جلسه نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان، سنت الهی جلسه ۹
چکیده جلسات پیشین
امتحان حکمت و رحمت الهی
امتحان از حکمت الهی و رحمت الهی است. بدان جهت که ما انسانیم، امتحان حکمت الهی است. انسان موجود مختار و دو بعدی است و باید سر دو راهی و چند راهی قرار بگیرد تا قدرت انتخاب خود را نشان دهد، این مساله در امتحانات بروز میکند. لذا میبینیم افرادی هستند که در امتحاناتی که برایشان پیش میآیند، گاهی در سطح پایین نمیلغزند؛ اما با حاد شدن امتحان برایشان لغزش پیش میآید. افرادی بسیاری هم هستند که در امتحانات گوناگون ثابت قدم باقی میمانند و بدان جایگاهی نائل میشوند که خداوند بر مبنای حکمتش برای انسان در ابدیت معین کرده است.
به این نکته باید توجه داشت که دنیا جایگاه ابدی ما نیست، دنیا مزرعه و کلاس درس است. قرار است در این کلاس ساخته بشویم و در این مزرعه کشت کنیم، ما در امتحانات این دنیا معلوم میکنیم که در عالم واقعی که عالم آخرت است و به تعبیر قرآن کریم هم بهتر است و هم بقا و دوام دارد، وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى (سوره اعلی، آیه 17) و عالم حیات واقعی آنجاست، وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ (سوره عنکبوت، آیه 64) و ابدیت ما آنجا قرار است ادامه بیابد؛ لیاقت کدام جایگاه را داریم. این حکمت خداست؛ اما رحمت خدا این است که امتحان باعث میشود که انسان متنبه شود، بیدار گردد و توبه بکند و درصدد جبران کاستیها بربیاید و به تعبیر قرآنی در مرز تمحیص باشد و نگذارد که به تمییز برسد. لذا گرچه انسان در امتحانات زندگی سختیهایی را قرار است تحمل کند، اما نتیجه آن میتواند برای ابدیت او جلوه رحمت خدا و حکمت خداوندی باشد.
شیطان عامل امتحان
تا اینجا از موارد متعددی از آزمایشها نام بردیم، راجع به اموال، اولاد، مقامات مختلف و رسیدن به آنها و آیهای که وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (بقره ۱۵۵) اشاره شد. خلاصهاش این که ما در زندگی روزمره مرتب در موارد گوناگون در معرض امتحان قرار میگیریم. در این جلسه یکی از عواملی که در قرآن و روایات به آن تاکید زیادی شده است، به اندازه یک جلسه خواهیم پرداخت، عاملی که همه آن عوامل دیگر را کار دارد. شیطان عامل امتحان ما انسانهاست.
شیطان جنی بود که به مقام فرشتگان رسیده بود و در بزنگاه امتحانی که برایش پیش آمد، لغزید و رانده شد و از خدا خواست که به او عمر طولانی بدهد. (سوره حجر، آیات 36-34) از آنجا که خداوند اجر هیچ کس را ضایع نمیکند، به جهت این که شیطان عباداتی کرده بود ، خدا نتیجه آن عبادات را طول عمر در این عالم قرار داد. شیطان هم گفت حالا که لغزیده شدم و از راه به در رفتم، تمام همتم را به کار میبرم تا بندگان تو را از راه به در کنم. لذا شیطان یکی از عواملی است که ما انسانها بوسیله او در همه آن موارد دیگر امتحان میشویم. اگر امتحان اموال و اولاد است، شیطان وسوسه میکند. اگر نگرانی و خوف نسبت به مسائلی پیش میآید، شیطان و عوامل شیطانی در آنجا دخالت دارد. از این رو خداوند این تذکر و توجه را به ما می دهد:
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ (فاطر ۶)
بی تردید شیطان، دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگیرید. [او] گروهش را فقط [به این سبب به فسق و فجور] دعوت می کند که اهل آتش سوزان گردند.
خدا روی دشمنی شیطان با ما انگشت میگذارد و میفرماید که شیطان قطعاً دشمن شماست، فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا، او را دشمن حساب کنید. مثل زمانی که بین دو کشور جنگ است و ساکنین آنجا مرتب مراقب هستند که از طرف دشمن آسیبی به آنها نرسد و مراقب خطرات احتمالی نظیر موشک، بمب و غیره هستند، قرآن هم میفرماید که حواستان باشد که دشمن دارید. او دار و دستهاش را فرا میخواند تا بتواند شما را جهنمی بکند، تا آنها که پیرو او میشوند بالاخره سر از جهنم و آتش جهنم در بیاورند. خداوند تصریح میدارد آنقدر در معرض خطر شیطان هستید که حتی در حرف زدنتان مراقب باشید، چون شیطان دخالت میکند و یک جوری شما را وسوسه میکند که از حقیقت جدا بشوید. پس اولین نکته این است که دشمن داریم و حواسمان را باید جمع بکنیم. در ادامه آیه میفرماید: إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ دار و دستهاش را فرا میخواند تا بتواند شما را جهنمی بکند، تا آنها که پیرو او میشوند بالاخره سر از جهنم و آتش جهنم در بیاورند.
واژگان قرآنی در خصوص اعمال شیطان
در قرآن کریم در خصوص اعمال شیطان از چهار واژه استفاده شده است:
1-نزغ
در لغت عرب وقتی کسی میخواهد حیوانی را به حرکت در بیاورد با نیشتر و تازیانه او را تحریک میکند تا وادار به حرکت بشود. شیطان در دنیای نفس، ذهن، فکر، حدس و گمان ما اینگونه تحریک ایجاد میکند یا به بیان دیگر وسوسه میکند.
۲- همز
«همز» به معنی اشاره کردن با چشم است. مثلا کسی میخواهد از جایی خارج شود و با چشم اشاره می کند و شما هم با او همراه میشوید. یکی از قدرتهای شیطان «همز» است که میتواند در دنیای درون تحریکاتی ایجاد نماید. خداوند میفرماید از همز شیطان به او پناه ببریم:
وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ (مومنون ۹۷)
و بگو: بارالها، من از وسوسه و فریب شیاطین (انس و جن) به تو پناه میآورم.
۳- وسوسه
«وسوسه» مانند نزغ ، این قدرت را دارد که در دنیای درون تحریکاتی نسبت به آنچه که او میخواهد ایجاد کند. نمونهاش را که شیاطین انسی ایجاد میکنند را بیان می کنیم. مثلا دو جور دوست داریم. یک دوست است که تا به ما میرسد، موعظه میکند، سخنان ارزنده می گوید، آیه و روایت میخواند و مطالب ارزشمند برای ما بیان میکند یا ما را به مجالس معنوی و مطالعات دعوت می کند، این دوست در دنیای درون، فکر ، جان و روح ما، زمینههای ارزشی و معنوی را (انگولک) تحریک میکند. از آن طرف دوست دیگر میگوید: «ای بابا، هنوز مدل اتومبیلت را تغییر ندادی؟ چرا رشوه نمیگیری؟ هنوز مستأجری؟ کمی گرانفروشی بکن تا مشکلاتت حل شود.» به عبارت دیگرمدام زمینه تحریک و وسوسه را نسبت به آنچه که خدا نمیپسندد، فراهم میکند. از این رو خداوند انسانها را دعوت می کند تا از شر شیطان به او پناه ببرند:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱) مَلِکِ النَّاسِ (۲) إِلهِ النَّاسِ (۳) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
ابلیس، جن است و شیاطین جنی هم نوچههای او هستند؛ اما شیاطین انسی هم از عوامل ابلیس هستند، ابلیس آنها را تحریک میکند و به جان انسان میاندازد. پس اینها نزغ است یا همز است یا وسوسه.
۴- تسویل
«تسویل» به معنای تزیین است. شیطان چیزی را که در حالت عادی جاذبهای ندارد ولی تزیین می کند و با آراستن زشتیها گرایش ایجاد میکند و افراد را به طرف خود میکشاند.
درنتیجه شیطان دشمن ماست و در بزنگاههای زندگی از راه تسویل، نزغ، همزات و ایجاد وسوسه و تحریکات در درون ما نسبت به آنچه خدا نمی خواهد و زشتی های که مورد پسند اوست دشمنی خود را عملی میسازد.
وظیفه ما در برابر وساوس شیطانی در بیان قرآن
در آیه ۵۳ سوره مبارکه اسراء آمده است:
وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا (اسراء ۵۳)
ای پیغمبر به عباد من بگو که وقتی حرف میزنید، شایسته سخن بگویید. إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا
به بندگانم بگو: «سخنی بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد میکند؛ همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده است!
برای توضیح این بخش از آیه، به روایتی از امام صادق (ع) اشاره میکنیم.
از امام صادق (ع) پرسیدند: یابن رسول الله، تقوا یعنی چی؟چرا این همه قرآن روی تقوا انگشت گذاشته است و به آن سفارش کرده است؟ ظاهرا مستمع در حدی بوده است یا برای افرادی بیان میکردند که با مثال موضوع برایشان بهتر جا میافتاده است، فرمودهاند: اگر پیراهن عربی بلند تنت باشد و در بیابانی که پر از خار است، داری عبور می کنی، چه جور محتاطانه دامنت را جمع میکنی و پاورچین پاورچین از بین این خارها رد می شوی تا این خار دامنت را نگیرد. این میشود تقوی. یعنی در زندگی آدم حواسش را خیلی جمع کند، مواظب باشد که از هر طرف یک عامل ممکن است او را نسبت به تعالی معنوی تهدید کند. اگر در آیه ۶ سوره فاطر فرمود که شیطان دشمن شماست، در آیه ۵۳ سوره اسراء فرمود که یکی از دشمنیهای او نزغ است.
ای پیغمبر به بندگان من بگو خوب حرف بزنید؛ چون شیطان نزغ یا یک آلودگیها و زمینههای انحرافی ایجاد میکند. یعنی حرف زدن که سادهترین کار ما در شبانه روز است را شیطان به گونه ای تسویل، وسوسه و همز ایجاد میکند و با آلودگیها آمیزد که از این صحبتها میشود برداشت بد کرد و زمینه ساز انحراف دیگران شد و انسان عامل شیطان بشود. لذا کسانی که در این وادیها دقیق و حساسند، خیلی مکث میکنند تا یک حرفی بزنند. در شرح حال مرحوم قاضی آمده است که روی زبانشان یک تکه سیاهی وجود داشت، وقتی علت را پرسیدند، فرمودند که جوانیها ریاضت میکشیدم، تمرین برای اینکه زبان را کنترل کنم و هر چیزی را هر موقعی نگویم و قدرت خویشتنداری داشته باشم، سنگریزه در دهانم میگذاشتم. اینکه مدتها سنگریزه روی زبانم بوده است، اثرش روی زبانم باقی مانده است. خلاصه این است که شیطان دشمن است و باید مواظب حتی حرف زدنمان هم باشیم؛ چون نزغ ایجاد می کند. از یک طرف ممکن است برای خود کسی که صحبت کرده است وسوسه ایجاد کند که چه قشنگ حرف زدی و چه خوب توانستی این مطلب را بیان کنی، چه حافظه ای داشتی و در یک کلام در گوینده عجب ایجاد می کند. از آن طرف، در طرف مقابل هم ممکن است که سخن به گونه ای بیان شده باشد که در مستمع زمینه گناه باز شود. شیطان با استفاده از بعضی از فیلمها، شوخیها ، مطالبی که در فضای مجازی گذاشته در دنیای درون انسانها نزغ ایجاد کند. البته باید دقت کنیم که کار شیطان، شیطنت است و ما باید در این بزنگاهها به وظایفمان آشنا و عامل باشیم. از این رو از سادهترین کار که حرف زدن است باید حواسمان را جمع کنیم تا کارهای مهمتر و بزرگتر به طریق اولی.
تسویل در قرآن
در آیه ۲۵ سوره مبارکه محمد (ص) آمده است:
إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ
بی تردید کسانی که پس از روشن شدن هدایت برای آنان [به همان عقاید باطل و کردار ناپسندشان] برگشتند [و دست از قرآن و پیامبر برداشتند] شیطان زشتی هایشان را در نظرشان آراست و آنان را در آرزوهای دور و دراز انداخت.
آیه میفرماید کسانی که مرتد شدند و بعد از اینکه هدایت شدند یا مطلب برایشان روشن شد و اتمام حجت شد به عقب برگشتند، شیطان کارشان را برایشان تزیین میکند، در دنیای ذهنشان میآید و این وسوسه و تسویل را ایجاد میکند که در آیات دیگر هم به این موضوع تصریح شده است، مانند ایجاد شبهه یا اینکه میگوید: حق با تو بوده است، از کجا معلوم که حق با تو نبوده است که دست برداشتی و برگشتی، شاید تو از دیگران بهتر فهمیدی، دیگران اشتباه میکنند. این مرتجعین را ببینید که هنوز هم ول نمیکنند و شبهای جمعه میروند حسینیه حاجیان و حرفهای قدیمی را گوش میدهند، بس است دیگر! این امتحان است که وقتی سر بزنگاه قرار میگیریم، آیا سست میشویم و شبهه را در خودمان قوی میکنیم و کم کم شبهه به باور تبدیل میشود و ما را نسبت به آن عقبگردمان محکمتر میکند؟ یا قاطعانه به وظایفمان میپردازیم که شیطان را رد کنیم؟
راه برطرف ساختن سستی در انجام مستحبات
در دوران جوانی فهمیده بودم که نماز غفیله از مستحباتی است که نباید از آن غافل بشویم و آثار و برکات بسیاری دارد؛ اما احساس کردم تنبلی میکنم. یک شب با خودم در اتاق خلوت کردم ومقابل آینه خودم را مخاطب قرار دادم و گفتم آیا نماز غفیله را قبول داری؟ پاسخ دادم بله می دانم این نماز آثار و برکات خاص دارد. دوباره از خودم پرسیدم آیا آنقدر خسته و ناتوانی که این دو رکعت نماز را نمیتوانی بخوانی؟ پس برای چی نمیخوانی؟! جز این است که شیطان نمی خواهد که تو این نماز را بخوانی؟ به ما یاد داده بودند خودمان را مخاطب قرار بدهیم. شیطان از این مستحبات شروع می کند تا کم کم به واجبات برسد. آیا می خواهی شیطان را خوشحال کنی یا خدا را؟ هر بار که میخواستم نماز غفیله بخوانم به شیطان میگفتم به کوری چشمت، دندت نرم، الان من از لج تو نمازم را با آداب بیشتری می خوانم. بعد از یک مدت، عادی شد. شیطان که دست بردار نیست ما باید او را ناامید کنیم.
قرآن میگوید که یکی از کارهای شیطان نزغ است که حتی در حرف زدن ما هم می آید و یک کاری میکند که انحراف ایجاد نمایند؛ مثلا در حرف زدن انسان را تحریک میکند که با عشوهگری حرف بزند. اگر به ما دستور داده اند حریم را حفظ کنیم بدان جهت است که در این بزنگاه ها شیطان ناامید شود.
حالا در یک جایی که طرف یک موضوعی را میدانسته است اما شک او را میگیرد، کار شیطان این است که تسویل میکند. الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ هم تسویل و هم املا میکند. «سَوَّلَ»، یعنی شیطام مدام القا میکند که اینها نفهمیدند و دست هم برنمیدارند و به جای کار و کوشش و تلاش باز هم دنبال کارهای ارتجاعی دینداری و غیره میروند. افزون بر این اگر هم بر اساس الهامات خدایی به ذهنش خطور کند که اینجا بزنگاههای امتحان است و به این نتیجه برسد که یک عده از من باسوادتر و قویتر هستند آنها دست برنداشتند، پس از آنان سوال کنم که قضیه چیست؟ شیطان میگوید: «ول کن، حالا وقت داری!» این خطورات همه نزغ و وسوسه شیطان است که در دنیای ذهن انسان رخ میدهد و اهمال است.
فعالیتهای شیطان
قرآن مواردی از کارهای شیطان را بیان می کند که به دو مورد آن اشاره میشود:
1-خوف
در دنیای وجود ما سه تا عامل مبدأ اعمال و حرکات ما میشود. یکی از این عوامل خوف است؛ یعنی این کار را میکنم از ترس اینکه فلان مشکل پیش میآید و یا این کار را نمیکنم از ترس اینکه فلان ضرر متوجه من نشود. انجام یا اجتناب یک سری از اعمال روزمره ما بر مبنای خوف است.( مقام بالاتر از خوف، امید و حب است که قبلا مفصل راجع به آنها صحبت شده است.) در قرآن کریم هم برای این که انسان یک سری از اعمال بد را ترک کند و اعمال خوب را ترک نکند، از خوف از عذاب جهنم استفاده کرده است. پس خوف مثبت برای ایجاد اعمال درست یا اجتناب صحیح از امور غلط یک عامل موثر است. شیطان نیز از موضع خوف میآید.
2-امید واهی
یکی دیگر از این اعمال، امید است. امید به یک مواهب، نتایج و ثمراتی است که عامل اعمال انسان میشود. مثلا امید به مواهب تحصیلات است که باعث میشود انسان رنج و سختی درس خواندن را تحمل کند. پس طبیعی است که امید به مواهب انسان را وادار به کار می کند. شیطان با نزغ، همز ، وسوسه و تسویل، خوف و امید غلط در ما ایجاد می کند؛ یعنی مبنای اعمال ما را دگرگون می کند.
عرفا یک تعبیری دارند که اصل آن را از روایت گرفتهاند. آنها میگویند: تمایلات ما میتواند به تمایلات مثبت و منفی تقسیم بشود، مثلا میل به نماز، روزه مستحبی و خدمت خلق از تمایلات مثبت است و تمایلات منفی مانند میل به گناه، دروغ و غیبت است. مرحله اولیه یا مرحله ساده اخلاقی این است که میل بدیها را در خود سرکوب کنید. عرفا با توجه به آن روایت گفتند تلاش کنید که مبدأ میل خود را تغییر دهید تا اصلا ً دیگر میل بد نداشته باشید تا بخواهید آن را سرکوب کنید. در حالات مرحوم آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم معروف است که میگویند ایشان فرموده بودند: «آنقدر به نگاه نامحرم حساس بودم که تا قرار بود چشمم به نامحرم بیفتد، چشمم را میبستم. در عالم خواب اگر خواب نامحرم میدیدم، حس میکردم که چشمم را فشار دادم. خودم را این گونه پرورش دادم.» شیطان از آن طرف کار میکند. مبدأ میل را تغییر میدهد، میل به ثمرات بد را در انسان تحریک میکند و یا اگر انسان از عاقبت عملی خوف داشته باشد شیطان خلاف آن خوف عمل میکند.
خداوند در آیه 268 سوره بقره میفرماید:
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی میدهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر میکند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعدههای خود، وفا میکند.)
خدا میفرماید که شیطان به شما وعده فقر میدهد؛ یعنی خوف از فقر در شما ایجاد میکند، مثلاً در هنگام پرداخت خمس و زکات میگوید: «خمس نده، فقیر میشوی!» و یا وقتی که میخواهید دست یک بینوا را بگیرید و گذشت مالی انجام بدهید، در این موارد شیطان وسوسه میکند که فقیر و نیازمند میشوی، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. در این بزنگاه آنقدر شیطان در ذهن ما خوف ایجاد میکند که نکند فقیر بشویم، از این ترس، وظیفه واجب مانند پرداخت خمس و زکات را انجام نمیدهیم و مستحبات را ترک و فراموش میکنیم.
رابطه فقر و فحشا
در ادامه آیه آمده است: وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ ربط این قسمت به قسمت قبل این است که توجه داشته باشید که اگر شما توان کمک مالی به دیگران دارید، شیطان بتواند در مبدأ میل شما اثر بگذارد و این روحیه انفاق مالی را از شما بگیرد، در جامعهتان فقر زمینه فحشا را فراهم میکند. پس شیطان با ایجاد یک خوف غلط در ما باعث میشود که نسبت به وظیفهمان در وظایف مالی کوتاهی کنیم و ثمره این کوتاهی ما در جامعه فحشا میشود. هر چه فحشا در جامعه بیشتر میشود، زمینه نفوذ شیطان در جامعه بیشتر فراهم میشود.
اما خدا در مقابل وعده میدهد وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ما را میبخشد و از فضل خود به ما عنایت میکند. درست در نقطه مخالف شیطان با وعده غلط، خوف غلط ایجاد میکند. لذا وظیفه ما در این گونه امور این است که ببینیم از چه چیزی باید خائف باشیم. اگر خدا گفته است که زکات بدهید، برکت مالتان زیاد میشود، از آن طرف شیطان بگوید ندهید فقیر می شوید، وظیفه ما چیست؟!
برکت زندگی با صدقه
فردی نزد امام صادق (ع) آمد و عرض کرد که آقا وضع مالیم بد است، فرمودند: صدقه زیاد بده. گفت: آقا وضع مالیم بد است. فرمودند: صدقه زیاد بدهید. دوباره که میخواست تکرار کند، فرمودند: صدقه برکت زندگیت را زیاد میکند. زکات مال برکت مالت را زیاد میکند. سعدی هم این روایت را به شعر در آورده است که:
زکات مال به در کن که فضله رز را چو باغبان ببرد، بیش دهد انگور
حال، اگر خدا این گونه وعده داده است، شیطان هم در مقابل او کار شیطانی میکند. وظیفه ما بین دو جاذبه شیطانی و الهی چیست؟
وعده های دروغین شیطان
خداوند در آیه 120سوره نساء درباره امیدهای واهی شیطان میفرماید:
یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا
شیطان به آنها وعدهها (ی دروغین) میدهد؛ و به آرزوها، سرگرم میسازد؛ در حالی که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمیدهد.
شیطان وعده میدهد و آرزوهای دور و دراز برای شما درست می کند و آنچه را که شیطان به شما وعده میدهد، فریبی بیش نیست. پس شیطان هم در مبدأ میل ما نسبت به امیدها میتواند وسوسه کند، هم در مبدأ میل ما نسبت به اموری که قرار است بترسیم، میتواند وسوسه کند.
همچنین میفرماید:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ (اعراف ۱۶) ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ (اعراف ۱۷)
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان میروم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»
در آیه ۱۶ خدا برای ما بیان میکند که وقتی ابلیس رانده شد به خدا گفت: تو مرا گول زدی! نمیگوید که خودم فریب هوای نفسم و انانیتم را خوردم و فریفته شدم و در این امتحان رد شدم، میگوید: فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ برای اغوای بندگانت سر راه صراط مستقیمی که خودت برای آنها قرار دادی، مینشینم و سپس در آیه ۱۷ آمده است : از جلوی رویشان و از پشت سرشان و از دست راست و چپشان در میآیم و وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ و خواهی دید که اکثر آنها بندگان شاکر نخواهند بود.
حمله شیطان از چهار سمت و سو
امام باقر (ع) در خصوص این چهار طرف ذیل این آیه توضیح فرمودند. شخصی خدمت امام باقر(ع) عرض کرد که آقا هر طرف که شیطان ما را احاطه کرده است، از پیش رو، از پشت سر، دست راست، دست چپ. امام فرمودند: بالا و پایین را چرا فراموش کردید؟ فرمودند: آیه نفرمود که از بالا و پایین هم می آید، یعنی خدا برایتان راه گذاشته است.
امام باقر (ع) فرمودند: ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ اَلْآخِرَةِ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ اَلْأَمْوَالِ وَ اَلْبُخْلِ بِهَا عَنِ اَلْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ اَلضَّلاَلَةِ وَ تَحْسِینِ اَلشُّبْهَةِ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ بِتَحَبُّبِ اَللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ اَلشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ. (بحارالانوار، ج۶۰ ص۱۵۲، تفسیر نور الثقلین و تفسیر البرهان ذیل همین آیه)
امام باقر (ع) فرمودند: ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ اَلْآخِرَةِ یعنی آن که پیش روی ماست، جهان آخرت است، من آخرت را برایشان سبک میکنم. (فرصت اجازه نمی دهد وگرنه میشود آیات و روایاتی را آورد که یکی از ابزار مهم شیطان این است که آخرت را کوچک جلوه بدهد.) شیطان القاء میکند که چه کسی خبر آورده است؟ کی میگوید که آن طرف چه خبر است؟ سیلی نقد به از حلوای نسیه است. حال اگر این وسوسهها را به دنبال حل و فصلش نرویم، جلسه و کتاب و عالمان دینی و همنشینان مناسب نباشند، این وسوسهها مبنای میل آدم را جابهجا میکند.) لذا این که میفرماید از پیش رو، یعنی جایی که قرار است ما بدان جا برویم، آخرت را برای ما سبک میکند وَ مِنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ اَلْأَمْوَالِ وَ اَلْبُخْلِ بِهَا عَنِ اَلْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ پشت سر، یعنی آنقدر وسوسه میکنم، آقا تو زن و بچه داری! نوه داری! نسل تو قرار است زندگی کنند! اگر قرار بشود به فکر آنها نباشی، ... لذا به خاطر اعقاب و ورثه خودش ممکن است وظایف شرعی خود را انجام ندهد یا از راه خلافِ شرع مال اندوزی کند. گاهی هم خلاف شرع نیست، بیش از اندازه غرق شدن باعث شود که از توفیقات باز بماند. اینها نکات بسیار ظریفی است که شیطان زیرکانه در دنیای درون ما ایجاد میکند وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ اَلضَّلاَلَةِ وَ تَحْسِینِ اَلشُّبْهَةِ این که از دست راست می آید؛ یعنی مدام وارد میشوند و مسائل دینی را برای او بکوبند، در دین شبهه وارد کنند، مسائل دینی را سبک نشان میدهند: «آقا اینها دیگر قدیمی است و مال نسلهای گذشته بود!» حتی یک شکل عالمانه هم به آن میدهند و میگویند «اینها مال زمانی بود که عقل ما رشد لازم را پیدا نکرده بود، حالا ما عاقل شدیم و خودمان میفهمیم.» حتی این تعبیر را به کار میبردند که یک زمانی نقد آنرا در کلاس خصوصی داشتیم که مرغ تا زمانی که جوجههایش کوچک هستند، زیر بال و پرش میگیرد ولی وقتی جوجه بزرگ شد به او میگوید برو پرواز کن، خاتمیت را به این معنی گرفتند که خدا میگوید که دیگر به وحی احتیاج ندارید، عقل دارید و بروید زندگی بکنید. از دست راست می آیند یعنی مثل این تعبیرات از راه آسیب به دین وارد میشوند که تفکر دینی را تحت تاثیر قرار بدهند.
بِتَزْیِینِ اَلضَّلاَلَةِ وَ تَحْسِینِ اَلشُّبْهَةِ ضلالت را تزیین میکند و شبهه را تحسین. مثلاً می گویند: «ببینید آقا این کشورهایی که دین را کنار گذاشتند همه چیز دارند؛ اما ما خدا خدا میکنیم و بیچارهایم!» خدا هم از باب امتحان ممکن است گاهی ابتلائاتی برای جوامع دینی بفرستد و شیطان هم از همین جا استفاده میکند. زمانی متدین هستیم که اگر تمام برکات و نعمتها و آسایشها از توی متدین سلب شد و به دشمن تو که ضد دین است داده شد، شکی نسبت به دین در شما ایجاد نشود. این هم خیلی زحمت دارد. آیه داریم در این مورد که خدا میفرماید اگر نبود که بندگان مومن من سست بشوند و ایمانشان را از دست بدهند، سقف کفار را هم از طلا قرار میدادم؛ یعنی کاری میکردم که کفار به چنان نعمتی در این دنیا برسند که سقف خانههای همه طلا بشوند.
در یک کلیپ با افرادی که مشکلات مالی داشتند و ظواهر مذهبی هم نداشتند مصاحبه کرده بودند که اگر چکی بنویسم و امضا کنم مثلا ۱۰۰ میلیون، آیا قبول میکنی که حب امام حسین را کنار بگذاری! قبول نمیکردند و بی اختیار به گریه میافتادند.
وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ بِتَحَبُّبِ اَللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ اَلشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ. این که از دست چپ میآید؛ یعنی لذتها را برای ایشان محبوب نشان میدهد و شهوات را به دلشان غلبه میدهد تا اینها جلب بشوند. (شیطان میآید تا شهوت را در دل من محبوب نشان بدهد و من را مغلوب کند، آیا بهتر است من به عواملی که شهوت را برای من ایجاد میکند نزدیکتر شوم یا به عواملی که من را در این بزنگاه کمک میکند تا نلغزم؟ کدام عوامل همراهی با شیطان است و کدام همراهی با رحمان؟ در بحث راه عملی آیه به این موضوع خواهیم پرداخت.)
پس بر طبق فرمایش امام (ع) بالاسر و پایین استثناء شدهاند؛ چرا که بالا استعاذه یا به خدا پناه بردن است. لذا در آیه ۲۰۰ سوره مبارکه اعراف آمده است:
وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (اعراف ۲۰۰)
وقتی شیطان برای شما نزغ ایجاد میکند، به خدا پناه ببرید. پناه به خدا بردن هم فقط لفظی نباید باشد و لفظ خالی کافی نیست. بارها در بحث ذکر، فکر و عمل را کنار هم بحث کردیم. ذکر مرحله اولیهایست که باید تبدیل به عمل بشود تا نتیجه ببخشد. ذکر، یعنی یادآوری، اعوذ بالله یعنی توجه داشته باش که باید به خدا پناه ببری. پناه بردن به خدا این طور نیست که فقط تسبیح برداریم و بگوییم معاذالله، همان طور که در سوره یوسف آیه ۲۳ وقتی زلیخا پیشنهاد میکند اولین بیان حضرت یوسف «معاذ الله» است، پناه میبرم به خدا، این پناه بردن به خدا به معنی اقدام عملی فرار کردن بود.
امام فرمودند از بالا سر، پناه بردن است و از پایین هم به سجده افتادن است. از برخی از بزرگان اخلاق و عرفان شنیده شده است که تاکید بسیاری به سجده طولانی دارند و میگویند که لااقل در شبانه روز، یک سجده یک ربعه بروید و اگر اهلش هستید با ذکر «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ». اگر اهلش نیستید، خیلی راحت در سجده با خدا به فارسی درد دل کنید. یکی از بزرگانی که خیلی در مسائل سیر و سلوک پیشرفته است و معروف است، فرمود ولو هیچ حرفی نزنید، فقط با توجه که برای خدا به خاک افتادید، این اثری در شما ایجاد میکند که شیطان مأیوس میشود.
در شبانه روز سجده های طولانی داشته باشیم به خصوص اگر در نماز شب باشد و در حال سجده با خدا راز و نیاز کردن، خدا بزرگتر از آن است که شیطان را رد نکند. یک مثال مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار زده است، میگوید که در گذشته رسم بر این بود که در سفر، شب باید در روستایی توقف میکردید و مهمان پیرمرد یا کدخدای ده میشدید. فرض کنید شما شب به دهی رفتهاید و پناهگاه ندارید و آذوقهتان هم تمام شده است، لذا به در خانه کدخدای ده میروید. دم در چند تا سگ هست که سر و صدا میکنند و به سرعت به طرف شما میآیند، اگر شما هم فوری در بروید قطعا به موهبت کدخدا نمیرسید، اما اگر کمی ایستادگی کنید، کدخدا میآید بیرون و سگها را کنار میزند و شما به خانه راه پیدا میکنید. خدا به ابلیس میگوید که برو کنار، این بنده من است، ببین چطور به خاک افتاده است! قدر سجدهها را باید بدانیم. از امام صادق(ع) داریم که گاهی در رکوع و سجده، ذکر را شصت بار میفرمودند.
استعاذه به خداوند با توجه به سوره ناس
با توجه به سوره ناس به استعاذه در آیه ۲۰۰ سوره اعراف دقت کنیم:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱) مَلِکِ النَّاسِ (۲) إِلهِ النَّاسِ (۳) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
چرا ابتدا فرمود رَبِّ النَّاسِ ، دوم فرمود مَلِکِ النَّاسِ و سوم إِلهِ النَّاسِ و سپس مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؟ اگر قرار است به خدا پناه ببریم، سه تا اسم صفت برای خدا (رب، ملک و اله) به کار برد. اولین مرحلهای که در این عالم قرار است حرکت تکاملی را شروع کنیم، نخستین گام برای ما تربیت مطرح است. از آغوش مادر، در حال شیر خوردن تا آخرین لحظه عمرمان تربیت برای ما مطرح است. شیطان در عوامل تربیتی نفوذ میکند و تربیت را غلط میکند. در قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱) باید دقت کنیم ببینیم که در سیر تربیتی ما تا این لحظه چه عواملی دخیل داشتند، آیا رفیق در تربیت من اثر دارد؟ آیا مجالست و فیلمها و فضای مجازی را نگاه کردن در تربیت من اثر دارد یا ندارد؟ پناه میبرم به خدایی که او رب است و میبینم که نظام تربیتی من را چگونه قرار داده است. لذا اگر من تسبیح به دستم بگیرم و بگویم الله اکبر؛ ولی در همان حال اشاره کنم که رشوه را بگیر، اینجا من دروغ میگویم، الله، اکبر نیست، رشوه اکبر است. اگر میگویم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ولی دوستی با کسانی میکنم که در تربیت من اثر سوء میگذارند، دارم دروغ میگویم. پس اولین مرحله تربیت است. اگر تربیت غلط است باید آن را اصلاح کنیم. اگر خوب است، آن را تقویت کنیم. چرا یکی از اموری که در سیر و سلوک عرفانی مطرح میشود، عزلت است؟ البته عزلت مثبت نه عزلت منفی.
هرگز صحبت حاضر غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
معنای عزلت
«عزلت» یعنی از عوامل تربیتی غیرخدایی فاصله بگیریم، تا زمانی که در ما نتوانند اثر بگذارند. مثلاً شما وقتی بذر یک گیاه را پرورش میدهید، هر وقت یک مقدار قوی شد و خودش را گرفت از گلخانه به فضای باز منتقل میکنید. عزلت، یعنی از عواملی که در پرورش این گیاه، مثل باد تند و سرما آن را خراب میکند، باید جدا باشد و حجابی دور آن قرار بگیرد. در کتاب نشان از بینشانها نوشته مرحوم علی آقا مقدادی پسر مرحوم سید علی نخودکی آمده است: «پدرم میفرمود که زمستان است، گل نمیشود پرورش داد مگر در گلخانه.» یعنی اگر قرار است تربیت معنوی بشویم از خیلی از چیزها باید چشمپوشی کنیم. نمیتوانم چشم به نامحرم بدوزم و تعالی معنوی پیدا کنم. نمیتوانم دروغگو را تأیید کنم. نمیتوانم مجلس غیبت بنشینم. لذا در قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱) باید دقت کنیم که ربوبیت ناس را خدا چگونه قرار داده است، همان گونه بشویم.
آیا الان اگر قرار باشد محضر مقدس امام عصر (عج) مشرف بشویم، با توجه به کارهایی که از صبح تا الان انجام دادهایم، آیا رویمان می شود که ایشان را نگاه کنیم؟ مگر عامل ربوبیت ناس الان ولی الله نیست؟ اگر قرار است از وسوسه شیطان به خدا پناه ببرید، عوامل تربیتی خود را الهی قرار دهید. اگر با رفتن در فضای مجازی یا دیدن برخی فیلمها روانتان درگیر میشود، آنها را حذف کنید و از آنها در عزلت قرار بگیرید و به عوامل تربیت الهی پناه ببرید. بگردید تا صاحب نفس پیدا کنید و خسته نشوید. لااقل هفتهای یکبار زیارت اموات یا مکانهای معنوی مثل امامزاده صالح بروید و در این مکانهای معنوی بنشینید و اشکی بریزید و سجده طولانی بکنید. اینها زمینه سجده طولانی را فراهم میکند.
مَلِکِ النَّاسِ (۲) ربوبیت و تربیت از لحظه تولد مطرح بود اما در رابطه با حکام و فرمانروایان و آمران، هر چه سن انسان بیشتر میشود، اینها هم مطرح میشوند. در مقابل خطراتی که ممکن است حکام و ملوک داشته باشند و نزدیکی با آنها باعث گناه و تأیید ظلم و برخی آلودگیها بشود، بدان که مالک اصلی خداست. به ملوکیت الهی پناه ببر. منصور دوانقی به امام صادق (ع) با حقهبازی عرض کرد: پسر عمو نمیآیی پیش ما؟ حضرت فرمودند: «از معنویت که پیش شما چیزی نیست، از دنیا هم به چیزی نیاز ندارم، برای چی باید پیش شما بیایم؟ مگر به زور مرا بیاورید.»
نقل شده است که حاکمی به عارفی گفت: آقا هیچ ما را یاد میکنید؟ گفت: «بله، موقعی که خدا را فراموش میکنم.» مَلِکِ النَّاسِ (۲) یعنی خدا داری، با خدا باش و پادشاهی کن. در نظام تربیتی دینی که ربوبیت ناس را فهمیدی، به مَلِک بودن الله هم باید توجه داشته باشی. حالا که این دو مطرح شد، إِلهِ النَّاسِ (۳) «اله»، یعنی معبود، پس اطاعت، عبادت، بندگی، پیروی و پذیرفتن امر و نهی، فقط از اوست.
با توجه به این مطالب متوجه میشویم که ذکر لسانی به تنهایی کافی نیست. این که بگوییم اعوذ بالله؛ ولی وقت گناه، مغلوب گناه بشویم، این ذکر نیست. بعد از ذکر لسانی، باید فکر کنیم که قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ یعنی چی؟ آیا این کاری که من انجام میدهم این پناه بردن به تربیت خدایی است یا شیطانی؟ در مرحله عمل اگر ترسیدم و خوف از ملوک داشتم، آیا خوف مثبت است یا منفی؟ وقتی مالک اصلی خداست، خوف هم باید در همان راستا باشد و بعد هم به جنبه عبادت و اطاعت توجه داشته باشیم.
جمعبندی
خدایا شکرت که به اندازه ۹ جلسه اختصاصی و چند جلسه هم در مناسبات ائمه(ع) تا حدودی بحث امتحان، سنت الهی را بررسی کردیم. خدایا خودت شاهدی که شرایط زمانه بد است و آلودگیها غوغا میکند و از دست دادن ایمان و تقوا مثل آب خوردن شده است و شبهات مثل باران بر سر جوانهای ما میبارد و دشمنان ما خیلی زیرکانه به همراه شیطان که خودت فرمودی دشمن شماست و از این دشمن بپرهیزید، دشمنی میکنند. خدا دو راه به ما یاد دادی، یکی اینکه بیاییم در خانه او. با مناجات شعبانیه به ما یاد میدهد:
اِلهى هَب لى کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّى تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّور.
خدایا من نمیخواهم به این حدهای پایین قانع باشم، بلکه میخواهم از هرچه غیر از توست، منقطع باشم. دل به تو بدهم آنچنانی که ائمه اطهار دادند.
در ماه شعبان هیچ شهادتی نداریم و در ماه محرم هیچ ولادتی نداریم. انگار محور شادی و غم امام حسین (ع) هستند. لذا ماه شعبان ماه شادی است و ذکر مصیبت نمیکنیم.
وقتی حضرت زینب (س) عصر یازدهم کنار گودال قتلهگاه آمد، با آن صحنه کذایی و آنچنانی مواجه شد، دست زیر بغل آقا میبرد و سر را کمی به آسمان بلند میکند و میگوید: خدایا این قربانی را از ما قبول کن؛ یعنی جز خدا هیچ چیز مطرح نیست. اگر قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ است، پناه بردن فقط با لفظ نیست و در همه مراحل است. زبان حال است که نقل میکنند و میگویند که زینب کبری (س) وقتی کنار گودال آمد، میخواهد بدن را پیدا کند، بدن زیر خنجر و سنگ دفن شده است. لذا اگر میگوید
گُلی گم کردهام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را
هیچ استبعادی ندارد، میگویند مثل اینکه امام حسین از همان گلوی بریده صدایی زدند.
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله