جلسه بیست و نهم

تعداد بازدید:۵۸۰

بسم الله الرحمن الرحیم

معاد برهانی در آیات قرآن، جلسه بیست و نهم

چکیده جلسه پیشین

1-در آیات و روایات به دو شکل: ۱- استدلال عقلی و ۲- تایید نقلی دیدیم که معاد امری ممکن است، نه محال و امری ضروری است و قطعاً باید تحقق بیابد.

2-حال که معاد یک امر قطعی است و حتما باید تحقق بیابد، آن که در محضر عدل الهی در روز قیامت حاضر می‌شود، نفس و روح انسان است یا جسم انسان است یا هر دو با هم؟ در این باره سه نظریه وجود داشت: برخی گفتند فقط جسم است و برخی گفتند فقط روح است که این دو نظریه رد شد اما در نگاه حکمای الهی و همه ادیان آسمانی، معاد هم جسمانی است هم روحانی.

3-در اثبات معاد روحانی یا نفسانی، از نظر مباحث عقلانی، مشکلی نیست. همین قدر که نفس شناخته شود و تجرد نفس به اثبات برسد، با استفاده از این قاعده که «وجود در عالم، معدوم نمی‌شود بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌شود»، نفس که وجود است و وجود غیر مادی است ثابت می‌شود نفس تغییر حالت به این معنا را ندارد، در نتیجه معدوم نمی‌شود و همیشه باقی و موجود است.

اما در بحث باقی ماندن جسم و همراه شدن روح با جسم، و محشور شدن هر دوی اینها با هم در فردای قیامت، صور مختلفی مطرح شده است. افرادی مثل ابن‌سینا، با همه آن قدرت عقلی و فلسفی که داشتند، در بحث معاد جسمانی گفته‌اند که ما دلایل عقلی قوی که بتوانیم معاد جسمانی را اثبات کنیم نداریم؛ اما چون صادق مصدق (آیات قرآن و روایات معصومین)فرموده‌اند ، ما می‌پذیریم. این یک بحث عقلی است؛ چون در قضایای منطقی، در صغری و کبری اگر هر دو عقلی باشد، قضیه کاملا عقلی می‌شود اما گاهی اگر یکی از مقدمه‌ها عقلی باشد و دیگری، نقلی، باز هم نتیجه عقلی است. لذا همین حرف ابن‌سینا هم از یک مقدمه عقلی برخوردار است و کافی می‌باشد.

در دنیای فلسفه اسلامی، ملاصدرا اولین کسی است که تلاش کرد از نظر عقلی معاد جسمانی را اثبات کند. بحثهای بسیار ظریف و پیچیده‌ای را مطرح کرد که بعد از ملاصدرا تا امروز که حدود چهارصد سال می‌گذرد، اکثر فلاسفه و متفسرین با اندک تغییراتی در بعضی از جاها به نحوی دنباله‌رو ملاصدرا شده‌اند.

ظواهر آیات قرآن کریم و ظاهر روایات معصومین(ع) نشان می‌دهد که معاد جسمانی، معاد عنصری است.

 

معاد عنصری

معاد عنصری یعنی عناصر مادی که این بدن را تشکیل داده است و در همین خاک است، به طریقی با هم ترکیب شده و جسم بشر را تشکیل می‌دهد، روح هم به این بدن دمیده می‌شود و این وجود با بدن و روح (روح متعلق به بدن که همان نفس می‌باشد،‌ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی) است. بعد از مرگ، بدن مادی، یا در قبر یا در بدن حیوانات و گیاهان دیگر قرار می‌گیرد و تجزیه می‌شود اما عصاره عنصری این بدن در عالم ماده وجود دارد. در علم شیمی و فیزیک هم اثبات شده است که کمیت در عالم ماده ثابت است. در عالم ماده، چیزی کم نمی‌شود و از بین نمی‌رود بلکه تغییر می‌کند.

بعد از مرگ نفس از بدن جدا می‌شود و در عالم برزخ قرار می‌گیرد و بدن مادی هم در این عالم دچار تجزیه و تبدیل می‌شود، اما هر چه شود در این فضا وجود دارد. در قیامت نفس هر انسانی، عناصر اولیه‌ بدن خود را که در این عالم پخش شده است، شناسایی می‌کند و دوباره بدن به این حالت در می‌آید و نفس و بدن در پیشگاه خداوند حاضر می‌شوند ولی با تفاوتهایی:

  1. به اقتضای بهشتی بودن، این بدن سالم و سرحال خواهد بود و پیری و مریضی و معلولیت دنیا، در بدن قیامتی مشهود نمی‌باشد.
  2. مثل این عالم ماده که بدن به مرور زمان فرسوده می‌شود و محدودیت دارد مثل سیر شدن بر اثر خوردن، عمل دفع و بارور شدن به علت آمیزش، در بدن قیامتی این محدودیتها وجود ندارد.

بررسی تفاوت بدن خاکی و بدن قیامتی از منظر آیات و روایات

در آیات و روایات به این تفاوت اشاره شده است:

سوره ابراهیم آیه 48

یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّـهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ

(این انتقام،) در روزی(ست) که زمین به (چیزی) غیر از این زمین تبدیل می‌شود و آسمان‌ها (نیز همین‌طور،) و (همگان) در پیشگاه خدای یگانه و بسیار مسلط و چیره آشکار می‌شوند.

امام عصر (عج) در این رابطه می‌فرمایند:  

لَا حَمْلَ فِیهَا لِلنِّسَاءِ وَ لَا وِلَادَهَ وَ لَا طَمْثَ وَ لَا نِفَاسَ وَ لَا شَقَاءَ بِالطُّفُولِیَّهِ وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِی‏ الْاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْاَعْیُنُ‏ کَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ فَإِذَا اشْتَهَی الْمُوْمِنُ وَلَداً خَلَقَهُ اللَّهُ بِغَیْرِ حَمْلٍ وَ لَا وِلَادَهٍ عَلَی الصُّورَهِ الَّتِی‏ یُرِیدُ کَمَا خَلَقَ‏ آدَمَ‏ عِبْرَه. (بحارالانوار، ج ۵۳ ص163 ؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص488)

در بهشت زنان حامله نمی‌شوند و ولادتی نیست، و حیض و نفاس نمی‌شوند و مشقّت دوران طفولیّت نیست و در آنجا هرچه دل‌ها می‌خواهد و چشم‌ها از آن لذّت می‌برد، وجود دارند. وقتی مومن دوست داشته باشد که صاحب اولاد شود، خدای عزّوجلّ بدون حامله‌شدن زن و بدون امور مربوط به ولادت، فرزند را آن‌طور که بخواهد، خلق می‌کند، همان طور که حضرت آدم (ع) را از باب عبرت [به همین نحو] آفرید.

در بهشت دیگر لازم نیست خانم‌ها باردار بشوند و بچه به دنیا بیاورند، اگر مومن فرزند بخواهد، ضمن اینکه اراده می‌کند، به اذن خدا برای او ایجاد می‌شود.

قدرت نفسانی در ایجاد

در مباحث تکامل معنوی نفسانی عرفانی انسانی، حدیث قدسی معروفی داریم به این معنی که ذات اقدس الهی فرمود:

عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی فانّی اقول‏ کن‏ فیکون‏، فانت تقول کن فیکون

 ای بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود قرار دهم، همان طور که من می‏گویم باش، پس موجود می‏شود، تو نیز بگویی، باش، پس موجود شود.

بنده من اطاعت من را بکن تا تو هم مثل من  به این مقام بر‌سی که اراده کنی شیء باشد و شیء ایجاد شود. در این دنیا غیر از پیغمبر(ص) و معصومین(ع) هستند افرادی که به این تکامل نفسانی رسیده‌اند و نفسشان قدرت این ایجاد را دارد. همان‌گونه که حضرت مریم (س) اراده می‌کرد و مائده آسمانی برای او حاضر می شد، نفسی که کار کرده باشد هم می‌تواند اراده کند که غذا برای او حاضر شود یا اراده کند که یک آن در کربلا کنار ضریح امام حسین (ع) باشد و آنجا حاضر شود. این قدرت نفسانی است که ماده را هم به دنبال خود می‌کشاند که در طی الارض هم مشاهده می شود و معراج جسمانی پیغمبر(ص) هم  به این موضوع ربط پیدا می‌کند.

 

قدرت نفسانی فضه(خادمه حضرت زهرا(س)) در نازل کردن غذای آسمانی

خانم فضه جزء اسرای کربلا بود. در یکی از شب‌هایی که اسرا را از کوفه به شام می‌بردند، غذای اسرا کافی نبود، حضرت زینب(س) جز آب چیزی نمی‌نوشیدند و غذایشان را به سایر اسرا می‌دادند که گرسنه نمانند. فضه عرض کرد: اجازه می‌دهید که من مائده آسمانی نازل کنم؟ حضرت زینب (س) فرمودند: «نه صبر کن. ما مامور به استقامتیم. اگر بخواهم که خودم می‌توانم.» نفس فضه‌ که در کنار حضرت زهرا (س) بوده است، این قدرت را پیدا کرده تا مائده آسمانی حاضر کند.

بعضی‌ها با توجه به آیه ۴۸ سوره ابراهیم و روایاتی شبیه این روایت، گفته‌اند که درست است که معاد عنصری است و نفس در فردای قیامت، این عناصر موجود در این عالم را صورت می دهد و این نفس با آن بدن در قیامت محشور می‌شود؛ اما این عینیت به این معنا نیست که مثل این عالم باشد و بدن قیامتی پیر و فرسوده بشود و دفع داشته باشد. این بدن، تغییرات رو به افول را نخواهد داشت.

 

بررسی تناقضات فرض شده در کلام ملاصدرا

برخی می‌گویند بیان ملاصدرا در خصوص معاد دو گونه است:

الف) در بعضی منابع و عبارات، ملاصدرا تصریح به معاد عنصری می‌کند.

1-کتاب المبدا و المعاد ص ۳۹۵

انما الاعتقاد فی حشر الابدان یوم الجزا هو ان یبعث ابدان من القبور لاان یکون الابدان مثلا اشباحا بلا اشخاص

عقیده ما در اینکه بدن در فردای قیامت محشور می‌شود آن است که بدنها از قبر برمی‌خیزند (بدنهای عنصری مادی) نه بدنهای مثالی و شبح بدن.

۲- اسفار ج۹ ص۱۶۶

الحق ان المعاد فی المعاد هو بعینه بدن الانسان المشخص الذی مات، باجزائه بعینها، لا مثله، بحیث لو رآه احد یقول: انه بعینه فلان الذی کان فی الدنیا . و من انکر هذا فقد انکر الشریعه و منکر الشریعه کافر عقلا و شرعا و من اقر بعود مثل البدن الاول باجزاء آخر، فقد انکر المعاد حقیقه و لزمه انکار کثیر من النصوص القرآنیه .

حقیقت این است که آنچه در معاد بازمی‌گردد همین بدن است نه مثل آن... و اگر کسی معتقد باشد که مثل این بدن با اجزایی دیگر بازمی‌گردد، در واقع معاد را انکار کرده و نصّ آیات قرآنی را نپذیرفته است.

3- در شرح اصول کافی در ج ۱ ص ۳۹۵

فاکثر الفلاسفه و ان بلغوا جدهم فی احوال المبدا من التوحید و التنزیه فی الذات و الصفات... لکنهم قصرت افکارهم عن درک منازل المعاد و مواقف الاشهاد لانّهم لم یقتبسوا انوار الحکمه من مشکاه نبوه هذا النبی الخاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله

اگرچه اکثر فلاسفه جدیت زیادی به خرج داده اند در رابطه با مبدا، توحید و تنزیه در ذات و صفات پروردگار، اما هرگز به حقیقت معاد نرسیده‏اند (در ریزه‌کاری‌های بحث معاد کوتاهی دارند و عقل نمی‌تواند همه مواقفی را که احتیاج داریم مثل بحث توحید الهی مطرح بکند)؛ زیرا آنان انوار حکمت را از چراغ فروزان نبوت خاتم(ص)نگرفته‏اند. (یعنی در مبحث معاد، عقل باید از فرمایشات پیامبر(ص) سوژه بگیرد و از آنها استفاده کند.)

4- در تفسیر القرآن الکریم خود ملاصدرا، ذیل سوره بقره ص ۱۶۰-۱۶۲

اعلم هداک اللّه الی حقائق الایمان... تکلم بعدهما فی المعاد من عقاب الکفار و ثواب الابرار و انّما اخرّه عن اثبات النبوّه لتاخر وقوعه و لان العلم به لایحصل الّا من جهه اتباع الوحی و النبوّه لقصور العقول البشریه عن ادراک احواله

بدان خدایی که شما را به حقایق ایمان هدایت کند،... بعد از اینکه بحث توحید و نبوت (هما) را در دین برای ما مطرح کرد، سپس بحث معاد گفته شد. زیرا اولاً، زمان وقوع آن پس از نبوت است، ثانیا، جزییات این مبحث جزو مستقلات عقلی بشر نیست و بشر نمی تواند با عقل خود به جزییات آن پی ببرد و نیازمند به وحی است. اول باید نبوت و وحی اثبات شود و بعد به این موضوع پرداخته شود.

مثل اینکه اگر برای بشر، وحی اثبات نشود، دو رکعت بودن نماز صبح قابل قبول نیست ولی چنان‌چه وحی پذیرفته شده باشد، اینکه خدا، پیامبر، قرآن و سنت معصومین حق هستند، آن وقت دو رکعت بودن نماز صبح قابل قبول خواهد بود.

ب) کلام ملاصدرا بیانگر این است که معاد مثالی را قبول کرده است

معاد مثالی چیست؟ هر انسانی یک بدن مادی دارد و یک نفس که حقیقت روحی انسان و عامل تمام افعال بدن است. وقتی نفس از بدن خارج می‌شود این بدن که خاصیت عالم جمادی را دارد مانند یک شیء مادی است که بعد تبدیل به خاک میشود. افراد زنده در این عالم، نفس دارند به همراه بدن مادی که بعد از مرگ این نفس از بدن خارج می‌شود و بدن که همان بدن خاکی عنصری است به خاک برمی‌گردد و نفس که حقیقت وجود ماست و به عالم دیگر می‌رود.

وقتی خواب افراد را می‌بینیم، چه در زمان حیاتشان و چه بعد از مرگشان، بدنی که در خواب دیده می‌شود، واقعیت ماده آن فرد نیست؛ بلکه بدن مثالی اوست. موجود مجرد، نه ماده دارد نه مقدار، مثل عقل و روح. موجود مادی عنصری هم ماده دارد و هم مقدار مثل لیوان. ولی صورت لیوان در ذهن ما، مقدار دارد اما ماده ندارد، آن را «مثال» می‌گویند.

برخی می‌گویند ملاصدرا معتقد است که در قیامت بدن مثالی وجود دارد. باید عبارت خود ملاصدرا را در این خصوص با دقت مورد بررسی قرار بدهیم تا منظور وی را متوجه شویم.

 

نقش اعمال انسان در شکل‌بخشی نفس

نفس وقتی از دنیا می‌رود به اقتضای درجه‌ای که در این عالم کسب کرده است به مقامی می‌رسد. این موضوع یک حساسیتی برای آدم ایجاد می کند که دقت کند با نفس خود چه کار می‌کند.حرف زدن انسان، نگاه کردن، خوردن، خوابیدن، قضاوت کردن و در نهایت هر عملی که از او سر می‌زند، در شکل بخشی نفس او تاثیر دارد؛ از این رو کسانی که نگاه دقیق عرفانی دارند با این نگرش که کوچک‌ترین لغزش نفسانی درجه نفس را در عالم وجود پایین می‌آورد( نگرشی که موثرتر از کلاس اخلاق است)، گاهی به خاطر یک جمله یا شرکت کردن در یک مجلس یا یک ظن و گمان که در ذهنشان آمده است، چهل شبانه روز ناله می‌کنند؛ چرا که می‌دانند که با نفسشان چه کرده‌اند، همان‌طور که ما می‌دانیم یک وعده غذای مسموم و یا استشمام هوای آلوده با بدن ما چه می‌کند آنان می‌گویند این عمل با نفس من چه می‌کند.     

ملاصدرا می‌گوید نفس در عالم برزخ با اعمالی که شما در دنیا داشته‌اید، آن اعمال ماتاخر شما در برزخ نفس را به یک درجه رسانده است، مثلا نفس عالی یا نفس بدبخت و بیچاره. نفس عالی چون جایگاه عالی دارد، بدنی را که مناسب جایگاه عالی است، ایجاد می‌کند. با آن بدن همراه می‌شود و در قیامت محشور می‌شود. لذا معاد هم جسمانی است و هم نفسانی است و این قدرت نفس است که قدرت ایجاد بدن به اقتضای درجه تعالی نفس را دارد. برعکس هم این طور است که اگر نفس بدبخت و بیچاره است و قرار است به جهنم برود و بسوزد و مجددا بروید، باید بدن متناسب همان وضعیت باشد. لذا اگر در آیه گفته شد که «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ» به این معنا است که اگر بدن هم قرار است از عالم ارض باشد، مثل این بدن نیست که یکبار بسوزد و خاکستر شود و تمام، بلکه وقتی بسوزد دوباره این بدن سر جای خودش قرار می گیرد و مجددا باید عذاب ببیند، همان طور که  در موارد چشیدن نعمتها، این طور نیست که اگر این بدن غذایی خورد به اقتضای آن دفع داشته باشد.

اسفار ج۹ ص ۱۹۴

ان المحشور الیه الانسان فی القیامه هم من الابدان الخرویه المثالیه المکسوبه للارواح بحسب اعمالهم و اخلاقهم و ملکاتهم.

آنی که فردای قیامت از انسان محشور می‌شود در پیشگاه حضرت حق، آن بدن اخرویست که یک مثالی است بر حسب اعمالی که این انسان در دنیا انجام داده است و اخلاق و ملکات اوست.

حشر انسان به اقتضای اعمال و اخلاق

باید دقت کنیم که اخلاقمان چه جور اخلاقی است و برحسب آن نفسمان چگونه نفسی است؟! حشرمان در قیامت به اقتضای نفسمان است با اخلاق دنیوی. آن وقت هنوز گرفتار این هستیم که او چی گفت؟ چرا من را تحویل نگرفت؟ کجای مجلس مرا می‌نشانند؟ اینها آدم را بیچاره می‌کنند. مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می‌گفت: پای درس ملاحسین‌قلی همدانی در نجف حاضر شدم، بعد از جلسه دیدم که استاد تحویلم نگرفت. متوجه شدم، به استاد گفتم که من به امیدی سر کلاس شما آمدم، چرا من را تحویل نگرفتید؟ استاد گفت: خوب فهمیدی، چون شما وقتی وارد شدی، ورودت با تکبر بود و در انتخاب جا با تبختر جا انتخاب کردی.

در کوی ما شکسته دلی می‌خرند و بس           بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

اینجا اگر آمده‌ای:

افتادگی آموز اگر طالب فیضی                         هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

           

میرزا می‌گوید تا آخر عمرم در هر مجلسی رفتم، سعی کردم پایین‌ترین جا را انتخاب کنم تا درس استاد را عملی کنم.

نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود                       مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

کوبیدن انانیت

یکی از این زحمتها که در راس همه است، روی خود کار کردن و انانیت را کوبیدن است. یک سر سوزن انانیت در وجود انسان، نمی گذارد که نفس بالا برود. تا افتادگی، تواضع و فروتنی و بندگی کردن در مسیر الهی را برای خود فراهم نکنیم، به جایی نمی‌رسیم.

بررسی تفاوت سخنان ملاصدرا

در عبارت قبلی، بدن از خاک و قبر در می‌آید و نفس از عالم برزخ، سپس نفس برزخی و این بدن قبری با هم یک هماهنگی پیدا می‌کنند و بدن قیامتی تشکیل می‌شود. البته حکما هم این نظر را پذیرفته‌اند که بدنی که با نفس بهشتی قرار است همراه بشود و وارد معاد جسمانی و روحانی قیامت بشود، باید در عالم خاک یک تکاملی را طی کرده باشد که ظرفیت نفس بهشتی را پیدا کند.

اما حرف دیگر ملاصدرا این است که می‌گوید بدن از قبر بیرون نمی‌آید، بلکه نفس بدن را می‌سازد و ایجاد می‌کند و بدنی که به اقتضای آن درجه نفسانی باشد.

اسفار ج ۹ ص۲۰۰

فالاعتقاد بحشر الابدان یوم القیامه هو ان یبعث ابدان فی الصور إذا رای احد کل واحد واحد منها یقول هذا فلان بعینه و او هذا بدن فلان و لا یلزم من ذلک ان یکون غیر مبدل الوجود و الهویه لا عبره بخصوصیه البدن و ان تشخصه و المعتبر فی الشخص المحشور جسمیه ما ایَّه جسمیه کانت و ان البدن الاخروی ینشا من النفس بحسب صفاتها لا ان النفس یحدث من الماده بحسب هیئاتها و استعداداتها کما فی الدنیا.

ما در این عالم، خیلی کار نداریم که بدن یک فرد بعد از چندین سال چقدر تغییر کرده است و می‌گوییم این همان است، ما آن صوری که عینیت و مثلیت درست می‌کند را کار داریم. المعتبر فی الشخص المحشور آنی که در فردای قیامت محشور می‌شود و آنی که در آن معتبر است، جسمیت باشد، هر جسمی که می‌خواهد باشد و بدن آخرتی نشات می‌گیرد از نفس به حسب صفات آن و اخلاق و ملکاتی که نفس در این دنیا یافته است.

آیا ملاصدرا معاد جسمانی را انکار می‌کند؟

عده‌ای گفتند که این موارد با ظواهر آیات در مورد معاد عنصری تطبیق نمی‌کند و لذا فحش و لعن و تکفیر نثار او کردند و گفتند که ملاصدرا زندیق است، کافر است، ... آیا این با عقل جور در می‌آید؟

ملاصدرا می گوید باید از قرآن و نور نبوت الهام بگیرید و جزییات را باید از روایات بگیرید، من معاد جسمانی را قبول دارم. حال فرض را بر این بگذاریم که در مقام اثبات، شکل اثبات او با ظاهر تطبیق نمی‌کند، این باعث تکفیر نمی‌شود. یک عده از بزرگان بوده‌اند در طول تاریخ به نام پیروان حکمت متعالیه (مثل حکیم زنوزی که کتاب مستقلی درباره معاد دارد) که گفته‌اند که با همه احترامی که برای ملاصدرا قائلیم و زحمتی که ایشان برای معاد جسمانی کشیده است و راه را برای ما باز کرده است تا بتوانیم فکر کنیم و جلو برویم اما این قسمت از صحبتهای او با معاد عنصری منطبق نیست. این طرز برخورد منصفانه است. لازم نیست که آدم فوری بکوبد و فحش بدهد و لعن کند!

 

حق نشناسی در مورد بزرگان

زحمتی که بزرگان کشیده اند تا راه را برای آیندگان هموار کنند، شبیه این است که افرادی برای صعود قله زحمت بکشند و در این راه زمین بخورند و لباسشان هم پاره شود؛ بعد کسی که اصلاً از جایش تکان نخورده است به آنها فخر بفروشد که ببینید لباس من پاره نشده است! این حق نشناسی در مورد بزرگان، غلط است.این روش داعشی است داعش با اسلحه آنان با فکر. اینها در پیشگاه خدا جریمه دارد.

 

تکفیر مولوی نمونه‌ای از حق نشناسی

مرحوم قاضی نورالله شوشتری ( شهید ثالث ما با آن مقام) کتابی دارد به نام «مجالس المومنین» که در آن استدلال می‌کند مولوی شیعه است. چرا می‌گویید مولوی سنی است و شخصیتها را رد می کنید؟! آن وقت کسی در زمان ما کتاب نوشته و قاضی نورالله را کوبیده و اورا «فقیه شیعه تراش شیعه» خطاب کرده است.

یک مردی که شهید راه حق است استدلال می‌کند مولوی شیعه است و کسانی مثل شیخ بهایی با آن عظمت در مورد مولوی می گوید:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب                            هست پیغمبر ولی دارد کتاب

                       

آن وقت من بچه فحش بدهم؟! بله، انسانها اشتباه می‌کنند، معصوم که نیستند ولی اشتباه داریم تا تکفیر و راندن و لعن کردن و فحش دادن... . حتی شنیده شده است که اینها (امثال مولوی) را متهم کنید تا مردم کتاب اینها را نخوانند! آیا این درست است؟

خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم، گفتن چرا پنهانید؟ گفتند ما پنهان باشیم بهتر است؛ چون مردم این حرفها را نمی‌فهمند و این سخنان را می‌کوبند و نتیجه این کار مستوجب بلا شدن است. چرا کاری کنیم که مردم مستوجب بلا شوند!

جمع‌بندی این بحث

ظاهر حرفها و عبارات ملاصدرا با هم تعارض دارد، اما جمع‌بندی کنیم ببینیم آیا واقعاً تعارضی وجود دارد یا خیر؟

۱- ایشان از نظر اعتقادی می‌گویند که بله من قبول دارم ولی بدن به نظر من این شکلی می‌شود.

۲- شاید طبق بحثی که بر اساس آیه‌ 48 سوره ابراهیم شد که فرمود زمین غیر از زمین است و روایتی که از امام عصر (ع) خواندیم و این قدرت نفس که در این عالم می‌تواند ایجاد مائده آسمانی بکند، مائده آسمانی به اقتضای وجود شما حالت عنصری هم پیدا می‌کند. لذا ممکن است این نفس در ایجاد، همان عنصر را تغییر و تبدل بدهد. این را می‌شود گفت.

تردیدی در آن نیست که معاد جسمانی است ولی آیا کسی از متشرعین می‌تواند بگوید که جسم قیامت عین جسم دنیاست؟ اگر عین جسم دنیا است، چرا دفع و زایمان ندارد؟ این نکته مهم را بگیرید که نقشی که نفس در همراهی با بدن در حشر دارد، همه به نحوه اعمال این دنیا مربوط می‌شود. باید برای این نکته غصه بخوریم و به فکر تعالی در این زمینه باشیم. این که یک دروغ، یک نگاه نامحرم، یک لقمه حرام، یک غیبت، یک دل‌شکستن، یک سخن‌چینی و نمامی با نفس انسان چه می‌کند، را باید مورد حساسیت قرار بدهیم. تمام نیرو را گذاشتیم که نقص و عیب را پیدا کنیم. مانند مگس طبق فرمایش امیرالمومنین(ع) که می گردد یک جا نقص پیدا کند و همانجا بنشیند.

این قضیه دو حالت دارد، یا ملاصدرا نتوانسته درست بیان کند و یا یک جوری گفته که من متوجه نمی‌شوم.

بررسی سخن شاگرد برجسته ملاصدرا ملاعبدالرزاق لاهیجی در این زمینه

بزرگترین شاگردها و نزدیکترین آنها به ملاصدرا دو داماد او هستند به اسم ملاعبدالرزاق لاهیجی (ملقب به فیاض) و ملامحسن فیض کاشانی.

در کتاب سرمایه ایمان ص ۱۵۹ از ملاعبدالرزاق لاهیجی آمده است:

باید دانست که آنچه گفتیم در وجود معاد، دلالت کند در وجوب جسمانی بنابرآنکه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسمانی است و ایصال ثواب و عقاب جسمانی لامحاله موقوف است به اعاده بدن به سبب آنکه بی‌واسطه بدن، قبول لذت و الم جسمانی نتوان کرد.

توضیح: وعده هایی که در دین به ما داده شده نشان می‌دهد که ثواب و عقاب فقط روحانی نیست؛ بلکه ثواب و عقاب‌هایی در رابطه با جسم هم مطرح شده است، مانند نهر شیر و عسل،‌ازدواج با حوریان و... . لذات حسیه و آلام حسیه بدن لازم دارد. منتها بدنی به اقتضای بهشت و یا بدنی به اقتضای جهنم.

همو در صفحه 160 می‌نویسد:

 بدن بعد از مفارقت معدوم شود بحسب صورت، (اعاده معدوم، یعنی بدن به کلی از بین نمی‌رود،‌ لیکن صورت آن از بین می‌رود) باقی باشد بحسب ماده و در وقت اعاده فائض شود بر ماده بدن، صورتی مثل صورت اول. (این که می‌گوید نفس ایجاد می‌کند؛ یعنی آن صورت را با آن ماده به اقتضای آن ایجاد می‌کند) و تعلق گیرد به این بدن معاد روحی که مجرد است و باقی است و تشخص انسانی نیست مگر به تشخص نفس ناطقه که روح عبارت از اوست. نمی‌بینی که شخص طفل بعینه همان شخص کهل و شیخ است با آن که بدن کهل و شیخ بعینه بدن طفل نیست؟

معاد در کلام امام سجاد (ع)

۱- ابنَ آدمَ ، إنّکَ مَیِّتٌ وَ مبعوثٌ و مَوقوفٌ بَینَ یَدَیِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و مَسوولٌ فاعِدَّ جَوابا

ای آدمیزاد. می‌میرید و برانگیخته می شوید و در پیشگاه خدا قرار می گیرید، آیا جواب را آماده کرده‌اید که چه کرده‌اید؟ (بحار ج ۷۵ ص ۱۴۷)

به فرمایش امیرالمومنین (ع) ما رَایتُ یَقینا اشبَهَ بشَکٍّ مِن الموت، من یقینی را مانند مرگ ندیدم که شبیه‌تر به شک باشد. چه کسی شک دارد که می‌میرد؟ ولی چنان مشغول دنیاییم که می‌گوییم کی گفته ما می‌میریم؟

 

فلسفه دو سجده در نماز

در فرمایشات امیرالمومنین آمده است یکی از اسرار دوتا بودن سجده این است که سجده اول سر بر خاک می گذاری یعنی من از خاکم، سر بر می‌داری یعنی آدم می‌شوم. سپس دوباره سجده می‌روی یعنی من به عالم قبر و خاک می‌روم و بعد سر بر می‌داری یعنی قیامت باید برخیزم، به این معنی که در هر سجده نماز باید توجه به ابتدا و انتها بکنیم. لذا یکی از نکته‌های ظریف نماز توجه دادن به این حقیقت است.

پیامبر(ص) فرموده اند: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ لَمْ تَزَلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّی یُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ: عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ اَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ اَبْلَاهُ وَ عَمَّا اکْتَسَبَهُ مِنْ اَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا اَهْلَ الْبَیْتِ

   در روز قیامت گام از گام برنمی دارید مگر اینکه از چند چیز از شما سوال می‌کنند: عمرت در چه راهی صرف شد؟

جوانیتان را در چه چیز صرف کردید؟  ثروت را از کجا آوردی و کجا صرف کردی؟ و از دوستی ما اهل البیت.

  • قدر جوانی را بدانید در سن پیری در توبه باز است ولی چقدر می‌شود جبران کرد.
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است           ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار

2-مَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّهِ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَاتِ، وَ سلا عَنِ الشَّهَوَاتِ و مَن اَشفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوبَهِ اِلیَ اللهِ مِن ذُنُوبِهِ و راجَعَ عَنِ المَحارِم. (تحف العقول ص۲۸۱)

کسی که شوق ورود به بهشت دارد، سرعت به سوی کار خیر باید داشته باشد و شهوات را باید از خودش بکند و دور بریزد (شهوت جنسی و پول و مقام و ریاست و دنیا و مدل اتومبیل و خانه و پست اداره و ...)  و اگر از نار و جهنم می‌ترسد، باید هرچه زودتر توبه کند و از محارم برگردد.

3- عَجَباً کُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَکَ دارَ الْبقاء

 بسیار عجیب است از کسانی که برای این دنیای زودگذر و فانی کار می کنند و خون دل می‌خورند ولی آخرت را که باقی و ابدی است رها و فراموش کرده اند. (بحارالانوار، ج۷۳ ص ۱۲۷ )

اگر نفس قرار است موجودیت من را در قیامت تعیین کند، چه عنصر را شکل بدهد و چه ایجاد کند، من چه کار برای تعالی آن می کنم. مثل ماجرای کسی که در این عالم خیار می‌فروخت و نفس او در آن عالم هم می گفت: خیار فروشم، خیار! 

۵- قالَ(علیه السلام): اشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعات: السّاعَهُ الَّتی یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَهُ الَّتی یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَهُ الَّتی یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ الله تَبارَکَ وَتَعالی، فَإمّا الْجَنَّهُ وَإمّا إلَی النّارِ.

سخت‌ترین و شدیدترین لحظه‌ها برای زندگی فرزندان آدم سه مرحله است. یک، لحظه جان کندن و آن لحظه‌ای که چشم آدم به ملک الموت می‌افتد. دوم وقتی که صحنه قیامت می‌شود و قرار است برخیزیم، حاضر شویم در پیشگاه الهی و سوم زمانی که در پیشگاه حاضریم و باید جواب بدهیم. (بحارالانوار، ج ۷ ص ۱۰۵)

منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه بیست و نهم معاد برهانی در آیات قرآنی

به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد