جلسه ششم
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان، سنت الهی جلسه ششم
شام رحلت یا شهادت مظلومهی عالم، حضرت زینب(س) است. در روایت آمده که احتمال مسموم کردن ایشان هست.
مواد امتحانی الهی
ما به عنوان بندگان الهی طبق سنت پروردگار همیشه در معرض امتحان الهی هستیم پس باید پاسخ این سوالات را بدانیم: مواد امتحانی که خداوند امتحان میگیرد چیست؟ آیا موارد امتحان بیان شده است؟
بله، هم در قرآن و روایات آمده است که حواستان را نسبت به این موارد جمع کنید که خدا با آنها امتحان میکند. به عنوان مثال در دانشگاه پزشکی مواد امتحانی این دانشگاه با دانشجویان در دانشگاه صنعتی متفاوت است. دانشجوی رشته پزشکی باید خود را برای امتحانات دانشگاه پزشکی و دانشجوی دانشگاه صنعتی باید برای امتحانات دانشگاه خود آماده کند. به عنوان بندگان الهی که طبق سنت پروردگار همیشه در معرض امتحان الهی هستیم از ما از چه امتحان میگیرند؟! تکلیف ما نسبت به آن موارد امتحان چیست؟
تکلیف ما در رابطه با امتحانات و ابتلائات
1-توجه پیدا کنیم آیا این امتحان نتیجه اعمال و کردار ماست؟ اگر این است تکلیف ما توبه، در صدد جبران برآمدن، انابه و تضرع در خانه خدا رفتن است.
2- ممکن است امتحانات و ابتلائات از باب تعالی و علو درجه باشد.
خدا بندگانش را به جهت بدی هایی که مرتکب شدهاند مبتلا میکند که اگر بیدار شدند و درس عبرت گرفتن مورد عنایت خدا قرار بگیرند و اگر خدای نکرده عبرت نگرفتند، توبه نکردند و بیدار نشدند دچار استدراج و امهال بشوند.
دسته دیگری هستند که خداوند برای علو درجه و مقام و منزلت آنها را مبتلا میکند؛ همانند ابتلای ابی عبدالله(ع)، حضرت زینب کبری(س) و انبیاء از این نوع است که خود این به دو قسم تبدیل میشود:
گاهی انسان به عنوان مأموریت الهی نسبت به روشنگری راه الهی تن به تکلیف و وظیفه میدهد که لازمه آن ابتلا است. به عنوان مثال فردی در شرایطی قرار میگیرد که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر برای او مسجل میشود که اگر بخواهد به آن تکلیف عمل کند، گرفتاریهایی برای او پیش میآید، این ابتلاست؛ البته نه به علت نتیجه رفتار بد است، بلکه برای علو درجات. در سطح بالاتر برای انبیا و اولیا نیز همین گونه است. اگر حضرت زینب(س) مبتلا شدند تا آن حد که به ایشان «ام المصائب» لقب دادند به خاطر بار سنگین مسئولیت الهی بود که در آن ظرف زمانی و مکانی به عهده حضرت زینب(س) آمد.
اگر ما امتحان را متوجه شدیم تکلیف ما نسبت به این امتحان، توجه پیدا کردن به این نکته است که آیا ابتلا نتیجه کردار ماست یا برای علو درجه است؟!
3- خداوند در مقابل به ما که به این تکلیف عمل میکنیم چه میدهد نتیجه و ثمره آن چه میشود؟
ثمره انجام وظیفه در ابتلائات
سوره بقره آیه 155-157
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.
لَنَبْلُوَنَّکُمْ، در ابتدای آن لام تأکید و نون تأکید ثقلیه در آخر آمده، یعنی قطعاً شما را امتحان میکنیم در ابتلا و آزمایش قرار میدهیم. اینجا 5 مورد از موارد امتحان را هم نام برده، البته موارد دیگر هم در قرآن آمده که در این 5 مورد کلی می گنجد. بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ، اینها مواد امتحان است؛ با مواردی که ترس میآید، گرسنگی و کمبود غذا، مشکلات مالی، بدنی، بیماری و ناراحتیهای جسمی امتحان میشوید.
ثمره را معمولاً کمبود میوه و محصولات ترجمه و تفسیر می کنند؛ مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: اگر منظور از ثمرات مزرعه و میوه باشد در نقص اموال آمده است. ثمرات، یعنی در اولاد.
همان طور که در آیه داریم:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (سوره انفال،آیه 28)
و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و (برای کسانی که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمی نزد خداست!
ما در فارسی بچه ها را میگوییم ثمرات عمرمان.
وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ، وظیفه کلی را که در امتحان که خدا معین کرده صبر و استقامت است.
تکلیف ما در این ابتلائات صبور بودن است. نسبت به هر یک از مواردی که پیش میآید وظیفه خاصی معین میشود که آن را باید با توجه به شرایط زمانی و مکانی مطرح کنیم.
ویژگی صابرین
کسانی که قرار است در این امتحان صبر کنند در آیه بعدی آمده است:
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمیگردیم!»
یک نکته بسیار عجیبی را توجه می دهد، یعنی آنانی که وقتی مبتلا میشوند صبورند، استقامت به خرج میدهند، فوری نمیبرند. برخی حتی شروع به کفر گفتن هم میکنند و ایمان خود را از دست میدهند. اینجا مصیبت فقط داغ دیدن و عزیزی را از دست دادن نیست؛ یعنی آنچه به آن اصابت می کند از 5 مورد قبلی؛ به عبارت دیگر با فقر، مشکلات جسمی، بیماری و مشکل در رابطه با فرزندان روبرو میشوند. این مصیبت که اصابت میکند اینها در این مصیبت اولین نکته که برایشان مطرح است این است که میگویند از خداییم و به سوی خدا برمیگردیم. البته این گفتن تنها زبان قال نیست زبان حال هم هست.
پیامبر(ص) در ابتدای بعثت فرمودند: «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا»( بحار، ج ۱۸، ص۲۰۲) آیا یعنی از صبح تا شب فقط تسبیح بردیم و ذکر لااله الله را بگویم ؟ آیا اگر وظایفم را انجام ندهم من رستگارم؟ خیر اگر میگویم لا اله الا الله، این ذکر زبانی باید به ذکر قلبی و فکر و نتیجه اش عمل تبدیل شود؛ لذا صابران میگویند: قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.
نظر آیت الله جوادی درباره اثر اعتقاد به إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ در مصائب
وقتی می گویند إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ یعنی اعتقاد ما این است مبدأ و مقصدمان خداست. ایشان در ج 7 تفسیر تسنیم، ص670 می نویسد:
این اعتقاد آنان را در هر حال استوار، مستقیم و معتدل نگه داشته و از امتحانات سنگین سرافراز بیرون میآورد. انسان صابر با این منطق توحیدی ناب که هم مبدأ و هم معاد او خداست در برابر نعمتها شاکر است نه مغرور (آنچه اصابت میکند، گاهی امتحان با ثروت است نه با فقر، با قدرت است نه ضعف. امتحان انسان در برابر نعمتِ قدرت، ثروت، علم و توانمندی شکر است. اگر مغرور شود در این امتحان روفوزه میشود. صبر در مقابل نعمتها با اعتقاد این که همه چیز از خداست و به سوی او برمیگردد. این ثروت من مال خداست و من هم باید برگردم، پس باید از این ثروت در راه خدا استفاده کنم. این عقیده در شکر اثر میگذارد. شکر نعمت استفاده بجا از نعمت است. نقطه مقابل آن در برابر نقمتها صابر است نه ناامید. در زمان فقر، بیماری و گرفتاری میگوید: همه چیز دست خداست، من هم که در محضر خدا هستم، هم مبدأ و هم مقصد اوست. این ابتلائات یا نتیجه اعمال من است پس عبرت بگیرم و توبه کنم. ناشکری و جزع و فزع نباید بکنم یا من کوتاهی نکردم، خدا دارد مرا رشد میدهد. مثل موردی که وقتی ابن زیاد شروع به شماتت میکند حضرت زینب(س) میفرمایند: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛ به خدا چیزی جز زیبایی ندیدیم. سر امام حسین(ع) جلوی ابن زیاد خبیث بالای نیزه است، زن و بچه با این کیفیت اسیر هستند؛ ولی می فرماید: إِلَّا جَمِیلًا ، یعنی مگر ما قرار نیست در مسیر خدا باشیم؟! در مسیر خدا من کوتاهی نکردم، وظیفهام ایجاب کرده این را بپذیرم و همه چیز در محضر اوست؛ لذا استقامت به خرج میدهم. گر چه مصیبت در حدی است که جسم آسیب دیده؛ چون بدن تحمل نمیکند. ولی روح شکست نمیخورد؛ زیرا این اعتقاد در دنیای روحش این چنین اثر را باقی میگذارد.) انسان صابر با این منطق توحیدی ناب که هم مبدأ و معاد او خداست در برابر نعمتها شاکر است و در برابر نقمتها صابر است نه نا امید، ضمن این که در هر کاری از او فیض می گیرد و به انتظار نتیجه الهی به سر میبرد (یعنی خدایا، ابتلا از توست، درد از تو، درمان هم از توست، سبب تویی، سبب ساز و سبب سوز هم تویی، حال که وظیفهام را طبق نگاه توحیدی عمل میکنم مگر امکان دارد خدا بدون پاداش بگذارد.
پاداش صابرین، صلوات خداوند
أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157/ سوره بقره)
اینها، کسانی هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایتیافتگان!
وقتی مرحوم والده از دنیا رفتند مرحوم آیت الله وحید زنگ زدند، این آیه را خواندند، گفتند خدا میفرماید که اگر کسی صبور باشد در مصائبی که برای او پیش می آید خدا برای او صلوات میفرستد.
صلوات از رب و رحمت خداوند شامل حال آنان میشود و آنها مهتد هستند نه مهدی.
صلوات رب در قرآن
خداوند در قرآن چند جا صلوات رب را به کار برده است:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (احزاب آیه 56)
خداوند و ملائک بر پیامبر(ص) صلوات میفرستد، مؤمنین نیز هنگام صلوات فرستادن از خداوند میخواهند که صلوات را بر پیامبر(ص) و آل او قرار دهد.
هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا (احزاب آیه 43)
او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت میکنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!
او خدایی است که بر شما صلوات میفرستد. تا با این صلوات فرستادن خدا و ملائک ، شما را از ظلمت بیرون آورد و وارد عالم نور کند. این نشانه رحمت خداست. خدا بر مومنین رحیم است. آیا این همان صلواتی است که بر پیامبر(ص) میفرستد؟!
معنای صلوات
یک معنای صلوات دعاست؛ لذا به این جهت به نماز «صلوة» میگوییم که دعاست، در پیشگاه خدا دعا میکنیم، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ و ذ کر خدا را میگوییم؛ لذا خدا و ملائک شما را دعا میکنند. این معنا تا حدودی قابل قبول است؛ اما معنای دقیقتر هم دارد. عربها وقتی به هم میرسند میگویند: سلام علیکم. توصیه شده که در پاسخ اضافه کنید سلام علیکم و رحمة الله. این نوعی اظهار محبت بیشتر است. سلام، یعنی از من به شما سلامتی میرسد، من برای شما سلامتی میخواهم . سلام دستور است، عربها گاهی میگویند: حیاکم الله، زنده باشید، یعنی برایت زندگی و طول عمر میخواهم. تفاوت صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ؛ سلام خدا بر شما که راجع به امام زاده و معصومین زیاد به کار می بریم؛ با اَلسَّلامُ عَلَیْکَ چیست؟ یک نکتهای در « صَلَّى» هست که در سلام و حیاکم الله نیست. به سوره قیامت آیه 30 و 31توجه کنید. آیات قبلی درباره کسانی است که نسبت به قیامت بیتوجهی میکنند آنانی که برخوردار هستند و نیستند:
إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ
(آری) در آن روز مسیر همه بسوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود!
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى
تصدیق نکردند حرف خدا و پیامبر را قبول نکردند؛ از این رو جهنمی هستند .
وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى
تکذیب کردند. تکذیب در مقابل تصدیق است. «تولّی» در اینجا به معنی رو برگرداندن و پشت کردن است. رو برگرداندن، یعنی نپذیرفتن. «صلّی» نقطه مقابل «تولّی» یعنی توجه و رو کردن.
این توجه خدا آنجا که میفرماید: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ، یعنی خدا و ملائک به شما توجه میکنند که از ظلمت خارج شوید. این توجه نسبت به ما انسانها فرستادن پیامبر، کتاب و امام و ملائک هدایت را مأمور فراهم کردن امکانات کردن است. پس «صلوة» خدا برای ما توجه از کانال پیامبر، امام و کتاب برای هدایت است؛ اما صلوات خدا برای پیامبر(ص) که إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ، توجه خدا به ایشان، دادن وحی و مقامات خاص است، رَبِّ زِدْنِی عِلْماً آن علمی است که مخصوص پیامبر(ص) است و پیامبر(ص) نیز باید از خدا بخواهند. آن توجهات خاص الهی راجع به پیامبر(ص) است.
آنهایی که صابرند أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ این صلوات چیست؟ صلوات از رب. آیا آن توجهی که در آیه 43 احزاب برای ما بیان کرد : هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ، این علیکم عام است یا خاص؟ عام است.
اما اینجا بشارت صابرین ، أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ صلوات خاص صابرین است؛ یعنی خدا توجه خاص به صابرین میکند که آن توجه خاص بر مبنای ربوبیت، یعنی یک توجه تربیتی خاص میکند تا اینها اوج بگیرند و کراماتشان بالا برود.
بعضی مفسرین گفته اند صلوات، رحمت است. اما علامه طباطبایی میفرماید رحمت را ذکر کرده است این صلوات یک توجه خاصی است که صابر از او برخوردار است.
صبر ابن سیرین در ابتلا
ابن سیرین در آن خطر لغزش جنسی که برایش پیش آمد صبر کرد و خودش را آلوده نکرد. در نتیجه صلوات خدا شامل او شد. ابن سیرین بسیار زیبا رو بود در بازار بغداد کلید سازی داشت خانمی به بهانه اینکه قفل خانه من خراب است درب را می بندد و به او پیشنهاد سوء میکند. ابن سیرین در دستشویی تمام بدنش را آلوده میکند و بیرون میآید. آن زن تا این حالت را میبیند بدش میآید و میگوید برو بیرون. از آن لحظه ابن سیرین قدرت تعبیر خواب پیدا کرد، این صلوات خدا بر ابنسیرین است، یعنی حال که در مقابل این ابتلا استقامت کردی خدا به تو این قدرت را داد!
والله و الله معتقدم در جوانی در مقابل انحراف جنسی ایستادگی کردن، افاضاتی میشود که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. تا جوان هستید قدر بدانید.
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و رنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار
اگر انسان در گذرگاه پول، مقام، اولاد و... صبر داشته باشد و ایستادگی کند و دینش را به باد ندهد، وظیفهاش را بشناسد به او عنایتها میشود.
عنایت به حضرت زینب(س)
شیعه و سنی نقل کرده اند که امام سجاد(ع) در رابطه با حضرت زینب فرمودند: اَنْتِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة، تو عالمی هستی که تعلیم ندیدی؛ یعنی علم حضرت زینب(س) به خاطر صبری که از 5 سالگی نمود لدنی و افاضه ای است. رب او توجهای به او میکند که در تربیت اوج بگیرد و فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة شود ، حضرت زینب(س) فهمی دارد که از جایی به او داده نشده، بلکه خدا به او عنایت نموده است.
ابن اثیر از دانشمندان معروف اهل سنت نویسنده اسدالغابه ج 7 ص134میگوید: وَکَانَتْ زَیْنَبُ اِمْرَاَةً عَاقِلَةً لَبِیبَةً جَزْلَةً، زینب بانویی عاقله خردمند و نیکو رأی بود.
ابن حجر عسقلانی که در کتاب الاصابه ج8 ص167 از بزرگان علمای اهل سنت همین مطلب را در این قضیه میگوید: حضرت زینب در مجلس یزید وقتی آن مرد شامی آمد و گفت که این دختر را به عنوان اسیر به من بدهید، زینب(س) فرمود: یزید تو نمی توانی، چنین قدرتی نداری! یزید گفت که من این قدرت را دارم. حضرت زینب(س) فرمودند: اگر این کار را بکنی از دین پیامبر خارج شدهای و حق خلافتی که ادعا میکنی از تو سلب می شود به جهت این که طبق دین پیامبر اسلام اولاد پیامبر(ص) نمیتواند کنیز باشند. یزید دست و پایش را گم کرد. اگر میگفت که این کار را میکنم مردم میگفتند که تو مسلمان نیستی! لذا به آن مردک گفت: برو که مرا گیر انداختی! ابن حجر میگوید این عقل زینب بود.
ما یک شب سرمان درد می گیرد یک سوال از ما میپرسند میگوییم که تمرکز و حال پاسخگویی نداریم! حضرت زینب(س) در مجلس یزید در شام با آن شرایط، سر بریده ابیعبدالله توی تشت جلوی یزید که با چوب میزند و جسارت می کند و چیزهایی میگوید که زبان از بیان آن قاصر است، جام شراب هم در دست یزید است، اما وقتی یزید این را میگوید چنان حضرت زینب(س) در مقابل او مستدل قرار میگیرد که یزید محکوم میشود. علاوه بر این که حضرت این بحث دقیق منطقی را به کار می برند که یزید را ساکت میکنند که دیگر نمیتواند حرفی بزند، شجاعت ایشان در مقابل یزید نیز ستودنی است، این مطلب را از حضرت زینب اول خطبه شنیده اید:
وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّواهِی مُخاطَبَتَکَ، اِنِّی لاَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ، وَ اَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ، وَ اَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ
اگر شرایط زمانه نبود و تکلیف ایجاب نمی کرد تو یزید را قابل نمی دانستم و کوچکتر از آن می دانستم که تو را مخاطب قرار بدهم. تو لیاقت مخاطب زینب شدن نداری چون توبیخ تو مهم است تو را توبیخ می کنم.
مقام رحمت بعد از صلوات رب
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، اینها می گویند ما از طرف خدا هستیم همه چیز از خداست. خداوند هم می فرماید: أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ، این صلوات یعنی یک توجه خاص ربوبیتی. توجه را از کانال خود خدا قرار میدهد که خدا به آنها توجه میکند. خدا یک رحمت عامه و یک خاصه دارد این رحمت خاصه است که شامل حال صابرین می شود. رحمتی که بعد از صلی زکر می شود چه مقامی است؟ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ صلوات خاص است. رحمت خاص الهی، عنایتی است که در عالم بالاتر از آن صلوات می تواند برسد. وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ، این هدایت ثانویه است. در ادبیات عرب زیاده الحروف تدل الی زیاده المعانی. به عنوان مثال کلمه ضرب وقتی به باب تفاعل میرود تضارب چون حروف آن زیاد میشود معنای آن بیشتر میشود. قدرت در باب افتعال، اقتدار، معنا بیشتر می شود هدی، اهتدا، مهدی، مهتدی معنای آن غنی تر از هدی است؛ یعنی هدایتی که خدا شامل حال اینها کرده از آن هدایتها بسیار بالاتر است. این پاداش صبر در ابتلا است.
نمونه ای ازصبر زینب(س)
شاعر می گوید :
ای اختر فضائل و ای آسمان صبر ای زینب ای به گلشن دین باغبان صبر
گر شد حسین تشنه جگر قهرمان عشق نازم به همتت که توئی قهرمان صبر
گشتی تو سرفراز که در دشت کربلا دادی چنانکه خواست خدا، امتحان صبر
در حیرتم که صبر تو را وصف چون کنم کلک زبان بریده ندارد بیان صبر
توصیف صبر توست مگر آنچه حق نزول فرموده در کتاب مقدس به شأن صبر
دوران زندگانی هر کس زمان اوست دوران زندگیّ تو باشد زمان صبر
ای یادگار فاطمه تا روز رستخیز عاجز به وصف صبر تو باشد زبان صبر
در موسوعه کربلا ج 2 ص 258 آمده است اربعین وقتی که حضرت زینب در کنار قبر ابی عبدالله قرار گرفتند خطاب به قبر امام حسین فرمودند: (برای این گفتند تا در تاریخ بماند که چطور زینب تحمل کرده است.)
برادرم، رنج بسیاری در رابطه با دفاع از این زن و بچه ها تحمل کردم و این بدنم است که از تازیانه ها کاملا سیاه شده است. این را بیان می کنند نه گله. یعنی ای مردم بشنوید اگرچه زینب با این مصیبت که بدن از ضرب تازیانه سیاه است و زخم زبانها شنیدند و نمونه هایی از آن 5 مورد خوف، گرسنگی نقص اموال و ثمرات به معنی عزیزان را از دست دادن، از بین رفتن بدن همه را در اوج دارند ، اما صبر کردند.
حضرت زینب(س) یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا بیشتر زنده نماندند. گفته شده در شام به حضرت سم دادند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند که دقیق نمیتوانیم قضاوت کنیم. تمام این مدت دست از تبلیغ، نشر حقایق و روشنگری حضرت ابی عبدالله(ع) برنداشتند. اصلا به این جهت حضرت را از مدینه به شام تبعید کردند.
امام سجاد(ع) می فرمایند : إِنَّ عَمَّتِی زَیْنَبَ کَانَتْ تُؤَدِّیَ صلواتها مِنْ قِیَامٍ ، الْفَرَائِضُ وَ النَّوَافِلِ عِنْدَ سَیْرُ الْقَوْمِ بِنَا مِنَ الْکُوفَةِ إِلَى الشَّامِ ، وَ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ کَانَتْ تُصَلِّیَ مِنْ جُلُوسٍ. فَسَأَلْتُهَا عَنْ سَبَبِ ذَلِکَ ؟ فَقَالَتْ : أُصَلِّی مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّةِ الْجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلَاثِ لَیَالٍ ، لِأَنَّهَا کَانَتْ تُقْسَمُ مَا یُصِیبُهَا مِنَ الطَّعَامَ عَلَى الْأَطْفَالِ ، لِأَنَّ الْقَوْمَ کَانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا رَغِیفاً وَاحِداً مِنَ الْخُبْزِ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ (ریاحین الشریعه، ج 3 ص 61)
عمه ام زینب این گونه بود تمام نمازهای واجب و مستحبی را از کوفه تا شام و منازل دیگر همه را انجام می داد و برخی از مستحبات را از شدت گرسنگی نشسته به جا می آورد. تا سه روز سهمیه غذای ما گاهی فقط یک نون به ما میدادند؛ چون بچه ها طاقت نمیآوردند حضرت زینب مال خودش را به بچه می داد، لذا توان ایستادن نداشتند.
ما کمی مشکل برای ما پیش می آید نماز واجب ما حالت بی حالی میشود. این چه توجهی است که خدا میخواهد در حق حضرت زینب بنماید!
مرحوم رفیعی قزوینی از بزرگان، مرجع تقلید، عارف، محدث و فیلسوف بودند و شاگردان قوی تربیت کردند که برخی از شاگران او از قم به قزوین میرفتند و مدتی می ماندند تا از جلسات ایشان استفاده کنند. یکی از شاگردان ایشان نقل میکردند که ایشان بعد از نماز مغرب و عشاء20 دقیقه منبر میرفتند، یک شب که شب حضرت زینب(س) بود. از این 20دقیقه، 5دقیقه القاب برای حضرت ذکر کردند! ملکه عالم، ناموس دهر، عقیله بنی هاشم ... زینب کبری. میگفت مگر می شود به این راحتی اسم زینب را برد! آن همه صبر که در مقابل مصائب داشتند معلوم است که شامل صلوات و رحمت رب میشود. پیامبر اسم ایشان را زینب گذاشتند؛ چون در واقع زینت پدر است؛ اما پیامبر(ص) می فرماید خدا فرمود.
در مدینه المعاجز آمده است:
وقتی که زینب(س) به دنیا آمد گریه می کرد. قنداقه اش را به حضرت زهرا(س) دادند باز هم گریه میکرد، بغل امیرالمومنین(ع) دادند گریه می کرد. به پیامبر(ص) دادند و فرمودند این بچه مدام گریه میکند! پیامبر(ص) فرمودند به حسین بگویید بیاید. حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) دو سال تفاوت سنی دارد تا امام حسین(ع) آمدند بچه شروع کرد به لبخند زدن! پیامبر(ص) گریستند، پرسیدند که چرا گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: رابطه ای بین این خواهر و برادر است که خدا می داند. این رابطه بود که کنار گودال قتلگاه حضرت زینب(س) رو به مدینه کردند و گفتند:
وامحمداه، صَلّی عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء وَاثَکْلاه وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا
وامحمّداه، درود فرشتگان آسمان بر تو، این حسین است که عریان بر خاک افتاده و به خون آغشته شده و اعضایش از هم جدا شده است وامصیبتاه، این دختران تو هستند که اسیرند.
نامگذاری حضرت زینب(س)
در کتاب زینب الی المهد الی اللحد ص 35آمده است :
وقتی حضرت زینب(س) به دنیا آمد، قنداقه اش را به فاطمه زهرا(س) دادند و گفتند اسم او را بگذارید. فرمودند که من بر امیرالمؤمنین(ع) سبقت نمیگیرم، مولا فرمودند من بر پیامبر(ص) سبقت نمیگیرم. پیامبر(ص) فرمودند که من از خدا سبقت نمی گیرم. جبرییل آمد و گفت: خدا فرموده است این دختر زینت علی است.
واقعاً حضرت زینب(س)چه آبرویی برای مکتب علی شدند و چه عظمتی نشان دادند.
نائبة الحسین
یکی از القاب حضرت زینب «نائبة الحسین» است. در دوران امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) زنهای مدینه مسائل خود را و در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) در کوفه به حضرت زینب(س) ارجاع می دادند. ایشان عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة است. در کوفه برای زنها تفسیر قرآن می گفتند. در واقع در کوفه، مردم کسی را سنگ باران کردند که معلم خود آنها بوده است.
ابنعباس یکی از دانشمندانی است که اهل سنت او را بزرگترین عالم می دانند، البته شاگرد مکتب امیرالمومنین(ع) است. خودش هم می گوید علم من در برابر امیرالمومنین مانند قطره در برابر دریا است ، من هر چه دارم از علی است. ابنعباس میگوید: حدثنی عقیلتنا زینب، عقیله ما خانواده اینگونه برای ما حدیث کرد، ما از او این طوری یاد گرفتیم.(مقاتل الطالبین، اصفهانی، ص95)
وقتی حضرت زینب(س) را به بازار کوفه آوردند کوفه ای که نزدیک 4 سال امیرالمومنین(ع)خلیفه بود، زینب در کوفه دختر خلیفه بود و در آن شهر تفسیرقرآن می گفتند و مردم از ایشان درس می آموختند، زینبی که طبق نقل تواریخ در مدینه وقتی میخواستند سر قبر پیامبر بیایند، امیرالمومنین(ع) میفرمودند که بگذارید پاسی از شب بگذرد این چراغهای دور پیامبر را خاموش کنند، حسنین دور حضرت را بگیرند تا زینب(س) حریمش حفظ شود. وقتی هم که وارد سرزمین کربلا شدند امام حسین(ع) فرمود که خیمه زینب آن را وسط بزنید، خیمه جوانان را دور آن و خیمه اصحاب را در کنار آن بزنید. حالا این زینب را در بازار شام سنگ می زنند، نان و خرما به عنوان صدقه می دهند و تحقیر میکنند.
در احتجاج طبرسی ج2 ص 299 از بشیر بن خزیم اسدی نقل شده وقتی حضرت زینب(س) شروع به خواندن خطبه کردند من نگاه کردم دختر علی را در این حالت، به خدا قسم در بیان و سخنوری از او ناطق تر ندیدم. در آن شرایط، انگار زبان علی باز شده و سخنان از دهان علی خارج میشود.
حضرت یک اشاره کردند همه ساکت شدند. این صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ، قدرت تکوینی حضرت زینب(س) است که خداوند به زینب(س) داده است. هنگام قرائت خطبه آنها سر و صدا کردند تا صدای زینب را نشوند. حضرت اشاره کردند ساکت باشید همه ساکت شدند، زنگ شترها هم آرام شد. آن حالت غلبه معنوی حضرت زینب(س) بر مردم است. صبر در امتحان نتیجه اش این است.
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، امتحان، سنت الهی، جلسه ششم