جلسه چهل و هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآنی جلسه چهل و هفتم
چکیده جلسات پیشین
در بحث معاد در جلسات قبلی رسیدیم به بحث قیامت و گفتیم که وقتی از دنیا وارد برزخ میشویم، پس از پایان برزخ با نفخ صور وارد صحنه قیامت خواهیم شد.
دلایل «قیامت» نامیدن مرحله بعد از برزخ
۱- به این جهت قیامت گفته شده است که انسانها در پیشگاه حضرت حق میایستند، قیام در نزد حضرت حق دارند. یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ(مطففین/ ۶) قیامت روزی است که انسانها میایستند و قیام میکنند، لِرَبِّ الْعَالَمِینَ.
دلیل آمدن اسم «رب» در آیه
یک نکته ظریف قرآنی در این آیه شریفه وجود دارد که لازم است به آن اشاره شود. این که چرا فرمود یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ؟ چرا قیام در مقابل پروردگار جهانیان؟ نمیشد از دیگر اسامی خدا استفاده شود!
در قرآن همه واژهها و عبارات حساب دارد، با توجه به نظر بزرگان و مفسران، در قیامت نتیجه تربیت ما معلوم میشود که این موضوع حتی در برزخ هم معلوم نمیشود. در برزخ هنوز پرونده باز است. در برزخ، اعمال ماتاخر ما میآید و لذا آنچه که ثمره و نتیجه تربیت ما در این عالم بوده است، قرار است در قیامت معلوم بشود. اولین قدم، ایستادن در مقابل مربی است. قرار بود مربی ذات اقدس الهی و مربیانی که او قرار داده ، باشند. حالا میگوید بایست در مقابل این مربی، چقدر تربیت شدی؟ آثار تربیتت چه بوده؟ آیه میفرماید: یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ، او مربی همه جهانیان است ولی شما اختیار و اراده داشتید و قرار بود از عوامل تربیتی که پروردگار عالم برای شما قرار داده بهره ببرید و تربیت بشوید. در قالب مثال فرض کنید که کلاسی گذاشتند و بعد در زمان امتحان گروهی نشستهاند که ببینند دانشجو در این مدت چه کرده، این دانشجو جلو میرود و در مقابل اینها میایستد که نتیجه تعالیم و تدریس آن معلمین را نشان بدهد. در این مثال ایستادن در مقابل معلم و ممتحن بود، در حالیکه در قیامت ایستادن در مقابل لِرَبِّ الْعَالَمِینَ است که قرار بوده از تربیت او بهره برده شود. حال در مقابل رب بگویید چه شدهاید؟
۲- قیام و ایستادن در برابر پروردگار عالمین برای جواب دادن و حسابرسی. برطبق آن مثالی که در بالا اشاره شد، ذات ایستادن هدف نیست، به عنوان مثال دانشجو در مقابل معلم میایستد که به سوالات معلم جواب تا معلوم شود او چه کرده است، آیا قبول میشود یا خیر!
سوره ابراهیم آیات ۴۱ و ۴۲
رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُوْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ(ابراهیم ۴۱) وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُوَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْاَبْصَارُ(ابراهیم ۴۲)
در این آیه از زبان نسل انبیاء است تا میرسد به این دعا که رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُوْمِنِینَ خدایا ببخش، مغفرت را شامل حال من و والدینم و مومنین قرار بده. این یک دعا و درخواست است. منظور ما، بعد از این است: یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ. پس قیامت را قیامت میگویند که حساب برپا میشود. لذا یوم الحساب هم که گفتند یعنی قیامتِ حساب است. در آیه بعد یک نکته ظریفی در این رابطه به ما میآموزاند که باید خوب دقت شود: وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ، گمان نکنید خداوند آنچه را که ظالمین عمل میکنند غافل است.
در شبهای قدر اشاره شد که ظلم چیست، مظلوم کیست و چرا امیرالمومنین مظلوم بود، ما فوری نباید ذهنمان برود دنبال این که ظلم فقط یعنی کشتن یک آدم بیگناه، یا بالا رفتن از دیوار خانه مردم، اینها ظلم هستند اما ظلم مصادیق دیگری هم دارد، مانند دل شکستن، حق کسی را ضایع کردن، افترا بستن، بیانصافی کردن، بیحساب حرف زدن، حکم کردن بر اساس حدس و گمان خودمان، بلاهایی که برای مردم ایجاد میشود. وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ گمان مبر که پروردگار عالم غافل است از آنچه که ظالمین انجام میدهند. إِنَّمَا یُوَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْاَبْصَارُ او دارد مهلت میدهد برای آن روز که قرار است در مقابلش بایستی و حساب را جواب بدهی، در دنیا تربیت شدی یانه! تَشْخَصُ فِیهِ الْاَبْصَارُ روزی که حیران و نگران چشمها خیره شود.
در دوره دکتری، یک امتحان جامع وجود دارد که هر چه که تا آن روز خوانده شده است را باید جواب بدهند، هم کتبی و هم شفاهی. چند استاد زبده در آن رشته نشستهاند و دانشجو باید مطالب را جواب بدهد. میشود حدس زد که انسان چقدر هراس دارد که مبادا بیاحتیاطی و بیدقتی بکند. پس دومین دلیلی که قیامت را قیامت نامیدند به خاطر قیام برای حسابرسی است.
۳- در سوره مبارکه غافر آیه ۵۱، اشاره شد که قیامت روزی است که شاهدانی که قرار است در محکمه عدل الهی شهادت بدهند که بندگان چه کردهاند، قیام میکنند و میایستند.
سوره غافر آیه 51
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهَادُ
ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا میخیزند یاری میدهیم!
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا ما همانا رسولانمان را یاری میکنیم، حالا شما پیغمبران را تنها بگذارید، شما انبیا را تنها بگذارید، (بشارت به عزیزانی که وظیفه دینیشان را در تبعیت از پیغمبر(ص) و امام انجام میدهند، آنها هم درجهای از رسول دارند. درجه بالای رسالت، نبی اولولعزم است که صاحب رسالت، ولایت تامه الهیه و شریعت الهیه هستند، یک سری انبیاء هستند که رسول تبلیغی هستند. عالم دینی که مشغول تبلیغ دین است به گونه ای رسول است.) امام سجاد (ع) فرمودند: کار خیر هیچ وقت روی زمین نمیماند ولی خوشا به حال آنهایی که توفیق پیدا میکنند که کار خیر را انجام بدهند. شخصی می گفت نمی خواهد رسولان را یاری کنی، سنگ جلوی پایشان نیانداز! یک عده رسولان را یاری میکنند و در مقابل عدهای هم هستند که سنگ جلوی پای ایشان میاندازند. وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا آنهایی هم که در این زندگی دنیایی ایمان آوردند، لَنَنْصُرُ ما به آنها کمک میکنیم و یاریشان میدهیم. این قسمت آیه مربوط به بحث این جلسه ماست که میفرماید وَیَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهَادُ روزی که شاهدان قیام میکنند.
خلاصه بحث قیامت
پس روز قیامت یعنی روزی که محکمه عدل الهی برپا میشود، ما در پیشگاه پروردگار ایستادهایم که نتیجه تربیتی که قرار بود در دنیا با هدایت الهی بشویم را در آنجا معلوم بکنیم و روزی است که قیام میکنیم برای حسابرسی و همه شاهدانی هم که از طرف ذات اقدس الهی برای شهادت در نظر گرفته شده قیام میکنند.
دو تا دیگر از اسامی قیامت «یوم النشر» و «یوم الحشر»
در یوم الجمع، همه جمع میشوند و در یوم الفصل، بینشان فاصله میافتد و جدا میشوند. در یوم الحشر هم همه جمع میشوند و در یوم النشر، همه پخش میگردند. با یک مثال ابتدا این موضوع را کمی به ذهن نزدیک میکنیم و سپس شواهد قرآنی آن را بررسی خواهیم کرد.
«یوم النشر» و «یوم الحشر» در قالب یک مثال
فرض کنید که یک باغ سیب داریم، اول همه سیبها را می چنیم و در یک جا جمع میکنیم، این میشود همان جمع یا حشر. بعد که میخواهیم سیبها را بفروشیم، باید آنها را درجهبندی کنیم، بعضی از سیبها آنقدر خراب هستند که باید خوراک دام شوند و بعضی از آنها طوری گندیده هستند که حتی خوراک دام هم نمیشوند و کود میشوند، سیبهایی هم هستند که خیلی عالیند و برای مصارف خاص قرار میدهیم. درقیامت اول همه انسانها جمع میشوند، این همان «یوم الجمع» است که «یوم الحشر» هم به آن می گویند.
در لسان العرب، ج ۴ ص ۱۹۰ میگوید روز قیامت را یوم الحشر نامیدهاند. راغب اصفهانی در صفحه ۱۱۹ مفردات میگوید، از آنجایی که همه انسانها و جنبندگان در آن روز جمع میشوند به قیامت «یوم الحشر» میگویند.
شاهد قرآنی
سوره مبارکه انعام آیه ۳۸
وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْاَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا اُمَمٌ اَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ
هیچ جنبندهای در زمین نیست و هیچ پرندهای که با دو بالش میپرد نیست، به جز این که اینها هم امت و جمع هستند و مثل شما عالمی برای خودشان دارند، ما در کتاب مقرر الهی، در عالم وجود هیچ چیزی را فروگذار نکردیم. سپس همه به سوی پروردگار محشور میگردید. محشور شدن یعنی همه در صحنه قیامت جمع میشوید.
سوره مبارکه کهف آیه ۴۷
وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَی الْاَرْضَ بَارِزَهً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ اَحَدًا
روز قیامت، میبینید که کوهها را به حرکت در میآوریم (اقتضای قیامت که همه چیز دگرگون میشود) و زمین را میگسترانیم و مسطح قرار میدهیم و همه را محشور میکنیم، یک دانه از آنها را هم فروگذار نمیکنیم. پس در «یوم الحشر» قرار است همه دور هم جمع شوند.
ابتدا مرحله حشر، یعنی جمع آوری است؛ سپس حسابرسی و بعد نشر است. «نشر» بعد از حسابرسی بعد از حشر است. قرار است در قیامت همه در پیشگاه خدا بایستند لذا همه محشور می شوند، حشر قیامتی است، سپس نوبت به حسابرسی می رسد. یکی از اسامی حضرت حق، حسیب است. حسیب یعنی حسابرس و حسابگر. هر اسمی از اسماء پروردگار قرار است که ظهور و تجلی داشته باشند وگرنه اصلا اسم خدا معنا پیدا نمیکند. حتی اسماء مستاثره که در یک بحث خاصی در عرفان مطرح میشود به آن معنی نیست که ظهور ندارد، ظهورش با ظهور اسماء غیر مستاثره از نظر جلوهگری فرق دارد. هر اسمی از اسماء پروردگار، ظهور دارد، اسم رازق ظهورش روزی دادن است، اسم محیی ظهورش حیات بخشیدن اسم عدل و عادل، برای ظهورش صحنه قیامتی میخواهد که اسم عادل خدا تجلی پیدا کند، حسیب هم همچنین. این حسابگری پروردگار برای قیامت است. ظرف دنیا، ظرفیت حسابگری دقیق پروردگار را ندارد وگرنه خداوند در دنیا هم حسابگر است، این اسم حضرت حق در قیامت ظهور پیدا میکند.
در آیات ۱۶- ۲۶- ۵۳ سوره ص و در آیه ۲۷ سوره غافر به قیامت «یوم الحساب» میگوید. در آیات ۶ نساء، ۳۹ احزاب، خداوند را حسیب معرفی میکند.
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ(ص ۱۶)
و کافران (به تمسخر) گفتند: ای خدا، حساب نامه اعمال ما را تعجیل کن و پیش از روز حساب انداز.
یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْاَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ(ص ۲۶)
ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در میروند، به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کردهاند عذابی سخت خواهند داشت!
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ(ص ۵۳)
این (نعمت ابد) همان است که در روز حساب به آنها وعدهتان میدادند.
وَقَالَ مُوسَی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَا یُوْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ (غافر ۲۷)
و موسی گفت: من به خدای آفریننده من و شما (و همه عالم) از شرّ هر (کافر) متکبری که به روز حساب ایمان نمیآورد پناه میبرم.
وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ اَمْوَالَهُمْ وَلَا تَاْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا اَنْ یَکْبَرُوا وَمَنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَنْ کَانَ فَقِیرًا فَلْیَاْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ اَمْوَالَهُمْ فَاَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا (نساء ۶)
یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید، و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل مکنید بدین اندیشه که مبادا بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگیرند). و هر کس (از اولیاء یتیم) داراست (از تصرف در مال او) خودداری کند، و هر که فقیر است (در مقابل نگهبانی او از مال یتیم) به قدر متعارف ارتزاق کند، پس آنگاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید، و گواهی خدا برای محاسبه خلق کافی است.
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ اَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا (احزاب ۳۹)
(این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت میکند.
چگونگی حسابرسی خداوند با توجه به آیات
با توجه به مقدمات ذکر شده که قرار است بایستیم و جواب دهیم و حسابرس هم خدایی است که علم او را در توحید شناختهایم که خطابردار نیست و از هیچ مطلبی در عالم غافل و بی اطلاع نمیتواند باشد، همچنین قدرت، حکمت، عدالت و ... وی لایتناهی است.
سوره انبیاء، آیه ۴۷
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ ما قرار می دهیم ترازوهای قسط را در روز قیامت فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا مختصر و کوچکترین ظلمی به کسی نخواهد شد و إِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ کنایه از کوچکترین عملی از کسی اَتَیْنَا بِهَا آن را هم حاضر میکنیم وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ کافی است که حسابگری مثل ما حسابرس باشد.
پس با توجه به آیه ۴۷ سوره انبیا برای ما توضیح داده می شود که به اندازه یک خردل هم از کارهای شما فروگذار نمیشود که این موضوع با همان آیه معروف فَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ خَیرا یَرَهُۥ (زلزال ۷)وَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّه شَرّا یَرَهُۥ (زلزال ۸) منطبق است. پس حسیب یا حسابگر خداست و هیچ چیز را هم فروگذار نمیکند.
سوره بقره آیه ۲۸۴
لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی اَنْفُسِکُمْ اَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(بقره ۲۸۴)
لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ هر چی در آسمان و زمین است مال خداست و چیزی از او مخفی نیست یا به عبارت دیگر چیزی در سیطره و دامنه قدرت او نمیتواند خارج بشود. وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی اَنْفُسِکُمْ و اگر چیزی را در ذات و نفس خودتون پنهان کنید.
نیم نگاهی به مباحث کلامی و فقهی
میگویند اگر خطورات نفسانی بود، تا زمانی که به عمل نیانجامید طبق حدیثی که نه چیز از امت من برداشته شده است، یکی از آنها فراموشی است. مثلا اگر انسان یادش برود که نماز ظهر و عصر بخواند یا آدم یادش برود که ماه رمضان است و بخورد، و دیگری هم خطورات غیر اختیاری است، اینها البته در عرفان و اخلاق بحث دارد اما در فقه اگر در ذهن یکی خطور کند که اگر قدرت داشتم در گوش فلانی میزدم، این از نظر فقهی تا به عمل نیانجامد گناه نیست. اما از نظر عرفانی و اخلاقی:
1- چرا باید این موضوع در ذهن ما بیاید؟ این یک نقص است.
۲- اگر در ذهن ما آمد ما باید روی خودمان به خودسازی بپردازیم؛ اما در نفس کینه، حسادت و... اختیاری است باید با آن درافتاد، بدیهای اخلاقی که در نفس می آید که ممکن است ظاهر نشود به عنوان مثال منافق در روبرو خیرخواه است؛ اما در باطن دشمن انسان است. خداوند در این آیه می فرماید آنچه را که در ذهنت هم پنهان می کنی، وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی اَنْفُسِکُمْ اینها را چه آشکار کنی، اَوْ تُخْفُوهُ یا پنهان، یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ خدا همه را حساب میکند.
فکر نکن که حسابرسیهای پروردگار در روز قیامت مثل حسابرسیهای دنیوی است، حسیب خداست، صحنه هم صحنه تحقق عدل خداست. حسابرسی بر مبنای عدل.
لذا دعای امام سجاد (ع) را باید حساس بشویم که اِلهی عَامِلنا بِفَضلِکَ وَ لاَ تُعامِلنا بِعَدلِک خیلی از بزرگان بعد از این که یک عمری در مسائل دینی خون دل خوردند، میگفتند خدایا ما حاضریم مظلوم واقع بشویم ولی ظالم نباشیم. البته دقت کنید معنی این نیست که عمدا زیر بار ظلم برویم، بلکه یعنی اگر در یک شرایطی قرار گرفتم که الان نمیتوانم در مقابل ظالم از ظلم و حق دفاع کنم، مظلوم بشوم بهتر است تا ظالم بشوم. امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) وقتی دچار مردم نادان زمان خودشان بودند، وظیفه خودشان را انجام دادند و گفتند حالا اگر سرمان بالای نیزه میرود، برود و حق ما تاراج میکنند، بکنند ولی ظلم نکنیم. لذا حسابرس خداست، اگر انسان به این که یک همچین روزی در پیش دارد توجه بکند و زبق آیه قرآم و بالاخره هم یوقنون این که به مقام یقین در قرآن و روایات این همه تاکید شده است، یکی از موارد مهم مقام یقین در رابطه با قیامت است میفهمد که باید با درون خودش در بیفتد چه برسد به فعل و عمل و بیرون. لذا میگوید کمتر حرف میزنم نکند این حرف من خرابی به بار بیاورد، کمتر معاشرت میکنم. یک عالم و یک کارخانهدار وصیت کرده بودند که بعد از مرگشان برایشان مجلس نگیرند، چون در شرایط فعلی مجلس بیگناه بعید است که تشکیل بشود. البته باید دقت شود که افراط و تفریط نشود. این که کسی وصیت میکند باید بین خود و خدا صادقانه بسنجد که آیا این برای دل خودش است یا برای رضای خدا. گاهی ممکن است مردم از نیات ما باخبر نشوند اما خدا که عالم است. میگویند که نامه اعمال را به دست انسان که میدهند، انسان می گوید که این همه کار در دنیا کرده بودم، چرا هیچ کدام نیست؟ جواب میآید که هیچ کدام برای خدا نبود، حتی کاری که در نیت آن خدا و غیر خدا با هم باشند، خدا طبق یک حدیث قدسی میفرماید که من بهترین شریکانم و به نفع شرکا کنار میروم.
مرحوم میرزا ملک تبریزی میگوید که چهل سال با خودم کار کردم تا حس کنم که حسادت و غرور ندارم. گاهی یک موضوع کوچک در ما چنان کینه درست میکند یا گاهی یک موضوع کوچک چنان حسادت را برمیانگیزاند، چنان انانیتی را درست میکند که سالها باید روی خودمان کار کنیم تا از این رذایل اخلاقی رها بشویم و «من» را کنار بگذاریم، وقتی او بیاید، دیگر این من معنی پیدا نمیکند.
بشارتی در پایان آیه
در آخر آیه یک امیدی به ما میدهد و آن هم این که فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ آنهایی را که خدا بخواهد بیامرزد، میآمرزد که بعد میگوییم اینها چه کسانی هستند. حواسمان باید باشد که الکی هندوانه زیر بغل هم نگذاریم. این که بگوییم: ما علی داریم و هر کاری که خواستیم بکنیم، ما فردای قیامت یک یاعلی میگوییم و میرویم آن طرف! دروغ است. میشود با روایات ثابت کرد که امیرالمومنین (ع) از این طرز فکر خوششان نمیآید. چه طور می شود که هر کاری کرد و بعد یا علی گفت، چرا از علی خجالت نکشیم و هر کاری را نکنیم؟
شعر معروف حاجب
حاجب اگر معامله حشر با علی است من ضامنم تو هر چه بخواهی گناه کن
شب خواب دید، امیرالمومنین (ع) به خواب او آمدند و گفتند که دو اشتباه داری. مصراع اول، اگر را بردار و به جای آن یقین بگذار و در مصرع دوم به جای گناه کن بگو شرم از علی کن و کمتر گناه کن.
پس با توجه به این توضیحات و ترجمه آیه، بله خدا میبخشد ولی حساب و کتاب دارد. از آن طرف هم هر کس را که بخواهد، عذاب میکند. خدا قدرت بر هر چیزی را دارد.
سوره لقمان آیه ۱۶
خدای عالم از زبان جناب لقمان حکیم که پسرش را موعظه میکند، برای ما بیان کرده است:
یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ اَوْ فِی السَّمَاوَاتِ اَوْ فِی الْاَرْضِ یَاْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ
پسرکم، اگر به اندازه یک مثقال از آن خردل در دل سنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد، یَاْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ همان یک ذره را در دل سنگ یا به قول مثال فارسی یک سوزن در انبار کاه، یک ذره از آن عملتان که در دلتان، نهادتان، ... داشتید در آسمانها و زمین و دل سنگ باشد همه را ذات اقدس الهی حاضر میکند. خداوند لطیف و خبیر است.
لطیف و خبیر
لطیف به این معنی است که آن ظرافتی که خدا در عالم قرار است قرار بدهد این است که یک ذره هم مخفی نشود. در رابطه با عدل به معنی دقیق کلمه، بحث خواهیم کرد که کجا فضل، عفو، غفران میآید. اما اگر قرار است یک عادلی، عادلانه برخورد کند، باید هیچ چیز را فروگذار نکند. خبیر است یعنی همه چیز را میداند و برای خدا چیزی مخفی نیست و لطیف است یعنی همه ظرافتها را هم در نظر دارد، همان طور که برای بنای یک ساختمان باید تمام ظرافت را در نظر بگیرید، برای اجرای عدل و حسابرسی هم باید همه ظرافت ها را در نظر بگیرید.
پس یوم القیامه با آن توضیحاتی که بیان شد یعنی در محکمه عدل الهی ایستادن، به حسابرسی پرداختن و حسیب خداست که ببینیم در مقام تربیت به چه درجهای رسیدیم و در مرحله بعد می رسیم به نشر.
بررسی معنای «یوم النشر»
یکی از اسمای روز قیامت یوم النشر است. در کتاب مقاییس اللغه میگوید نشر به معنی گشودن همراه با شعبهشعبه شدن است، با مثال سیب که جلوتر گفته شد قابل درک است که سیبها را برای مصارف مختلف شعبهشعبه میکنیم. بوی خوش که در فضا پخش میشود را هم نشر میگویند. راغب میگوید: نشر در اصل به معنی گستردن و پهن کردن است. دو آیه از قرآن کریم در این رابطه بیان خواهیم کرد.
سوره فرقان آیه ۳
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً لَا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ وَلَا یَمْلِکُونَ لِاَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَلَا حَیَاهً وَلَا نُشُورًا
غیر خدا را به خدایی میگیرند در حالی که آنان خود مخلوق هستند. آنهایی را که برای خودشان به خدایی گرفتهاند، نه مالک ضرر و نفع هستند و نه مرگ و نه حیات و نه نشور. میفرماید که مگر قدرت تشخیص دارد برای نشر کردن و اگر هم بفهمد، مگر امیال و هوای نفسانی او میگذارد که عدالت را اعمال کند! پس در این آیه نشان دادیم که این ویژگی از غیر خدا نفی میشود.
سوره فاطر آیه ۹
وَاللَّهُ الَّذِی اَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَاَحْیَیْنَا بِهِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ
خداست که باد را ماموریت داده است و ابرها را بوسیله این باد برمیانگیزاند، که این ابر را به آنجا که قرار است ببارانیم، میبارانیم و زمین مرده بوسیله این باران زنده میشود، کَذَلِکَ النُّشُورُ اگر به این کذلک دقت کنیم میگوید که در قیامت نشر همینگونه است. باران که میبارد ولی الان زمینی که میت است و شرایط رویش هم ندارد، زنده نمیشود.
زمین شوره زار سنبل برنیارد در او تخم عمل ضایع مگردان
اما آن طرفتر زمین مناسب است و وقتی باد مامور شد که باران ببارد، آنجا یک دفعه سبزه و گیاه در می آید. آیه میفرماید که نشور همین طور است. بعضیها لیاقت قرار گرفتن در آن دسته را ندارند. بعد از حشر، نشر داریم اما باتوجه به موضوع باران باید ببینیم که زمینه چطور بوده است. وقتی زمینه وجودی کبر باشد، بیچاره میکند، به همین ترتیب حقد و حسادت و کینه.
زمینه وجودی ابن ملجم
امیرالمومنین (ع) نامه دادند برای یمن و فرمودند که چندتا از شیعیان محکم و پر و پا قرص را برای من بفرستید، یمن از قدیم الایام شیعیان بسیاری داشته است. از بین شیعههای یمن هفتتا را جدا کردند و یکی از آنها ابن ملجم بود. فرستادند خدمت حضرت. ابن ملجم در بین آنها از بقیه بهتر صحبت میکرد و شعری در مدح مولا خواند، که تو چه انسانی هستی و ما از یمن آمدیم خدمت شما، سمعا و طاعا، حضرت فرمود اسمت چی است؟ اسم پدرت چی است؟ بعد سری انداختند و نگاهی به او کردند. خواص پرسیدند، حضرت یواشکی به آنها فرمودند این قاتل من است.
خدایا به ما رحم کن. این زمینههای وجودی در ما، انانیت، کبر، حسد در صورتی که شرایط بروز پیدا کنند، میتوانند آدم را بیچاره کنند. مثل ابلیس، او هم تا شرایطش برای بروز انانیت فراهم نشده بود، خدا را سجده میکرد اما وقتی که شرایط فراهم شد گفت: اِاِ من؟! و همین منیت او را بیرون کرد. ابن ملجم هم همینطور. انانیت در مقابل حق انسان را بیچاره میکند. لذا نشر هم بر مبنای همین زمینه وجودی صورت میگیرد.
در قرآن یکجا میگوید که در نشر مردم به دو دسته تقسیم میشوند و در جای دیگر میفرماید که سه دسته. عدهای هم فکر کردند که این تناقض است اما انشاءالله توضیح این موضوع را در جلسه آینده بیان میکنیم که آیا این تناقض است نعوذبالله؟ امام صادق (ع) هم در حدیثی فرمودند که افراد به شش دسته تقسیم میشوند و آن را هم با تفصیل بیان خواهیم کرد. در مرحله حسابرسی برای نشر، رسیده بودیم به اعراف که اینها را برای تکمیل آن گفتیم. در جلسه آینده ادامه بحث اعراف را هم پی خواهیم گرفت.
جمعبندی:
طبق بحث قرآنی، عالم بعد از برزخ، به علل زیر عالم قیامت است:
۱- قیام در پیشگاه پروردگار برای نشان دادن اینکه چه مقامی در اثر تربیت الهی پیدا کردیم
۲- قیام در پیشگاه الهی برای حسابرسی
۳- قیام شاهدانی که قرار است شهادت بدهند که ما در دنیا چه کردهایم.
قیامت همانطور که یومالجمع و یومالفصل است، یوم الحشر و یوم النشر هم هست. یوم الحشر است که همه جمع بشوند برای حسابرسی. حسیب هم ذات اقدس الهی است با حسابرسی که به اندازه دانه و مثقالی از خردل در آسمانها، زمین و یا حتی در درون خودمان مخفی کردیم یا آشکار نمودیم، همه را به حساب می آورد چون لطیف و خبیر است. برمبنای این حسابرسی مشخص میشود که افراد مستوجب غفران و مغفرت میشوند یا عذاب که پناه بر خدا. بعد از حشر نوبت به نشر میرسد. حالا در نشر قرار است دستهبندی بشوند.
این دستهبندیها آنجاست که نشر دارد صورت میگیرد، طبق روایات چشم امید به در خانه علی(ع) و آل علی است. آنجاست که نگاه به حضرت زهرا(س) و باب الحسین دوخته میشود، رابطهمان با اهل بیت چگونه بود. طبق روایات، از لحظه جان دادن این رابطه معلوم میشود. وقتی که انسان در حال احتضار است، از این عالم در حال جدا شدن و رفتن به عالم معناست، در این مرحله تجرد بر عالم ملک غلبه دارد و متوجه میشود که این طرف تمام شد و دارد وارد حقایق میشود. متوجه میشود که دیگر هیچ چیز به جز همل به دردش نمیخورد و در این شرایط متوجه میشود که حضرت علی (ع) بالای سرش است. با نگاه خاصی نگاه به مولا میکند. اگر مستوجب عنایت باشد، حضرت لبخند میزنند و اگر نه که ایشان سرشان را برمیگردانند. آنجا متوجه میشود که یک عمر دویدنها چی شد؟ یک عمر تلاش کردنها چی شد؟
کسانی که در طول تاریخ در مقابل انبیاء ایستادند تا ما را از این مربی های الهی جدا کنند و نگذارند ما تحت تربیت آنها تربیت شویم و متوجه حقایق عالم شویم از زمان حضرت آدم تا پیامبر(ص) همه مخالفتها و شیطنتها در قالب مخالفت علی و ال علی(ع) جلوه کرده است و لذا ملاک حق در طول تاریخ شده است امیرالمومنین (ع) و ملاک باطل شده آنچه که شیاطین میخواستند انجام بدهند، کسانی که در مقابل علی قرار گرفتند. یک معنای علی مع الحق و الحق مع علی، همین میتواند باشد.
سال روز ویران ساختن بقیع
کجای عالم با مفاخر خود این گونه عمل میکنند؟ بر فرض که امامان داخل بقیع، امام معصوم من عند الله نباشند، آنچه که شیعه می گویند نباشند، اما طبق نوشته کتابهای خود آنها اینها عالم و زبده بودند و فرزند پیغمبر بودند. مگر پیغمبر در مورد ایشان نفرمودند که الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنت. اگر اصل گنبد داشتن غلط است، چرا خود پیغمبر(ص) گنبد دارند؟ ولی اگر قرار است گنبد باشد، چرا این طرف نیست؟ آیا این جز کینه چیز دیگیری است اینها نیز مانند شیطان که نتوانست عظمت آدم را ببیند اینها نمی تواند عظمت آل رسول(ص) را ببینند
امام حسن (ع) در زمان زندگیشان که آنقدر خون دل خوردند، پای منبر باید سب و لعن امیرالمومنین(ع) را میشنیدند. در منزل هم که جاسوس داشتند حتی محرم رازی نداشتند. جنازهشان را هم که اجازه ندادید کنار پیغمبر(ص) دفن کنند و تیرباران کردید. در قبرستان بقیع هم که یک گنبد کوچک داشتند و این را هم خراب کردید. ولی شما این کارها را بکنید، قبور این بزرگان در دل شیعیان دنیاست و ما از هر جای دنیا به ایشان سلام میدهیم. ای اولیای الهی! شما صاحب اختیاران ما هستید، شما ائمه معصومی هستید که خدا قرار داده است و ما میسوزیم و میسازیم ولی از راه شما جدا نمیشویم.
امام حسین (ع) با زبان شعر با برادر شروع به صحبت کردند: برادر! غارتزده کسی نیست که اموالش را به غارت میبرند، بلکه کسیست که برادری چون تو را از دست میدهد. اما دست به کمر نگذاشت. روز عاشورا کنار علقمه دست به کمر گذاشت و فرمود الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی.
وقتی امام مجتبی (ع) را دفن کردند، ابالفضل زودتر از بقیه برگشت. خانمها برای تشییع جنازه نمی رفتند چون مکروه است. همین که وارد دهلیز منزل شد، حضرت زینب (س) جلو آمدند و پرسیدند برادرم عباس، برادرم امام را دفن کردید. عباس سر به دیوار گذاشت و های های گریست که دست از دلم بردار برادر من را تیرباران کردند. اما جانم به فدایت عباس در عصر عاشورا بعد از شهادت.
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، معاد برهانی در آیات قرآنی جلسه چهل و هفتم
به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد