جلسه هفدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآن جلسه هفدهم
چکیده جلسه پیشین
1-در قرآن، معاد یکی از مهمترین مسائل اعتقادی از نظر باور عقلی، ذهنی و شهود قلبی است.
2- آثار اخلاقی و تربیتی معاد برای عموم مردم بسا بیشتر از توحید است. البته آثار توحید برای خواص که به مقام شهود قلبی در توحید میرسند، راه گشای تمام مسائل است؛ ولی برای عموم مردم، باور به معاد و به تبع آن آثارش (باور نسبت به قیامت، حاضر شدن در محضر عدل الهی و دیدن نتیجه تمام اعمال) در تربیت اخلاقی موثرتر از توحید است.
3-طبق سیره معصومین مباحث اعتقادی، تقلیدی نمیباشند و باید آنها را با تحقیق و استدلال فرا گرفت.
وظیفه تحقیق و تعمق در دین
هر شیعه برای پذیرش مسائل اعتقادی(توحید، باور به معاد، علل پیروی از امیرالمومنین(ع) و...) باید دلایل منطقی هم برای خودش و هم برای ارائه به دیگران داشته باشد. شاید گفته شود ما این مسائل را قبول داریم؛ اما مشکلات زندگی و ضیق وقت مجال تحقیق در این زمینه را نمیدهد! نمیتوان گفت مشکلات زندگی نمیگذارد، شیعه امیرالمومنین باید برنامه زندگیاش را تنظیم کند. در این راستا امیرالمومنین(ع) فرمودند: شیعیان ما شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم میکنند:1-کار و کوشش 2-خواب و خوراک و استراحت 3-عبادت.
عبادت دو بعد دارد: فکری و بدنی؛ مثلاً نماز هم جنبه بدنی دارد هم جنبه فکری. عالیترین عبادت بحثهای علمی برای فهم حقایق دینی است.
اهمیت تقویت تهیدستان فکری از نگاه امام حسن عسگری(ع)
امام حسن عسگری(ع) فرمودند:
مَن قَوی مُسکیناً فی دینِهِ ضعیفاً فی مَعرِفَتِهِ عَلی ناصِبٍ مُخالِفٍ فَاَفحمَهُ، لَقَّنَهُ اللهُ یَومَ یُدلی فی قَبرِهِ اَن یَقُولَ: اللهُ ربیَّ و مُحَّمَدٌ نَبِییّ وَ عَلِیٌّ وَلِیی، وَ الکَعبَهُ قِبلَتی وَ القُرآنُ بَهجَتی وَعُدَّتی، وَ المومِنُونَ اِخوانی، فَیَقولُ اللهُ: اَدلَیتَ بِالحُجَّهِ، فَوَجَبَت لَکَ اَعالی دَرَجاتِ الجَّنِه، فَعِندَ ذلِکَ یَتَحَوَّلُ عَلَیهِ قَبرُهُ اَنزَهَ رِیاضِ الجَّنَه.
کسی که فردی نیازمند در امر دینش و ناتوان در معرفتش را در مقابل دشمن تقویت کند تا آن مخالف را محکوم نماید، روزی که او را در قبر میگذارند خدا به او تلقین میفرماید که بگوید: الله، پروردگار من، حضرت محمد(ص) پیامبر من و حضرت علی (ع) ولی من است، و کعبه، قبله من، و قرآن، شادمانی (قلب) و ساز و برگ من، و مومنان برادران من هستند. پس خداوند می فرماید: دلیل و برهان قاطع آوردی، پس به این سبب بالاترین درجات بهشت بر تو واجب شد. در این هنگام، قبرش به یکی از فرح بخشترین باغهای بهشت تبدیل می شود. (بحار الانوار ج۲ ص۸)
طبق این حدیث کمک به کسانی که در معرفت دینی ضعیفند و توان مقابله با مخالفین و دشمنان دین را ندارند، اهمیت ویژهای دارد. کسی که افراد مبتلا به مسکنت فکری را تقویت نماید تا بتوانند در مقابل شبهات و تردیدها بایستند خداوند به وقت سوال و جواب قبر به او تلقین میکند. در لحظه مرگ براساس رتبه و جایگاهی که نفس به آن تعلق دارد، اولیای الهی به استقبال فرد میآیند و به او تلقین میکنند؛ اما گاهی مقام بالاتر است و امیرالمومنین(ع) میآیند، حال در این روایت آمده است که خداوند، خود به استقبال میآید و به بنده تلقین میکند.
وَ إِنَّ مِنْ مُحِبِّی مُحَمَّدٍ عَلِیٍّ مَسَاکِینَ، مُوَاسَاتُهُمْ اَفْضَلُ مِنْ مُوَاسَاهِ مَسَاکِینِ اَلْفُقَرَاءِ، وَ هُمُ اَلَّذِینَ سَکَنَتْ جَوَارِحُهُمْ، وَ ضَعُفَتْ قُوَاهُمْ عَنْ مُقَاتَلَهِ اَعْدَاءِ اَللَّهِ اَلَّذِینَ یُعَیِّرُونَهُمْ بِدِینِهِمْ وَ یُسَفِّهُونَ اَحْلاَمَهُمْ، اَلاَ فَمَنْ قَوَّاهُمْ بِفِقْهِهِ وَ عِلْمِهِ حَتَّی اَزَالَ مَسْکَنَتَهُمْ، ثُمَّ سَلَّطَهُمْ عَلَی اَلْاَعْدَاءِ اَلظَّاهِرِینَ: اَلنَّوَاصِبِ وَ عَلَی اَلْاَعْدَاءِ اَلْبَاطِنِینَ: إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ، حَتَّی یَهْزِمُوهُمْ عَنْ دِینِ اَللَّهِ، وَ یَذُودُوهُمْ عَنْ اَوْلِیَاءِ آلِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . حَوَّلَ اَللَّهُ تَعَالَی تِلْکَ اَلْمَسْکَنَهَ إِلَی شَیَاطِینِهِمْ، فَاَعْجَزَهُمْ عَنْ إِضْلاَلِهِمْ. قَضَی اَللَّهُ تَعَالَی بِذَلِکَ قَضَاءً حَقّاً عَلَی لِسَانِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .
مواسات با مساکین از آل رسول (با قرینه یعنی مساکین معرفتی) خیلی بالاتر است از مواسات (یاری رساندن) به فقرای مالی. این مساکین کسانی هستند که ضعف پیدا کردند در ایستادن در برابر دشمنان دینشان و هر که از اینان دستگیری نموده، و با سلاح علم و برهان در برابر دشمن نیرو بخشد، و فقر و عجز آنان را برطرف نموده و بر دشمن چیره گرداند، خداوند متعال نیز آنان را پیوسته در مقابل دشمنان ظاهری مخالف دین و دشمن باطنی ابلیس، پیروز نموده و عجز و ناتوانی را بر مخالفینش مستولی گرداند. (بحار الانوار ج۲- ص۸)
گاهی اعتقادات فرد شیعه آن چنان سطحی و کمعمق است که با چند سوال و شبهه سست شده و میلغزد. در این روایات امام عسگری (ع) میفرمایند کمک و تقویت مسکینان فکری بسی با ارزشتر از مسکینان مالی است و خداوند به کسانی که خودشان در دین تعمق کردهاند و به افرادی که به مسکنت فکری مبتلا شدهاند کمک مینمایند تا در برابر دشمنان مکتب الهی و شبهات آنان ایستادگی کنند، وعده پیروزی و غلبه بر مخالفان را داده است. به همین سبب از عالیترین عبادات در شب قدر، بحثهای علمی برای فهم بهتر دین است. زیرا هدف اصلی از خلقت ما بندگی خداست. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴿ذاریات/56﴾کسی که خدا را نشناسد و معرفت دینی نداشته باشد، چگونه و با چه کیفیتی میخواهد خدا را بپرستد و عبد او شود؟!
شناخت انواع بحثهای استدلالی
بحث استدلالی یا عقلی است یا نقلی. اگر قبول کنیم که الف = ب باشد و قبول کنیم که ب=ج باشد، کسی نمیتواند نتیجه منطقی الف=ج را رد کند. در این گزاره الف=ب را میگوییم مقدمه اول یا صغری، ب=ج را میگوییم مقدمه دوم یا کبری و الف=ج نتیجه.
گاهی صغری و کبری عقلی است و به تبع آن نتیجه هم عقلی میشود. گاهی یکی نقلی است که براساس قضاوت عقل بر آن مطلب درست نقل، نتیجه عقلی حاصل میگردد. در قرآن کریم هر دو سبک استدلال در مورد معاد وجود دارد.
اثبات وقوع معاد در قرآن
قرآن برای اثبات معاد از استدلال عقلی و نقلی بهره میبرد:
1-استدلال نقلی
اگر یکی از دو مقدمه را عقلی و دیگری را نقلی بگیریم با مقدمه عقلی ثابت میشود قرآن معجزه، وحی و کتاب الهی است. امام رضا(ع) در این باره می فرمایند:
فَقَالَ ابْنُ السِّکِّیتِ تَاللَّهِ مَا رَاَیْتُ مِثْلَکَ قَطُّ فَمَا الْحُجَّهُ عَلَی الْخَلْقِ الْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَی اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَی اللَّهِ فَیُکَذِّبُه
ابن سکیت از امام رضا(ع) پرسید: امروز حجت خدا بر خلق چیست؟ حضرت فرموند: «امروز حجت خدا بر خلق، عقل است که به واسطه آن میشناسد آنکه را بر خدا راست میگوید و او را تصدیق میکند و آنکه را بر خدا دروغ میگوید، میشناسد و او را تکذیب میکند.(کافی، ج1،ص25،ح20)
طبق فرمایش امام رضا(ع) حجت بر ما عقل است؛ چون ما با عقل اثبات میکنیم که قرآن حق و وحی الهی است، امام حق است و... . اگر کسی این مقدمه عقلی را قبول کرد حال قرآن به صورت تاکید، خبر از وقوع معاد میدهد:
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا ﴿نساء/87﴾
خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست به یقین در روز رستاخیز که هیچ شکی در آن نیست شما را گرد خواهد آورد و راستگوتر از خدا در سخن کیست.
برای کسی که با استدلال عقلی قرآن را قبول کرده همین یک آیه کافی است. این یک نوع بحث استدلالی است که اِخبار قرآن است؛ خبر دادن بر مبنای کسی که قرآن را به عنوان وحی الهی پذیرفته است.
2-استدلال عقلی
امور عالم از سه حالت خارج نیست: 1- واقع شده 2-محال 3- ممکن. امری که واقع شده محل اشکال نیست. امور واقع نشده را عقل به دو دسته محال و ممکن تقسیم میکند. دستهای را عقل، طبق قوانین کلی موجود در ذهن اثبات میکند محال هستند؛ مثلا قرار دادن کوه دماوند در حسینیه. عقل با توجه به قانون کلی تطابق ظرف و مظروف، حکم میکند که این امری محال است. از امور عقلی محال میتوان به اجتماع نقیضین و سلب شیء از خودش اشاره کرد.
البته مواردی هستند که عقل به راحتی نمیتواند محال یا ممکن بودن آنها را تشخیص بدهد و فرد برای بررسی آن باید تعمق و تامل کند؛ اما برخی حاضر نیستند به خود زحمت دهند اندیشه را به کار اندازند؛ زیرا تفکر کار سهلی نیست، طبق گفته متخصصین یک ساعت کار فکری به اندازه هشت ساعت کار بدنی، انرژی مصرف میکند. لذا عدهای در مواجهه با مسائل دشوار عقلی، راه آسان را انتخاب نموده و میگویند محال است. به عبارت دیگر چون مسئله را نمیتوانند حل کنند، درصدد پاک کردن صورت مسئله برمیآیند. در جواب به این افراد گفته میشود که باید دقت کنید که این امری که گفتید محال است، آیا واقعا محال است یا امر مستبعد؟ هیچ عقلی در عالم نمیتواند بگوید که زندهشدن مردگان محال است، بلکه میتواند بگوید مشکل است.
یکی از راههایی که قرآن برای ساده کردن فهم مسائل دشوار و مستبعد استفاده مینماید، قاعده تشبیه برای تقریب به ذهن است. خداوند در آیه 42 سوره زمر مشابه مرگ، خواب را مطرح کرد: همانطور که میخوابید و بیدار میشوید، میمیرید و زنده میشوید.
وضعیت نفس پس از مرگ (استدلال عقلی و نقلی)
همان طور که امیرالمومنین(ع) در خطبه اول نهجالبلاغه، یکی از فلسفههای بعثت را شکوفایی عقل(یُثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ) بیان کرده است، آیات قرآن نیز عقل را در زمینه اثبات معاد تلنگر میزند و میگوید مرگ جدایی نفس از بدن است.
استدلال عقلی
بدن ماده است و تا زمانی که نفس با اوست آثاری از او بروز میکند؛ مثل آب تا زمانی که گرما با اوست آثاری دارد. به همین منوال، آثار انسان از جمله علم آموختن، تفکر، انتقال علم به دیگران، مربوط به بعد مادی وجود او نیست؛ زیرا بدن ماده و متغیر است و علم ثابت. در عالم ماده تطابق ظرف و مظروف مطرح است و در دنیای نفس این محدودیتها وجود ندارد. ماده قابلیت پذیرش چند صورت متعدد را ندارد؛ ولی در دنیای نفس صورتهای متعدد تا لایتناها میتواند وجود داشته باشد. بدن، ماده است و اقتضای عالم ماده را دارد و نفس مجرد است و اقتضای عالم مجردات را دارد. زمانی که این دو با هم همراه شدند، یک گونه اقتضا دارند و وقتی از هم جدا میشوند، اقتضایی دیگر. از نظر علمی و فلسفی ثابت شده است پس از مرگ، بدن انسان فانی نمیشود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر و تبدل پیدا میکند و به صورت اجزای مادی در عالم موجود است. به قول حکما وجود عدم نمی شود. بدن در عالم ماده مراحلش را طی میکند تا زمان قیامت که نفس این قالب را قالبگیری کند و دوباره بسازد.
نفس هم اقتضای خود را دارد. چون نفس مجرد است، شعور و آگاهی دارد و لحظهای که از بدن جدا میشود، شعور او بیشتر میشود چراکه بدن حجاب اوست. با مرگ نفس از تعلقات آزاد میشود و به تمام حقایق توجه پیدا میکند.
استدلال نقلی
الف)روایات
در روایتی از امام جعفر صادق(ع) آمده است:
فإذا قَبضَهُ اللّه ُ عزّ و جلّ صَیّرَ تلکَ الرُّوحَ فی قالَبٍ کقالَبِهِ فی الدُّنیا ، فیَاکُلونَ و یَشْرَبونَ ، فإذا قَدِمَ علَیهِمُ القادِمُ عَرَفوهُ بتِلکَ الصُّورهِ الّتی کانتْ فی الدُّنیا .
چون خداوند عزّ و جلّ جان مومن را بستاند، روحش را به کالبدی همچون کالبد وی در دنیا میبرد و میخورند و میآشامند و هرگاه کسی بر ایشان وارد شود او را با همان چهرهای که در دنیا داشته، میشناسند.
نفس بعد از جدا شدن از بدن در عالم مجردات(عالم برزخ) مانند همین قالب دنیایی(بدن)، قالب برزخی(بدن مثالی) پیدا میکند. به عنوان مثال وقتی در عالم خواب، کسی را میبینیم بدن مثالی ما با بدن مثالی او ارتباط برقرار کرده است.
در روایتی دیگر حضرت فرمودند:
وَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: شَهِدْتُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ یَسْاَلُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی- کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ مَا ذَنْبُ الْغَیْرِ؟ قَالَ وَیْحَکَ هِیَ هِیَ وَ هِیَ غَیْرُهَا قَالَ فَمَثِّلْ لِی ذَلِکَ شَیْئاً مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا قَالَ نَعَمْ اَ رَاَیْتَ لَوْ اَنَّ رَجُلًا اَخَذَ لَبِنَهً فَکَسَرَهَا ثُمَّ رَدَّهَا فِی مَلْبَنِهَا فَهِیَ هِیَ وَ هِیَ غَیْرُهَا
حفص بن غیاث گوید: در مسجد الحرام حاضر شدم و ابن ابی العوجاء از امام صادق(ع) درباره این آیه میپرسید: «هر گاه پوست تنشان پخته شود و بسوزد آنان را پوستهای دیگری جایگزین سازیم تا عذاب را بچشند- نساء 56» که آن پوستهای دیگر چه گناهی مرتکب شدهاند؟ امام(ع) فرمود: وای بر تو، آن آن است و آن غیر آن! گفت: مثالی در این باره از امور دنیا برایم بزنید، فرمود: بسیار خوب، آیا فکر میکنی اگر مردی آجری را بشکند سپس بر روی آن آب بریزد سپس آن را به همان شکل اوّلیه خود بازگرداند مگر نه این است که آن آن است و آن غیر آن؟! گفت: آری همین طور است، خدا بر عمرت بیفزاید.
حضرت به ابن ابیالاوجاء میفرمایند که از عقلت استفاده کن. آجری که پودر شده و دوباره به آن آب اضافه شده و به شکل آجر درآمده، این آجر جدید هم آن آجر قبلی است و هم نیست؛ اما قالب آجر بودن حفظ شده است. در خصوص بدن انسان هم همین طور، نفس دخالت میکند و قالب جسمیت میدهد. احساس مال نفس است نه مال بدن، مثل اینکه اگر لباس کسی بسوزد، رنج را لباس نمیبرد بلکه صاحب لباس درد را احساس میکند.
جایگاه نفس انسان در بهشت و جهنم برزخی از نگاه قرآن
نفس به اقتضای درجاتی که دارد پس از جدا شدن از بدن(مرگ) جایگاهش مطرح میشود؛ یعنی وارد برزخ دوزخی یا جنت دوزخی میگردد. در اثبات این سخن خداوند به داستان حبیب نجار، مومن آل یاسین اشاره میکند که به هدایت مردم مشغول بود؛ اما آنها با او درافتادند و سرانجام او را کشتند. پس از آنکه روح او وارد عالم برزخ شد، حبیب نجار گفت: ای کاش قوم من میفهمیدند که کجا هستم و خداوند چه کرامتی برای من قرار داد و با چه کسانی محشور هستم.
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ﴿یس/26﴾ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ ﴿یس/27﴾
[سرانجام به جرم ایمان کشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآی گفت: ای کاش قوم من می دانستند
که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد.
عذاب قبر
منظور از قبر مکانی نیست که جسد را درون آن میگذارند. نفس به محض جدا شدن از بدن به اقتضای درجهای که بعد از مرگ وارد عالم قبر میشود. عالم قبر، یعنی عالم ورود نفس به عالم برزخ (بهشت دوزخی یا جهنم دوزخی)؛ از این رو از پیغمبر(ص) و ائمه(ع) روایت شده است: «القبرُ إمَّا رَوْضَهٌ مِنْ ریاضِ الجنَّهِ وإمَّا حُفْرهٌ مِنْ حُفَرِ النار، قبر یا باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از آتش جهنم است.» به عبارت دیگر قبر، مدخل و دروازه عالم برزخ برای نفس است؛ از این رو منظور از فشار قبر، عذابی است که نفس متوجه آن میشود حال چه دفن شود، چه سوزانده شود و ... . بدین جهت برخی از بزرگان گفتهاند از همان لحظه قبض روح شب اول قبر شروع می شود و باید نماز لیله الدفن را به جا آورد.
ب)قرآن
·سوره غافر آیه 11
کسانی که عذاب قیامت شامل حالشان میشود به خداوند عرض میکنند:
قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ (غافر/۱۱)
گویند: پروردگارا! تابهحال ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردهای. اکنون به گناهانمان اعتراف داریم. آیا راه خروجی برایمان هست؟!
از معصومین(ع) پرسیدند این دو بار چه هنگام است؟ فرمودند یک بار مرگ از عالم دنیا به برزخ و یک بار مرگ از برزخ به قیامت مد نظر است. در اولی جدایی نفس از بدن و تعلق گرفتن به بدن مثالی برزخی است و بار دوم جدا شدن از بدن مثالی برزخی و متصل شدن به بدن قیامتی است.
برخی در این مرحله برای این دو بار شبهه تناسخ را مطرح کردهاند. به اختصار میتوان گفت که با استفاده از دو آیه ۹۵ و ۹۹ سوره مومنون، ورای جدایی نفس از بدن، یعنی مرگ، عالم برزخ است تا روز قیامت. بشر در سیر زندگی خود یک جدایی از رحم مادر دارد که میشود دروازه حیات دنیوی و یک جدایی از این حیات دنیوی که میشود دروازه حیات برزخی و دیگری جدایی از حیات برزخی که میشود دروازه حیات قیامتی و حیات جاوید ما.
·سوره نوح آیات 26و25
هنگامی که حضرت نوح(ع) اصحاب را سوار کشتی کردند و طوفان برخاست، افرادی که تخلف ورزیدند غرق شدند و در آتش وارد شدند:
مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّـهِ اَنْصاراً (۲۵) وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً
بدینسان همگی به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش وارد شدند و جز خداوند بزرگ هیچ یاوری نیافتند! نوح گفت: پروردگارا! هیچ کافری را در زمین زنده باقی مگذار!
منظور از وارد آتش شدند این است که وارد حیات برزخی خود شدند؛ چون هنوز قیامت شروع نشده است. پس نفس از نظر قرآن بعد از جدا شدن از بدن به اقتضای درجه نفسانی وارد عالم نار برزخی یا عالم نور برزخی میشود.
کلاس درس امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) در عالم برزخ
مومنین براساس اعمال خود به درجهای میرسند که لیاقت شرکت در کلاس درس امیرالمومنین (ع) یا حضرت زهرا (س) را در آن دنیا پیدا میکنند. شرایط پیدا کردن این لیاقت یا به عبارت دیگر، ثبتنام این کلاس اعمالیست که بشر در این دنیا انجام میدهد و شهریه آن بندگی خدا و حرکت در مسیر اولیای الهی است. انسان به اندازهای که در این دنیا به معصومین و نحوه زیستن آنها از نظر فکری و عملی خالصانه نزدیک شود، در آن دنیا نتیجه را مشاهده خواهد کرد. دوری از گناه و آلودگی علاوه بر فواید دنیوی سبب بهرهمندی از نعمتهای حیات طولانی برزخی و حیات ابدی قیامتی خواهد شد. روزی بهلول وارد مجلس هارون شد. هارون به او گفت: عجب زاهدی هستی بهلول که دنیا را طلاق دادی؟! بهلول گفت: تو از من زاهدتری! آخرت را طلاق دادی!
·منافقون آیه 10
وَ اَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا اَخَّرْتَنِی إِلی اَجَلٍ قَرِیبٍ فَاَصَّدَّقَ وَ اَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ
از آنچه روزیتان کردیم دیگران را بهرهمند کنید قبل از آنکه مرگِ یکی از شما فرارسد! که خواهد گفت: پروردگارا چرا مرگ مرا کمی به تاخیر نیانداختی، تا صدقه دهم و از نیکوکاران باشم!
در این آیه تصریح شده کسانی که مستحق عذاب الهی بودند، درخواست عقب انداختن میکنند؛ ولی دیگر مهلتشان تمام شده و امکان عقب انداختن نیست.
نتیجهگیری
معاد از نظر قرآن امری محال نیست؛ بلکه امری ممکن است. عقل نمیتواند محال بودن آن را ثابت کند بلکه ممکن بودن و ضرورت آن را با تحلیل جدایی نفس از بدن میتواند درک کند.
مناسبت هفته (توصیههای مربوط به تعطیلات)
در این روزگار عوامل گوناگون دست به دست هم داده اندتا ما را از خدا جدا کنند. ما در مسیر الی الله باید هم به عوامل محرک توجه کنیم هم به عوامل بازدارنده. بازدارندهها بسیار قوی هستند؛ از این رو امیرالمومنین(ع) فرمودند: إِجْتنِابُ السَّیِّئاتِ اَوْلَی مِنِ اکْتِسابِ الْحَسَناتِ، جدایی از بدیها بر اکتساب حسنات اولویت دارد؛ چون بدیها(دوستهای ناباب، فیلمهای کذایی و جلسات نامناسب) باعث از بین رفتن خوبیها میشود. به منظور یکسان شدن کفه ترازوی اعمال انسانی مواردی توصیه میشود، از جمله:
- مطالعه
- رفتن به اماکن زیارتی و مجالس موعظه
- با وضو بودن
- خواندن حداقل ۵۰ آیه از قرآن در شبانهروز
- خواندن زیارت عاشورا
- خواندن زیارت جامعه عصرهای جمعه
- خواندن هفتهای یکبار زیارت آل یاسین
- خواندن دعای عهد، زیارت روزانه
امروزه در و دیوار با هم همراه شدند تا معلوم شود چقدر من الباب الی المحراب گرفتار تعلقات دنیوی هستیم. امام محمد باقر(ع) در این باره میفرمایند:
رُوِیَ عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَتَی یَکُونُ فَرَجُکُمْ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لاَ یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّی تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا یَقُولُهَا ثَلاَثاً حَتَّی یُذْهِبَ [اَللَّهُ تَعَالَی] اَلْکَدِرَ وَ یُبْقِیَ اَلصَّفْوَ .
امام باقر (ع) فرمودند: فرج ما نخواهد رسید؛ مگر آن که غربال شوید و غربال شوید و غربال شوید، تا جایی که خداوند متعال، آلودگان را از پاکان جدا نماید.
به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد