آوردند و گفتند او پسر کدام یکی است ؟
یک نگاهی کرد و گفت پدرش را در اینها نمی بینم؛ لذا این باید عمویش باشد و عموی پدرش باشد، این عمویش باشد و او به اینکه عمه اش باشد میخورد و اگر قرار است پدرش در اینجا باشد ان اقایی است که در باغ کارگری میکند و نگاه کنید ساق پاهایشان با هم یکی است. امام رضا(ع) برگشت، نگاهش کرد، قیافه شناس گفت بله همین باید پدرش باشد .
شبهه واقفیه حتی در خانواده امام کاظم(ع) ، عموها و برادرهای حضرت نسبت به امامت امام رضا (ع) پخش شده بود ومردم را نسبت به امامت امام رضا(ع) سست کرده بود به جهت اینکه امام رضا(ع) پسر ندارد. همچنین بعد از ولادت امام جواد(ع) برای اینکه شبهه را همچنان قوی نگه دارند گفتند ایشان پسر امام رضا(ع) نیست . امام هم در روایت فرمود: او بزرگترین برکت برای شیعیان است.
دیدند از این طریق هم نمی توانند به خواسته شان برسند بالاخره یک عده شیعه پر و پا قرص بودند . دقت کنید آنهایی که شبهه پراکنی کردند وکلای امام کاظم (ع)، فامیلها ، اطرافیان و شاگردان ایشان بودند. همانطور که شاگردان امام صادق(ع) مکتب درست کردند، شاگردان و وکلای امام کاظم (ع)برای مال دنیا ، پول فریبشان داد و به خاطر آن، امامت امام رضا (ع)را زیر سؤال بردند و بعد نسبت پسر امام رضا(ع) را به ایشان نعوذ بالله انکار کردند و قیافه شناس آوردند . اینها درد است که شیعه بترسید امتحانات اخر الزمان از اینها حادتر و به شکل خاص خودش خواهد بود. مگر ول کردند امدند دوباره شبهه پراکنی کردند . خدا هم این غربالها را تکان می دهد، آنهایی که قرار است بروند ، بگذار بروند! حیف است که اینها دور و بر امام باشند. آنها لیاقت ندارند.
3- کم سن و سال بودن امام جواد(ع)
خداوند امام را طوری قرار داد که امام جواد در زمان شهادت پدرش 8 ساله بود. البته خدا میتوانست اراده کند امام رضا(ع) عمرش طولانی تر باشد تا امام جواد به سن 17-18 سالگی برسند. اما خداوند اینگونه اراده نکرد. امام رضا(ع) شهید شدند. امام جواد(ع) اولین امامی است که قرار است در سن 8-7 سالگی به امامت برسند. دوباره بهانه را شروع کردند . مگر پسر 7 و 8 ساله امام می شود؟ دیدید ما گفتیم امام رضا، امام پس از امام کاظم(ع) نیست؟ جالب اینجاست که امام رضا (ع)قبل از شهادت خودشان مسأله سن امام در خردسالی را برای شیعیانشان مطرح می کردند و میفرمودند که هیچ استبعادی ندارد در کودکی کسی امام یا پیامبر باشد . چرا امام این را مطرح کردند؟ برای اینکه بهانه جوها نگویند ما نمیدانستیم. مگر من توضیح ندادم مگر مرا امام قبول نداشتید؟ امامت به سن نیست امامت به قدرت لیاقت دریافت است.
احترام خاص علی بن جعفر عموی امام رضا(ع) برای امام جواد(ع)
در کتاب شرح حال اصحاب امام رضا(ع) در رجال آمده است، علی بن جعفر عموی امام رضا(ع) و پسر امام کاظم(ع) است، می گوید ما بد کردیم اینگونه عمل کردیم. وی از علما و دانشمندان است . کلاس درسی داشتند. ابن عمار می گوید من دو سال در مدینه در کلاس درس علی بن جعفر حضور داشتم . درسش هم خیلی قوی بود. مورد تأیید امام رضا بودند و امام جواد (ع)هم به ایشان احترام می گذاشتند . اما در یک برهه ای ایشان هم تحت تأثیر دیگران راضی شدند که قیافه شناس بیاورند. می گوید احادیثی را که علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر نقل می کرد می نوشتم روزی در مجلس درس دیدم استاد ما یعنی علی بن جعفر پیرمرد 80 ساله بدون کفش و عبا به استقبال کودکی رفت. دست او را بوسید و تعظیم کرد. کودک فرمود: عموی من ! بنشین. گفت چگونه بنشینم در حالی که شما ایستادهاید. شاگردان گفتند شما با این قدمت و با این سوابق درخشان تدریس در برابر یک کودک چرا این همه خضوع می کنید؟ عرض کرد: ساکت باشید. سپس دست به محاسن سفید خود کشید و گفت: خداوند مرا با این محاسن سفید دید و لایق امامت ندانست. این کودک را اهل امامت دانست چه اعتراضی دارید؟! خداوند او را از من بالاتر دانسته، پس وظیفه من آن است که در مقابل او که از من بالاتر است تسلیم باشم.
امامت و نبوت کودک از دیدگاه قرآن
ایاتی در قرآن است که امام رضا(ع) و امام جواد(ع) در دوران امامت خودشان به این ایات استناد کرده اند. خداوند راجع به پیامبرش اتمام حجت کرده تا بهانه ای نماند و فردای قیامت بگوئیم امر بر ما مشتبه شد. گر چه دوران غیبت امتحانات خیلی حادتر و تکان های غربال شدیدتر است اما خداوند به گونه ای اتمام حجت کرده است که انسان نمیتواند بهانهای داشته باشد. (از نظر قرآن تصدی مقام نبوت و امامت امری ممکن است و به چند نمونه اشاره نموده است.)
1-حضرت یوسف(ع)
حضرت یوسف در مصر آن عظمت را ایجاد کرد و حکومت الهی تشکیل داد و عدالت الهی را نشان داد که اگر اولیاء الهی در کار باشند چه می شود .
حضرت یوسف(ع) پیامبری است که مقام امامت دارد. به همین علت است که حضرت یعقوب با اینکه پدر حضرت یوسف و پیامبر خدا بود ولی به حضرت یوسف احترام بیشتری می گذاشت؛ چون ایشان مقام ولایت هم داشت . حضرت یوسف با عنوان امامت و ولایت ولی خدا بود و لذا مقام اجرایی داشت که اجرا هم کرد . خداوند راجع به حضرت یوسف میفرماید:
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ(سوره یوسف آیه 22)
آیات قبل داستان حضرت یوسف(ع) را بیان میکند، سپس در این آیه میفرماید: وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ، وقتی بالغ شد. در ادبیات عرب « اَشُدَّهُ» یعنی از سن بلوغ گذشت، از ۱۷ سالگی عبور کرد، به آن شدتش رسید که شدّت را تا ۴۰ سالگی که اوج بلوغ است می گویند؛ لذا افضل انبیا پیامبر اسلام در ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث شدند. زمانی که حضرت یوسف(ع) بالغ شد و به آن شدت و حدت رسید، آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً، به او حکمت و علم دادیم. این «علم»، علم نبوت و «حکم»، حکومت اجرایی است؛ یعنی این قدرت را به او دادیم. کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ و ما نیکوکاران را اینطور پاداش می دهیم. پس این پیامبررا که بالغ و عاقل شد و به مرحلهای که قرار است آن شدت و حدت را در آن شرایط داشته باشد رسید، به او علم و حُکم اعطا کردیم.
2-حضرت موسی(ع)
در قرآن بسیاری از داستان های حضرت موسی به عناوین مختلف بیان شده است. خداوند درباره ایشان میفرماید:
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
وقتی بالغ شد به آن شدت رسید به آن مرحله ای که باید از نظر قدرت و شدت میرسید و به آن مرحله نائل آمد، ما به او علم نبوت که اولوالعزمی است دادیم. همچنین حکومتی که حضرت موسی به عنوان پیامبر اولوالعزم قرار است اجرا کند به او دادیم.
خداوند دو نمونه دیگر هم بیان میکند که در بچگی به مقام نبوت رسیدند.
اگر شما شیعه بودید، امام رضا را که قبول داشتید، قرآن را که نمیتوانید رد کنید. با غیر شیعه هم که مسلمان هستند همین حرف را میزنیم.
3-حضرت یحیی
حضرت یحیی یکی از انبیای بزرگ بنی اسرائیل که مقام بالایی دارد پسر خاله حضرت مریم است و حضرت مریم مادر حضرت عیسی دختر خاله جناب یحیی است که شباهت زیادی هم با حضرت عیسی دارد. شرایط ازدواج هم نداشت و ازدواج نکرد. شهید شد و سرش را از بدنش جدا کردند و همان قضایائی که میدانید و مفصل در تاریخ قرآن هم ذکر شده است خداوند راجع به نبوت حضرت یحیی در آیه 12 سوره مریم میفرماید:
«یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»
ای یحیی با قدرت این کتاب تورات را بگیر . تورات بر حضرت موسی نازل شده و یحیی ازآخرین پیامبران بنی اسرائیل است. سپس پیامبر جدید حضرت عیسی(ع) به پیامبری مبعوث شد. حالا این کتاب را باید تبلیغ کند و جلوی تحریف آن را بگیرد و برای مردم توضیح دهد. میگوید با کمال قدرت بگیر، قدرت حکومتی نیز به او دادیم در حالی که پسر بچه بود، صبی بود. در زبان عربی پسر کم سن و سال را «صبی» میگویند. غلام از یک سن به بالا و صبی از ۷ سال کمتر است.
نمونه دیگر خداوند نبوت حضرت عیسی(ع) را بیان می کند. قرآن دیگر چطور اتمام حجت کند؟! امتحان سخت است ولی خدا راه نجات قرار داده و ما باید استفاده کنیم. باید درب خانه خدا انابه کنیم تا خدا ما را به حال خودمان رها نکند دور شدن از قرائت قرآن، دور شدن از جلسات دینی، دور شدن از اولیای الهی، دور شدن از افرادی که می تواند در روح و جان ما اثر بگذارند، غرق دنیا شدن، غرق پول درآوردن و مقامات دنیایی شدن کم کم زمینه را به جایی میرساند که وکلای امام کاظم(ع) رسیدند. این سه نفر که از وکلای امام کاظم (ع)بودند بخاطر پول امامت امام رضا(ع) را رد کردند، امام جواد(ع) را زیر سؤال بردند. لذا خداوند برای ما مطلب را روشن کرده است. گفتیم اگر کسی گناه کرد و نتیجه گناه ابتلا شد و در این ابتلا انابه نکند، خداوند در ادامه استدراج قرارداده است و استدراج به جایی می انجامد که چشم، کور میشود و گوش، کر و هرچه میگویی در گوششان فرو نمیرود؛ مثل زمانی که علی بن اسماعیل میثومی و یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام رضا (ع)با سران واقفیه بحث کردند و گفتند که شما کلاب ممطوره و سگ باران خورده اید چقدر از حقیقت دورید که هیچ منطقی سرتان نمی شود! مگر شما از اطرافیان امام کاظم (ع)نبودید؟! چه شده شما را! چه بلایی سرتان آمده که هیچ منطقی نمیپذیرید و اینقدر تغییر کردید و سر مال دنیا از حق دور شدید.
4-حضرت عیسی(ع)
یک پیامبر اولوالعزم دیگر حضرت عیسی مسیح(ع) با مقام روح القدسی است. وقتی حضرت عیسی(ع) بچه ای در گهواره بود، آمدند از حضرت مریم علت را پرسیدند، ایشان فرمود که از خودش بپرسید. خداوند در سوره مریم آیه ۳۰ میفرماید:
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا
گفت: من بنده خدایم که مرا کتاب آسمانی و نبوت عطا فرمود.
عیسی مسیح نفرمود یجعلنی یعنی قرار می دهد بلکه میفرماید «جَعَلَنِی»، یعنی قرار داده. به من کتاب داده شده و پیغمبر هستم. ولی ظهور و بروزش به تعبیر من مانده تا برایتان آشکار کنم. خب بچه ای در گهواره می گوید من پیامبرهستم.
توجیح عقلی به اجمال
استعدادهای افراد متفاوت است و یکسان نیست. حتی در زمان خودمان، چند سال قبل در تلویزیون هم نشان داد جوان ۱۲ ساله ای که در دکترای دانشگاه علم و صنعت درس می خواند و اساتید میگفتند او از همه قوی تر است. اگر یادتان باشد چند سال قبل سید محمدحسین طباطبایی ۵ ساله که نه فقط حافظ کل قرآن بلکه اگر از او هر سؤالی در رابطه با مفهوم قرآنی و محتوای دینی میپرسیدید آیه قرآن می خواند و توضیح می داد. ایشان را به عربستان سعودی بردند وهابیون با کینهای که با شیعه داشتند با قیافه های ریش دار که من و شما هم ببینیم می ترسیم این بچه ۵ ساله را سؤال پیچ کردند، همه سؤالها را جواب داد و بعد سؤال آخر را قاطی پاطی پرسیدند تا ببینند چه می گوید. او با کمال خونسردی این آیه را خواند: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ... لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ، آنهایی که کلام خدا را تحریف میکنند برای آنها عذاب عظیم است. همه خندیدند و بزرگ آنها گفت بس است. این نمونهای ازآدمهای عادی است آیا خدا در بین اولیای الهی نمیتواند انسانی را در سن کودکی استثنا قرار دهد؟ آیا این جای سؤال و تردید دارد؟! مگر این ارزشها به سن است . همین الان در دانشگاه ها بعضی جوان های کم سن و سال از اساتید ۸۰ ساله خیلی قوی تر مطلب را میفهمند. اینها در حد امور اکتسابی است.
پاسخ امام جواد(ع) به امکان مقام نبوت و امامت برای کودک
مأمون، خلیفه بنی عباس به خاطر مسایل سیاستی دخترش را به امام جواد (ع)داد. میخواست بگوید من امام رضا(ع) را نکشتم و آنها را دوست دارم و پسرش هم داماد خودم میکنم. عباسیان که خیلی دلخور بودند که نکند بالاخره داماد مأمون شده از دخترش بچه دار شود و خلافت به آنها برسد؛ ولی امام جواد(ع) از دختر مأمون بچهدار نشد و همسر دیگری گرفت واز او بچه دار شدند تا بفهماند ازدواج تحمیلی است. عباسیون بزرگترین علمای عصر خود را دعوت میکردند تا با این امام کم سن و سال بحث کنند و در جایی گیرش اندازند؛ اما امام جواد علیه السلام چه کرده است حتی سؤالات سیاسی که به اقتضای آن زمان مطرح میکردند را چنان زیرکانه جواب می دادند که هم حق را گفته باشد هم بهانه دست آنها ندهند. به جهت تکرار مطلب در سالهای قبل دیگر عنوان نمیکنم، خود امام جواد(ع) وقتی این مطلب را شایعه کردند که مگر می شود کسی در سن ۷و۸ سالگی امام باشد فرمودند:
عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ فِی حَدَاثَةِ سِنِّکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ أَنْ یَسْتَخْلِفَ سُلَیْمَانَ وَ هُوَ صَبِیٌّ یَرْعَى الْغَنَمَ فَأَنْکَرَ ذَلِکَ عُبَّادُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ ع أَنْ خُذْ عَصَا الْمُتَکَلِّمِینَ وَ عَصَا سُلَیْمَانَ وَ اجْعَلْهَا فِی بَیْتٍ وَ اخْتِمْ عَلَیْهَا بِخَوَاتِیمِ الْقَوْمِ فَإِذَا کَانَ مِنَ الْغَدِ فَمَنْ کَانَتْ عَصَاهُ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ أَثْمَرَتْ فَهُوَ الْخَلِیفَةُ فَأَخْبَرَهُمْ دَاوُدُ فَقَالُوا قَدْ رَضِینَا وَ سَلَّمْنَا(اصول کافی جلد ۱ صفحه ۳۸۳ حدیث شماره ۳)
بعضی از اصحاب خدمت امام جواد(ع) رسیدیم و گفتیم آقا ادعا میکنند که سن شما کم است و در این نوباوگی شما حرف دارند، امام جواد فرمودند: خداوند تعالی به داوود وحی کرد که سلیمان را خلیفه خودت قرار بده و او پسر بچه کم سن و سالی بود گوسفندان را به چرا میبرد، عباد بنی اسرائیل که پیشانی هایشان پینه بسته و لبهایشان ذکر گویان بود و علمای ایشان اشکال کردند که چراحضرت داوود یک بچه و گوسفند چران را وصی خود قرار داده است! خداوند به داوود پیغمبر وحی کرد: عصای این مدعیان معترض را بگیر عصای این بچه را هم بگیر و در اتاقی بگذار و درب را با مهر و موم خودشان مهر کن و ببند تا فردا صبح شود، سپس هر عصایی که سبز شد و میوه دار شد، صاحب آن عصا خلیفه است. حضرت داوود خبر داد و همین کار را کرد و گفتند: نه ما راضی شدیم معلوم است یک قدرت دیگری است، خودمان عصایی را که در دست بچه بود در اتاق گذاشتیم و مهر و موم کردیم و سبز شد و میوه داد.
سبز شدن عصا کرامت است، بحثی که در جلسات گذشته داشتیم. خداوند به صور مختلف نشان میدهد که ببیند افراد چه میکنند.
مقام امام جواد(ع) از منابع اهل سنت
محمد بن طلحه شافعی در کتاب «مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول» صفحه ۲۳۹ درباره امام جواد (ع) میگوید: «و ان کان صغیر السن و کبیرالقدر» گرچه سنش کودک بود ولی قدر و منزلتش خیلی بزرگ بود. راوی شیعه نیست؛ ولی بحثها و کمالات و درسهای ایشان را با همه محدودیت ها دیده است. علاوه بر این امام جواد(ع) در سن ۲۵ سالگی شهید شدند. جوانترین امام شیعیان که در همین عمر کوتاه آثاری از ایشان باقی مانده و مناظراتی با سران قوم کرده که فرق مختلف در کتابهایشان اعم از مسلمان و غیر مسلمان بیان کردند که به جهت تکرار بیان نمیکنم.
ابن حجرهیثمی کتابی دارد بنام «صوائق المحرقه» به معنی صائقه های سوزاننده؛ چون این کتاب خیلی ضد شیعه است و به نظر خودش شبهات و ایرادات و انتقاداتی را که بر شیعه وارد کرده به گونه ای است که میگوید این دیگر شیعه را می سوزاند و صاقه های سوزاننده نسبت به حرفهای شیعه است با این وجود در این کتاب صفحه ۲۰۵ می گوید:
مأمون امام جواد (ع)را به دامادی انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن از نظر علم و آگاهی بر همه دانشمندان عصر خود برتری داشت.
ابن حجر فهمید؛ ولی سران واقفیه که از اصحاب امام کاظم (ع)بودند این را نفهمیدند. نتیجه این است ای برادر و خواهر من شیعه بودنمان و پیرو امام زمان بودنمان نه به این است که زیارت می روم، روزه مستحبی میگیرم! نکند، دوربردارم! ابلیس خیلی از من و شما عبادتش بیشتر بود. شش هزار سال عبادت کرد تا به مقام فرشتگان رسید؛ اما در مرحله امتحان، وقتی خداوند ولی خود را به رخش کشید و فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» خلیفه خدا، ولی الله است، شیطان نپذیرفت و گفت: من این همه عبادتی دارم، او که تازه از راه رسیده بر من ولایت پیدا کرده است!؟
پس ما باید بترسیم. این همه به ما توصیه کردند: حاسبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا، خودمان به حساب خودمان رسیدگی کنیم. هر وقت احساس غرور و انانیت کردید، احساس کردید که من از دیگری بالاترم، چرا من اینطور و او آنطور، بدانید دارد شروع میشود. یکی با مال و دیگری با شهوت جنسی و یکی با قدرت و دیگری با پست امتحان میشود. بدانید بالاترین جهاد جهاد با نفس است. آیا زیارت من و شما در کربلا و خراسان آیا از حضور امام و با امام و وکیل ایشان بودن بالاتر است؟ هوای نفس، انانیت در درون و علاقه مندی به پست و مقام، انسان را بیچاره میکند. وکلای امام کاظم(ع) علاقهمند به پول شدند، عقاید باطل را توجیه کردند تا امامت امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را را زیر سؤال ببرند. آیا این بلا برای ما در این دوران غیبت نیست؟! چه بسا در زمان امیرالمومنین(ع) هم با ایشان همینطور کردند. ائمه خون دل ها خوردند، رنج ها بردند. چرا امیرالمؤمنین در جریان حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا(س) فرمودند: به خدا قسم اگر ۴۰ نفر یار داشتم ساکت نمینشستم. کجا بودند این همه مسلمان و چطور مسلمانی !؟امام سجاد علیه السلام طبق مدارکی که خواندم و بدون مدرک معتقد نیستم حرف بزنم. امام سجاد سوار بر مرکب به سوی حج بودند از جوان هایی که مقداری کلشون بوی قرمه سبزی می داد، گفت: شما میروید مکه حج انجام میدهید! ببینید بنی امیه چه ظلمی می کنند؟ اقدام کنید، شمشیر بکشید تا ما هم به دنبال شما پدر اینها را دربیاوریم .امام فرمودند: پدرم امام حسین اتمام حجت کردند. آنجا را نگاه کنید، (گوسفندان در حال چریدن بودند.) فرمودند: اگر به تعداد این گوسفندان یار داشتم اینجا نمیماندم، شمردند ۱۷ تا بود.
امام صادق(ع)۴۰۰۰ شاگرد داشتند، بحث تعداد شاگرد نیست، بحث علمی نیست. بحث ایمان است، بحث اعتقاد درست و ثابت قدمی در بزنگاه هاست. در هنگام مشکلات چه می کند؟ در تجربه خودمان و در اطرافیان خیلیها را دیدیم که در بزنگاه ها چه کردند! بیایید در این ماه رجب به درب خانه خدا انابه کنیم و از ولی خدا، امام عصر بخواهیم که به ما مدد برساند.
استاد اخلاقی بود، اشک میریخت و میگفت: دنیا شبیه سراشیبی تند یخبندانی است که شما از یک راه باریک رد میشوید، اگر کمی بیاحتیاطی کنید سر میخورید، میغلطید و پایین میافتید. حال یکی هم به نام شیطان هول میدهد باید طوری پایت را سفت بگذاری که هول دادن آن تو را پرت نکند.
این امتحان آخرالزمان در این دنیا است خیلی ها را دیدیم که ادعای دین داشتند، ریش شان هم از من و شما بلندتر بود با ادعای تدین اختلاس کردند. تا یک موقعیتی به دست آمد اموال ملت مظلوم ، حق امت اسلامی و بیت المال را خوردند. پس بترسید و درب خانه خدا و درب خانه امام زمان بروید، پاکدامن و متدین باشید. امامت امام جواد(ع) عامل امتحان شیعیان و حتی اطرافیان امام کاظم(ع) و امام رضا (ع) و اطرافیان خود امام جواد(ع) شد.