جلسه بیست و سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآنی جلسه بیست و سوم
چکیده جلسه پیشین
۱- معاد عقلا امر محالی نیست بلکه ممکن است، حال آیا ضرورتی برای تحقق آن وجود دارد؟
۲- اگر تحقق یک امر ممکن منفعت داشته باشد و از نظر عقلی، نیکو، پسندیده و حسن باشد؛ عامل تحقق آن امر اگر کوتاهی کند، نوعی امساک فیض است که عقل نمیپسندد ولی اگر تحقق امر ممکنی، منفعت نداشته باشد و بلکه مفسده داشته باشد، قطعا عوامل تحقق آن باید مانع تحقق آن امر شوند.
۳- آیا معاد عملی پسندیده است که از طرف ذات اقدس الهی تحقق بیابد یا ناپسند است؟ در پاسخ به این سوال تا کنون به سه دلیل در اثبات ضرورت معاد پرداخته شده است: برهان فطرت ، برهان حکمت و برهان رحمت.
بررسی برهان عدالت در اثبات ضرورت معاد
برمبنای این برهان عقل ضرورت تحقق معاد را بیان میکند و قرآن نیز تایید مینماید.
تعریف عدل
عدل = وَضْعُ کُلِّ شَیءٍ فی مَوْضِعِه و إعْطَاء کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه، هر چیزی را در جای مناسب خود نهادن، و حق هر صاحب حقی را به او اعطا نمودن که عدل را در تکوین(هستی)، تشریع، قوانین، مقررات وحقوق مطرح میکند.
۱- عدل در تکوین
- عدل در ایجاد
فرض کنید مهندسی بنای ساختمانی را نظارت و اجرا میکند. او بررسی میکند ببیند آیا ستونهای ساختمان سر جایشان قرار دارند؟ آیا اندازه پنجرهها خوب است؟ آیا اندازه و محل پلهها و در ورودی مناسب است؟ این میشود وَضْعُ کُلِّ شَیءٍ فی مَوْضِعِه ، یعنی قرار دادن هر چیز سر جای خودش. اگر از نظر علم مهندسی، هر چیز سر جای خودش باشد، به این «عدل در ایجاد» میگویند؛ چون ما انسانها قدرت خالقیت نداریم بلکه صانع هستیم، صنعت کار ماست نه خلقت.
- عدل در خلقت
عدل در خلقت برای پروردگار عالم استفاده میشود؛ یعنی آیا خداوند هر چیزی را که آفریده سر جای خودش قرار داده است یا خیر؟!
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست |
که هر چیزی به جای خویش نیکوست |
۲- عدل در تشریع و قراردادها و قوانین
آیا خداوند عادل است وحق هر کس را به او میدهد و حق کسی را ضایع نمی کند؟
عدل در تکوین، یعنی هر چیزی سر جای خودش قرار گرفتن و در پاداش، یعنی حق هر کس را به او دادن و حق کسی را ضایع نکردن.
مولوی در مثنوی عدل را اینگونه تعریف میکند:
عدل چه بود، وضع اندر موضعش |
ظلم چه بود، وضع در ناموضعش |
عدل چه بود، آب ده اشجار را |
ظلم چه بود، آب دادن خار را |
عدل یعنی هر چیزی را در موضع خودش قرار بدهیم و نقطه مقابل آن ظلم است. آب دادن به گیاه عدل است و آب دادن به خار مزاحم، مصداق ظلم است.
سخن امیرالمومنین(ع) و پیامبر درباره عدل
امیرالمومنین (ع) درباره عدل فرموده اند: العَدْلُ یَضَعُ الاْمُورَ مَوَاضِعَهَا(نهج البلاغه، حکمت437)
عدل یعنی امور چه تکوینی و چه تشریعی، در جایی که باید گذاشته شود قرار گیرد. مثلاً لازم است سر انسانی داد زده شود، این داد زدن عدل است؛ چون سر جایش قرار گرفته است. اما حق یک انسان این نیست، این ظلم است. اگر انسان بخواهد عادل باشد، یکی از مهمترین وظرفترین مسائل در بحث اخلاق عدل است.
