جلسه سی و چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
معاد برهانی در آیات قرآن، جلسه سی و چهارم
چکیده جلسه پیشین
برخی تصور میکنند که انسان بعد از مرگ، پایان میپذیرد و عالم دیگری و حیات و حقیقتی بعد از مرگ وجود ندارد که با دلایل عقلی و نقلی ثابت شد این سخن بی اساس است و زندگی حقیقی انسان بعد از مرگ آغاز میشود.
دیدگاه افرادی که قائل به حیات بعد از مرگ و ادامه موجودیت بشرهستند، به دو دسته تقسیم میشود:
- دستهای که به تناسخ باور دارند.
2-دستهای که تناسخ را باطل میدانند.
در قرآن کریم و روایات معصومین (ع)، صریحا موضوع تناسخ رد شده است و ائمه به صراحت فرمودهاند که اگر کسی قائل به تناسخ باشد، نوعی کفر است و این عقیده باطل است.
پاسخ یک روانشناس به قائلین تناسخ درباره بلد بودن مکیدن پستان مادر در نوزاد
این ادعاها اصلا با علم روانشناسی منطبق نیست. این نظریه یا تئوری باید قدرت تبیین داشته باشد، تبیین یا باید وصل به یافتههای آزمایشی باشد یا وصل به نظریات نقلی محکم یا وصل به استدلال عقلی منطقی. آیا استدلال عقلی وجود دارد که تناسخ را به اثبات برساند؟ خیر. (برعکس ما در جلسات گذشته دلایل عقلی ارائه کردیم که تناسخ باطل است) باید از نویسنده مقاله پرسیده شود و از او خواسته شود تا ادله خود را بیان نماید. دوم، آیا نقل قول قابل قبولی در این مقاله از یک منبع قابل قبول عقل بشر، وجود دارد؟ (مثلا ما اگر از قرآن نقل قول میکنیم به علت این است که قبلا ثابت کردیم قرآن حجیت دارد یا اگر روایات را نقل میکنیم، حجیت آنها را اثبات کردیم.) حال اگر کسی فرضیهای را به این شکل بیان کند، همه کسانی که اخیرا در تصادف خودرو کشته شدهاند؛ مشغول فکر کردن به یک موضوع بودهاند. آیا ما حق نداریم موارد زیر را مطرح بکنیم:
الف- آیا این فرضیه قابل ارزیابی است؟ روشی برای بررسی صحت یا عدم صحت آن وجود دارد؟ چگونه میتوان ثابت کرد که همه کسانی که در تصادف فوت کردهاند مشغول فکر راجعبه یک موضوع بودهاند؟ آیا این حدس نیست؟ به همین ترتیب اگر کسی ادعا کند که روح قبل از تعلق به جسم در جسم دیگری بوده است و تجربیاتی را کسب کرده است و بعد از آن روح وارد جسم دیگری شده است و تجربیات را به جسم جدید منتقل کرده است، این ادعا را چگونه اثبات میکنید؟
ب- مثالهایی که زده شده است مثل مکیدن پستان مادر، در علم روانشناسی اثبات میشود که میتواند به خاطر عوامل دیگر باشد، برخی از احتمالاتی که بیان شده است را شاید بتوان به این ترتیب بیان نمود:
۱- انتقال از طریق تناسخ، ۲- انتقال صفات اکتسابی به ژنها و قرار گرفتن آن در نسل موجود زنده. در مورد این مطالب گفته شده است که تناسخ ضعیفترین ادعا برای انتقال صفات غریزی است، زیرا یک ادعا باید با یکی از این منابع، قابل قبول باشد و منابع علمی انتقال این صفات را از طریق ژنها و محیط بیشتر پذیرفته است تا تناسخ. چرا ما باید تناسخ را بر اثبات علمی ترجیح بدهیم؟»
شبهه دیگر: تناسخ منطقیتر از بحث برزخی است برای اینکه یک آدم به مقدار کم یا زیاد در این دنیا زندگی می کند و تمام میشود و به برزخ میرود تا مورد حسابرسی قرار بگیرد تا معلوم شود بهشتی است یا دوزخی. اگر این آدم در اثر تناسخ دوباره برگردد و مراحل تکامل را دوباره طی کند که منطقیتر است. خدا با این همه حکمت و عظمت این همه عالم و موجودات و خلقت را قرار داده است و اگر فقط ۵۰- ۶۰ سال به آدم مهلت بدهد ، در مقایسه با هزار بار که بیاید و برود، احتمال اینکه پاک بشود و به بهشت برود بیشتر میشود؛ زیرا خدا انسان را خلق کرده است تا پاک بشود و به بهشت برود. با این روش احتمال بیشتر میشود که این نفس به حالت پاکی برسد و بعد وارد برزخ بشود تا قیامت شروع بشود.
بله ما انسانیم و حق اظهار نظر داریم ولی نظر باید متکی بر پشتوانه منطقی باشد و همانطور که آقای دکتر روانشناس هم در نامهشان نوشته بودند نظر ما باید با عقل یا با تجربه ثابت شود یا یک نقل قول محکمی پشت آن باشد. این نظر شخصی شماست، آیا ادله عقلی، تجربی یا نقلقول محکم برای اثباتش دارید؟ اگر با بحث عقلی ثابت کردیم که برزخ منطقیتر از این فرض است، آن وقت چه می فرمایید؟ یک مثالی هست که میگوید «هر که تنها به قاضی برود، راضی بر میگردد.» در اصطلاح حکمی هم میگویند: «بحث عقلی است یا عقلایی؟» به این معنی که بنده یک نفره در جایی یک موضوعی را پیش خودم فکر کردم یا با چند نفر مثل خودم مشورت کردم و به یک نظریهای رسیدم، اما بعد آن را پیش یک استاد مطرح میکنم و او ایرادهایی را که من متوجه نبودم، نشان میدهد. آیا این مطلب که «به نظر شما» غیرمنطقی است، با چند نفر اهل فن مطرح کردهاید که ببینید به نظر ایشان هم غیرمنطقی است یا این فقط نظر شماست؟ در صورت قبول قرآن و روایات معصومین(ع)، کسی که به بحث معاد میپردازد؛ یعنی توحید و نبوت و امامت را قبول کرده است و بعد به معاد رسیده است. به عبارت دیگر ضمن این که بحث عقلی در مورد معاد میکنیم، آن مقدمات را قبول داریم. قرآن که صریح فرمود تناسخ غلط است. آن وقت سوال مطرح میشود که خدا توجه نداشت که برزخ غیرمنطقی است و تناسخ منطقی است؟! نباید فکر کنیم که ما اشتباه میکنیم و درصدد رفع آن برآییم؟ بعد هم که اگر ما معصومین را قبول داریم، امام رضا(ع) فرمود: اگر کسی برزخ را منکر بشود و تناسخ را قبول کند، کافر است. یعنی امام رضا (ع) متوجه نشدهاند که نعوذ بالله خدا کار حکیمانه کرده است؟! یا این که یک توجیه و توضیحی دارد که باید به دنبال آن باشیم.
فلسفه برزخ
با توجه به توضیح قرآن به یک مثال در خصوص فلسفه برزخ دقت کنید. فرض کنید دانشگاه به یک دانشجو بورسیه بدهد و هزینه او را برای مدت معلومی تقبل کند تا در یک کشور مهم، به تحصیلات خاصی بپردازد؛ دانشجو ده سال برود به آن کشور و همه پولها را هدر بدهد، بازیگوشی کند و برگردد، آیا دانشگاه به او بگوید: عیب ندارد، دوباره برو؟! باز او اشتباه کند و به او بگویند: عیب نداره، بار سوم برو! اگر بنده مطمئن باشم که هر بار او را بفرستم، نتیجه همین میشود؛ آیا این کار عقلایی است؟ یا اینکه بهش بگویم که من به تو فرصت و امکانات دادم، اگر لایق باشی که از این فرصت استفاده کنی، همه آن نتایج و ثمرات را به تو میدهم و اگر استفاده نکنی، محروم میشوی و اینها همه دست خودت است. بر مبنای «جنگ اول به ز صلح آخر است» با او اتمام حجت کنم. کدام یک از اینها در روش تربیتی مؤثرتر است، اینکه بداند یک بار فرصت دارد یا اینکه فکر کند حالا این بار نشد، فرصت هست؟ فعلا بزن بر طبل بیعاری که آن هم عالمی دارد، و هر کاری که در این عالم دلم خواست انجام بدهم! آدمی که با این انگیزه، نفسش را رها کرده است و گمان کند که این بار نشد، بار دیگر، مثل بچه بازیگوشی است که اگر فردا نمره رد بیاورد، میگوید پسفردا فرصت دوباره هست، اصلا منطقی نیست؛ چون افعال به اقتضای رتبه نفس تراوش میکند. این موضوع زمینه جسارت و گناه را برای افراد فراهم میکند در حالی که خداوند عادل، قرار است که از باب قاعده لطف، زمینه تکامل و تعالی را برای بندگان فراهم کند نه زمینه گناه را.
نظر قرآن کریم در رابطه با بطلان تناسخ و بازیچه نبودن زندگی
۱- سوره انعام آیات ۲۸ و ۲۹
بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (انعام-۲۸)
(آنها در واقع پشیمان نیستند) بلکه اعمال و نیاتی را که قبلا پنهان میکردند، در برابر آنها آشکار شده (و به وحشت فرو رفته اند) و اگر باز گردند به همان اعمالی که نهی شده اند، باز میگردند و آنها دروغ گویند.
« بَلْ» معمولا جایی میآید که موضوع قبلی را نفی میکنند، اینجا هم در رابطه با گناهکاران است و میفرماید که آن چیزهایی که از قبل مخفی میکردند و زیر بار آن نمیرفتند، روشن و آشکار شد و متوجه شدند که اینها همه حق است. در واقع اینها میگفتند که خدایا ما را برگردان تا اعمال صالح انجام دهیم و کلّا در برابر این خواسته مطرح شده بود. خدا در اینجا میفرماید که وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ اگر اینها دوباره به دنیا بیایند، دوباره همان کارهایی را که نهی شدهاند را انجام خواهند داد و اینها دروغ میگویند.
وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ (انعام - ۲۹)
اما [اکنون در دنیا] گویند: جز این زندگی دنیایی ما، هیچچیز دیگری وجود ندارد، و ما دوباره زنده نخواهیم شد!
در اینجا دو بحث داریم:
۱- اگر کسی بگوید (نعوذ بالله) که این آیه بیخود گفته است که بحث قرآنی نداریم.
۲- باید دقت شود که در این سلسله صحبتها، بعد از قبول قرآن در بحث قرآنی و بحث توحید اسلامی ما قبول کردیم که خدا عالم السرّ و الخفیات است. به این معنی که هیچ چیز برای خدا مخفی نیست. خدایی که خالق ما انسانهاست و میخواهد که ما رشد کنیم، میگوید این انسانهایی که میگویند ما را برگردانید، دوباره همان کار را میکنند.
۲- سوره فاطر آیات38-36
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ (۳۶)
و کسانی که به حقایق کافر شدند برای آنها آتش دوزخ است. نه فرمان مرگشان صادر میشود تا بمیرند و نه تخفیفی در مجازاتشان داده میشود! ما اینچنین هر کفران کنندهای را مجازات میکنیم! (۳۶)
وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ (۳۷)
آنها در جهنم مرتب فریاد میکشند که پروردگارا ما را از اینجا بیرون بیاور تا اعمال شایسته و نیکی غیر از آنچه قبلاً انجام داده بودیم، انجام دهیم! آیا شما را [بهاندازۀ کافی] عمر ندادیم تا کسی که اهل پند است پند گیرد؟! ضمن آنکه شما را [پیامبری] هشداردهنده هم آمده بود! اکنون بچشید عذاب دستاوردتان را که ظالمان هیچ یاوری ندارند! (۳۷)
اینها در آن عذاب صرخه میکشند که پروردگارا ما را از اینجا بیرون ببر، به تعبیری مثل تناسخیها ما را دوباره به دنیا برگردان و یک عمر دیگر بده تا کار صالح بکنیم. قرآن در جواب اینها میگوید: آیا به شما عمر و مهلت ندادیم؟ آنهایی که قرار بود تذکر بپذیرند، عامل تذکر برایشان نبود؟ مگر برای شما نذیر قرار ندادیم؟ یعنی در این آیه هم خدا مثل آیه قبل برایشان تاکید میکند که نه شما اگر قرار بود هدایت بشوید، هدایت میشدید و به تعبیری دارید شوخی میکنید. پذیرنده حق خودش را نشان میدهد. مثلا در یک جلسه سخنرانی فرض کنید که کسی برای گوش کردن رفته باشد و فرد دیگری برای شلوغ کردن. آن کسی که شلوغ میکند و حرف می زند و گوش نمیدهد، ده جلسه دیگر هم بیاید، همان است چرا که او نیامده که حق را متوجه بشود و گوش بدهد و بپذیرد. لذا آن کسی هم که اهل معنا است، مطالب را با برخی مطرح نمیکند از آنجا که میبیند آن فرد اگر قرار بود هدایت شود، تا الان شده بود.
در ادامه آیه صریحا می فرماید که حالا بچشید چون ظلم کردید، ظالم دیگر یاور ندارد و نصرتی برای او نیست. این همه وقت به شما دادیم. این یک اثر تربیتی سازنده، مهم و قشنگی دارد، مثل اینکه یک استاد یکی دو بار شیطنت شاگرد را در کلاس تحمل میکند و بعد به او میگوید که دیگر حق ورود به کلاس من را نداری. اگر قرار بود هدایت بشوی، شده بودی. تو اگر قرار بود بپذیری، میپذیرفتی. چرا مانع هدایت بقیه میشوی؟
إِنَّ اللَّـهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ(۳۸)
خداوند، دانای غیب و نادیدههای آسمانها و زمین است و او بر آنچه درون سینههاست آگاه است (۳۸)
در این آیه به دو نکته میتوان اشاره کرد:
۱- خدا همه چیز را میداند. او میداند که اگر این فرد دوباره برگردد، همین خواهد بود. خدا فرصت دوباره نمیدهد و تناسخ را قبول نکرده است، چون میداند که انسان دوباره برگردد باز همین است. بازیچه که نیست؛ این همه پیغمبر و امام و مصلح و عالمان دینی و مبلغین قرار داد، کسی که نپذیرفته است، باز هم همان میشود.
۲- خداوند عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ است، از نیت شما هم خبر دارد و عالم به همه حقایق عالم است و از نیت بندگان خبر دارد.
پس بر این مبنا عقلایی نیست اگر بگوییم که نفسی که به این بدن تعلق داده شده و در این عالم زندگی میکند، هر قدر هم بد بود نباید نگران باشد، قرار است که بالاخره پاک بشود و نفس آنقدر با بدنهای دیگر به دنیا میآید که بالاخره پاک بشود. این یعنی بازی کردن با ارزشها و لوث شدن کمال و حقیقت انسانی.
راز برزخ
در این قسمت میخواهیم بررسی کنیم که چرا خداوند برزخ را بین دنیا و قیامت قرار داده است؟ چرا بدون فاصله انسان را از دنیا به قیامت منتقل نمیکند تا سریع هر کس به حساب اعمال خود برسد و بهشتیان به بهشت و جهنمیها هم به جهنم نمیروند؟ راز و علت وجود برزخ چیست؟
نظر حکمای اسلامی در مورد راز برزخ
مرحوم علامه طباطبایی در المیزان ج ۱۱ ص ۹ این بحث را مطرح کردند و یک توضیحی دادهاند که در بحث فلسفی تحت عنوان «محال بودن طفره» آمده است. ایشان میفرماید: «دنیا دار عمل است، برزخ دار آماده شدن و آخرت دار حساب.»
قاعده فلسفی محال بودن طفره
در فلسفه گفته میشود که «طفره محال است.» مثلا ما یک شیء جمادی داریم مثل میز، سنگ، فرش و یک شیء نباتی که از جماد بالاتر است و حیات نباتی پیدا کرده است. نشانه حیات نباتی این است که تغذیه میکند، نمو و تولید مثل دارد. در مرحله بعد شیء حیوانی داریم، که همه آنچه شیء نباتی دارد، دارا میباشد به علاوه احساس و حرکت. در مرحله بعد هم انسان است که همه آنچه حیوان دارد را دارا می باشد به علاوه ادراک و تعقل. اگر یک شیء جمادی بخواهد که به انسان تبدیل شود، باید از این زمین گیاه بروید و آن حیوان از گیاه استفاده کند و از حیوان تبدیل به نطفه انسانی بشود و بعد از همه این مراحل تبدیل به آدم بشود. اگر بخواهیم که یک دفعه این شی جمادی، بدون طی کردن این مراحل، تبدیل به انسان شود، امری محال است و به آن «طفره» میگویند. مثل اینکه از بچهای که هنوز ضرب دو در دو را بلد نیست بخواهیم که معادلات چند مجهولی را حل کند. این بچه قادر به حل آن نخواهد بود چراکه مقدمات انجام آن کار را ندارد.
افراد در اثر عملی که در این دنیا کردهاند، یا بهشتیاند یا جهنمی یا بینابین. عقلا گفتهاند که برزخ تتمه عالم دنیاست، پرونده بسته نشده است؛ و به پرونده چه در خوبی، چه در بدی اضافه میشود تا پرونده تکمیل گردد و برای قیامت آماده شود.
برزخ از دیدگاه قرآن
سوره مبارکه یس آیه ۱۲
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ (یس-۱۲)
بی تردید ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه را پیش فرستاده اند و [خوبی ها و بدی های] بر جا مانده از ایشان را ثبت می کنیم و همه چیز را در کتابی روشن برشمرده ایم.
یعنی آنچه را که قبلا اینها انجام دادهاند، مینویسیم. منظور از قَدَّمُوا یعنی دستاوردشان را قبل از اینکه وارد عالم برزخ بشوند و آثارَهُمْ اعمالی است که قرار است ادامه بیابد، اعمال ماتأخرشان. یعنی این افراد کاری کردهاند که خوبیشان ادامه دارد، پس پرونده باید باز باشد و یا کاری کرده است که بدی آن ادامه دارد، پس باید پروندهاش باز باشد تا آثارش به او برسد. وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ همه چیز را ما احصا میکنیم و اینها را در آن امام مبین یا کتاب مبین یا لوح محفوظ که بحثها دارد، نگه میداریم.
برزخ از دیدگاه روایات
در عالم دنیا، تکامل هم علمی است هم عملی. در این دنیا خداوند به ما عقل نظری و عقل عملی عنایت کردهاست به گونهای که هم تکامل علمی داریم، هم تکامل عملی. در برزخ، تکامل عملی نداریم چون تکلیف نیست و بدن به این معنی نیست و بدن مثالی است. لذا عمل به این معنی که در دنیا داریم، بعد از مرگ آن اعمال را نخواهیم داشت. اما تکامل علمی داریم، چون نفس وجود دارد. نفس هم میتواند حقایق را بفهمد و هم فهمیدههای خود را در آنجا بالاتر ببرد و روشنگری بیشتری پیدا کند.
روایت ۱
یقول لرجل أ تحب البقاء فی الدنیا فقال نعم فقال و لم قال لقراءة قل هو الله أحد فسکت عنه فقال لی بعد ساعة یا حفص من مات من أولیائنا و شیعتنا و لم یحسن القرآن علم فی قبره لیرفع الله به من درجته - فإن درجات الجنة على قدر عدد آیات القرآن یقال له اقرأ و ارق فیقرأ ثم یرقى قال حفص ما رأیت أحدا أشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر علیهما السّلام و لا أرجى الناس منه و کانت قراءته حزنا فإذا قرأ فکأنه یخاطب إنسانا. (اصول کافی ج۲ ص۶۰۶)
امام کاظم (ع) از فردی پرسیدند دوست داری در دنیا باقی بمانی و زنده باشی. گفت بله آقا. امام (ع) فرمود: چرا دوست داری؟ عرض کرد: برای خواندن سوره قل هو الله احد (یا به معنی این است که دوست دارم این سوره را یا کنایه از این است که قرآن بخوانم.) امام (ع) اول کمی سکوت فرمودند و سپس بعد از مدتی به حفص فرمودند: اگر کسانی از دوستداران و شیعیان ما باشند، یعنی اعمال ماتقدمشان درست باشد و شیعه بمیرند و ولایت اولیای الهی را پذیرفته باشند ولی حتی در قرآن هم خیلی کار نکردهاند و خیلی رشد علمی و به تعبیر حضرت (ع) حُسن قرآنی نداشتند، در قبرشان یعنی در عالم برزخ به او تعلیم میدهند (قبلا توضیح دادیم که در زبان معصومین به عالم برزخ، قبر میگویند) تا خدا بوسیله آن تعالیم او را از درجهای که دارد بالاتر ببرد (میشود تکامل علمی، یعنی معرفت او بالا میرود)
درجاتی که قرار است افراد در بهشت پیدا کنند، برمبنای علم آیات قرآن است و به او میگویند که بخوان و برو بالا و او میخواند و بالا می رود. پس کاری در دنیا کرده است که اثر آن این است که در عالم برزخ به او یاد میدهند. خدا رحمت کند استادم را که می فرمودند، بس است دیگر، بمیریم برویم بهشت، پای درس امیرالمومنین (ع). از تکه سنگ کوچک کمتر نباشید که درون آب بزرگ بیفتد، موج ایجاد میکند. یک وقت انسانی هیچ عمل به درد بخور بعد از خود باقی نگذاشته بلکه حتی عمل سوئی به جا گذاشته و باعث انحراف دیگران شده شما در جامعه بشری چه کردید؟ آیا گمراهشان کردید یا دلشان را شکستید یا کمک کردید تا به راه راست بیایند و به تعالی انسانها و خدمت به آنها موج ایجاد کردید؟ خیلی از انسانها آمدنشان و رفتنشان هیچ اثری برای دیگران ندارد.
روایت ۲
پیغمبر (ص): إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلا من ثلاث: صدقة جاریة ،أو علم ینتفع به، أو ولد صالح یدعو له (جامعالاخبار ص ۳۰۵)
هرگاه انسان بمیرد، عملش هم قطع مىشود، مگر از سه راه: صدقه جاریه، یا عملى که از آن سود مىبرند، یا فرزند شایستهاى که براى او دعا مىکند.
1-فرزند صالح
فردی که برای تربیت اولاد صالح زحمت کشیده است ، اولاد صالح دعا میکند، کار نیک انجام میدهد، اثر آن به او میرسد، ( درست است که دار عمل برای خودش نیست ولی آثار عمل ماقدمو ماتاخر شده و به او می رسد.)
بیزاری پیامبر(ص) از برخی والدین
پیغمبر (ص): وَیْلٌ لاِوْلاَدِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبائِهِمْ ، فَقِیلَ : یَا رَسُولَ اللهِ مِنْ آبَائِهِمُ المُشرِکِینَ ؟ فَقَالَ : لاَ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُومِنِینَ ، لاَ یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الفَرَائِضِ وَاِذَا تَعَلَّمُوا اَوْلاَدُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَرَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَض یَسِیر مِنَ الدُّنْیَا فَانَا مِنْهُمْ بَرِئٌ وَهُمْ مِنَّى بُرَآءٌ
وای بر فرزندان آخر زمان از غفلت پدرانشان، گفتند یا رسول الله از پدران کافر و مشرک؟ فرمودند: خیر از همین والدین مومن، به بچههایشان تکلیف دینی و فریضه و سنت را یاد نمیدهند، اما برای متاعی ناچیز از دنیا برای فرزندانشان همه کار می کنند. من از این اولیاء بیزارم و آنها هم از من بیزارند.
پس یک پدر یا مادر اگر با همه زحماتی که برای او می کشند اما برای تربیت دینی او سعی نکنند، این فرزند هم بعد از مرگ پدر و مادر برای ایشان آثار خوبی نخواهد داشت.
۲- علم نافع
آثار علمی مفید در جامعه به جا گذاشته است مثلا کتاب. شیخ مفید هزار سال قبل میزیسته است ولی هنوز کمتر سخنرانیای و کتابی وجود دارد که از زحمات ایشان در آن استفاده نشده باشد.
۳- صدقه جاریه
خدا رحمت کند حاج آقای حاجیان را که می خواستند حسینه را سرپا کنند تا به قول خودشان «آب باریکه» همیشه جریان داشته باشد. صدقه جاریه یعنی یک کاری انجام بدهی و اثر آن بعد از مرگت در این دنیا هنوز وجود داشته باشد.
روایت ۳
از پیغمبر (ص) در این مورد روایت دیگری نقل شده است. دقت کنید که این روایات با هم منافات ندارد، برخی کلیتر هستند و برخی جزییتر.
قال رسول اللَّه(ص): خمسة فی قبورهم- و ثوابهم یجری فی دیوانهم-:من غرس نخلًا. و من حفر بئراً. و من بنى- للَّه- مسجداً. و من کتب مصحفاً. و من خلّف إبناً صالحاً (در جامع الاخبار ص ۱۰۵)
پیغمبر (ص) فرمودند: پنج چیز است که در عالم برزخ (قبر) به ثواب انسان اضافه میشود، کسی که درخت نخلی بکارد (البته منظور هر درختی است و نخل کنایه از آبادانی است)، کسی که چاهی را حفر کند (حضرت علی (ع) چاه حفر میکردند، هستههای خرما را میکاشتند تا باعث آبادی و رشد و تعالی بشود)، کسی که مسجدی برای خدا بسازد ( کنایه از ابنیه مردمی)، کسی که کتابی بنویسد و در اختیار مردم بگذارد و کسی که فرزند صالحی از خودش به جا بگذارد.
روایت ۴
معاویه بن عمار که از اصحاب امام صادق(ع) میگوید: عن ابن عمار قال: قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام : ما یلحق الرجل بعد موته قال "سنة یسنها یعمل بها بعد موته فیکون له مثل أجر من عمل بها من غیر أن ینتقص من أجورهم شیء، و الصدقة الجاریة تجری من بعده، و الولد الطیب یدعو لوالدیه بعد موتهما، و یحج و یتصدق و یعتق عنهما و یصلی و یصوم عنهما "فقلت: أشرکهما فی حجی قال "نعم". (روضه کافی ج۷ ص۵۷)
آیا فردی که مرد، بعد از مرگش چیزی به او میرسد؟ فایدهای برای او دارد؟ امام فرمودند: اگر کسی یک سنتی را در جامعه بنا کرد و کسانی که بعد از مرگش به سنت او عمل میکنند، به این فردی که آن را پایهگذاری کرده است، تا زمانی که به آن سنت عمل میکنند، ثواب داده میشود و برای او ثبت میشود. صدقه جاریه که بعد از مرگش در جریان است و اولاد صالحی که بعد از مرگ پدر و مادرشان برای آنها طلب خیرات و مغفرت میکنند. از طرف آنها حج به جا میآورند و به نیت آنها صدقه میدهند، بنده آزاد میکنند، نماز میخوانند و روزه میگیرند و ثوابش را به آنها هدیه میکنند. معاویهبن عمار میگوید پرسیدم آیا آنها را در حج خودم شریک کنم؟ فرمودند: بله این کار را بکن.
حالات برخی بزرگان در خواب
خواب حجت نیست ولی برخی از خوابها را با قراینی میتوان نشان داد که قابل اعتماد هستند و جای ابهام وجود ندارد. بنده ای را در خواب دیدند در خواب گفته بود که گرفتارم چون حج به جا نیاوردهام، گرفتاری عالم برزخ. بعد از ایام حج دوباره خواب او را دیدند و حالش خوب بوده است. گفته بود که امسال امام زمان (عج) یک لطفی در حق من کردند و ایشان برای من حج انجام دادهاند و مشکل من برطرف شد. حالا باید دقت کنیم که این فرد چه کار کرده است تا امام زمان همچین لطفی در حق او بکند. هر یک گامی که برای آنها(معصومین) برداریم، ده گام برایمان بر میدارند.
یکی از بستگانم مستطیع بودند و در وصیتشان نوشته بودند که بچهها برایشان حج به جا بیاورند ولی بچهها مقید نبودند. خودم به جای ایشان حج رفتم. احدی هم خبر نداشت. بعد از حج، دخترش زنگ زد و گفت که پدر را در خواب دیده است که پیام داده از آقای دکتر تشکر کند چون حج من را به جا آورد.
عالم برزخ، عالم باز بودن پرونده است. خدا برزخ را قرار داده است و از انسانها خواسته تا از فرصت دنیا درست استفاده کنند و با امام زمانشان و پیغمبر(ص) و قرآن رابطه برقرار کنند و حق الناسی به گردنشان نباشد تا از عنایات عالم برزخ هم بتوانند استفاده کنند. از آن طرف هم خدا نکند که آدم در عمرش یک شیطنتی بکند، چراکه اثر شیطنت او بعد از مرگش، با او خواهد بود. لذا امام صادق (ع) چه زیبا این حدیث را برای ما توضیح دادهاند: بندگان خدا دو عمر ندارید تا با یک عمر تجربه کنید و با یک عمر عمل کنید.
با دقت در روایاتی از امام صادق (ع) به ارزش عمر دنیوی پی میبریم و همچنین حکمت عالم برزخ و آماده شدن برای قیامت در آن عالم را درک خواهیم کرد.
امام محمد باقر(ع) فرمود : مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِى النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِکَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِى الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِکَ السَّوَادُ حَتَّى یُغَطِّیَ الْبَیَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَیَاضَ لَمْ یَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَیْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ
هیچ بندهاى نیست جز آنکه در دلش نقطۀ سفیدى است و هر گاه گناهى کند،در آن نقطۀ سیاهى برآید،اگر توبه کند،آن سیاهى برود و اگر دنبال گناه رود،سیاهى بیفزاید تا آنجا که همۀ سفیدى دل را فرو گیرد و چون آن سفیدى از سیاهى گناهان پوشیده شد،دیگر صاحب آن دل سیاه هرگز به خوبى و صلاح برنگردد و این است فرمودۀ خدا عز و جل(سوره مطفّفین، آیه 14)«نه هرگز بلکه رنگ سیاه بر دل آنها نقش کرده و آن کردارى که به دست خود کردهاند». اصول کافی، ج3، ص356)
در جلسات قبل استدلال عقلی کردیم که نفس بعد از خروج از بدن یا مطمئنه است، یا لوامه یا اماره. اگر نفس اماره بود، اقتضای نفس اماره هم جایگاه نفس اماره است. جایگاه نفس اماره که پاک شدن نیست. ولی اگر در دنیا توجه به این معنا پیدا کرد، به همین جهت میگویند کاری بکنید که توفیق توبه پیدا کنید.
علت جایگاه خوب امیرکبیر در عالم برزخ
در مورد امیرکبیر معروف است که میگویند وقتی رگ او را زدند، از حمام در آمده بود و تشنه شده بود و هم خون از بدنش رفته بود که معمولا باعث عطش میشود. میگویند مأمورینی که آمده بودند رگ بزنند، یک ظرف آبی، شربتی به او دادند و گفتند که ما مأمور کشتن شماییم ولی مأمور نیستیم که شما تشنه بمیرید. او هم آب را به لبش برد و ننوشید و بعدها در خواب و مکاشفه گفته است که به یاد عطش امام حسین(ع) افتادم، گفتم بگذار من تشنه بمیرم.
بعد از مرگ او یکی از علمای معروف تهران نقل میکند که امیرکبیر را خواب دیدم که وضعش خیلی خوب است. به او گفته است که درست است که تو آدم خوبی بودی اما با حکام و سلاطین و دربار در رفت و آمد بودی، این وضع با پست شما نمیخورد!! جواب داده است که هرچه می خواهید از امام حسین (ع) بخواهید، من به خاطر او تشنه مُردم. اما میدانی چرا موفق شدم که دم مردن به یاد امام حسین (ع) باشم و تشنه بمیرم؟ زمانی که نخست وزیر بودم و وضع مالی ایران خیلی بد بود، نصف شبی نگهبان بیدارم کرد. گفت آقایی آمده دم در میگوید گنجی پیدا کردم که ما را نجات میدهد. امیر و چند نگهبان هم آماده شدند و با کالسکه با مرد به دنبال گنج رفتند. او ما را به محلههای جنوب شهر و خرابهها برد. خرابهای را نشان داد که خانمی با سه بچه یتیم، میلرزیدند. گفت تا الان من اینها را بزرگ میکردم ولی الان توان ندارم. این گنج دنیوی نیست، اخروی است. اول داشتم عصبانی میشدم. اما بعد دستور دادم برایشان خانه و زندگی درست کردند.
از آن طرف، یک حرف زدی و دل کسی را شکستی، انانیت به خرج دادی، توفیق از تو سلب میشود و با تکبر از دنیا میروی. حسادت ورزیدی، با کینه و بخل از دنیا میروی و برزخ تو برزخ بخیلانه است. این که الهی عاقبت به خیر بشویم، یعنی چگونه از این دنیا در محضر برزخ الهی حاضر میشویم. با تقوا، با دین، با صداقت، یا با بخل و حسادت و کینه!
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
در دین، افتادگی و تواضع و فروتنی و صداقت و خلوص احتیاج است. به داستان شیخ انصاری و مرجع تقلید قبل از ایشان در حوزه نجف دقت کنید. صاحب جواهر مرد بزرگی بود که یک دوره علم فقه او جواهر الکلام ۵۴ جلد است. شیخ انصاری یک طلبه بود و چشمهایش هم تراخم گرفته بود و قیافه مناسبی نداشت. با لباس مندرس و کهنه و وصلهدار آمده بود نجف و کسی هم او را نمیشناخت. یک آدم گمنام با ظاهر این چنین و لباس چنان! صاحب جواهر از مجلس ترحیمی برگشته بود. تا قبل از درس زمان فراغت داشت، تو مدرسه نشست. دید که یک طلبه با قیافه این چنین نشسته است و درس میگوید و همه دور او را گرفتند. گوش داد و متوجه شد که او خیلی قوی است و حرفهای عمیق میزند. فردا هم زودترآمد و دید قویتر از دیروز است. بعد از چند روز رفت بالای منبر و گفت: مردم تا امروز من درس دادم اما از امروز درس من را ایشان میدهد چون اعلم است و درس من را بهتر میفهمد. چند تا اینطوری داریم؟!
این لطف خداست که میگوید اگر در این عمر محدود دنیا به حرف من گوش بدهی، ببین به کجا میرسی. در برزخ هم پرونده تو را باز میگذارم تا به خوبیهات اضافه بشود. اما عدل خدا هم وجود دارد و اگر آن طرف را انتخاب کنی، نتیجه عکس میبینی.
منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه سی و چهارم معاد برهانی در آیات قرآنی
به کوشش خانم ربوبی و رحمان نژاد