جلسه سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآن، جلسه سوم
چکیده جلسه پیشین
معاد به معنی بازگشت است و قرار است همه مخلوقات به سوی حق برگردند، آیاتی که در قرآن کریم این مطلب را مطرح میکند با کلمهی( عادَ یَعودُ- ازعودت )، (رَجَعَ- تُرجعون) به معنی بازگشت، یا با عبارات (إلیهِ المصیر، صارَ إلیهِ) و (إلیه مُنتَهی یا إلی ربِّکَ المُنتهی) آمده است.
آیا عبارت إِلَی رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا (سوره نازعات/44) به موضوع بازگشت به سوی خدا برمیگردد؟
این راجع به سوال در قیامت است، میگویند ازپیغمبر(ص) بپرسید روز قیامت کی خواهد بود؟ علم روز قیامت را خداوند به احدی اطلاع نداده و پیامبرهم علم السّاعه، علم روز قیامت را نمیداند، و این به خدا منتهی میشود؛ چون در مورد علم روز قیامت است.
آیات مربوط به معاد در قرآن
معنای قیامت در آیات قرآن با واژه های عودت، رَجَعَ، صارَإلَیهِ، إلی ربِّکَ المُنتهی فراوان مطرح شده است. آنقدر قرآن برای معاد اهمیت قائل بوده که از نظر کمیت، بیشترین آیات به معاد اختصاص داده شده است و فرموده اگر یَومُ الآخره و معاد نباشد حیات دنیا مسخره و بازیچه است و اصلا دارِ حیات عالم آخرت است. افزون بر این اهمیت ارزش قیامت و حیات آخرت به حدی است که در قرآن آمده است اگر قیامت و عودت نباشد، خلقت عبث و بازیچه است.
پذیرش معاد تحقیقی یا تقلیدی
طبق آیات قرآن کریم مسئله معاد و بازگشت به سوی خدا، یکی از واقعیتهای عالم وجود است،حال این بحث مطرح میشود اگر قرار است ازقرآن درس بگیریم و پیرو قرآن باشیم، نگاه ما به معاد از دید خودِ قرآن باید چگونه باشد؟ یعنی این پذیرش ما باید با چه معیاری باشد؟
اصولا برخورد ما با مطالب یا به صورت «تقلیدی» است یا «تحقیقی». مثلا از کسی میپرسند چرا این کار را کردی؟ میگوید چون فلانیها کردند من هم میکنم، بیّنات، دلیل، منطق، استدلال پشتوانه آن نیست. اگرکار بقیه اشتباه باشد، این تقلید غلط است!
آیا ما میتوانیم پذیرش یک امر اعتقادی مهم مثل معاد را بر مبنای تقلید بپذیریم؟!
قرآن این را قبول نمیکند. البته پذیرش تقلیدی هم دو گونه است: تقلیدی که پشتوانه عقلی ندارد مردود است، تقلیدی که پشتوانه عقلی دارد، پذیرفته است. لذا ما در پذیرش یا رد کردن یک مطلب زمانی تقلیدی عمل میکنیم که پشتوانه عقلی داشته باشد، معاد را نیز با تقلیدی که پشتوانه عقلی دارد، میتوان پذیرفت.
تفاوت تقلید عاقلانه با غیرعاقلانه
مانند نمونه ای که گفته شد: چرا این کار را کردی یا چرا این حرف را زدی؟ میگوید چون فلانی گفته و من فلانی را با دلائل عقلی قبول کردم. مثلا میپرسیم چرا این غذا را خوردی میگوید فلان آقا که متخصص علم تغذیه است و فلان شخص که در طبابت خیلی متبحراست، اینگونه عمل میکرد من هم از باب ره چنان رو که رهروان رفتند، آنها رهرو این راه بودند، من هم از آنها تبعیت کردم و این کار را انجام دادم. این تقلید فرق میکند.
در مثنوی مولوی آمده است:
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
این حرف درست است، منظور تقلید کورکورانه و غیرعاقلانه است. تقلید کوکورانه را هیچ کس نمیپذیرد؛ مثلاً کسی پایش شکسته مجبور است شلواری بپوشد یک پاچه آن تنگ و یک پاچه گشاد دارد آیا ما هم مثل او بپوشیم!!
تقلید عاقلانه را همه عقلای عالم قبول دارند، به عنوان مثال وقتی به پزشک مراجعه میکنیم و به ما میگوید این دارو یا غذا را بخور یا نخور، تقلید عاقلانه است؛ چون پزشک را با عقل قبول کردید، او میگوید این کار را بکن، میگویم به روی چشم، چون او حق دارد بگوید این کار را بکن. برخی امور را میتوانیم تقلید عاقلانه بکنیم مثل احکام، نماز صبح 2 رکعت است، ماه رمضان یک ماه و ...؛ لذا همه مراجع در ابتدای رساله خود مینویسند احکام میتواند تقلیدی باشد، میتواند نه حتما! یعنی اگر مجتهد شدید نباید تقلید کنید باید به فتوای خود عمل کنید؛ ولی عقاید تقلیدی نیست تحقیقی است.
موضوع معاد یکی از حساسترین مباحث اعتقادی است. درمباحث اعتقادی، توحید، نبوت و امامت اعتقادی هستند و در بحث توحید، عدل و صفات خدا اعتقادی است؛ اما آنقدر موضوع معاد در اعتقاد از دید قرآن کریم مهم است که بیشترین آیات را به آن اختصاص داده است. پس درچنین موضوع مهم اعتقادی میتوانیم بدون تحقیق و تقلیدی جلو رویم؟! موظفیم تحقیق کنیم.
علت تحقیقی بودن مسائل اعتقادی
همینطور که جسم من باید واکسینه بشود روح وجان من هم باید واکسینه بشود. خوراک جان مسائل فکری است. واکسینه شدن جان هم با مسائل فکری است. براین مبناست که اسلام اصول دین را تحقیقی میداند و تقلیدی نیست. پس معاد که یک موضوع مهم قرآنی است باید با تحقیق وارد آن شد.
ابزار تحقیق
مهمترین ابزاری که خداوند به ما داده و براساس آن ما را مکلف کرده و تحقیق را برمبنای آن خواسته، «عقل» است که مهمترین سرمایه الهی است. حال اگر انسانی بنابر جهاتی از این داده محروم شد، دیوانه و سفیه است، ابن سینا در این زمینه میگوید: «اگر تعقل را از انسان بگیرید، انسانیت را از انسان گرفتید» انسان دیوانه را میگوییم شکل انسانی دارد؛ ولی واقعیت انسانی ندارد، زیرا تفکر، تعقل و تحلیل ذهنی ندارد. بزرگترین سرمایهای که خدا به ما داده عقل است و چون عقل داده از ما خواسته که تعقل و تفکر کنیم و با تحقیق مسائل را بپذیریم یا رد کنیم. یکی از موضوعات تحقیقی معاد است.
عملکرد عقل در تحقیق معاد
حکم عقل را هیچ عاقلی نمیتواند رد کند و اگر رد کرد میگویند یا مغرض است یا مشکلی دارد. مثلا حس میگوید چراغ روشن است، قضاوت خاموش یا روشن بودن چراغ کار حس است. حالا یک یه نفر بگوید خاموش است! میگوییم یا مغرض است و لجباز و یا مشکلی پیدا کرده، چرا چنین میگوییم؟ چون چیزی که در محدودهی قدرت حس است و همه صاحبان حس همین نظر را میدهند فردی خلاف بقیه حرف بزند معلوم است که مشکل دارد. در مورد عقل هم همینطور.
قویترین و روشنترین مسئلهای که در محدوده قضاوت عقل است و همه عقلای عالم بلااستثنا قبول کردند قیاس شکل اول است و همه آنهایی که خواستند رد کنند با قیاس شکل اول رد کردند. اول با یک فرمول ریاضی ساده بگوییم:A=B و B=C آیا عاقلی پیدا میشود که حکم A=C را رد کند؟! این را حکم عقل گویند. یعنی عقل از خودش درنمیآورد. اگر A=B و B=C را پذیرفتید پس به خودی خود عقل میگوید A=C. اگر کسی این را رد کرد میگوییم مشکل دارد. یعنی هیچ عاقلی نمیتواند آن را رد کند.
انواع صغرا و کبرای قضیه
در اصطلاح منطقی، A=B را «صغرای قضیه» و B=C را «کبرای قضیه» گویند. مقدماتی که ما را به نتیجه میرساند. گاهی هم صغرا و هم کبرای قضیه عقلی است این برهان و این حکم صددرصد عقلی میشود. نقل در آن دخالتی ندارد مثلاً:
صغرای قضیه: جهان حادث است.
کبرای قضیه: حادث محدِث میخواهد.
نتیجه: جهان محدِث میخواهد ( این قضیه 100% عقلی است)،
گاهی یکی از دو مقدمه نقلی است و دیگری عقلی، در اینجا بازهم میگویند حکم عقلی است. چون استدلال عقلی است و عقل در آن دخالت کرده، مثلاً شما میگویید جهان منظم است ( ممکن است بنده هیچ تحقیق علمی در این مورد نکرده باشم، مثلا نظم بدن من را یک پزشک یا زیست شناس خوب میفهمد، نظم فرمول های شیمی عالم را یک شیمیست خوب میداند، نظم فیزیکی عالم را یک فیزیکدان خوب میداند. حال من حرفی را از آنها به صورت نقلی قبول کردم که همه فیزیکدانان، شیمیدانان وزیست شناسان عالم میگویند جهان منظم است، پس صغرا شد نقلی، نقلی که قابل قبول است. کبرا عقلی میشود، هرچه منظم باشد ناظم میخواهد. نتیجه هم باز عقلی میشود: پس جهان ناظم میخواهد(عقلی).
گاه هردو مقدمه نقلی است، اینجا با یک پشتوانه عقلی،تحلیل و استدلال عقلی میشود. اما بدون پشتوانه و تحلیل عقلی تقلید غلط میشود.
صغرا و کبرای موضوع معاد در قرآن
یک قیاس قرآنی در مورد نبوت و یکی درمورد امامت تشکیل میدهیم:
پیامبر اسلام(ص) در قرآن پیامبر معرفی شده است(نقلی) پیامبردر قرآن مطاع مطلق است(نقلی) پس حضرت رسول(ص) مطاع مطلق است.(مقدمه ها و نتیجه نقلی است، آیا این نقلی قابل قبول است؟ بله باپشتوانه عقلی قابل قبول است، بدون پشتوانه عقلی خیر)
شبیه این را در مورد امامت مطرح کنیم: پیامبر حضرت علی (ع) را امام معرفی کردند(نقلی)، امام در قرآن مطاع است(نقلی) پس علی بن ابیطالب مطاع است.(نقلی) دو تا مقدمه نقلی است پس نتیجه نقلی است.
در بحث عقاید فقط به نقل نمیتوان اکتفا کرد. این دو مسئله هر دو پشتوانه عقلی دارد.
پشتوانه عقلی
امام رضا(ع) در حدیثی راه را برای ما روشن کردهاند: ابن سکّیت یکی از شاگردان فهمیده و بسیار زیرک امام رضا(ع) که شهید در راه اعتقاد به امامت هم شده است، خدمت امام رضا(ع) رسید و عرض کرد یابن رسولالله امروز یهودیها و مسیحی ها وقتی میخواهند اثبات کنند حق با ماست معجزات حضرت عیسی وموسی(ع)را مطرح میکنند، ما چگونه اثبات کنیم اسلام حق است ؟ (ذهن به این سو میرود که بفرمایند با قرآن که معجزه پیامبر(ص) است یا با امام که الان موجود است، اثبات میکنم.) حضرت فرمود: «باعقل» این روایتی سنددار و قوی در اصول کافی است. یعنی تمام ملاکهایی که شیعه برای یک حدیثِ قابل قبول دارد، در این روایت هست. چرا امام رضا(ع) فرمودند العقل؟ امام(ع) ادامه دادند: «با عقل میفهمید چه چیز درست و چه چیز غلط است» یعنی اگر بخواهید اثبات کنید قرآن معجزه است باید با عقل اثبات کنید. اگر بخواهید اثبات کنید امام حق است باید با عقل اثبات کنید. اول اثبات میکنید قرآن حق است آنگاه هر چه قرآن گفت میپذیرید. اینجا تقلید از قرآن با پشتوانه عقلی است. اول با عقل اثبات میکنید پیغمبر اسلام(ص) حق است بعد که فرمود علی امام است، میگویید قبول، حرفش حق است و هر چه بگوید قبول داریم. اگر آن پشتوانه عقلی را دخالت ندهید چگونه میتوان به حرف پیغمبرو قرآن عمل کرد؟ این که تقلید کورکورانه ست. اگرپزشکی حاذق و ماهر و فردی عادی بگوید این غذا را بخور یا نخور، اگر به حرف پزشک عمل کردیم کسی سرزنش نمیکند چون صلاحیت این نظر را دارد. تشخیص صلاحیت داشتن او، عقل است. لذا میگوییم این گونه نیست که در تحقیق، نقل دخالت ندارد، نقلی دخالت دارد که پشتوانه ی آن عقل باشد.
تفاوت مکتب اهل بیت (ع) و اشاعره
اشاعره گفتند عقل را کنار بگذارید هر چه شرع میگوید. ( اینها نقشه سیاسی بود میخواستند عقل را بکوبند تا هر آشغالی را به عنوان تفکر دینی به خورد مردم بدهند، چون وقتی عقل باشد که هر چیزی را قبول نمیکند.)
اشاعره میگویند باید نماز بخوانیم چون شرع گفته، چرا چیزی که شرع گفته را باید گوش کنیم؟ چون شرع گفته، باید گوش کرد! چرا شرع گفته هرچه میگویم باید گوش کرد؟ چون شرع گفته! این دور یا تسلسل میشود که هر عقلی میفهمد باطل است.
اول باید گفت عقل اثبات میکند که شرع درست است و چون عقل اثبات کرده شرع درست است، آن وقت هر چه شرع گفته باید گوش کرد. پس مقدمه آن حُسن عقلی میشود و حسن شرعی متکی بر حسن عقلی است. اگر حُسن عقلی را بکوبیم حسن شرعی را هم نمیتوانیم بپذیریم.
اینکه پیغمبر(ص) فرمود علی(ع) امام است، یک نقل است و اینکه امام باید مطاع باشد هم یک نقل است( اگر بخواهیم منهای عقل بحث کنیم) در نتیجه پس علی مطاع است، این یک نتیجه نقلی است؛ ولی مقدمه آن، حُسن عقلی میگوید هر چه رسول گفت باید از او تبعیت کرد. لذا این تفاوت صغرا کبرا عقلی نقلی با پشتوانه عقلی است . قرآن حضرت رسول(ص) را پیامبر معرفی کرد، پیامبر در قرآن مطاع مطلق است پس حضرت رسول مطاع مطلق است. این نقلی است ولی مقدمهاش را با عقل ثابت کردیم که قرآن حق است. چون با عقل ثابت کردیم قرآن حق است پس نتیجه میشود تحقیق عقلی، اگر چه مقدمات نقلی در آن دخالت کرده است.
حال که میخواهیم معاد را بپذیریم، از هر دو راه میتوانیم معاد را اثبات کنیم:
- نقلی متکی بر عقل
- عقلی محض.
معاد و تمام جزییات آن را میتوان با صغرا کبرای نقلی متکی بر عقل ثابت کرد. اما همه جزییات را نمی توان با استدلال عقلی محض اثبات کرد؛ زیرا بعضی جزئیاتش کار عقل نیست آنجا متکی به نقل میشود.
ما نقل قرآنی را با پشتوانه عقلی، با این مقدمه صغرا کبرا نتیجه، اول با عقل اثبات کردید قرآن حق و معجزه است (همانطور که امام رضا(ع) به ابن سکّیت فرمود با عقل باید اثبات کنی). حال با آن پشتوانه عقلی، معاد را در قرآن کریم بررسی کنیم.
خبر دادن قرآن از معاد
آیات در این زمینه بسیار است فقط به چند آیه اشاره میشود:
سوره نساء، آیه 88
اللَّهُ لَا إِله َ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا
خدای یگانه، هیچ خدایی جز او نیست؛ محققاً همه شما را در روز قیامت که شک در آن نیست جمع آورد، و کیست که راستتر از خدا سخن گوید؟
لَیَجْمَعَنَّکُمْ «ل» لام قسم است، سوگند به آن خدا که یَجْمَعَنَّکُمْ ، «ن»نون تاکید ثقیله است، تا اینجا یک قسم و دو تاکید، اللَّهُ لَا إِله َ إِلَّا هُوَ قسم به آن خدایی که جز او خدایی نیست، «لَیَجْمَعَنَّکُمْ» حتما شما را گرد هم جمع میآورد «إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ» برای روز قیامت.
معنای قیامت
«قیامت» از واژه ق و م (قَوَمَ) مصدر است به معنی یکباره برخاستن. (مفردات راغب، ص 691 )چون در روز قیامت یا یوم القیامه آن روز خاص وقتی نفخ صور میشود همه یکباره با هم از قبرها برمیخیزند (حال اگر انسانی را گرگ خورد گرگ را شیر خورد شیر هم پوسیده شد و خاکش جذب گیاه شد، شبهه آکل و ماکول، یا آدمی که قبر ندارد یا در دریا نهنگ او را خورد... چه؟ توجه داشته باشید اصلا قبر به معنی این گودالی نیست که میکنند و ... به محضی که نفس از بدن جدا شد عالم قبر شروع میشود و لذا نمازلیله الدفن را خیلی از فقها میگویند استحبابش این است همان شب اولی که از دنیا رفت بخوانید و منتظر دفن شدن نباشید؛ زیرا در روایات داریم: اَلقَبرُ إِمّا روضَهٌ مِن ریاض الجَنَّه إِمّا حُفرهً مِنَ النّار آن لحظه ای که نفس از بدن جدا شد وارد بهشت یا جهنم برزخی برزخی میشود) هر جایی که نفس از بدن جدا شود و این بدن هر صورتی پیدا کند ولو جذب بدن یک گیاه شد و آن گیاه جذب بدن یک حیوان شد (شبهه اکل و ماکول) آن اجزای پراکنده موجود در این عالم، که امروز هم از نظر علمی میگویند کمیت در عالم ماده همیشه ثابت است؛ ولی تغییر پیدا میکند، تبدیل ماده به انرژی و انرژی به ماده ... و عجیب این که این را در دنیای جدید میگویند، در حالیکه ملاصدرا 400 سال قبل در اسفار بر مبنای نگرش فلسفی آن را مطرح کرده است، کمیت عالم مادی همیشه ثابت است؛ ولی گردشی دارد که این گردش حالتهای مختلف دورانی را طی میکند. اجزای اصلی هر کس در عالم ماده ثبات خودش را دارد که در جای خودش موجود است. آن لحظهای که نفخ صور میشود؛ یعنی میگوید هر کس اجزای بدن خود را بگیرد، به عنوان مثال 100دانه پرتقال 100دانه سیب 100دانه گلابی در زمین بگذارید باران ببارد، باران از بالا و خاک از زمین این دانه را تبدیل به سیب میکند، نفخ صور مثل باران نفوس است بر ذرات وجودی بدن خاص خودش که این بدن را به شکل دنیوی خودش درمیآورد؛ لذا هر که ببیند میگوید این همان است (حکم این همانی که ملاصدرا با وحدت اتصالیه مطرح کرده نه با وحدت شخصیه نه، که بعدا انشالله مطرح میکنیم، حکم این همانی بر مبنای وحدت اتصالیه ) مثلاً شمای 20سالگی شمای الان و شمای 50 سالگی، در این 50 سال طبق نظر علم بدنتان عوض شده؛ اما میگویند شما همانید. به همین دلیل هم اگر کسی در 20 سالگی جنایتی مرتکب شود؛ اما در 70 سالگی گیر بیفتد نمیگوید همه بدن من تغییر کرده من الان فرد دیگرم! تو همانی! لذا باید مجازات شوی. اینها همه در بحث معاد مطرح میشود.
بنده معتقدم یکی از عالی ترین عبادات در این دورهمی شبهای جمعه این است که اصول اعتقادی خود را معرفتی قوی کنیم. امام صادق (ع) فرمودند: یکی از بهترین عبادتهای شب قدر مباحثات علمی در مورد فهم بهتر دین است. چرا اکثریت جامعه در مورد دین بی اطلاعند؟! و با کمترین شبهه از دین برمیگردند؟! چون کار نمیکنند! طبیعیه! همان مثالی که در مورد بدن زدم، بدن واکسینه نیست با کوچکترین میکروب میافتد. دهه محرم میام ولی فقط سینه میزنم ( اشتباه نشه، لعنت به من اگر با سینه زدن امام حسین مخالف باشم ... من افتخار میکنم برای امام حسین سینه بزنم) اما امام حسین شهید شده تا دین را من بفهمم سینه زدن باید مقدمه راه امام حسین و فهم دین باشد که متوجه شوم.
در آیه لام قسم، نون تاکید ثقیله روز قیامتی که همه قرار است برخیزند، تاکید دیگر لا رَیبَ فیهِ؛ شکی درآن نیست، وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ حَدیثاً چه کسی راستگوتر از خداست؟ در یک آیه چندتا تاکید است:
1.لام تاکید، 2.نون تاکید ثقیله، 3.لا رَیبَ فیه ، 4. اصدَقُ مِنَ اللهِ حدیثاً،
یک سبک قرآنی خبر دادن است، خبر داد معاد هست، معادی که قرآن خبر داده درست است؟ این نقلی میشود؛ ولی پشتوانهاش عقلی بود. با آن پشتوانه ما قبول کردیم.
سوره نساء آیه 86
وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْهَا اَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا
هر گاه شما را تحیت و سلامی گفتند شما نیز باید به تحیت و سلامی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید، که خدا به حساب هر چیزی کاملاً خواهد رسید.
تحیت؛ برخورد خوب، سلام و ... . اگر مورد تحیت قرار گرفتید سعی کنید بهتر تحیت و خدمت کنید(جواب سلام، سلامٌ عَلَیکم و جواب آن سلامٌ علیکم وَ رَحمهُ الله و جواب آن سلامٌ وَ رحمهُ الله وَ برَکاتُه باشد) کسی به شما خدمتی کرد سعی کنید خدمت بیشتری کنید، نه این که خدمت را ضایع یا جنایت کنید و ... جواب دهید.
حکایت درخواست سواری از سواره
کسی سوار اسب بود و در بیابان میرفت. فرد دیگری پیاده بود، پیاده گفت تو دم از خدا و... میزنی کمی بده من سوار اسب شوم، سواره گفت باشه سوار شو. تا سوار شد، اسب را دزدید! از دور گفت فقط یک دقیقه بایست گفت این قضیه را به کسی نگو!گفت چرا؟ گفت دیگر مردم اسبشان را به دیگری نمیدهند.) اینجوری روحیه خدمت را در جامعه از مردم میگیرید اعتماد افراد را به هم از بین میبرید. به اعتمادشان خیانت میکنید. حال اگر این در عقیده باشد! (دزدانی کاروانی را زدند و اسبابها را بردند. یک بنده خدایی یک بسته داشت آن بسته را برگرداند! گفتند چرا؟! گفت اینها را که بردیم نزد رئیس دزدها که تقسیم کنیم روی این بسته آیه الکرسی نوشته بود، رئیس گفت صاحب این بسته معتقد بوده آیه الکرسی مالش را حفاظت میکند ما دزد مال مردمیم دزد عقیده مردم نیستیم! ) لذا آیه میگوید کسی که تحیتی میدهد شما بهتر از او برخورد کنید.
حسابرسی خدا
إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا خداوند برای هر چیزی حسیب است، حسابرسی میکند. ربطش به آیه بعد چیست؟ این حسیب و حسابرسی دقیق، عالَمی میخواهد، آن عالم «لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه» ربط به این قضیه دارد. ادلّهی عقلیش را بعد قرآن گفته است. اینجا نقلی است، نقل متکی بر عقلش را هم قرآن گفته که بیان میکنیم؛ فعلاً خبر است.
إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا، یک سر تکان دادن هم حسابرسی دارد، ممکن است با یک سر تکان دادن مستحق عذاب دائم شویم. مثلاً شهادت ناحق در حال برهم ریختن زندگی یک انسان است از شما شهادت میخواهند، شما میدانید ناحق است، یک سر تکان میدهید (فکر میکنید که چیزی نگفتید! سر خدا را میشه کلاه گذاشت؟!) چرا سرت را پایین بردی نه بالا؟! عَلَی کُلِّ شَیْءٍ بر هر موردی حسابرسی میکند. برای حسابرسی باید عالمی باشد لذا فوری در آیات بعد میگوید: «اللَّهُ لَا إِله َ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا»
سوره غافر(مومن)، آیه59
إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُوْمِنُونَ
البته ساعت قیامت بیهیچ شک میآید و لیکن بیشتر مردم (تا ساعت مرگ به آن) ایمان نمیآورند
«إِنَّ» برای تاکید است، «السّاعه» از نامهای روز قیامت است، آن لحظه خاص، به قدری آن لحظه مهم است که یک دفعه قرار است همه برخیزند و قیامت برپا شود، اصلا کلمه السّاعه علم شده برای آن روز. مثلاً به قیامت یوم الدّین، روز جزا یا یوم الحسره یا یوم التّغابن، یوم الطّلاق، یوم الفصل میگویند که اینها همه در قرآن است.
یوم الفصل (روزی است که فاصله بین افراد میافتد؛ مثلا زن و شوهر، یکی بهشتی و دیگری جهنمی شود، یا در درجات مختلف بهشت که سالها بین شان فاصله بیافتد. گفت: بهشتی که مرا ببرند؛ ولی اجازه شرکت در پای درس امیرالمومنین را ندهند این بهشت را نمیخواهم، نعمت جنّت بُلَها را دهندجنت عشّاق تو سیمای توست. بهشت، تجلی بالاترین رحمت حکمت عدالت خداست در ظرف مکانی ممکن که این بالاترین تجلی رحمت، حکمت و عدالت خدا در دنیا معصومین بودند ولی این ظرف مکانی ممکن برای جلوهگری نبود، لذا آنهایی که بهشت را میشناسند میگویند بهشت، تجلی رحمت، عدالت و حکمت خدا در ظرف مکانی که میخواهد جلوه کند؛ لذا میگویند: فَادخُلی فی عِبادی )
إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ، «إنَّ» تاکید است، «لام» تاکید است، حتماً، قطعاً میآید. لَا رَیْبَ فِیهَا تردیدی در آن نیست، (تاکیدی دیگر)وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُوْمِنُونَ اکثریت توجهی به این حقیقت ندارند.
3. سوره ی تغابن، آیه 7
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلَی وَرَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّوُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ
کافران گمان کردند که هرگز (پس از مرگ) برانگیخته نمیشوند. بگو: چرا، به خدای من سوگند که البته برانگیخته میشوید و سپس به (نتیجه) اعمال خود آگاهتان گردانند و این کار بر خدا بسیار آسان است.
جمع بندی
برای پذیرش یک مطلب و رد کردن یک مطلب دو راه تقلیدی و تحقیقی وجود دارد. اصول دین تحقیقی است. تقلید هم اگر کوکورانه باشد در هیچ امری قابل قبول نیست. تقلید عاقلانه را همه عقلای عالم میپذیرند. تقلید عاقلانه در قیاس، صغری کبری نتیجه، اگر صغری کبری هر دو نقلی بود؛ ولی متکی بر عقل بود نتیجه عقلی میشود. اگر صغری کبری یکی عقلی یکی نقلی بود نتیجه باز هم عقلی است. در قرآن کریم گاهی مقدمات معاد( صغرا و کبرا هر دو نقلی است)مثل جاییکه فقط خبر بیان میشود؛ اما چون پشتوانه آن عقل است عقلی میشود. گاهی مقدمات فقط عقلی است عقلی میشود و گاهی عقلی نقلی است. فعلا در مقدمات نقلی فقط یک بحث مطرح شد که آن هم نیمه کاره ست که قرآن خبر می دهد.
مناسبت هفته: شهادت امام حسن مجتبی(ع)
همه امامان ما مظلوم بودند و حقشان ضایع شد و رنج کشیدند. امام حسن(ع) در خانه اش نیز مظلوم بود. معمولاً همسر انسان همدرد و رازدار انسان است. خواهران تقاضا دارم به این مطلب دقت کنید، مخصوصا در عصر ما، ولله که صیغه قسم است آقایان خستهاند و بعضی ها چند شیفت کار میکنند گرفتاریهای بیرون از منزل خیلی زیاد است نمیگویم کار منزل آسان است و خانم ها خسته نمیشوند؛ ولی یک مرد اگر از بیرون برمیگردد با روی گشادهی همسر مواجه شودبا انرژی چند برابر سرکار میرود. اگر صبح آقایی با بدرقه ی گرم خانمش از خانه خارج شود با انرژی چند برابر در کارها میتواند موفق باشد تا اینکه غروب که از راه رسیده با کلی خستگی و ... با غر غر و ... خانم مواجه شود، اینها در زندگی موفق نمیشوند. بچه شیعه ها باید انرژی داشته باشند که خوب کار کنند و ....
امام حسن (ع)آنقدر مظلوم بود که نه تنها در خانه همدرد نداشت که قاتل داشت و مجبور به تحمل او بود. وقتی زهر را در آب ریخت و به خورد امام داد،درد همه ی بدن آقا را فرا گرفت. حضرت فرمودند زینب را خبر کنید، چرا؟ چون نمیتواند با زنش درد دل کند، درخانه محرم ندارد. خواهرم را بگویید بیاید. زینب که آمد گفت خواهرم حسین را هم خبر کن. خبر کردند. ..امام فرمود که تشت بیاورید. فکر کردند، امام می خواهد زهر را برگرداند؛ اما دیدند لخته های جگر....
امام حسین(ع) به گریه افتادند. امام حسن(ع) فرمود: برادرم برای من گریه نکن لا یوم کیومک ...
به کوشش خانم حجتی کرمانی
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه سوم معاد برهانی در آیات قرآنی