در روایتی از پیغمبر اسلام (ص) آمده است: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ (تفسیر صافی ج ۵ ص ۱۰۷) این آسمان و زمین یعنی هر چه هست، بر اساس عدل برپا شده است.
چرایی وجود عدل در اصول مذهب شیعیان از نظر تاریخی
در مذهب شیعه، عدل یکی از صفات خدا و یکی از اصول پنجگانه دین است. از شیعیان میپرسند چرا دیگر صفات خدا را به عنوان یک اصل از اصول دین یا مذهب ذکر نمیکنید؟ این موضوع دلایل بسیاری دارد که در مبحث عقاید مطرح شده است ولی یکی از دلایل این است:
در تاریخ اسلام، گروهی انحرافی به عنوان اشاعره (پیروان ابولحسن اشعری)وجود داشتند که معتقد بودند ما حسن و قبح عقلی نداریم و نمیفهمیم که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد! اگر خدا گفت عدل خوب است، میگویند خوب است و اگر خدا گفت ظلم بد است، ظلم بد است. آنها عدل را اینگونه معنا میکنند: هر کاری که خدا بکند، همان عین عدل است. یعنی اگر خدا فردای قیامت تصمیم گرفت، انبیای معصوم را جهنم ببرد، این عدل است و اگر مشیت خداوند در قیامت به این امر تعلق گرفت که ظالم فاسق فاجر را به بهشت ببرد ، آن هم عدل است؛ یعنی بشر در مقامی نیست که قضاوت کند!
پاسخ امام صادق(ع) به این دیدگاه
امام صادق(ع) در رد این مطلب فرمودند: خدا قدرت دارد که یک پیغمبر معصوم را به جهنم ببرد؛ اما چون عادل است، این کار را انجام نمیدهد؛ زیرا عدل، یعنی حق هر کس را به او دادن و حق یک پیغمبر جهنم نیست و خدا خلاف عدل انجام نمیدهد؛ علاوه بر این عقل نیز این موضوع را میفهمد که اگر حق کسی به او نداده نشود، مصداق ظلم است.
علت پیدایش این طرز تفکر، انگیزه سیاسی بود تا خلفای جائر را تبرئه نمایند. مثلا در مورد یزید که آدم فاسق فاجری بود، میگفتند خدا میتواند او را به بهشت ببرد! در نتیجه پیشوایان شیعه برای حل این مسئله بعد از توحید مسئله عدل را مطرح کردند تا از این فتنهها جلوگیری شود.
چرایی وجود عدل در اصول مذهب شیعیان از نظر عقلی
اگر امری را همه عقلای عالم، بدون استثنا، مشترکا روی آن نظر بدهند، جزء مستقلات عقلیه به حساب میآید؛ یعنی عقل آن را به استقلال میفهمد. انسانهای سالم بیغرض روی کره زمین، ممکن است در مصداق عدل و ظلم اختلاف داشته باشند اما در کلیت خوبی عدل و بدی ظلم با هم متفق الاراء هستند. عقل می فهمد که حق هر کس را به او دادن نیکو و پسندیده است و حق کسی را ضایع کردند، ناپسند است. به این موضوع «حسن و قبح عقلی» گفته میشود. حسن آن را عقل میفهمد. خدای متعال باید واجد صفات پسندیده باشد. حتی در مورد انسانها، اگر بناست انسانی عادل باشد باید در تمام موارد عدالت را برقرار سازد. خداوند که مطلق کمال است، پس باید عدالت او هم کامل باشد وحق کسی را ضایع نکند.
چرایی وجود عدل در اصول مذهب شیعیان از منظر آیات
در آیات قرآن کریم هم کرارا این موضوع مطرح شده است:
سوره نساء آیه ۵۸
إِنَّ اللَّـهَ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تُوَدُّوا الْاَماناتِ إِلی اَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّـهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّـهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً
خداوند به شما دستور میدهد تا امانتها را بهسلامت به صاحبانشان برگردانید و نیز هرگاه خواستید بین مردم قضاوت کنید با عدل و انصاف حکم کنید، خداوند چه خوب شما را موعظه میکند! بدانید که خدا شنونده و بیناست.
خداوند در این آیه امر به عدل میکند، آیا خداوند امر به حسن می کند یا قبیح؟ امر به قبیح که کار خداوند نیست! پس نتیجه میگیریم که عدل امری حسن است که خداوند امر به آن میکند.
تفاوت بین شیعه و اشاعره در حسن و قبح عقلی و شرعی
اشاعره میگویند ما حسن و قبح عقلی نداریم فقط شرعی است. شیعه می گوید: ما هم حسن و قبح عقلی داریم، هم حسن و قبح شرعی، کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْع، آنچه را عقل میفهمد، شرع تایید میکند.
سوره مائده، آیه 42
...إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
اگر قرار است بین مردم حکم بکنید، حکم به قسط بکنید به درستی که خداوند مقسطین را دوست دارد.
تفاوت بین قسط و عدل
عدل یعنی حق هر کسی را به او دادن ولی قسط یعنی بهرهای که از عدل به کسی میرسد. به عنوان مثال دو نفر کار کردهاند و مزد یکی ۵۰ تومان است و دیگری ۶۰ تومان. پرداخت دستمزد هر کس به اندازه ای که کار کرده «عدل» است، آن 50 تومان و 60 تومان قسط آنان است. به عبارت دیگر بهره عادلانه و ثمره عادلانه را «قسط» میگویند.
در این آیه میگوید خدا آن افرادی را که سهم هرکس را عادلانه پرداخت می کنند، دوست می دارد. خدا انسانها را امر می کند که عادلانه زندگی کنند تا هر کس به سهم خودش برسد.
سوره نحل آیه 90
إِنَّ اللَّـهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان امر میکند، و از پلیدی و فحشا و تجاوز به حقوق دیگران نهی مینماید. او شما را موعظه میکند، امید آنکه پند گیرید.
در این آیه شریفه هم خداوند انسان را به عدل امر میکند (یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ). اگر عدل حسن شرعی نداشته باشد، امر به قبیح که از ذات اقدس الهی سر نمیزند!
مصادیق عدم عدالت در قرآن
سوره ص آیه ۲۸
اَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْاَرْضِ اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ
آیا تصور میکنید آنهایی را که به حقایق ایمان آوردند و عملکرد نیک و شایسته دارند، با تبهکاران روی زمین همانند قرار میدهیم! و یا حرمتگزاران حریم الهی را با مفسدان گنهکار یکسان میداریم؟!
در این آیه ذات اقدس الهی با حالت اعجاب و استفهام انکاری میفرماید آیا امکانش هست که من خدا حق هر کس را به او ندهم؟ یعنی آیا امکانش هست با مفسدی که روی زمین کار شر انجام داده و انسان باتقوایی که کار خیر انجام داده، یکسان برخورد کنم؟! شما خیال کردید ما فردای قیامت متقی را با فاجر یکسان قرار میدهیم؟!
سوره جاثیه آیه ۲۱
اَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ اَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ
آیا کسانی که عملکرد بدی دارند، میپندارند ما آنها را چون اهل ایمان و عمل صالح قلمداد میکنیم؟! مگر نوع زندگی و مرگشان یکسان است؟! حقیقتاً چه بد حکم میکنند!
آیا گمان میکنید کسانی که کسب سیئه کردند را مانند آنانی قرار میدهیم که عمل صالح انجام دادند؟ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ، نه زندگیشان و نه مرگشان با هم یکسان نیست.
چرا در اینجا مرگ را مطرح کرده است؟ اینجا به بحث معاد اشاره کرده است. یعنی قرار است هر کس در معاد به حق خود برسد؛ چون در حیات همه به حق خود نمیرسند، بلکه بعد از ممات باید به حق خود برسند. این معاد است. رابطه معاد و عدالت را خداوند اینگونه مطرح میکند.
علل عدم اجرای عدالت
عدل وَضْعُ کُلِّ شَیءٍ فی مَوْضِعِه و إعْطَاء کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه است یعنی حق هر کس را به او دادن. عادل نبودن گاهی بر اساس جهل است، مانند مهندسی که از روی جهل ستون مهمی را در بنا تعبیه نکند و گاه به علت خودپرستی و خودخواهی است، مثل مهندسی که با وجود علم به خاطر کسب درآمد بیشتر ستون نامناسب و ارزان بگذارد.
کسی که در خلقت (ایجاد) عادل نیست یا جعل دارد یا عجز، در پاداش هم همینطور مانند قاضی ای که عادلانه قضاوت نمیکند.
چون عقل میفهمد که عدل حسن دارد و شرع هم آن را تایید می کند(إِنَّ اللَّـهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ و إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ) ، پس عدل یک صفت الهی است وخداوند عادل است، یعنی حق هیچ کس را ضایع نمیکند و در خلقت هم از روی حکمت هیچ چیز بیحساب نیست.
سوره آل عمران آیه 182
ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدِیکُمْ وَ اَنَّ اللَّـهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (آل عمران/182، انفال/51، حج/10)
و این به خاطر دستاوردتان است، زیرا خداوند به هیچکدام از بندگانش ستم نمیکند.
قبل از این آیات خداوند میفرماید: عذاب حریق را بچشید و در این آیات متذکر میشود این نتیجه کار شماست، خداوند به هیچ یک از بندگانش ظلم نمیکند؛ یعنی حق هر کس را کما هو حقه (همان طور که حق اوست) به او میدهد.
البته در پاداش اگر خدا اضافه بدهد، خلاف عدل نیست و فضل است. لذا امام سجاد(ع) به ما یاد دادهاند که در قنوت نماز بخوانیم: اَللّهم عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ. این دعا به این معنی نیست که عدل بد است و خدایا با ما به عدل عمل نکن، بلکه یعنی اگر عادلانه بخواهی عمل کنی کلاه همه ما پس معرکه است. ما چه کرده ایم که با عدالت رفتار کنی! پس خدایا به ما فضل کن. فضل خدا هم بر اساس عدل است. پیامبر(ص) میفرمایند: بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ ؛ آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا میمانند. (عوالی اللآلی، ج ۴، ص ۱۰۳)، مثلا استادی از باب فضل یک نمره به دانشجویی که نمره 18 گرفته اضافه نماید این فضل است؛ اما اگر قرار باشد فقط به نمرات 19 جایزه داده شود این ظلم در حق دانشجویانی است که بدون ارفاق نمره 19 گرفتهاند.
از حضرت علی (ع) درباره برتری عدل و فضل پرسیده شد ایشان فرمودند:
اَیُّهُمَا اَفْضَلُ الْعَدْلُ اَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ علیه السلام: "الْعَدْلُ یَضَعُ الْاُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ، فَالْعَدْلُ اَشْرَفُهُمَا وَ اَفْضَلُهُمَا"
حضرت فرمودند: عدل برتر است؛ زیرا عدل امور را سر جای خود قرار میدهد و جود (فضل) از جای خود خارج میکند.
به همین جهت جایی فضل خوب است که با عدل مغایر نباشد و اساس بر عدل است. بر این مبنا خداوند هم امر به عدل میکند و هم حسن شرعی آن را بیان مینماید و بر این اساس میگوید اگر فردای قیامت عدهای مستحق عذاب میشوند نتیجه اعمال آنهاست.
ارتباط عدل خداوند با بحث معاد
حضرت امیرالمومنین (ع) میفرمایند:
وَ ذلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الاَوَّلِینَ وَ الاخِرِینَ لِنِقاشِ الْحِسابِ وَ جَزاءِ الْاَعْمالِ، خُضُوعاً قِیاماً، قَدْ اَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْاَرْضُ، فَاَحْسَنُهُمْ حالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً، وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً. (نهج البلاغه/102)
روز رستاخیز، روزی است که خداوند در آن روز، پیشینیان را و آنان را که پس از آنها آمده اند، گرد می آورد، تا به حسابشان برسد و پاداش اعمالشان را بدهد. مردم در آن روز خاضعانه بر پای ایستاده اند و عرق از چهره هایشان به دهانهایشان روان است. لرزش زمین می لرزاندشان. نیکو حال ترین آنها، کسی است که برای خود جای پایی بیابد و برای آسایش خود مکانی فراخ.
قیامت روزی است که همه جمع می شوند تا با نِقاش، یعنی به طور ریزبینانه و موشکافانه اعمال بررسی شود و هر کس به جزای عمل خود برسد.
عدم ظرفیت دنیا در تحقق عدل
در توصیف دنیا امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
تَغُرُّ و تَضُرُّ و تَمُرُّ ، إنّ اللّه َ تعالی لَم یَرْضَها ثواباً لاولِیائهِ و لا عِقاباً لاعدائهِ.(نهج البلاغه/ حکمت415)
دنیا می فریبد و زیان می رساند و سریع می گذرد . خداوند متعال نپسندیده است و راضی نشده است که در این دنیا برای اولیای الهی، دوستان و بندگان مخلص الهی آن ثوابی که حقشان است را دریافت کنند و دشمنان خدا و آلودهها هم دچار عقابی بشوند که خدا میپسندد.
به عنوان مثال کسی به ناحق فردی را کشته باشد، نهایت عقاب او در این عالم این است که او را قصاص کنند، حال اگر کسی هزار نفر را کشته باشد یا ده هزار نفر را یا جامعهای را فلج کرده باشد، باز هم در نهایت او را یک بار اعدام میکنند، مثل صدام. آیا واقعا جزای او یکبار اعدام است؟ آیا این عدل است؟ دنیا ظرفیت تحقق عدالت الهی را ندارد. عبارت « لَم یَرْضَها» یعنی خداوند برای دنیا چنین ظرفیتی قرار نداده، این خاصیت دنیاست. پس باید صحنهای باشد تا این عدل تحقق بیابد.
سوره یس آیه 59
وَ امْتازُوا الْیَوْمَ اَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ
ای گناهکاران و مجرمان، امروز از (بی گناهان) جدا شوید!
در روز قیامت گنهکاران از افراد صالح تمیز داده میشوند. هر چه در دنیا کلک زدند اما آن روز از صالحین جدا می شوند.
سوره طارق آیه 9
یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ
در روزی که اسرار آشکار میگردد.
روزی است که معرفیات می کنند. سریرتها و باطنها بر ملا میشود. کسانی که گرگند در لباس میش، باطن و حقیقت آنها در آن صحنه آشکار میشود.
سوره زلزله آیات 8 و7
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ (۷) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ (۸)
پس هر کس بهقدر ذرهای نیکی کرده باشد آن را میبیند! (۷) و هر کس بهقدر ذرهای بدی کرده باشد آن را میبیند! (۸)
یعنی باید صحنه ای وجود داشته باشد که در آن هر کس نتیجه یک ذره شر یا خیر خود را ببیند؛ زیرا دنیا ظرفیت اینگونه اجرای عدل را ندارد، پس ضرورت دارد عالم دیگر وجود داشته باشد. آن عالم دیگر معاد است. بنابراین عقل ثابت میکند نه تنها معاد ممکن است بلکه که اگر تحقق نیابد، عدل خدا هم محقق نمیشود.
سوره انبیاء آیه 47
وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنا بِها وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ
ترازوهای عدالت را روز قیامت برپا میکنیم تا به هیچکس ظلمی روا نرود. اگر عملکردی بهقدر دانۀ خردل باشد، آن را بهدقت محاسبه خواهیم کرد، بدانید که ما برای حساب کشیدن، کافی هستیم!
موازین جمع میزان و اسم آلت، به معنی ترازو است که اصل آن موزان بوده است.
پیامبر (ص) به امام علی (ع) فرمودند: یا علی! انت میزان الاعمال به این معنی که اعمال با تو سنجیده میشود.
همچنین در زیارت مخصوصه آن حضرت می خوانیم: السّلامُ علَیکَ یا میزان الاَعمال.
خدا در آیه مذکور میفرماید: در روز قیامت نتیجه عمل خوب و بد انسانها با ترازوهایی سنجیده میشود، به گونهای که قسط (بهره عادلانه) به افراد داده میشود و در حق هیچ کس ظلم نمیشود. ترازویی که خردل(دانهای بسیار ریز) را هم حساب میکند. ما برای حساب کشیدن کافی هستیم!
استدلال عقلی برهان عدالت در اثبات ضرورت معاد
عدل یک صفت پسندیده است و هر انسانی بما هو انسان، هر چه اعمال تشریعی و تکوینی او عادلانهتر باشد، مقام او بالاتر است. لذا ارزش اساسی برای یک انسان بر مبنای عدل است، اینکه او تا چه میزان عادل است. نمونه کامل انسان عادل در بین بندگان، معصومین (ع) هستند که همه چیز را در جای خود قرار میدهند. در راس همه، ذات اقدس الهی است که باید جامع جمیع صفات کمالیه باشد و عدل یک صفت کمالیه است.
ظاهر استدلالهای اشاعره عوامفریبانه است، اما در باطن دارند خدا را ظالم معرفی میکنند و او را میکوبند. خدا در قرآن می فرماید که به اندازه خردلی حق کسی را ضایع نمیکند، چطور در بین بندگان اگر مصالحه نکرده باشند، نمی توان از کوچکترین حقی چشمپوشی کرد، آن وقت خدا در حق عدهای ظلم کند و عادل نباشد؟!
به حقالناس حساس باشیم، حق کارگر باید تمام و کمال پرداخت شود. شاید کمترین مقدار برای او مشکل گشا باشد. حق الناس حرام است و حرامی خانمانسوز.
خدا عادل است و عالمی قرار داده است. با معاد انسان میآموزد باید از حسابرسی خداوند بترسد نه از پلیس و قوه مجریه. همانگونه که وقتی به حضرت علی (ع) عرض شد که معاویه کلک بلد است، شما هم کلک بزنید، فرمودند: من از خدا میترسم، میتوانم کلک بزنم ولی ولله اگر پسر ابیطالب را با بدن برهنه به روی خارهای مغیلان (بسیار سوزنده) بکشند که به ظلم پوست جویی را از دهان مورچهای درآورد، آن را تحمل می کند اما این کار را نمیکند. آیا حضرت ترسو بودند؟! تمام کارها جواب دارد حتی یک سر تکان دادن! گاهی با اشاره سر، حکم قاضی تغییر میکند و انسان خسرالدنیا و الاخره میشود.
حساب و کتاب اعمال در دنیا
عدل یکی از صفات ارزنده است که در میان تمام صفات جدا شده و به عنوان اصل اعتقادی ذکر شده و تمام جوانب زندگی خانوادگی، اجتماعی و ... انسان را در برمیگیرد.
- روزی استادم زمین خوردند، زیر بغل ایشان را گرفتم و سعی کردم بلندشان کنم؛ اما ایشان نشسته بودند و گفتند در این فکر فرو رفتند که چه کردهاند که در قبالش این اتفاق برایشان افتاده است. به قول شاعر:
*عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده |
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت |
گفتا که کرا کشتی تا کشته شدی زار |
تا باز که او را بکشد آن که تو را کشت |
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس |
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت |
*آنچنان داغ است بازار مکافات عمل |
دیده گر بینا بود، هر روز روز محشر است |
*به چشم خویش دیدم در گذرگاه |
که زد بر جان موری مرغکی راه |
هنوز از صید منقارش نپرداخت |
که مرغ دیگر آمد کار او ساخت |
.
در حالات مرحوم رجبعلی خیاط نقل شده یک بار، شتری از کنار او رد شد، ناگهان لگد محکمی به او انداخت. ایشان استغفاری کرد. علت را جویا شدند. گفت در عالم مکاشفه به من گفتند از جایی که رد میشدی چشمت به نامحرم افتاد و تکانکی خوردی، شتر مامور شد که لگد بزند. چون استغفار کردی، شتر مامور شد که خشمش را نشان بدهد؛ ولی نزند!
مرد خدایی میگفت زمان دبیرستان شاگرد اول بود و جثه قویای و ورزشکاری داشت. همین باعث شده بود مغرور شود. شاگرد مظلوم و ریز جثه ای همکلاسی او بود. یکبار به اشتباه فکر کرد آن شاگرد مظلوم موضوعی را به همه کلاس خبر داده است، به همین خاطر سیلی محکمی به او زد. بعد متوجه شد اشتباه کرده و او حرفی نزده بوده است. اما غرورش اجازه نداده بود که عذر بخواهد. چند روز بعد با دوچرخه با هم جایی میرفتند. ماشینی سبب آزار آنان شد. دوچرخه را به دوستش داد و سراغ ماشین رفت ناگهان راننده سیلی محکمی به او زد. دوچرخه سواری پشت آنان آمد و گفت ما آنها را اذیت می کردیم اشتباهی شما را زدند. گفت اشتباه نگرفته بود! خدا مامور کرده بود آن سیلی ناحقی که به دوستم زده بود جلوی روی او به صورتم زده شود!
جهان حساب دارد، وای به حال آنها که خدا در دنیا رهایشان کند و بگوید هر چه میخواهی بتازان! باید توجه داشته باشیم که به اندازه دانه خردل هم حساب می شود. وَنَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنا بِها وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ (انبیاء/ ۴۷) ما ترازوی قسطیم و قسط را برپا میکنیم و دانه خردلش را هم حساب میکنیم. نباید هرچه به ذهنمان آمد و گمان کردیم، بگوییم چرا که إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (حجرات/12). بر مبنای یک گمان، نسبت می دهیم، بر مبنای یک حدس غلط روابط را عوض میکنیم، باید حواسمان باشد که عالم حساب دارد.
خدا عادل است و حق هر کس را ولو به اندازه خردل، به او میدهد، در این دنیا که ظرفیت تحقق این عدل نیست، پس باید یک عالم دیگر باشد که این عدل امکان تحقق داشته باشد.
تحقق عدل خداوند در آخرت از زبان مولوی
گفت موسی ای خداوند حساب |
نقش کردی باز چون کردی خراب |
نر و ماده نقش کردی جان فزا |
وانگهان ویران کنی وی را چرا |
لیک میخواهی که در افعال ما |
بازجویی حکمت و سر بقا |
تا از آن واقف کنی مر عام را |
پخته گردانی بدین هر خام را |
پس بفرمودش خدا ای ذو لباب |
چون بپرسیدی، بیا بشنو جواب |
موسیا تخمی بکار اندر زمین |
تا تو خود هم وا دهی انصاف این |
چون که موسی کشت و شد کشتش |
تمام خوشههاش یافت خوبی و نظام |
داس بگرفت و مر آن را میبرید |
پس ندا از غیب در گوشش رسید |
که چرا کشتی کنی و پروری |
چون کمالی یافت آن را میبری |
گفت یا رب زان کنم ویران و پست |
که در اینجا دانه هست و کاه هست |
دانه لایق نیست در انبار کاه |
کاه در انبار گندم هم تباه |
نیست حکمت این دو را آمیختن |
فرق واجب میکند در بیختن |
گفت این دانش تو از کی یافتی |
که به دانش بیدری بر ساختی |
گفت تمییزم تو دادی ای خدا |
گفت پس تمییز چون نبود مرا |
در خلایق روحهای پاک هست |
روحهای تیره گلناک هست |
این صدفها نیست در یک مرتبه |
در یکی درست و در دیگر شبه |
واجبست اظهار این نیک و تباه |
هم چنانک اظهار گندمها ز کاه |
بهر اظهارست این خلق جهان |
تا نماند گنج حکمتها نهان |
یک عده از انسانها در این عالم مثل آن کاه هستند و به درد الاغ و طویله میخورند و یک عده مثل آن گندم میمانند، با اینها باید نان بپزند و سر سفره بیاورند. یک عده مثل سلمان هستند که به او گفته می شود یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی (فجر ۲۷-۳۰) و به عدهای گفته میشود شما اصلا لایق در این جمع نشستن نیستید.
خدا عادل است. عدل یعنی حق هر کس را به او دادن. دنیا ظرفیت دادن عدل را ندارد. پس برای اینکه عدل خدا تحقق بیابد، باید عالم دیگری باشد که این همان برهان ضرورت معاد بر اساس عدالت خداوند است.
قیاس منطقی در ضرورت معادبا توجه به عدل خدا
صغری قیاس: معاد لازمه عدل الهی است.
کبری قیاس: عدل الهی لازمه خداوندی خداوند است.
نتیجه: معاد لازمه خداوندی خدا است.
اگر خداست باید معاد باشد. زیرا خداوند عادل است. اگر معاد نباشد، عدل تحقق نمییابد، و این با خداوندی خدا منافات دارد. چون باید هرچیز سر جای خود قرار بگیرد و هر انسانی به نتیجه اعمال خودش آنچنان که باید برسد، پس معاد ضرورت دارد.
دگرگونی حال پیامبر(ص) با نزول آیاتی در خصوص عذاب خدا
سلمان می گوید وارد مسجد النبی شدم و دیدم پیغمبر در محراب حالشان منقلب است و خیلی گریه میکنند. ابوذر هم نشسته و متاثر است. سلمان و ابوذر فکر کردند که چطور پیغمبر را از این حال خارج کنند. قرار شد سلمان برود و حضرت زهرا (س) را به مسجد بیاورد؛ تا پیغمبر را از این حال در آورند. سلمان به در خانه حضرت زهرا(س) رفتند و ماجرا را تعریف کردند. حضرت به سمت مسجد راه افتادند و سلمان پشت سرشان حرکت میکردند. (سلمان می گوید چادر ایشان 12 وصله داشت، از شدت سادهزیستی و قناعت ایشان در مقایسه با دختران سران گریهام گرفت. در مدارک آمده هفتهای نبود که حضرت زهرا (س) در این ۹ سال زندگی، تمام هفته سیر خوابیده باشند!) وقتی حضرت زهرا(س) وارد مسجد شدند از پدر علت این حال را پرسیدند. پیغمبر (ص) فرمودند الان جبرئیل دو آیه درباره عذاب جهنم آورد، من از شدت این عذاب حالم دگرگون شده است. آیات را برای حضرت زهرا خواندند ایشان هم متاثر شدند و شروع کردند به گریستن.
درست است که خدا کریم است؛ ولی کرم او بر اساس عدالت است. در شبهای ماه رمضان در دعای افتتاح هر شب میگوییم که خدا رحیم است در موضع عفو، خدا منتقم است در موضع عدل، خدا قاسم الجبارین است. انسان کامل آن است که همه اینها را در نظر بگیرد.
پیچیدن صدای «اَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ» در مجلس یزید
وقتی سر مبارک امام حسین (ع) را جلوی یزید گذاشتند، شراب در یک دستش و با دست دیگر با تازیانه به لب و دندان اباعبدالله (ع) میزد، اهل بیت هم به عنوان اسیر، یک دفعه دیدند که صدایی با تن صدای حضرت علی(ع) در مجلس پیچید اَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ، این عدل است ای فرزند آزاد شدگان؟ دو نکته عجیب دارد:
۱-اگر تو ادعای خلافت پیامبر را داری، خلیفه کسی است که باید عدل بگستراند. نه تنها عادل باشد، عدل گستر هم باید باشد. عادل می تواند کسی باشد که در زندگی شخصی خودش عدالت دارد اما لازمه خلافت الهی و حکومت بر جامعه عدل گستری در اجتماع است. آیا این عدل است؟
۲- تو پسر معاویه هستی و معاویه هم پسر ابوسفیان است که تا موقع فتح مکه در مقابل پیغمبر (ص) بود. ولی وقتی پیغمبر (ص) مکه را فتح کرد همه شما را آزاد کرد. آیا این عدل است یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ ؟
مناسبت هفته: شهادت امام حسن (ع)
وقتی خون در معده آلوده میشود و بر میگردانند، شبیه جگر است، برای این می گویند پارههای جگر امام حسن (ع) در تشت بود. این لختههای جگر مانند را که حضرت زینب (س) دیدند، متوجه شدند که کار برادر تمام است. اینجا حضرت زینب (س) بودند، امام حسین (ع) بودند، عباس بود همه بدن امام را برداشتند. ولی در عصر ۱۱ عاشورا حضرت زینب(س) بچه ها را یکی یکی سوار مرکب کرد و خواست خودش سوار شود، گفت این همان کربلا است که وقتی آمدیم برادران دور مرا گرفته بودند! با تازیانه به شانههای او نواختند که چرا سوار نمیشود؟! وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را در بغل حضرت رقیه گذاشتند، عرض کرد: بابا جان عمهام را کتک زدند! صلی الله علیک یا ابا عبدالله
به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد