جلسه چهل و دوم

تعداد بازدید:۶۵۱

بسم الله الرحمن الرحیم

معاد برهانی در آیات قرآنی جلسه چهل و دوم

پاسخ به سوال یکی از شنوندگان

به شهادت قرآن کریم، وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56)جن و انس برای عبادت خلق شده‌اند،

۱- زندگی جن در عالم هستی چگونه است؟

۲- آیا جن جسم است و مانند انسان شهوت و عقل دارد؟

۳- آیا مانند انسان در قبال نعمت‌های حضرت حق مکلف است؟

۴- آیا در عالم حشر مورد حسابرسی قرار می‌گیرد؟

این چهار سوال به هم ربط دارد.

طبق آیات قرآن، جن از تمام جهات مثل ما انسانها هست با یک تفاوت. یعنی موجودی است که هم جنبه مادی دارد هم جنبه ملکوتی (بدن و روح) با این تفاوت که بدن ما از خاک و بدن او از آتش است، این مطلب صریح قرآن است. کلمه «جن» یعنی مخفی و پوشیده، موجودی است مثل ما انسانها با این تفاوت که جنبه مادی آنها از آتش است. وقتی خداوند به ملائک دستور داد که به حضرت آدم سجده کنید، همه سجده کردند الا ابلیس که ابلیس سردسته جنیان بود و به مقام ملائک راه پیدا کرده بود اما چون گمان کرد که آتش از خاک بالاتر است، به آدم سجده نکرد. گفت: خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ (اعراف/12). پس وجود جسمی دارند.

 این موجودات از ما مخفی هستند، اما بودند کسانی که چشمشان باز بود اجنه را می‌دیدند و با آنها در ارتباط بوده‌اند. حتی شیعیان از جنیان آنها را برای منبر دعوت کرده‌اند و آنها هم برای مراسم عزایشان شرکت کرده‌اند. بعضی‌ها هم که از نزدیک دیده‌اند گفته‌اند که عزاداری که جنیان شیعه برای امام حسین (ع) می‌کنند ما در بین انسانها ندیده‌ایم.

جنیان مومن و کافر دارند. شهوت و عقل دارند؛ لذا دو بعدی هستند. آنها مکلف هستند و طبق آیه شریفه قرآن داریم که فردای قیامت وقتی خداوند گناهکاران را به سمت جهنم می‌برد می‌فرماید:

یا مَعْشَرَ ٱلْجِنِّ وَٱلْإِنسِ اَلَمْ یَاْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ ءَایَتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا  قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَی اَنفُسِنَا  وَغَرَّتْهُمُ ٱلْحَیَوهُ ٱلدُّنْیَا وَشَهِدُواْ عَلَی اَنفُسِهِمْ اَنَّهُمْ کَانُواْ کافِرِینَ (انعام/ ۱۳۰)

ای جمعیت جنیان و انسانها آیا برای شما رسولانی از جنس خودتان نیامد و به شما بیم نداد، یک همچین روزی پیش روی شماست؟ آنها می‌گویند، چرا ما گواهی می‌دهیم.

شواهدی هم هست که پیغمبر و امام آنها همین پیغمبر و امام ماست. ما در زیارت امام عصر(عج) می‌گوییم: السلام علیک یا امام الجن و الانس.

 

چکیده جلسه پیشین

ما در جلسات گذشته به آیه ۶۸ سوره مبارکه زمر رسیدیم که ذات اقدس الهی می‌فرماید زمانی که در صور دوم دمیده می‌شود، همه آنها که با صور اول بیهوش شده بودند، به هوش می‌آیند، آماده می‌شوند و در صحنه قیامت حاضر می‌شوند. آیات قرآن کریم به ما نشان داد که تفاوتهایی بین قیامت و دنیا هست؛ از این رو به ادامه بررسی این تفاوتها می‌پردازیم.

 

تفاوت بین قیامت و دنیا

1- تفاوت در جنبه ملکی: موجودیت ملکی قیامت با موجودیت ملکی دنیا تفاوت دارد از این نظر که آنجا مرگ و پیری و فرسودگی و بیماری نیست، تولید مثل به معنای دنیوی نیست، تغذیه و بعد از آن دفع نیست. تمام پاکی و دوام است.

2- تفاوت در جنبه ملکوتی: در دنیا ملک آشکار است و ملکوت برای اکثریت مردم پنهان است، مگر برای کسانی که چشم برزخی آنان باز باشد وبتوانند ملکوت را مشاهده کنند؛ اما در قیامت، یوم تبلی السرائر، ملکوت آشکار می‌شود و چون حقیقت وجود انسان، بعد ملکوتی اوست و اعمال انسان در این دنیا در شکل بخشی ملکوت او نقش بسزایی دارد، مسخ هم ممکن است صورت بگیرد(توجه شود تناسخ خیر)، در قیامت ملکوت افراد آشکار و برای همه مشخص است.

۳- قیامت طبق آیات قرآن کریم، ضمنی که یوم الجمع است، یوم الفصل هم می‌باشد. یوم الجمع است به این معنی که «من الاولین الی الاخرین»، تمام مخلوقات الهی قرار است محشور بشوند. طبق سوالی که اول جلسه پاسخ داده شد، جنیان هم در این مرحله محشور می‌شوند و طبق آیات قرآن کریم حتی حیوانات هم محشور می‌شوند: وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (تکویر ۵) که موضوع حشر بعد بررسی می‌شود. یوم الجمع است، یعنی همه در صحنه قیامت جمع می‌شوند. اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ  لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا (نساء ۸۷) همه در صحنه قیامت باید حاضر بشوند.

 

تفاوت جمع شدن در آخرت با دنیا

جمع شدن در قیامت یک تفاوتی با دنیا دارد، اگر در دنیا یک عده با هم جمع شوند، درجه معنویت، صداقت، حقیقت، بعد ملکوتی افراد معلوم نمی‌شود و با هم قاطی می‌شوند. اما در عالم قیامت، یوم الفصل است و روزی است که بین اهل حق و باطل جدایی می‌افتد. همه در یک صف قرار نمی‌گیرند و کامل جدا می‌شوند. چون دنیا ظرف ظهور اسم «یا عادل» حضرت حق نیست، ظرفیت ندارد. قیامت قرار است ظرف ظهور عدل الهی باشد. بر مبنای عدل الهی باید افراد از هم جدا بشوند و بین آنها فاصله بیفتد.

 

مبنای جدا شدن انسانها در قیامت «یوم الفصل»

قرار است افراد در قیامت از هم دیگر جداشوند. مبنای جدا شدن انسانها بر اساس آیات قرآن کریم این است که میزان و ترازویی قرار داده می‌شود که اعمال انسانها در آن ترازو وزن می‌شود و آنهایی که فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ یعنی ترازوی اعمالشان سنگین بود، یعنی اعمالی داشتند، در یک صف قرار می‌گیرند؛ و مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ یعنی آنها که ترازوی اعمالشان سبک است، چیزی با خودشان نبرده‌اند در یک صف دیگر قرار می گیرند.

 

واژه «میزان» در قرآن

در زبان عربی، میزان از مِوزان آمده است که واو تبدیل به یاء شده است. (اسم آلت که به آلت دال است، مفعل و مفعله و مفعال است). «میزان» بر وزن مفعال، وسیله اندازه گیری است؛ یعنی ترازو.

آیا اعمال ما وزن دارد که در ترازو بگذاریم ببینیم که چند کیلو شده است؟ یا خیرات و روزه و سخن به حق چند تن است؟ ممکن است برخی بگویند به ما چه ربطی دارد، قرآن فرموده است که فردای قیامت میزان است و «میزان» هم آنقدر دقیق است که اعمال شما را دقیقا وزن می‌کند و هر کس به نتیجه اعمال خود می‌رسد، ما هم دیگر وارد این جزییات نمی‌شویم! در جواب می‌گوییم که اگر این حرف درست باشد، چرا در زمان ائمه(ع) از ایشان سوال شده است و ایشان جواب داده اند و منع نکرده‌اند؟!

 

نمونه ای از پاسخگویی ائمه(ع) به این گونه سوالات

روایات بسیاری داریم که ائمه(ع) وارد این مباحث شده‌اند. از آنجا که سیره معصومین برای ما حجت است و زمانی که از آنها سوال شده و ایشان نفرمودند چرا چنین سوالی می‌کنید، یعنی ورود به این مقولات از نظر ایشان مشکلی نداشته است. از جهت دیگر مگر نباید برای مسائل اعتقادی، تحقیق و تتبع بکنیم؟! مسائل اعتقادی که تقلیدی نیست. این بحثها در قرآن کریم از آنجا که مسائل اعتقادی است و احکامی نیست، توقیفی هم نمی‌باشد. کسانی که مسائل اعتقادی را باور می‌کنند اما تلاش علمی نمی‌کنند، در حد خودشان خوب است اما  در مقایسه با کسی که برای باور عالمانه تلاش علمی می‌کند یکسان نیستند، طبق آیات قرآن: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُو الْاَلْبَابِ (زمر ۹). اگر قرار نبود که راجع به مسائل اعتقادی تحقیق کنیم، چرا در قرآن ذکر شده و در روایات ما آمده است؟!

 

حقیقت «میزان» از نگاه روایات

زندیقی (شاید ابن ابی‌العوجا یا کسی شبیه او که زمان امام صادق (ع) بودند، گاهی هم خدمت حضرت می‌آمدند و سوال و جواب داشتند.) از امام صادق (ع) پرسید:

قال او لیس توزن الاعمال قال علیه السلام لا إن الاعمال لیست باجسام و إنما هی صفه ما عملوا و إنما یحتاج إلی وزن الشی ء من جهل عدد الاشیاء و لایعرف ثقلها او خفتها و إن الله لا یخفی علیه شی ء. قال: فما معنی المیزان؟ قال علیه السلام: العدل. قال فما معناه فی کتابه فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ؟ قال علیه السلام: فمن رجح عمله. (احتجاج طبرسی ج۲ ص ۳۵۲)

مگر این گونه نیست که در قرآن آمده است که اعمال وزن می‌شوند؟ (می‌خواست از اینجا شروع کند و بعد دست بیندازد) امام فرمودند: خیر. اعمال جسم نیست (آب و بشقاب و سنگ و چوب که جزو اجسام هستند، قابل وزن کردن هستند.) اعمال صفت است یک ویژگی اخلاقی، روحی در وجود انسان است. صفتی است که آن را انجام می‌دهید و عمل می‌کنید. کسی احتیاج دارد وزن کند که او جاهل باشد نسبت به عدد و مقدار چیزها و سنگینی و ثقل آن را نشناسد و سبکی و بی‌وزنی آن را نداند ولیکن چیزی از خدا مخفی نیست. گفت: پس معنی میزان چیست؟ امام فرمودند: عدل. پرسید: معنای آیه «کسی که ترازویش سنگین‌تر است» چیست؟ امام فرمودند: کسی که عملش رجحان و ترجیح دارد.

پس امام صادق (ع) فرمودند: اعمال چون صفت است، نمی‌شود با ترازو اندازه‌گیری کرد؛ از آن طرف برای خداوند هم چیزی پنهان و مخفی نیست. اما وزن یعنی عدل، یعنی رجحان عمل.

 

بررسی نظر اندیشمندان دینی درباره وزن اعمال(میزان)

محدثین در تفسیر و حدیث وقتی به این بحث رسیدند، یک عده با وجودی که این مطلب عینا در آیه و حدیث نیست، برداشت و تفسیر کردند که وقتی ترازوی اعمال قرار داده می‌شود، حسنات و سیئات را وزن می‌کنند و هر کدام بیشتر شد، به صف مربوطه منتقل می‌شوید. اما طبق آیات قرآن و روایات، سیئات اصلا وزنی ندارند. پس برای فهم بهتر موضوع، تحلیل متکلمین، محدثین و حکما را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

نظر شیخ مفید

مرحوم شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) یکی از بزرگان متکلمین و محدثین در جهان شیعه است که کتاب اوائل المقالات در بحث کلام از منابع مهم کلامی ما شیعیان حساب می‌شود. ایشان در دوران بسیار حساس برای شیعه، ابتدای دوران غیبت امام عصر (ع) زندگی می‌کردند و مورد تایید خود امام عصر(عج) قرار گرفتند. توقیعاتی که از ناحیه مقدسه برایشان آمد و نوحه‌سرایی که امام بعد از رحلت ایشان کردند و شعری که روی قبرشان نوشته شده است، اینها همه عظمت شیخ مفید را می‌رساند. مرحوم شیخ مفید به صورت کلامی و عقلی وارد این مطالب شده‌اند و بیان داشته‌اند:

«میزان، عبارت است از تعدیل میان اعمال و آنچه که در برابر آن استحقاق خواهند یافت و کسانی که این تعدیل را انجام خواهند داد، مباشران حساب از امامان آل رسول (ص) هستند و همه محدثان امامیه بر آن اتفاق نظر دارند.»( اوائل المقالات ص ۷۹)

به عقیده مرحوم شیخ مفید، محدثان امامیه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که «میزان» عبارت است از تعدیل میان اعمال. به غیر از تعداد محدودی که اِخباری‌ هستند و جسم را همان جسم در نظر می‌گیرند و با کیلو و ترازو حساب می‌کنند.

 

نظر ملاصدرا

بدان که هر عملی از اعمال بدنی، (دست تکان دادن، حرف زدن، نگاه کردن، امضا کردن، سر تکان دادن به معنی تایید یا تکذیب که دست و چشم و زبان و سر دخالت دارند) تاثیری در نفس دارد. (ما یک بدن داریم و یک نفس که حقیقت وجود ما، نفس ما است و بدن، ابزاری است برای نفس. به گفته خواجه نصیرالدین طوسی: «نفس جوهری بسیط است که به بدن تعلق دارد و از بدن به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود سود می جوید.» هر عملی که این بدن ظاهرا انجام می‌دهد، اثری روی نفس می‌گذارد.) پس اگر از قبیل حسنات و طاعات باشد مانند نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و غیر آنها، در نورانی شدن نفس و رهایی آن از اسارت شهوات و پاکی آن از تاریکی های ماده و جذب آن از دنیا به آخرت و از منزل پست به محل بالا تاثیر می‏کند، (هر چه اعمال ما حسنات باشد و نفس را به سمت بالا حرکت می‌دهد، ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً  (فجر/28)؛ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56) عبادت قصد قرب است و قرب،نزذیکی به خدا،  مکان که ندارد، قرب یعنی به سمت ارزشهای عالیه حرکت کردن است) و هر عملی اندازه معینی در ایجاد نورانیت و پاکی دارد  (در نظام قضا و قدر الهی اندازه دارد که هر عملی چقدر نورانیت دارد، مثلا نماز چقدر نورانیت می‌دهد) و چون حسنات زیاد شد به مقدار افزونی آن، مقدار تاثیر و تنویر (نورانی شدن) آن افزایش می‏یابد و همچنین هر عملی از اعمال بد اندازه معینی از تاثیر در تاریک ساختن و تیره کردن گوهر نفس دارد. این حالتها در دنیا از مردم پوشیده است، ولی در قیامت که پرده‏ها برداشته می‏شود، حقیقت امر آشکار می‏گردد و هر کسی مقدار کوشش و عمل خود را در می‏یابد و رجحان یکی از دو کفه ترازوی خود را می‏بیند.

اعمال ما، سیئات نفس را تاریک و ظلمانی می‌سازد و حسنات نفس را نورانی می‌کند. در عرف طبق گفتگوی خودمان در این عالم، گاهی ممکن است که یک فردی سنگین وزنی وارد شود اما طوری رفتار کند که بگوییم عجب آدم سبکی است! اینجا منظورمان وزن او نیست. برعکس، ممکن است کسی باشد بسیار ضعیف و لاغر اما وقتی رفتار و گفتار او را مشاهده می کنیم ببینیم که عجب موقر، سنگین و باعظمت است، چقدر به چشم بزرگ می‌آید. اینجا سنگینی و سبکی به معنی مادی و جسمانی نیست و به معنی ارزشی و معنوی است. نفس نورانی، سنگین است و نفس تاریک اصلا وزنی ندارد.

یک وقت یک انسانی داریم که برای او نمی‌توانیم قیمتی معین کنیم. مثلا چطور می‌توان برای شیخ مفید، علامه حلی، علامه امینی، علامه طباطبایی و... قیمت معین کنیم. آنها وجودشان و تمام زندگیشان نور بود. پس رجحان به این معنی که آیا توی سنگینی و نورانیت وجود است یا اصلا از سبکی به حساب نمی‌آید. یعنی اصلاً ارزشی برای او قائل نیستیم.

نفس انسان مانند دو کفه ترازو به دو طرف کشیده می‏شود، یکی به طرف پایین یعنی جهنم و دیگری به طرف بالا یعنی بهشت و در روز قیامت که میان این دوکفه، تعارض و کشش به دو طرف واقع می‏شود، خداوند بزرگ با ترجیح یکی از دو کفه به وارد شدن شخص به بهشت یا جهنم حکم خواهد داد. (اسفار، ج۹ ص ۳۰۳ و ۳۰۴)   

 

حکایت بهول و هارون در حمام

بهلول حمام بود که هارون وارد شد و لنگ گران قیمتی که پنجاه دینار بود به خود بسته بود. به بهلول گفت که من چقدر می‌ارزم؟ بهلول گفت: پنجاه دینار! گفت: مردک، لنگم فقط پنجاه دینار است. بهلول گفت: همان را گفتم، خودت که هیچی!

 

میزان و وزن اعمال در آیات قرآن

سوره کهف آیه ۱۰۵

اُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا

در آیه قبل آمده بود الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف ۱۰۴) اینهایی که تمام تلاششان دنیا بود و صبح تا شب می‌دویدند و در مجلس روضه و زیارت امام رضا(ع) و قرآن بالای سر گرفتن شب قدر هم دنبال حوایج دنیوی خود هستند، که البته اگر دنیا را مقدمه آخرت قرار بدهیم که اشکالی ندارد اما این افراد فقط دنبال خود دنیا هستند؛ این افراد اُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ کسانی هستند که آیاتی که از طرف پروردگار آمده است را ندیدند و کفران کردند و پوشاندند. چقدر در آیات قرآن آمده است که انسان، برای آخرت آمده اید و الاخره خیر و اقی متاع قلیل، ان الدنیا لب و لهو زینه حیاه الدنیا و تکاثر و تفاخرو این دنیا زینت و تفاخر و تکاثر است. وَلِقَائِهِ اینها این که فردای قیامت باید به ملاقات خداوند بروند، نتیجه اعمالشان را باید ببینند و بهشت و جهنمی هست را کفر ورزیدند، فَحَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ این کارهای باعث شد که اعمالشان حبط شود، انگار که در زمین دیگران خانه می‌ساختند.

در زمین دیگران خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن

چیست بیگانه تن خاکی تو

وز برای اوست جانسایی تو

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

گوهر جان را نیابی فربهی

 

 

 

 

فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قیامت آنها را هیچ وزن و ارزشی نخواهیم داد. ما برای اینها در روز قیامت، چیزی که برپا داریم که وزنی داشته باشد نداریم. اصلا وزنی ندارد. چه چیزی را می‌خواهند وزن کنند. پس آنی که به حساب می آید، حسنات است که وزن دارد.

 

قیامت روز حسرت

مثل آن مثالی که مطرح شد که وزن کسی که سبک است و چیزی بارش نیست، یعنی هیچ چی. وزن هیچ هم هیچ است. لامیز فی‌الاعدام. لذا طبق این آیه شریفه، این جوری نیست که سیئات و بدی‌ها در یک کفه یک مقدار وزن داشته باشد و حسنات و خوبیها تو یک کفه، بدیها اصلا به حساب نمی‌آیند و هیچ و پوچ شده هستند. برای همین هم یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسره است، چرا که انسان مرتب حسرت می‌خورد عجب عمری از دست دادم و عجب وقتی صرف کردم، هیچ به دستم نیامد. اگر فرض کنیم که یک مزرعه داشته باشیم، از باب الدنیا مزرعه الاخره، یکی بیاد به ما بگوید که این زمین شوره‌زار است.

زمین شوره سنبل برنیاید                 در آن تخم عمل ضایع مگردان

چون بکاری در زمین اصل کار          تا بروید هریکی را صد هزار

اگر گوش ندهیم، هر سال هم که در آن زمین تخم گیاه و سبزی بکاریم، هیچ برداشتی نخواهیم داشت. می‌گویند پند بگیر و گوش بده، عبرت بگیر اینجا چیزی در نمی‌آید.

امام صادق (ع) فرمودند: دو عمر نداری که با یک عمر تجربه کنی و با یک عمر عمل کنی. با همین یک عمر بدان که اگر اعمالت برای خدا نباشد، نتیجه اعمالت حبط است. ضرر کردی. ضایع شد. پس اگر دنیا مزرعه است باید دقت کنیم که چی بکاریم، کجا بکاریم و چگونه کشت کنیم.

 

سوره انبیاء آیه ۴۷

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا  وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ

ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می‌کنیم؛ پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی‌شود؛ و اگر بمقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر می‌کنیم؛ و کافی است که ما حساب‌کننده باشیم!

 

تفاوت قسط و عدل

قسط بهره عادلانه که سهم هر کس است. فرض کنید که چهار دانشجو برگه‌های خود را به استاد داده‌اند و استاد باید عادلانه نمره بدهد، حق هر کس را  به او بدهد، مثلا اگر نمره یکی از آنها ۱۹ بود و به او ۱۹ داد، این می‌شود قسط؛ چون سهم عادلانه است. سهم دیگری اگر ۱۸ است، برای او قسط ۱۸ است و هر دو عدل است؛ برای اولی قسط ۱۹ و برای دومی قسط ۱۸ است. دو نفر کار کرده‌اند و یکی مزدش ۴۵ تومان است و دیگری ۵۰ تومان. ۴۵ تومان برای اولی قسط است و ۵۰ تومان برای دومی. اگر به دومی ۴۵ بدهیم این ظلم است و اگر به اولی ۵۰ تومان بدهیم، آن می‌شود فضل.

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ در روز قیامت موازین قسط برپا می‌شود، ترازوهایی که سهم هرکسی را به اقتضای عدل به او بدهند اما نه اینکه بخواهند حق کسی را ضایع کنند. لذا فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا به هیچ کس ظلم نمی‌شود. وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنَا بِهَا  وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ به اندازه یک خردل (کوچکترین ذره ای که باشد) می آوریم و حساب می‌کنیم. اینجا هم صحبت ترازو و حساب کردن است.

 

سوره اعراف آیات ۸و۹

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ  فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَاُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۸) وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَاُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ (۹)

مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در راستای صحبتهای شیخ مفید و ملاصدرا، با بیان و تفسیر قرآنی خیلی قشنگ موضوع را روشن می‌کند.

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ وزن حق است، حالا توضیح می‌دهند که یعنی چی که وزن حق است. فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ این وزن و سنجش که حق است، اگر کسی که ترازوی اعمالش سنگین باشد، می‌دانیم که حسنات وزن دارند و اگر قرار است این کفته سنگین باشد، با شیء وزن دار سنگین می‌شود. چیزی که وزن ندارد که نمی‌تواند ترازو را سنگین کند، پس معلوم می شود منظور کسی است که حسنات داشته باشد. اینها رستگارند. ان‌شاءالله بعد در مورد رستگاران صحبت می‌کنیم و این که بعد چه می‌شود و کجا می‌روند و چرا دو دسته خوبها و بدها جدا می‌شوند، چرا خوبها دسته‌بندی می‌شوند به السابقون السابقون و سابقون و ابرار و اهل میمنه.  

وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ آنی که ترازوی اعمالش سبک است، یعنی کارهایش اصلا وزن نداشتند، تا به حساب بیاد، فَاُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ خسران یعنی ورشکست شدن و سرمایه را از دست دادن، بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ اینها نسبت به آیاتی که در این دنیا برایشان گذاشتیم، ظلم کردند و اطاعت نکردند.

 

سنجش وزن اعمال از نگاه علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی یک بحثی را در این رابطه مطرح کردند با چهار مقدمه:

۱- با توجه به آیه ۴۷ انبیاء و آیات آخر سوره زلزله یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتَاتًا لِّیُرَوْا اَعْمَالَهُمْ (۶) فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ (۷) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ (۸) منظور از «وزن» سنگینی عمل است، نه صاحب عمل. یَعْمَلْ، وزن را به صاحب عمل نمی‌دهد.

۲- طبق آیه ۱۰۵ سوره کهف برای اعمال حبط شده که وزنی وجود ندارد. عمل بد، وزن و سنگینی ندارد تا به حساب بیاید. وقتی عملی وزن ندارد، با عمل خوب که وزن دارد، قابل مقایسه نیست.

۳- در موازین مقیاسی هست که ما آن را واحد ثقل می‌نامیم. واحدی که در کمیات به کار برده می‌شود اعم از گرم، کیلو گرم و تن است و در مورد طول هم سانتی‌متر و متر و کیلومتر، اما در قرآن واحدی که برای عمل به کار رفته است، «حق» می‌باشد. وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ وزنی که حق است، به این معنا که هر قدر عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه اعتبار و ارزش دارد. قضاوت به حقی که در آیه وَاَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ (زمر/69) آمده است بر مبنای موازین با واحد حق.

توضیح دادیم که نورانیت آنجا یک نورانیت ملکوتی و الهی است که همه چیز روشن می‌شود. وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ قضاوت می‌شود بینشان به حق. علی مع الحق و الحق مع علی. آنجا است که می‌فهمیم این علی علی گفتنهایمان چه معنی‌ داشت. آنجا می‌فهمیم که یا زهرا یعنی چی؟

 4-  با توجه به آیه ۲۹ سوره جاثیه: هَذَا کِتَابُنَا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ  إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وزن در آیه به معنی ثقل است، نه معنی مصدری که سنجیدن باشد. یعنی اینجا وقتی فرمود فَمَنْ ثَقُلَتْ یعنی سنگین است و نه این که سنجیده می‌شود. اینجا معنی مصدری ندارد.

خداوند در آیه  ۲۷ سوره جاثیه می فرماید: وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْضِ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (جاثیه ۲۷) همه چی در ید قدرت خداست و بحثی در آن نیست، لذا مالک یوم الدین هم در آن می گنجد، یعنی مالک روزی که قرار است جزا داده بشود هم اوست. زمانی که قیامت برپا می‌شود، یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ مبطلون که اهل باطل هستند، خسران کرده‌اند. ترازوی اعمالشان خالی است.  وَتَرَی کُلَّ اُمَّهٍ جَاثِیَهً  کُلُّ اُمَّهٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (جاثیه ۲۸) جاثیه یعنی کسی که از شدت ناراحتی نمی تواند روی پای خود بایستد، زانو زده و افتاده. یک معنی دیگر آن هم شدت تواضع و فروتنی است. جاثیه یعنی نشسته و زانو زده. معنی آیه ۲۸ می‌شود: نشسته، در حال خضوع، از شدت تاثر روز قیامت قادر نیستند که روی پای خود بایستند، امروز همه قرار است که جزای خود را ببینند. در آیه ۲۹ می‌فرماید: هَذَا کِتَابُنَا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ  این نامه اعمال جز به حق ابراز نمی‌کند، إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ما همه را نسخه‌برداری کردیم، استنساخ کردیم، یادداشت برداری کردیم و در نامه اعمال به شما نشان می‌دهیم و برای امروز نگه داشتیم، اما ملاک حق است.  

پس باتوجه به ۴ مقدمه نتیجه می‌گیریم که در قیامت اعمالی که نفس شما را نورانی و سنگین و باعظمت کرد، به حساب می‌آید. اعمالی که برای نفستان نورانیت نمی‌آورد و تاریکی می‌آورد، هیچ و پوچ شد. پس اینکه ترازوی اعمال عدل است و حق است، به این علت که بر اساس عدل، قسط داده می‌شود، جایگاه یوم الفصل است و قرار است جدا بشویم و این جدایی بر اساس عدل است و این عدل برپایه حق است. یعنی واحدی که مطابق با آنهایی است که جلوه حق الهی هستند در این عالم. لذا قسمت شود در نجف با معرفت این زیارت را بخوانیم ان‌شاءالله، السلام علیک یا میزان الاعمال. سلام بر شما که میزان اعمالید. مولوی هم در شعرش این موضوع را در مورد امیرالمومنین (ع) آورده است:

تو ترازوی احدخو بوده‌ای     بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای

یعنی ترازویی که جز عدل و جز تحقق عدل الهی هیچ چیز در آن مطرح نیست.

تو به تاریکی علی را دیده‌ای      زین سبب غیری بر او بگزیده‌ای

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای    شمه‌ای واگو ز آنچه دیده‌ای

 

سنجش اعمال با اهل بیت(ع)

 

منابع اهل سنت:

سلمان، خدمت پیغمبر بود، می‌گوید پیغمبر (ص) نگاهی به من کرد و گفت: یا سلمان !.. مَن احبّ فاطمه ابنتی فهو فی الجنه معی ، ومَن ابغضها فهو فی النار . یا سلمان !.. حبّ فاطمه ینفع فی مائه موطن، ایسر تلک المواطن: الموت والقبر والمیزان والمحشر والصراط والمحاسبه ، فمَن رضیتْ عنه ابنتی فاطمه رضیت عنه ، ومَن رضیت عنه رضی الله عنه ، ومَن غضبتْ علیه فاطمه غضبت علیه ، ومَن غضبتُ علیه غضبَ الله علیه . یا سلمان !.. ویلٌ لمن یظلمها ویظلم ذریتها وشیعتها (فرائد السمطین،‌ حموینی، ج۲ ص۶۷)

یا سلمان! کسی که دخترم فاطمه را دوست بدارد در بهشت با من خواهد بود و کسی که بغض فاطمه را داشته باشد، بدانید که اهل نار است. ای سلمان، حب فاطمه صد جایگاه برای شما نفع دارد. ساده‌ترین این مواطن، موقع مردن، ورود به عالم برزخ است و وقتی که قرار است بسنجند که شما چه کاره بودید.( واحد حق را بیاورند، اعمال شما را با واحد حق بسنجند) و حشر و صراط و محاسبه. سلمان! وای به حال آن کس که به او ظلم کند، به شوهرش علی ظلم کند و به بچه‌هایش ظلم کند.

 

منابع شیعه:

امام صادق (ع): إِنَّ اَمِیْرَالْمُوْمِنِیْنَ وَ الاَئِمَّهَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ. (بحارالانوار، مجلسی، ج۷ ، ص۲۵۱)

امیرمومنان و امامان از فرزندان او ترازوهای سنجش اند.

مثلا وقتی انسان می‌خواهد فرش بخرد، با متر می‌سنجد که اندازه آن چقدر است، یا اینکه وقتی می‌خواهد زعفران بخرد، با سنگ می‌سنجد، به همین ترتیب اگر بخواهند اعمال را بسنجند با علی(ع) و آل علی می‌سنجند.

 

علت عدم ذکر نام پیامبر به عنوان میزان در این روایت

در کافی ج۱ ص ۴۱۹ آمده است: الْمَوازِیْنُ الاَنْبِیاءُ وَ الاَوْصِیاءُ؛ میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیای آنها هستندباید دقت کنیم که اختلاف سر پیغمبر نیست و اختلاف بعد از ایشان است. مهم از اینجا به بعد است به همین جهت برای ما شیعیان اثنی عشری که ادله محکم بر اثبات ۱۲ امام داریم، 12 تا مطرح می شود. حق بر این اساس باید باشد.

 

جمع‌بندی:

یکی از تفاوتهای فردای قیامت با دنیا این است که ضمن اینکه یوم الجمع است، یوم الفصل هم هست. یوم الفصل با ترازوی اعمالی که از طرف پروردگار عالم نصب می‌شود وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ. اما این وضع موازین بالقسطی الهی به معنی ترازوهای عالم ماده که اجسام را وزن کنند، معنا ندارد. یعنی براساس عدل و حق که در آیه و روایت آمد که نمونه‌های آن را هم بیان کردیم، اعمال نورانی وزن دارد و صاحبش را دارای درجات عالیات قرار می‌دهد. یکی نمازش را خوانده، شبیه نمازی که بهلول شوخی کرد، (گفت اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته جا خالی دید رفت آن طرف گفتند چه می کنی؟  گفت این نمازی که من خواندم باید برگردد بخورد تو سر من) اما یکی دیگر نمازی دارد با مقدمات و سلام به معصومین و طلب بخشش و حضور قلب از خدا، مستحبات را انجام می‌دهد، این دو نماز از نظر میزان نورانیت با هم برابر نیستند. پس روز قیامت، یوم الفصل است بر اساس میزان حق و قسط. آنجا می‌فهمیم که میزان حق و قسط که ظهور و تجلی اسم عدل الهی است یعنی انسانهای کاملی که آنها عملا مجسمه عدل الهی هستند و دهنده قسط الهی. تا چه میزان؟

امیرالمومنین(ع) آیینه تمام نمای حق

وقتی یک یهودی یقه امام علی (ع) را گرفت و گفت که این زره مال من است. امام به همراه او رفت پیش قاضی، قاضی امیر را می‌شناخت و سلام کرد و گفت یا امیرالمومنین و آن یهودی را به اسم صدا کرد، حضرت فرمودند: تو صلاحیت قضاوت نداری، عادل نیستی چون من را با لقب صدا کردی و او را با اسم. کجای عالم پیدا می‌شود؟

وقتی فرق او شکافته بود، برای او کاسه شیر بردند و فرمود برای ابن ملجم هم برده‌اید؟

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

علی (ع) این ایام زانوی غم بغل کرد و نشست. یک مستشرق می‌گوید که وقتی که امیر در کهنسالی به خلافت رسید و به او خبر دادند که در انبار از پای یک زن یهودی خلخالی را به زور کندند، حضرت علی (ع) ناله زد و منبر رفت و خطبه خواند، خطبه‌ای که در نهج البلاغه هست. خطاب به مردم انبار فرمود اگر از این غصه بمیرید، جا دارد. در سرزمینی که ما حکومت می کنیم، به یک زن ولو یهودیه ظلم شود. آن وقت آن مستشرق می گوید: این علی چه علی بود که جلوی چشمش پهلوی حضرت زهرا را شکستند، اما سخنی نگفت و صبر کرد. جلوی چشمش حضرت زهرا (س) را آزردند اما فریادی برنیاورد. سلمان پیرو محض علی (ع) است، می‌گوید حضرت به خاطر حکمت و مصلحتی که اسلام در خطر است، قرار  است صبر کند، سلمان هم صبر می‌کرد و سکوت. ابوذر بی‌تابی می‌کرد و به سلمان گفت چرا آنقدر ساکتی؟ گفت: من تابع امامم هستم.

همین طور که آقا را به مسجد می‌بردند و سلمان هم پشت سرش در حرکت بود، ابوذر هم مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می‌رفت، یک وقت دیدند یک سری یهودی از قلعه خیبر آمدند خرید کنند و یکی از آنها با دیدن این صحنه، شهادتین را گفت. آن یکی پرسید چرا مسلمان شدی؟ گفت: این آقا حق است. من روز فتح قلعه خیبر بودم و دیدم که این آقا چه شجاعتی دارد، اینکه الان این گونه ساکت است، معلوم است که حق با اوست.

وقتی نیمه‌های شب بود و علی بدن فاطمه را غسل می‌داد، او همه را ساکت می کرد که کسی متوجه نشود که زهرا(س) را شبانه دفن می کنند؛ اما یک وقت همه شنیدند که علی سر به دیوار نهاد و بلندبلند شروع کرد به فریاد زدن، اسما می‌گوید دویدم و گفتم آقا ما بچه‌ها را آرام می‌کنیم، شما بی‌تابی می‌کنید. فرموده باشند که دست از دلم بردار، دستم به پهلوی شکسته زهرا خورد. توانم تمام شد. صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه    

منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه چهل و دوم معاد برهانی در آیات قرآنی

به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد