جلسه دوم

تعداد بازدید:۷۵۲

بسم الله‌الرحمن‌الرحیم

جلسه دوم معاد برهانی در آیات قرآن

چکیده جلسه پیشین

  • قرآن کریم در اول سوره بقره لاز‌مه‌ی بهره‌مندی از قرآن  و هدایت را  نه تنها ایمان به معاد بلکه ایقان به آن دانسته است: وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (بقره/4) آنهایی که به آخرت یقین داشته باشند.
  • یقین دارای 3 مرتبه  است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین.
  •  

نحوه حصول ایقان به معاد

سوره نمل،‌ آیات 3-1

طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۱﴾ هُدًی وَبُشْرَی لِلْمُوْمِنِینَ ﴿۲﴾ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُوْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿۳﴾

طس، این آیات قرآن، و کتاب مبین است. وسیله هدایت و بشارت برای مو منان است.همان کسانی که نماز را بر پا می‏دارند و زکات را ادا می‏کنند و به آخرت یقین دارند.

این کتاب هدایت و بشارت هست ولی برای مومنین. کسانی از این هدایت بهره‌مند می‌شوند و این بشارت شامل حال آن‌ها می‌شودکه به آخرت یقین دارند، این آیه بیان می‌دارد ممکن است بعضی‌ها نماز بخواند، زکات هم بدهند، ولی اگر ایقان به آخرت نداشته باشند، آن ایمانی که بناست به آن برسند نخواهند رسید و آن بهره‌مندی که برای مومنین واقعی است، برایشان حاصل نشود. این نوع آیات اهمیت موضوع معاد را نشان می‌دهد و شاید هم به همین جهت از نظر کمیت(تعداد)، بیشترین آیات مربوط به معاد و بعد مربوط به توحید است.

 

موضوعات مورد بحث

1-چیستی معاد

ابتدا باید از دید قرآن کریم ببینیم معاد به چه معناست؟؛ به قول منطقیون، چیستی آن، اول مطلب ماست. ابتدا شما باید مطلبی رو مطرح کنید سر بی‌صاحب نتراشید، یعنی سرِ کی دارید دعوا می‌کنید؟ برای معنای معاد لازم است ابتدا ببینیم منظور از معاد چیست. قرآن و روایات معاد را چه معرفی کرده‌اند؟ ممکن است من از معاد یک برداشتی داشته باشم که  قرآن و روایات بگویند اصلاً معاد این نیست؛ مثلاً بعضی وقت‌ها با بعضی جوان‌ها مواجه هستیم، صادق هستند، واقعاً هیچ غرض و مرضی ندارند. می‌گویند ما این دین را قبول نداریم! بعد که گوش می‌دهیم، متوجه می شویم اشتباه متوجه شده است. به آنها می‌گویم آنچه شما می‌گویید دین نیست! من هم این را قبول ندارم. پس دعوای من و شما سر مصداق است. آنچه را که به عنوان دین به خورد شما داده‌اند، اصلاً دین نیست. به عنوان مثال، قضا و قدر، از آن جبر می‌فهمد، می‌گوییم، چه کسی گفته معنی قضا و قدر، جبر است؟! این را بد به شما معرفی کردند یا شفاعت را یک نوع پارتی‌بازی می‌دانند، می‌گویم اگر شفاعت این باشد که شما می‌فرمائید، راست می‌گویید، ولی غلط است، شفاعت این نیست و هکذا...

 

2-چرایی معاد

چرا قرار است معاد باشد؟ اگر نباشد، چه می‌شود؟ چرا خدای عالم نظام هستی را براساس معاد، عودت الی الله، قرار داده است؟ اگر معاد نباشد، حکمت، عدالت و رحمت مطرح نیست. نظام هستی، نظام غلطی خواهد بود.

 

3-دلایل اثبات چرایی معاد

یک وقت می‌گویید که قرآن خبر داده، این یک بحث است. حال آیا این بحثی که قرآن و روایات خبر داده، حالت استدلالی هم گرفته است؟ عقل قدرتی دارد حتی آنجایی که نمی‌تواند بفهمد، می‌فهمد که نمی‌فهمد و می‌تواند بفهمد چه کسی می‌تواند به او بفهماند. و آنچه را که می‌فهمد، می‌فهمد که می‌فهمد.

آیا این سرمایه‌ی بزرگ به نام عقل راجع به معاد، حق دخالت دارد یا ندارد؟ چرا ابن‌سینا گفته، معاد جسمانی را نمی‌توانم استدلال عقلی کنم، ولی چون صادق مصدّق گفته، قبول می‌کنم، آیا همه اینطور گفتند؟ پس چرا ملاصدرا می‌گوید، من می‌توانم معاد جسمانی را هم عقلاً اثبات می‌کنم. شما با چه دلیل اثبات می‌کنید که معاد هست؟!

 

4-جزئیات و کیفیت معاد

جزئیات معاد چگونه است؟ یعنی از لحظه مردن و آغاز برزخ تا قیامت که دوباره نفس به بدن برگردد و در محکمه عدل الهی حاضر شود این چگونه است؟ قیامت کجاست؟ روی کره زمین یا جای دیگر است؟ آنجا چگونه حسابرسی می‌کنند؟ نتیجه چه می‌شود؟ بهشتی ها بالاخره توی بهشت خسته نمی‌شوند؟ یا بالاخره تمام می‌شود؟ جهنمی‌ها همیشه در آن می مانند؟ اینها جزئیات است آیا این جزئیات قیامت را هم می‌توانیم بحث کنیم؟ حق ورود داریم؟ اینها بحثهایی است که قرآن ما را وادار به تدبر و تعمق می‌کند.

معنای معاد

معاد مستر میمی  از فعل «عاد» (لسان العرب، ج2، ص921) «عاد»= عودت برگشتن، رجع، مراجعت کرد

«عاد کذا یا عاد الی کذا» یک معنای خاص دیگر پیدا می‌کند یعنی: صار الیه.

هنگامی که عاد را به معنی رجع می‌گیرید معاد یعنی مراجعت، عودت و برگشتن. رجع یعنی بازگشت به گذشته اعم از بازگشت به مکان، صفت، رفتار، گفتار و حالت پیشین. گاهی برگشت مکانی است مثلا شما یک ساعت قبل از منزل خارج شدید حالا برمی‌گردید به منزل، لذا می‌توانید بگویید: رَجعتُ اِلی بَیتی، برگشتم به خانه‌ام. حالا اگر شخصی مهمان شما شد و با شما به منزلتان می‌آید و اولین بار دارد به خانه شما می‌آید. آیا او می‌تواند بگوید که رجعتُ الی بیتِکَ، من به خانه شما مراجعه کردم؟!بازگشت به جایی است که قبلا آنجا بوده. او باید بگوید اذهب یا ذهبت یا  من دارم میام یا رفتم یا آمدم.

گاهی بازگشت به صفتی است؛ مثلا فرض کنید کسی قبلا خیلی خوب بوده و بعداً بد شده است و حالا می‌خواهد برگردد به همان خوبی قبلی. این مراجعه و برگشت به آن صفت قبلی است. لذا توبه هم به معنی مراجعت، رجوع و  بازگشت معنی شده است. بنابراین بازگشت به مکان، صفت، رفتار و کردار قبلی «رجع» است. (لسان عرب، ج2، ص21) معاد نیز معنی رجع می‌دهد؛ یعنی بازگشت به مکان، صفت، رفتار و کردار قبلی.

برخی مبتلا به بیماری نکوهیده زخم‌زبان هستند. خداوند می‌فرماید انسان باید زبانش نرم باشد. هنگامی که حضرت موسی(ع) با برادرش هارون به سوی فرعون می‌روند خدا می‌فرماید: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا...(طه/44)نرم و با محبت حرف بزن. انسان می‌تواند حتی تندترین تذکر را با ملاطفت و ملایمت بزند. البته هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد . . .  اما انسان تا جایی که امکان دارد باید سخنش نرم و ملاطفت‌آمیز باشد.

 

معاد از نگاه عرفان

مولوی می گوید:

جزهارا رویها سوی کل است           بلبلان را عشق با روی گل است

آنچه از دریا به دریا میرود             از همانجا کامد آنجا میرود

از سر که سیلهای تیز رو                وز تن ما جان عشق آمیز رو

 

یعنی هرچیزی قرار است به اصل خود برگردد؛ مثلاً برفی که از آسمان می‌آید روی کوهها انباشته می‌شود و بعد آرام آرام بصورت چشمه و سیلاب و جویبار حرکت می‌کند این اصل از دریا برخاست؛ آفتاب به دریا تابید، بخار بصورت ابر شد و باران تشکیل شد. سپس می‌جوشد و می‌خروشد تا خودش را به دریا برساند. جزها را رویها سوی کل است. یک کل و یک جزء داریم. می‌گوید سیران عشق در کل هستی حتی در جمادات به مبداء است که اگر این فهمیده بشود آدم واقعا از اعماق جان می‌گوید:

خرم آنروز کز این منزل ویران بروم         راحت جان طلبم وز پی جانان بروم      

 

آنوقت شاید بتوان تا اندازه ای معنای این سخن امیرالمومنین(ع) را فهمید:  

 اللَّهِ لَابْنُ اَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اُمِّهِ

به خدا قسم پسر ابی طالب انسی که به مرگ دارد از انسی که فرزند به پستان مادر دارد بیشتر است.

فصل 15 جلد هفتم اسفار بابی دارد تحت عنوان: « فی اثبات انّ جمیع الموجودات عاشقۀ لله (سبحانه) مشتاقه الی لقائه و الوصول الی دار کرامته » یعنی هر چیزی که در این عالم است همه عاشق خدا و مشتاق لقای او هستند، همچنین همه عاشقند به دار کرامت واصل بشوند. جزها را رویها سوی کل است. ولی عاشق اختیاری داریم و عاشق غیر اختیاری. آن عشقی که با اختیار است ارزشش حساب دیگری دارد: یَا اَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَیٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ (انشقاق/6).

 

واژهای قرآنی برای بیان معاد

قرآن کریم  با 4 واژه معاد، بازگشت را بیان می‌کند:

1-واژه «رجع»

آیات بسیاری داریم که با کلمه رجع مطرح می‌کند که شما قرار است بسوی خدا برگردید. حالا این بازگشت «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»، « إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ »، « إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ » چگونه است؟ چرا در آیه ای « إِلَی رَبِّکُمْ »، در آیه ای «إِلَیْنَا» و... است؟

سوره بقره آیه 28

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ اَمْوَاتًا فَاَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

چگونه خدا را منکرید با آنکه مردگانی بودید و شما را زنده کرد باز شما را می میراند [و] باز زنده می ‏کند [و] آنگاه به سوی او بازگردانده می ‏شوید.

خدا اراده کند جان از بدن خارج می‌شود. در آیه 42 سوره زمر میفرماید: اللَّهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا، لحظه مرگ این نفس را می‌گیرد. این جان از بدن خارج شود خدا شمارا می‌میراند و قبض روح می‌کند. زمانی عزرائیل را می‌فرستد. بعضی‌ها لیاقت عزرائیل را ندارند، ملائک پایین‌تر را می‌فرستد. بعضیها را خدا خودش قبض روح می‌کند.

یک نمونه خارج شدن نفس از بدن خواب است.

مولوی در مثنوی می‌گوید ساربانی شتری قوی و صحیح و شادابی داشت بار زیادی روش بود. همینطوری یک دفعه شتر سکته کرد و مرد. آمد نگاه کرد گفت گوشش که سر جاشه چشمش که سر جاشه پاهاش که سر جاشه این همه اندامش که خوبه. این چی شد که دیگه نه تکون می‌خوره نه بار می‌برد! حالا آدمی که فکر می‌کند راه می‌رود . .  خیلی انا رجل سر می‌دهد یه لحظه فقط جان از بدن خارج میشه. همین نفسی که اشاره کردم سوره زمر. قرآن کریم مرگ را اللَّهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا می‌گوید. وقتی پروردگار عالم جان انسان را می گیرد دیگر او هیچ قدرتی ندارد نه می تواند راه برود، فکر کند و... مانند زمانی که انسان به خواب می‌رود.خداوند در آیه 28 سوره بقره می‌فرماید: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ اَمْوَاتًا فَاَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ حیات همراهی جان با بدن است. خداوند دوباره حیات می‌دهد و نفس به بدن برمی‌گردد.

«ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» سپس به سوی او (إِلَیْهِ) برمی‌گردید. پس معلومه از اونجا بودیم که به آنجا برمی‌گردیم. ما زآنجاییم و آنجا می‌رویم. ما ز بالاییم و بالا می‌رویم.

ما کجایی هستیم؟ اینکه گفته می شود «حب الوطن من الایمان» برخی برداشت کردن مثلا من وطنم ایران است پس باید ایران را دوست داشته باشم! خیر این علاقه به ملت و وطن درست؛ اما در نگرش دقیق اهل معنا می‌گویند:

این وطن مصر و عراق و شام نیست      این وطن جایی است که وی را نام نیست        

 

وطن ما عالم معناست. ما ملکوتی هستیم. ما ملکی نیستیم.

ما زبالاییم و بالا می‌رویم           ما زدریاییم و دریا می‌رویم

 

 

خوب اینجا چه می‌کنیم؟ یه دوره ای داریم، یه ماموریتی داریم. بناست مراحلی را اینجا پشت سر بگذاریم. ما اصلا مال اینجا نیستیم . به آیه 64 سوره عنکبوت دقت شود: « وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» 

 

موضوعات مورد بررسی

قرآن می‌گوید بعد از مردن زنده می‌شوید حالا خود مرگ یعنی چی ؟ حیات یعنی چی ؟ ممات قبل از حیات و حیات بعد از ممات از دید قرآن یعنی چی؟ باید تدبر نمود. قرآن می‌گوید شما میت بودید بعد زنده شدید و دوباره میت شدید دوباره زنده شدید! آیا اینها را قرآن فرموده که ما نفهمیم؟ یا قرآن دوست داره که بفهمیم؟می‌گوید در قرآن تدبر کنید، پس اینها را باید سعی کنید که بفهمید. مخصوصا که مسایل اعتقادی باشه. اعتقاد اینکه من می‌میرم و دوباره زنده می‌شوم و بعد از زنده شدن «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» قراره بسوی او برگردم. خوب رجع هم که در لغت عرب معناش اینه که بازگشت به جایی که اونجا بودی. یا حالتی که اون حالت را داشتی یا صفتی که اون صفت را داشتی یا گفتار و رفتاری که داشتی. خوب میگه الیه یعنی ما پیش او بودیم؟ یعنی چی؟ از پیش او اومدیم اینجا؟ چطوری اومدیم؟ حالا که قراره برگردیم پیش او. آیا گنهکاری که به  جهنم برمی‌گردد هم پیش خداست؟ این چطوریه؟

تا اینجا گفتیم «معاد» یعنی بازگشت. بازگشت به آنجایی که بودیم حالا انجا حتما لازم نیست مکان فیزیکی باشد یک وقت جایگاه است. اینم دقت داشته باشید. گفتیم یک وقت حالته. زمانی صفت و زمانی مقام.

 

سوره بقره آیه 281

وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ 

« یَوْمًا» با قرینه یعنی یوم المعاد، روز عودت و روز بازگشت بسوی خدا یعنی قیامت. بترسید تقوا پیشه کنید حواستون را جمع کنید. خودتان را حفظ کنید. شما یک چنین روزی دارید. در آن روز بسوی خدا بازگردانده می‌شوید. آنجا فرمود« إِلَیْهِ» اینجا « إِلَی اللَّهِ». فرقی نمی‌کند چون اونجا ضمیر بود و اینجا اسم را دقیقا به کار برده است. مطلب رجعت بسوی او، ترجعون الی الله است، این رجعت در روز معاد صورت می‌پذیرد. یوم الدین یا قیامت قرارست بسوی خدا بازگردانده بشویم. چرایی آن را در قسمت آخر آیه مطرح می‌کند؛ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ . چرا برگردانده می‌شوید؟ تا هرکسی به جزای اعمال خودش برسد. جایگاه لازم خودش را پیدا کند.

 

چرایی مرگ و معاد از زبان معنوی مثنوی

مولوی از زبان حضرت موسی(ع) در قالب سوال از خدا مرگ و معاد را بیان می‌کند.  موسی می‌گوید خدایا خلق می‌کنی، بعد بعضی‌ها جوان می‌میرند بعضی‌ها پیر می‌میرند برخی سالم می‌میرند بعضی‌ها دست و پا شکسته! این راز و حکمتش چیست؟

جواب آید یا موسی برو گندم بکار. حضرت موسی مزرعه ای انتخاب کرد و گندم پاشید و سبز شد و خوشه ها رسید و موقع درو شد. درو کرد و خرمن کرد و برد آسیاب آرد کرد و برد نانوایی نان درست کرد و سر سفره آورد. خدایا مراحل تمام شد چی شد؟! ندا آمد یا موسی چرا با داس این گندم زیبایی که خوشه داده را قطع کردی؟ گفت آخه گندم داشت و کاه، اینا اگه تو مزرعه می‌ماندند همه با هم قاطی می‌شد، باید گندم را از کاه جدا و خرمن می‌کردم. گندم لیاقت داره سر سفره آدم آورده شود. کاه باید غذای اسب و الاغ بشود. لذا اینکار را کردم. خوب حالا این گندم را که لیاقت غذای انسان را دارد چرا بین دو سنگ له کردی؟! گفت برای اینکه غذای جان انسان شود باید این مراحل را طی کند. آتش و حرارت هم ببیند. خدا فرمود موسی بشر هم مثل این مزرعه است. اجل مثل آن داس درو است. می‌آید درو می‌کند. بعضیها مثل گندم هستند و سر سفره برجستگان می‌روند، همنشین فَادْخُلِی فِی عِبَادِی. بعضی مثل کاهند می‌روند تو آغل خوراک اسب و الاغ می‌شوند.  باید اینها را جدا کنیم هرکدام در جای خودش. (چرایی  معاد بر اساس حکمت).

«یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ» روزی داریم که در اون روز رجعت و مراجعت به سوی الله صورت می‌گیرد.اینجا نیز قرآن کریم معاد را با کلمه رجع، ترجعون مطرح فرموده است.

 

سوره انبیاء آیه 35

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ

هر انسانی طعم مرگ را می‏چشد، و ما شما را با بدیها و نیکیها آزمایش می‏کنیم، و سرانجام به سوی ما باز می‏گردید.

هر انسانی و هر نفسی قرار است بمیرد. مرگ هم جدایی نفس از بدن است. اینجا «إِلَیْنَا»است. همه باید در این آزمایش خیر و شری که در این عالم برای آنها قرار گرفته آزمایش بشوند و این امتحان را بدهند خود را نشان بدهند که چه کار کردند. تانتیجه این امتحان و حق هرکس بصورت دقیق عادلانه معلوم بشود وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ، بسوی ما بازگردانده می‌شوید. پس اینجا نیز  با کلمه «رجعت» مسئله بازگشت و معاد را قرآن کریم مطرح می‌کند.

 

سوره روم آیه شماره 11

اللَّهُ یَبْدَاُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 

خداوند آفرینش را آغاز می‏کند سپس آن را تجدید می‏نماید، سپس به سوی او باز می‏گردید.

ابتدای آفرینش با خداست. « ثُمَّ یُعِیدُهُ »، از کلمه عاد عود . یکی دیگر از کلمات واژه «عاد» است در این آیه «رجع» هم به کار رفته است. خوب اگر ثُمَّ یُعِیدُهُ چرا ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ  ؟! ثم برای تراخی است. مثل اینکه فاصله ای باید بینش قرار بگیره پس معلوم است بین معاد و بین رجعت ، بین عودت و رجعت یه فاصله ای باید باشه. منظور چیست؟ پس قرآن کریم مطرح میکنه که شما شما برگردانده می‌شوید. شما بر می‌گردید. فکر نکنید مردید همه چیز تمام شد.نه شما را برمی‌گردانند، مو را از ماست می‌کشند. لذا اولیای الهی وقتی آیاتی قیامت را می‌خوانند می‌لرزند. چون اون معانی را در می‌یابند.

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷﴾ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿سوره زلزال/ آیات8و7﴾  : پس هر کس به اندازه سنگینی ذره‏ ای کار خیر انجام داده آن را می‏بیند. و هر کس به اندازه ذره‏ ای کار بد کرده آن را می‏بیند.

گفتند خواب عابدی را بعد از مرگش دیدند. گفتند در چه حالی؟ گفت گرفتار یه حرفم. در یک روز بارانی از خانه که بیرون آمدم گفتم عجب باران به موقعی! به من می‌گویند: کدام کار خدا  بی‌موقع بود. تو دیگه چرا؟ بله . حسنات الابرار سیات المقربین.

 

حساب و کتاب کوچکترین حرکت

پیر مردی در تهران در مسئله شرعی گفتن هنرمند بود. چنان قشنگ در هوای گرم تابستان وسط روز بین دو نماز مسئله می‌گفت که افراد با ذوق گوش می‌دادند. مثلا می‌گفت آقایون یک سوال دارم. سر تکان دادن، آدم را جهنم می‌برد؟ یکی می‌گفت: ماه رمضان باشد توی استخریم عمدا سر را ببریم زیر آب روزه باطل می‌شود. می‌گفت نه مهمتر از این! غیر ماه رمضان هم باشد! همه حساس می‌شدند که چیه. گفت یه نفر شهادت دروغ داده شما می‌دانید دروغ است، سرت را تکان می‌دهی. دستگاه خدا حساب داره . به خدا می‌خواهی کلک بزنی. چرا سر تکون دادی؟! چرا سر را بالا نبردی؟ !

اوحد الدین کرمانی نقل می‌کند که یکی از این جوجه عرفا گفت دیدم زیبارویی را بدجور داره نگاه می‌کند. گفتم چه می‌کنی؟ گفت ماه را در تشت آب می‌بینم، یعنی خدا عظمتش جلوش افتاده و این مظهر زیبایی خداست. گفت اگر دمل به گردن نداری چرا به خود ماه نمی‌نگری؟ (کنایه است.)در بین موجودات چهار پایان سرشان پایین است. انسان دو پاست که سر به بالا دارد. اما دمل نمی‌گذارد انسان سرش را بالا ببرد. یعنی  مشکلی داری که به بالا نگاه نمی‌کنی و به پایین دل خوش کردی!

خداوند می‌فرماید قرار است برگردید! حالا به چه حالت؟ کجا؟ که فرمود آغاز هستی و ابتدای خلقت مال خداست. بوسیله خدا هستی آغاز شده است. « ثُمَّ یُعِیدُهُ»  یک زمانی طول می‌کشد تا برگرداند. یک فاصله می‌دهد. « ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ  »سپس با فاصله ای  شما بسوی او بازگردانده می‌شوید.

واژه عاد یعود

سوره انبیاء آیه 104

...کَمَا بَدَاْنَا اَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ

همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا بازمی گردانیم، این وعده‏ ای است که ما داده‏ ایم و قطعا آن را انجام خواهیم داد.

سوره یونس آیه 4 و 34 نیز همین مضمون را بیان می‌فرماید.

واژه صار

سوره شورا آیه 53

صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ اَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْاُمُورُ

راه خداوندی که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است، آگاه باشید بازگشت همه چیز به سوی خدا است.

«تَصِیرُ »یعنی صیرورت شدن، گردیدن. این واژه بار معنایی دارد یعنی همه بسوی خدا بر می‌گردند؛ ولی با حالت خاص شدن. شما فرض کنید 10 نفر می‌روند برای مثلا صید ماهی ، همه بر می‌گردند به خانه هایشان ، یکی برمی‌گردد با سبدی پر از ماهی ، یکی بت یک عدد ماهی برمی‌گردد، دیگری هیچ ماهی صید نکرده! یکی هم دستش را حیوانی دریایی قطع کرده! هر یک با چه حالتی برگشتند؟ خداوند میفرماید: میگه همه توجه داشته باشید، « اَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْاُمُورُ»  بسوی خدا برمیگردید؛  ولی هرکس با صیرورت خودش . در این آیه صیرورت  را مطرح میکند. به همین علت گفته شده دعا کنیم عاقبت به خیر بمیریم.

 

عاقبت به خیر از دنیا رفتن

یکی از دعاهایی که روی آن تاکید میشود این است که از خدا بخواهیم عاقبت به خیر از دنیا برویم. یکی از اساتید اخلاقی  ما مثال قشنگی می‌زدند، می‌گفتند هواپیما 14-15 ساعت به خوبی و بدون مشکل پرواز می‌کند؛ ا‌ما 10 دقیقه مانده به باند مقصد، دچار سانحه می‌شود. بعضی از آدمها 70-60سالم زندگی می‌کنند؛ اما ایام آخر عمر  آلوده می‌شوند.

صیرورت برای لحظه جان دادن است. با چه حالتی از این دنیا می‌روید،  البته این نیز راز دارد. یکی مانند «حُر» یک عمر در یک مسیر بوده لحظه آخر تغییر می‌کند و  عده‌ای هم مانند طلحه و زبیر یک عمر آنگونه بودن و لحظه آخر.... صیرورت لحظه جان دادن مربوط به نحوه سیر در طول عمر است، حساب دارد. بعضی از آدم های خودخواه، متکبر، بخیل، حسود و... هستند، این صفات انسان را بیچاره می‌کند.  فرد حسودی به همسایش خیلی حسادت می‌کرد. بهش گفتند اگر از ناحیه پیامبر زمان وحی بشود و به شما بگویند به همسایه ات یه چیزی بده که دو برابرش را به تو بدهند چه چیزی می‌دهی؟ گفت یک چشمم کور شود! یعنی حاضرم یک چشمم کور شود ! این بیماری است و موقع جان دادن خودش را نشان می‌دهند؛ چون عالم عالم واقعیت و نور و عالم حقایق است؛ حقایق باید در اینجا خودش را جلوه بدهد.

 

سوره بقره آیه 285

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُوْمِنُونَ  کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ  وَقَالُوا سَمِعْنَا وَاَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ

پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملاً مومن می‌باشد.) و همه مومنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آورده‌اند؛ (و می‌گویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مومنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوی توست.

توصیه شده است این آیه بعد از نماز عشاء خوانده شود. در این آیه نیز مومنانی که بازگشت به خدا را قبول دارند می‌گویند صیرورت ما بسوی تو است. این هم معاد را بیان می‌کند ولی با کلمه صار که آن معنی هم در آن نهفته شده است.

 

سوره قاف آیه 43

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ

البته ما خلق را زنده ساخته و می‌میرانیم و صیرورت (شدن) همه به سوی ماست.

تا اینجا سه کلمه رجع، عاد و صار در آیات بررسی شد.

 

سوره نجم آیه 42

وَاَنَّ إِلَیٰ رَبِّکَ الْمُنْتَهَیٰ

و اینکه کار خلق عالم به سوی خدا منتهی می‌شود.

 آن پایان و نهایت « إِلَیٰ رَبِّکَ » است . پایان قبر و قبرستان نیست. قبر دروازه ای بسوی عالم دیگر است. همانطوری که اگر بچه در رحم مادر به یک حدی از رشد رسید باید متولد شود. لحظه ولادت پایان است نسبت به رحم، آغاز است نسبت به دنیا. مرگ پایان است نسبت به دنیا و آغاز است نسبت به مرحله دیگر. لذا « الْمُنْتَهَیٰ»  قبر ، برزخ و قیامت هم نیست. حتی معاد پایان نیست. پایان « إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » و « إِلَیٰ رَبِّکَ » است. حال چگونه؟! الی رحمت ربک یا الی غضب ربک ؟

 

نتیجه گیری

پس معاد یعنی بازگشت بسوی خدا، چون معاد یعنی رجع و یعنی بازگشت ، بازگشت به خدا. به 15-10 آیه اشاره شد. این بحث نقلی است . جلسه بعد روی این موضوع بحث می کنیم آیا عقلا می‌توان گفت انسان به سوی خدا برمیگردد؟ دلیل عقلی آن چیست؟  آیا عقل هم می‌تواند اثبات کند که ما قرارست بسوی خدا برگردیم؟ و همه بسوی خدا برمی‌گردند یا نه؟ این جزها را رویها سوی کل است. این‌را می‌شود مطرح کرد یا نه.

 

اثر معاد در رفتار انسان

آنهایی که از خدا می‌ترسند به حسابی که باید توی محکمه عدل الهی حاظر شویم یه جور دیگر عمل می‌کنند.  وقتی  یزید فریاد زد که به خیام ابی عبدالله حمله کنید. حضرت فرمودند: اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا اَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، اگر دین ندارید و از حسابرسی روز قیامت نمی ترسید لااقل در دنیای خود آزاده باشید.

امام  قبل از این حریت بحث « تَخافُونَ الْمَعادَ» را مطرح کرد. یعنی انسان اگر از معاد بترسد نمی‌تواند هرکاری بکند. همانطوری که به امیر المومنین ع عرض کردند معاویه این زیرکیها و شیطنتها را می‌کند. مردم را دور خودش جمع کرده است. آخه شما هم کمی سیاستمدارانه عمل کنید! فرمودند من از خدا می‌ترسم من روز قیامت را در نظر دارم. یکی از آثار ارزنده‌ی بحث اعتقاد به معاد این است که اینطوری نیست که انسان رها شده باشه و هرکاری دلش بخواد بکند.

 

امام سجاد(ع) و واقعه کربلا

 نمونه بارزش در تاریخ اسلام، حقیقتاً دقت کنیم طرف ابی عبدالله تو واقعه کربلا و خانواده ابی عبدالله تو واقعه کربلا. لذا حق هم اینه که بریم در خانه امام سجاد (ع). شما دقت کنید یه جوان بیست و چند ساله در واقعه کربلا، شهادت پدر را دیده، شهادت همه عموها و برادرها و پسر عموها و پسرعمه ها و اصحاب و یاران . از همه اینها مهمتر به نظر من اسارت عمه‌اش حضرت زینب(س) را باید شاهد باشد. مگه شوخی است؟ امام و مظهر غیرت خداست. مظهر شهامت و ارزش‌مداری الهی در این عالم است.  او می‌داند حضرت زینب(س) کیست. بعد ببینه که هر آن جلوی چشم ایشان به حضرت زینب(س) شلاق می‌زنند. ببیند حتی حاضر نیستند به این بچه ها غذا بدهند و آنها را گرسنه نگه میدارند و... 33 یا 34 سال بعد از واقعه کربلا، دوران امامت امام سجاد(ع) است. آب دیده گریه کرده، کودک شش ماهه دیده گریه کرده، حتی برای اینکه تذکری داده باشد با دیدن قصاب هنگام ذبح گوسفند اشک ریختند ، می‌خواهند پیام را برسانند. آقا چرا گریه می‌کنید. فرمود به این گوسفند آب دادید. خوب بله ما مسلمانیم  گوسفند را تشنه نمی‌کشیم. بعد امام فرمود می‌دانید پسر پیغمبر را لب تشنه سر بریدند.

توی به مضامینی که حضرت در صحیفه سجادیه به صورت درد دل با خدا مطرح می‌کنند نگاه کنید.

آنانی که نه خدا برایشان مطرح است و نه قیامت ، خیال می‌کنند همین چند روزه دنیاست ولی حالا بردند یا نه. طرف میگه من از راه دور آمده بودم وارد شام شدم دیدم شهر را آذین بستند. چه خبره ؟ نه عید قربان است  نه عید فطر، مناسبت مذهبی نداریم. شما برای چی شهر را آذین بستید؟گفتند یه عده خارجی ( یعنی از دین خارج شدند) علیه امیرالمومنین یزید، شوریده اند. مردهای آنان کشته شدند و زن و بچه ها اسیر شدند دارند آنها را می‌آورند. ما شهر را آذین بستیم ذوق می‌کنیم منتظریم. گفت منم ایستادم یه وقت دیدم کاروانی آمد پیشاپیش کاروان  سرهایی بالای نیزه است. روز اول سفر وارد شام شدن ، 20 روز از عاشورا گذشته. خوب سر بریده بعد از 20 روز باید یه حالت مثلا علی الظاهر غیر طبیعی به خودش پیدا کند. ولی دیدم سرها عجیب نورانی است. این فرد توی شام نبود که شستشوی مغزی شده باشه، یه مقدار براش جای فکر داشت. چیه قضیه؟ بعد دید کاروانی که داره میاد یه جوون بیست و چند ساله روی شتر برهنه سوار است. پاهاش را از زیر شکم شتر با زنجیر بستند. زنجیر را آوردن بالای شتر روی دستای حضرت هم بستن آوردن دور گردن گرداندند و به این حالت روی شتر نشاندند. ولی چهره پر از نورانیت است. این به خودش این حق را داد بیاد جلو سوال کند آقا شما کی هستید با اسلام چه دعوایی داشتید به قیافه شما نمی‌خورد؟ فرمود پیر مرد قرآن خوانده ای؟ گفت قرآن که کتاب ما مسلمانهاست . فرمود حالا سوال دارم. قرآن خوانده اید یا نه. گفت بله خواندم. این آیه را در قرآن دیده اید؟ انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا(احزاب/33). گفت این آیه که راجع به اهل بیت پیغمبر است. گفت سوال دیگه دارم. شما این آیه را در قرآن خوانده اید؟  قُلْ لَا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَیٰ(شوری/23). گفت این که راجع به قربای پیامبر است. حضرت فرمودند این سر حسین پسر پیغمبر است و من علی ابن الحسین هستم. پیر مرد فریاد زد مردم کلاه سرتون گذاشتند. بعد به امام عرض کرد آقا کاری از من برای شما ساخته است؟ حضرت فرمود پول همراه داری؟ آقا برای چی می‌خوای؟ به این نیزه دارها بدهید بگویید سرها را ببرند جلو ، مردم به این سرها نگاه کنند به اهل بیت ما نامحرم نگاه نکند!

می گوید اومدم به نیزه دار ها پول دادم تا  سر را ببرن جلو .برگشتم گفتم آقا امر دیگه ای دارید یا نه؟ حضرت می‌خواهند پیام برسانند. فرمود می‌توانی یه تیکه از پارچه عمامت را پاره کنی. این زنجیر گردنم را زخم کرده زیر این زنجیر بگذاری!  می‌گوید پارچه عمامم را بریدم اومدم سر آقا را آوردم پایین من خودم را کشیدم بالا این زنجیر را بردارم پارچه ‌زیرش بزارم دیدم خون از گردن امام سجاد(ع) سرازیر شد.

صلی الله علیک یا مولی یا علی ابن الحسین

منبع: سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی، جلسه دوم معاد برهانی در آیات قرآنی

به کوشش خانم سودبر